به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با فرارسیدن اولین سالگرد شهادت سردار رشید اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی، نشست علمی” گفتمان مقاومت در اندیشه و رفتار سردار سلیمانی” چهارشنبه ۱۰ دیماه جاری توسط گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه با همکاری انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه به صورت مجازی برگزار شد.
این نشست با حضور و ارائه نظر حجج اسلام و آقایان سیدسجاد ایزدهی، محسن مهاجرنیا، سیدکاظم سیدباقری، محمد ملک زاده، عبدالوهاب فراتی، مسعود پورفرد و مرتضی شیرودی برگزار گردید.
گزارش کامل این نشست در ادامه از منظرتان میگذرد:
حجتالاسلام دکتر سیدسجادایزدهی:
در خصوص جبهه مقاومت و سردار سلیمانی نکته محوری که باید بیانیه شود این است که ما در بستر انقلاب اسلامی قرار داریم و محدوده رفتار و تصمیمات ما به جمهوری اسلامی محدود نمیشود. ما در حوزه انقلاب اسلامی از یک توان و ظرفیّت متفاوتی برخورداریم و رفتار ما نیز بر اساس آن ظرفیّت قابل ارزیابی است. به عبارت دیگر وقتی صحبت از انقلاب اسلامی میشود، معنایش در نظر گرفتن ظرفیّت تمدنی برای آن است. زیرا تمدن مد نظر، مقولهای فراسرزمینی و گستردهتر از از مرزهای ملی جمهوری اسلامی قرار دارد و شامل بسیاری از کشورها و افراد در نقاط مختلف جهان اسلام بلکه جهان میشود که محوریت مقوله معرفتی به نام انقلاب اسلامی در آن مراعات میشود.
یعنی وقتی منطق انقلاب اسلامی توسط امام خمینی(ره) ارائه شد و بعدها ترویج شده و توسعه یافت و در بسیاری از کشورها مقبولیت پیدا کرد، طبعاً رویکرد انقلاب اسلامی نمیتواند محدود به اقتضائات و سیاستگذاریهای درون یک مرز محدودی به نام جمهوری اسلامی باشد. بر این اساس، انقلاب اسلامی باید هم مولفههای بسیار جامع و کاملی به نام تمدن نوین اسلامی برخوردار باشد تا همه مجموعههای ذیل این تمدّن، بر اساس رسیدن به آن تمدن اسلامی جمع شده و همافزایی کنند. وقتی این مقدمات کنار هم جمع میشود مشاهده میشود که سردار سلیمانی در جایگاهی که عملاً و در مواجهه با نظام سلطه، انقلاب اسلامی را در منطقه توسعه داده است. و در این راستا، باورمندان به انقلاب اسلامی را در صف واحد در برابر نظام سلطه قرار داده و آن را ذیل گفتمانی به نام مقاومت، ایجاد کرده است. این نشان میدهد که این گفتمان مقاومت در سطح انقلاب اسلامی، محدود به مقوله نظامی نیست، بلکه مقولهای تمدنی است که در رفتار و شخصیت سردار سلیمانی نموده یافته است.
به عبارت دیگر سردار سلیمانی به مثابه نماد رویکرد ناظر به انقلاب اسلامی، انسانی نظامی به معنای اصطلاح رایج نبود بلکه همچنان که از صلابت نظامی برخوردار است و واجد عنصر شجاعت در مبارزه و آگاهی نسبت به تاکتیک های مبارزه با دشمن است، در عین حال، انسانی آگاه، بصیر، دلسوز، مومن و متعهد است. بر این اساس مطابق قانون «أشدّاء علی الکفار رحماء بینهم» همچنان که در برابر دشمن، قوی و ترسناک است در حوزه عبادات و شریعت، مطیع و با تقواست و در عین حال نسبت به خودیها و مومنان، رئوف و نسبت به گریه یتیمان و فرزندان شهداء، رقیق القلب و ضعیف است. بلکه نسبت به سایر مردم و شهروندان نظام اسلامی بلکه منطقه تحت شمول انقلاب اسلامی، (فارغ از هر رویکرد و جناح و مذهبی) مهربان و دلسوز است و با آنها به عنوان یک شهروند انقلابی رفتار می کند.
این امر از آن روست که بتوان همه گروهها و مذاهب و فرقههای مختلف، بر اساس انقلاب اسلامی دور هم جمع شده و نسبت به دشمنان در فرایند مقاومت، همافزایی ایجاد شود. طبیعتاً و بر اساس این رویکرد همافزا، عملاً ظرفیت جهان اسلام را به جای اینکه به تنش و چالش نسبت به همدیگر به کار گرفته شود به یک هم افزایی در مقابل نظام سلطه میانجامد. بلکه ایشان این رویکرد را بر محور ولایت و انقلاب اسلامی (به مثابه رمز وحدت جهان اسلام) قرار بدهد و فارغ از آن دغدغهای نداشته باشد. لذا سردار سلیمانی، در مهلکه جنگ هم دنبال نظامیگری و پیروزی نظام صرف نیست، بلکه به دنبال تحقق گفتمان معرفتی انقلاب اسلامی در آن منطقهها است. زیرا غرض آن است که افراد و گروههای متعددی از کشورهای منطقه جغرافیایی انقلاب اسلامی دور هم جمع شوند و با معارف انقلاب اسلامی آشنا شوند.
لذا جوانهایی از کشورهای مختلفی مثل پاکستان، افغانستان، یمن، لبنان، عراق و سوریه در قالب حشد الشعبیها دور هم جمع شدند و با یک بسیج مردمی در مسیر آرمان های انقلاب اسلامی قرار گرفتند. این امر نشان از توان بالای سردار شهید قاسم سلیمانی در حوزه تحقّق آرمان های انقلاب و اسلام در منطقه فراسرزمینی انقلاب اسلامی دارد و نشان از تحقّق یک حیطه تمدنی برای گفتمان مقاومت است در محدوده انقلاب اسلامی. این رویکرد تمدنی از مقاومت اسلامی، در مقابل گفتمان¬های موجود، جذابیتی برای عرضه دارد و توانایی بسیاری بیشتری برای مقابله دارد. زیرا علاوه بر برخورداری از سختافزارهای مقابله با دشمن، واجد نرم¬افزارهای معرفتی نیز هست. اگر از سردار سلیمانی به عنوان یک مکتب یاد میشود و این مکتب، ذیل انقلاب اسلامی، نظام ولایت و مقاومت معنا میشود معنایش این است که باید در جهان اسلام و در محدوده انقلاب اسلامی و در گستره مقابله با سلطه، عزّت و بلندمرتبگی جایگاه مسلمانان نسبت به کفار و بیگانگان از یک سو و بحث دعوت و یعنی توسعه گفتمان انقلاب اسلامی به مرزهای فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی ایران، مدّ نظر قرار بگیرد.
طبیعتاً این امر میسر نمیشود مگر اینکه راهبر این راه، در حوزه کارگزاری و در حوزه دعوت به مبانی اسلامی، فردی باشد که در حین صلابت نظامی، مردمی میباشد. بلکه در برخورداری از روحیه مردمی، ولایت مدار بوده و تابع ارزشها باشد و در معرکه نیز در خط مقدم حضور داشته باشد نه اینکه از پشت خط نبرد، فقط فرمان صادر کند. این عوامل و اوصاف موجب شد که مکتبی به نام مکتب سلیمانی ایجاد شود و مردم نیز بر همین اساس، به این مکتب اقبال داشتند. طبیعتا این مکتب را باید به گونهای مورد اقبال و ترویج قرار گیرد که مشتمل بر گفتمانی در خصوص تمدن اسلامی باشد. این باعث میشود گفتمان مقاومت به صورت نهادینه، مستمر و به صورت عمیق، در برابر نظام سلطه ایستادگی کند.
حجتالاسلام والمسلمین ملکزاده:
توجه به ابعاد گوناگون مقاومت، راز ماندگاری شهید سلیمانی است
یکی از موضوعاتی که شهید قاسم سلیمانی به آن اعتقاد داشت و در عمل به آن پایبند ماند، توجه به ابعاد گوناگون مقاومت بود. ایشان مقاومت را مقولهای تکبعدی نمیدانست و تلاش میکرد به طرق مختلف و زوایای گوناگون آن را در برابر دشمن اجرا نماید. در اینجا بنده فقط به یکی از مهمترین آن زوایا که کمتر به آن پرداخته شده اشاره میکنم و آن اعتقاد به استفاده از هنر در تحکیم مقاومت است. استفاده از مقوله هنر در موضوعات مختلف سیاسی اجتماعی یکی از توصیههایی است که همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار داشته است و ایشان در عمل آن را به اجرا درآورد. در واقع شهید سلیمانی جدای از اینکه فرمانده نظامی قاطع و شجاع بود یک انسان فرهنگی و هنری درجه یک هم بود.
او مردی است که هنگام ساختن موزه دفاع مقدس و کنگره شهدای کرمان ابائی نداشت برای نشان دادن ابعاد مقاومت ملت ایران از تجربیات کشورهای صاحب فن و تجربه موزههای جنگ کشورهای دیگر استفاده کند. او مردی است که تمام تلاشش را میکرد تا فیلم سینمایی«به وقت شام» آقای ابراهیم حاتمیکیا به موقع و در بحبوحه بحران داعش به روی آنتن برود و در سال ۹۶ به حاتمی کیا تاکید میکند که همین امسال باید این فیلم ساخته شود چون در سال آینده وضعیت داعش تغییر میکند. او مردی است که از نزدیک با هنر و هنرمندان در ارتباط بود و زمینه ساز خلق آثار و یادگارهایی در حوزه سینما و تلویزیون شد. خودش «پایتخت۵» را که قصه محوری داستان مربوط به داعش بود هدایت میکرد و برایش اهمیت داشت که چه تصاویری از داعش در تلویزیون پخش شود تا چهره واقعی و میزان ددمنشی این جریان را برای مردم به نمایش گذارد و ثمرات مقاومت ملت ایران را در قالب هنر نشان دهد.
به دلیل همین جامع الابعادی بودن شهید سلیمانی است که مشاهده میکنیم پس از شهادتش در دریای سوگواران ملت ایران و ملتهای دیگر از سوریه و عراق و لبنان و مناطق دیگر، اقشار مختلف مردم حضور حماسی دارند. گروههای مختلف در داخل و خارج کشور او را بزرگ داشتند و در برابر عظمتش تعظیم کردند. حتی فیلم سازان و کارگردانانی از آمریکا و فرانسه و سوریه و عراق و لبنان هم ابراز همدردی میکنند. در زمانی که او بیمحابا در برابر داعش میایستاد، یک ژنرال نظامی آمریکایی اعتراف میکند قاسم سلیمانی مورد احترام دوستان و دشمنانش است. ژنرال استنلی مککریستال فرمانده سابق مرکز عملیات ویژه ارتش تروریستی آمریکا در عراق در فارین پالیسی به این نکته اشاره میکند که او چه توسط متحدانش و چه دشمنانش مورد احترام است و حتی میگوید بسیاری از رهبران نظامی و اطلاعاتی آمریکا آرزو دارند جای قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران باشند. وقتی حضرت آقا نویسنده کتاب «آن ۲۳ نفر» را که روایتی از رزمندگان نوجوان کرمانی است که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند، مورد تشویق قرار میدهد، قاسم سلیمانی با وجود مشغله زیاد اما به دلیل اعتقادی که به تاثیر هنر دارد مصمم میشود کتاب را به طور کامل مطالعه کند و از نویسنده کتاب تجلیل شایسته میکند.
بنابراین به اعتقاد بنده این ویژگی جامعالابعاد بودن سردار سلیمانی هست که او را این گونه تاثیرگذار کرد و توانست خدمات ارزنده و موثری از خودش برجای گذارد. و در یک کلام می توان گفت اگرامروز ما چند قاسم سلیمانی در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشتیم که همانند سردار شهید به ابعاد مختلف مقاومت باور داشتند قطعا وضع کنونی ایران بهتر از این بود که هست.
دکتر عبدالوهاب فراتی:
بنده میخواهم از بْعدی به تحلیل شخصیت سردار سلیمانی بپردازم که شاید کمتر به آن پرداخته شده است. بنده به عنوان مقدمه به این بْعد اشاره میکنم و بعد بحث خودم را ارائه خواهم کرد. شهید قاسم سلیمانی هیچ گاه از ارتش اسلامی سخن نگفت و مدعی چنین چیزی هم نبود اما در عمل این ارتش اسلامی به وجود آمده است و در صورتی که هر گوشه ای از جهان اسلام دچار بحران بشود این ارتش میتواند با سرعت و هزینه بسیار کمی وارد عمل شود. ابعاد مهم این ارتش اسلامی اشاره خواهم کرد اما قبل از اینکه به این ابعاد بپردازم باید این نکته را متذکر شوم که بعد از آغاز بحران و ورود نیروهای تکفیری به کشور سوریه، حدود ۶۰ هزار نیروی تکفیری از ۸۳ کشور وارد سوریه شدند که برخی از این نیروها روانه کشور عراق شدند و توانستند به اصطلاح خود نیروی جهادی را تاسیس کنند و با دولتهای مرکزی و جبهه مقاومت وارد جنگ شوند.
این حادثه بسیار مهمی بود و اینکه تکفیری ها چگونه توانستند این نیروها را از ۸۳ کشور جمع کنند یک کتابی را معرفی میکنم که پیشنهاد ما این است که این کتاب مطالعه شود و آن کتاب “خلافت مجازی” است یکی از نویسندگان مهم اسرائیلی به نام فرانک لین آن را نوشته است که در آن کتاب توضیح میدهد که چگونه تکفیریها با استفاده از احادیث موجود در منابع حدیثی شیعه این نیروها را به سمت خود جذب کرده اند به آنها هویت دادهاند و توانستند یک ارتش بزرگ تکفیری به وجود بیاورند و در منطقه ایجاد بحران کند. در مقابل این حادثه بزرگ که در جبهه تکفیر اتفاق افتاد آنها وارد فاز جدیدی شدند که جمهوری اسلامی ایران با سپاه قدس و فرماندهی سردار سلیمانی می بایست اقدام بزرگی علیه آنها می کرد که جلوی جریان تکفیری یا ارتش تکبیر را بگیرد. قبل از بحران سوریه روزهای مقاومت به صورت پراکنده و در درون مرزهای ملی خودشان بود یا مبارزه انجام شد.
مثلاً نیروهای مقاومت در اراضی اشغالی، نیروهای مقاومت یا شیعی در لبنان یا در افغانستان و یا در بحرین و یمن مشاهده میشود. اما اتفاقی که در دهه اخیر افتاد این بود که سردار سلیمانی توانست یک ارتش فراملیتی اسلامی به وجود بیاورد و با فراخوان دادن به این نیروهای مقاومت از همه کشورهای متعدد اسلامی در سوریه ارتشی را به وجود بیاورد که دیگر وجه ملیتی نداشت. در این دوره بسیاری از نیروهای افغانی، پاکستانی، کشمیری، ایرانی، عراقی و لبنانی و از کشورهای مختلف و متعدد راهی سوریه شدند و با فرماندهی سردار سلیمانی وارد جنگ با نیروهای تکفیری شدند. نکته مهمی که در این تجمع بود این است که بسیاری از این نیروها زبان همدیگر را متوجه نمیشدند مثلاً کسی که زبان اردو داشت فارسی متوجه نمیشد یا این که فارسی زبانان عربی متوجه نمیشدند و یا عرب زبانها زبان فارسی و یا اردو را نمیفهمیدند و در واقع این نیروها، هیچ زبان مفاهمه که با هم گفتگو کنند را نداشتند، برخلاف نیروهای تکفیری که عمدتاً به زبان عربی سخن میگفتند و زبان مشترکی داشتند اما در بین نیروهای مقاومت زبان مشترکی وجود نداشت و جالب این است که بسیاری از این ها آنگاه که سردار سلیمانی سخن گفت و برای آنها صحبت میکرد باید سخنان ایشان ترجمه میشد.
مسئلهای که اتفاق افتاد این بود که چه چیزی سبب شد که این ملیتهای متفاوت به رغم نداشتن زبان مشترک دور سرداری جمع شوند که برای یک هدف بزرگ جنگیدند و مقاومت کردند. طبیعتاً هیچ عنصری به جز عشق به اهل بیت(ع)، عشق به ارزشهای تشیع نمیتوانست آنها را دور هم جمع کند و آن شعاری که حشدالشعبی در آن دوره مطرح کردند حب اهل بیت یجمنا، واقعاً بیان رسا و درستی بود که عشق به اهل بیت همه اینها را دور خود جمع کرده بود. این را هم در نظر بگیرید آنگاه که وقتی وارد جریان تکثیر میشوید می بینید که تکبیر در درون خود مرتب آنتی تز تجویز میکند یعنی به محض اینکه چند تا از جریان جهادی و مجاهدین دور هم جمع می شوند بر اثر نوع ظاهرگرایی که در عقاید و ارزشهای مذهبی دارند با هم اختلاف پیدا می کنند و انشعاب آن ها نتیجه این اختلافات درون گروهی است که به سراغ ایجاد گروه جدید میروند و از درون متلاشی می شوند.
در پایان بحران سوریه چیزی در حدود ۳۰۰۰ حزب در بین نیروهای تکفیری و جهادی باقی مانده که نشان می دهد عنصر تکفیر مرتب آنها را از درون دچار دسته بندی و تفرقه میکند شبیه آنچه در حزب توده یا حزب کمونیسم در ایران قبل از انقلاب وجود داشت که معروف بود که وقتی دوتا از اعضای حزب توده یا دو نفر از اعضای حزب کمونیسم کنار هم قرار می گیرند یک گروه تشکیل می دهند و نفر سومی که اضافه می شود با هم اختلاف پیدا میکنند و گروه دیگری تاسیس میشود به همین مقیاس گروه سوم و گروه چهارم و گروههای بعدی راهاندازی میشود و به عبارتی از درون متکثر میشوند.
همین مشکل در جریان تکفیر هم وجود داشت و این جریان نمی توانست همه نیروها را در لوای واحدی کنار هم جمع کند. اما اتفاقی که در جبهه مقاومت افتاد این بود که مقاومت توانست با دوری از این آنتیتزی که در جریان تکفیر بود عکسش را در درون جریان مقاومت ایجاد کند به این معنا که وقتی نیروهای شیعی در در کنار هم قرار میگرفتند آرمانها هنجارها و یا اصول مذهبی آنها تولید آنتی تز نمیکرد و هرچه که به هم نزدیکتر میشدند و هرچه که با هم گفتگو و تعامل میکردند به هم نزدیک تر میشدند و اساساً تفرقهای وجود نداشت حتی حاضر بود که یک نیروی در لشکر فاطمیون خود را برای نیروی شیعی در لشکر زینبیون فدا کنند و یا یک ایرانی خود را فدای یک نیروی لبنانی میکند و بالعکس. این حادثه برای آمریکاییها و برای کسانی که مطالعات سوریه را در دستور کار خود قرار داده بودند بسیار مهم بود که چرا نیروهای تکفیری و وهابی کنار هم جمع میشوند از درون متکثر میشوند و چرا وقتی نیرو های شیعی کنار هم جمع میشوند از درون متحدتر میشوند. این مسئله بسیار مهمی بود که در این دوره اتفاق افتاد که همه اینها مدیون مدیریت و فرماندهی سردار سلیمانی بود.
در جمع بندی بنده به این نکته اشاره می کنم که آنچه که شهید سردار سلیمانی در این دوره مدیریت کرد و آن را برجسته کرد و پیشبرد این بود که نیروی مقاومت از وضعیت ملی به یک وضعیت فراملی تبدیل کرد و توانست مثل خود یا ژن خود و یا نرم افزار خود را در درون اشخاص زیادی در این لشکر فراملیتی تکثیر کند که در نبودش نیروهای مقاومت بتوانند مسیر را ادامه بدهند. درست است که امروزه فقدان شهید سلیمانی برای ما صدمه و حادثه بسیار بزرگی است اما نگرانی که وجود ندارد این است که آن شهید بزرگوار نرم افزار خود را در درون بسیاری از نیروهای مقاومت تکثیر کرده که بدون ایشان هم میتوانند جریان مقاومت را در منطقه ادامه دهند و مدیریت کنند و راه این شهید بزرگوار را ادامه دهند. به نظر بنده شاید بزرگترین خصوصیت شهید سلیمانی ظرفیتسازی ایشان بود که تا دهها سال و حتی تا یک قرن بعد هم این ظرفیت سازی ایشان به وجود آوردند در جبهه مقاومت باقی بماند و بعدا ما آثار آن را خواهیم دید که چه نسلی متاثر از تربیت و روش ایشان ظهور خواهد کرد تا مسیر ایشان را ادامه بدهند.
هنر شهید سلیمانی در عراق ظرفیت سازی عظیم و گسترده کرد که توان مقاومت شیعیان عراق در قبال اشغال گران امریکایی را بالا بود. مستحضرید که در سال ۱۳۸۲ وقتی عراق به اشغال امریکایی ها درآمد کسینجر تاکید کرد که اداره عراق توسط امریکا لااقل ۱۰۰ سال طول خواهد کشید. استراتژی امریکایی ها این بود که در عراق بمانند اما شهید سلیمانی با تربیت نیروهای مقاومت در عراق و راهنمایی هایی که ایشان کردند همه برنامه های آنها را در سال ۱۳۸۴ متوقف کرد و دو سال بعد از تلاش های سردار سلیمانی در خاک عراق، آمریکاییها ناگزیر به امضای یک توافقنامه امنیتی با دولت عراق شدند آمریکایی ها مجبور بودند از سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۳۹۰ به تدریج از کشور عراق خارج شوند. ظرفیت سازی عنصر بسیار مهمی بود که یادگار و تراث شهید سلیمانی در منطقه خاورمیانه اسلامی خواهد بود و سال ها و دهه های بعد هم از این میراث سخن خواهند گفت.
به نکته اولم برمی گردد و آن اینکه شهید سلیمانی از ارتش اسلامی سخن گفت و نه مدعی آن بود اما امروزه عملاً ارتشی را خلق و راه اندازی کرده است که با امکانات اندک و با روحیه بسیار بالا این ارتش به وجود آمده است که خصلت فراملیتی دارد و هر کجا که جهان اسلام و جهان تشیع دچار بحران بشود می تواند ورود کند و ورود آن هم لازم نیست که حتماً نظامی باشد همچنان که در سیل خوزستان شهید سلیمانی از ظرفیت مقاومت استفاده کرد و نیروهای حشدالشعبی را وارد خوزستان کرد و توانست از این ظرفیت برای کمک به مردمان منطقه استفاده کند.
بسیج توده ای مثل حشد الشعبی، حزب الله و انصارالله در منطقه و توسط سردار سلمیانی ایجاد و تقویت شدند و از همه ظرفیت ها در مقابل دشمن به خوبی استفاده شد. تا جایی که بعد از ۴۰ سال برنامهریزی استکبار علیه جمهوری اسلامی ایران، به اعتراف خود سران استکبار با شکست مواجه شدند اعتراف کردند که این نیروها توسط سردار سلیمانی مدیریت شدند و مدیریت سردار سلیمانی بود که نگذاشت در منطقه موفق باشند.
نوع دشمن شناسی، نوع مواجهه و نوع کمین گذاشتن برای دشمن یکی از ویژگی هایی بود که این عنصر مومن و انقلابی به خوبی از آن استفاده کرد. سردارسلیمانی معتقد به راه درست خود، معتقد به ولایت، متفکر، انقلابی و به تمام معنا فرمانده بود. او فراتر از افکار سیاست زده ای بود که برخی ها دچار آن هستند.
حجتالاسلام دکتر محسن مهاجرنیا:
مقوله مقاومت یک مقوله ترکیبی است از عناصر و ابعاد مختلفی که نباید آن را امر بسیطی دید. مقوله مقاومت بسیار گسترده است و در همه عرصهها و زمینههای سیاستی، اهداف و رهبرها و چشم اندازها و دیگر عرصههای مختلف باید دید. مقاومت فقط یک عنصر در مقابل دشمن نیست بلکه مقاومت یک عنصر ایستادگی بر همه آرمان ها و اهداف است کما اینکه «فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ» (هود/ ۱۱۲) که پیغمبر اسلام فرموده اند که شیّبتنی سوره هود، در واقع این سختی و مقاومت به این معنا نبود که در مقابل دشمن باشد که بخش زیادی از مقاومت به نیروهای داخلی و ظرفیت ها و امکانات تجهیزات، ایستادگی و روحیه مردم، اقتصاد مردم و به همه اینها وابسته است. بنابراین مقاومت زوایای بسیار مختلفی دارد.
من میخواهم در این وقت کم به یکی از عنصرهای مقاومت اشاره کنم و آن هم عنصر در صحنه بودن سردار شهید قاسم سلیمانی است. سردار سلیمانی یک انسان عاقل و با تجربه هشتسال فرماندهی در دوران جنگ تحمیلی بود که به عنوان یک انسان دغدغهمند و یک عنصر مومن و انقلابی و وفادار به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی همیشه از او یاد میشود. ایشان در صحنه سپاه قدس هم با نگاه دشمن شناسانه دقیقی که در منطقه پیدا کرده بود و هم با توجه به همه ظرفیتهایی که فراروی او بود به خوبی توانست در صحنه بماند و صحنه جنگ را مدیریت کند. این در صحنه بودن، بسته به آن نوع دشمن شناسی و نوع شناختی که شما از ظرفیتهای صحنه دارید بسیار مهم است. در سوره فجر به خوبی به دشمن شناسی اشاره شده است است و سخت ترین دشمنان را در این سوره معرفی میکند و نوع مواجهه و نوع مقاومت در مقابل دشمن را بیان میکند. در قرآن از میان همه طواغیت و سرکشان در مقابل انبیا، سه قوم بسیار سخت بودند و یکی از سختترین و قدرتمندان ترین دشمنان انبیا قوم عاد است چرا که این قوم در میان کوهها خانههایی را بنا کرده بودند و قلعههایی ساخته بودند که رسوخ ناپذیر بود و در آن نمیشد نفوذ کرد و شهرها و جایگاه ها و پایگاه هایی که این قوم درست می کردند به دشمن ضربه می زدند وقتی حالت دفاعی میگرفتند کسی نمیتوانست به آنها ضربه بزند.
دومین قوم قوم ثمود است. قوم ثمود سنگها و کوه ها را سوراخ میکردند و خانههای خود را در دل کوه ها و سنگ ها میساختند و در مقابل و در مواجهه با دشمن هیچ کس نمیتوانست در این کوه ها نفوذ کند و با توجه به امکاناتی که در گذشته وجود داشت این قوم به عنوان یکی از اقوام سرسخت و شکست ناپذیر یاد می شود. قوم سوم هم فرعون است که در قرآن به آن اشاره شده است فرعون فرد بسیار قدرتمندی بود داستان فرعون به عنوان بزرگترین طاغوت قرآن ذکر شده است و زبانزد است. داستان فرعون و موسی میبینیم که موسی با همه ظرفیتها و امکانات خود، به تبلیغ پرداخت و کارش در مقابل فرعون در طی سالیان زیاد بسیار سخت بود. در قرآن اشاره میشود که این سه قوم، شهرها را به فساد کشانده بودند و طغیان کرده بودند و سرکشیهای این سه قوم، باعث شده بود که بیشترین فساد و تبهکاری و زورگویی و استبداد ویژگیهای منفی سیاسی در بین این اقوام دیده شود. این اقوام را خداوند متعال به عنوان دشمنان اصلی ذکر میکند سپس یک راهبردی به نام راهبرد ارشادی یا راهبرد کمینی و یا راهبرد مقاومتی به نام مرصاد معرفی میکند. این مرصاد یا رصد گری را که خداوند معرفی میکند اشاره میکند که در کمین این قوم فاسد و تبهکار نشسته بود. در کمین نشستن به این معنا بود که این اقوام به حال خود رها نشده بودند و در تور مقاومت الهی قرار داشتند توسط انبیا این اقوام را مدیریت میکرد که در نهایت می بینیم که که حاکم سرکش و زورگویی مثل فرعون در دریا غرق میشود.
این یک الگوی مقاومتی در مقابل دشمنان سرسخت است. بنابراین باید دشمن شناسی خوبی داشته باشیم یکی از ویژگیهای بارز شهید سردار سلیمانی دشمن شناسی او بود او آمریکا و رژیم خودخوانده اسرائیل را به خوبی شناسایی کرده بود و می شناخت، ظرفیتها و اقتدار نقاط ضعف و نقاط قوت آنها را میشناخت. آمریکا و همپیمانان او چهل سال است که دنبال خاورمیانه بزرگ هستند و به دنبال این بودند که کل منطقه را به اشغال خود در بیاورند و رژیم صهیونیستی در این منطقه به عنوان مرکز استکبار غربی به دنبال اقتدار بود اما جمهوری اسلامی ایران با رهبری مقام معظم رهبری و فرماندهی سردار قاسم سلیمانی هم دشمن شناسی خوبی انجام داده بود و هم کمین خوبی را علیه آمریکا و اسرائیل و هم پیمانان آنها انجام داده بود و ظرفیتها را به خوبی بسیج کرده بود.
دکتر مسعود پورفرد:
سردار شهید سلیمانی در واقع منظومهای از معانی را که در آن نشانهها با توجه به تمایزاتی که با یکدیگر داشتند، هویت و مفهوم داد. دال مرکزی این بحث که همان بحث گفتمانسازی در خصوص مقاومت است. توحید و آزادی از سلطه بیگانه است (توحید و دستور خداوند به آزاد بودن انسانها است) که شما آزاد هستید و هزینه این آزادی، البته مقاومت است چون استکبار و استبداد نمیگذارد آزادی وجود داشته باشد.بنابراین دال مرکزی گفتمان مقاومت ، توحید وآزادی از سلطه بیگانه است. اگر اینطور باشد ما میتوانیم بگوییم که بعد از انقلاب اسلامی ایران در منطقه وجهان بازیگر جدیدی به نام جمهوری اسلامی ایران ظهور کرده است و آثار و پیامدهای مهمی در منطقه به جای گذاشته است که کمتر کسی منکر آن خواهد بود. کنشگری در منطقه توسط جمهوری اسلامی ایران با انقلاب اسلامی شروع شد و دارای اهداف استراتژیک ،رویکرد ایدئولوژیکی و اولویت های ژئوپلیتیکی در منطقه بود. علیرغم اینکه جبهه مقاومت همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفته بود شکل گرفتن آن یک بحث است و تداوم و استمرار آن بحث دیگری است.
اینکه تداوم مقاومت با چه دال هایی باید وجود داشته باشد و دال تهی و شناورگفتمان مقاومت چه باشند، وظیفه ای بود تا افرادی مانند شهید سردار سلیمانی انجام بدهند و آن را به سرانجام و انسجام برسانند. به عبارتی دیگر وظیفه سردار سلیمانی مفصل بندی این گفتمان بود، دال تهی در این گفتمان فقدان آزادی بود و دالهای شناور (هویت خواهی دینی، همبستگی،رهایی،عدالت ،حقانیت ومشروعیت) بود. وی در ابتدا همه این دال های شناور را حول دال مرکزی به استخدام در آورد و توانست در قالب گفتمان مقاومت نیرو های فرو ملی را به بازیگران فراملی غیر دولتی تبدیل کند و هژمونی گفتمانی به نام گفتمان مقاومت ایجاد وتقویت شود و سپس توسعه پیدا کند. در مقابل این گفتمان مقاومت، گفتمان رقیبش یا به عبارتی گفتمان رقیب جمهوری اسلامی ایران ،گفتمان آمریکا و اسرائیل بود. البته این در سطح کلان است. اما وقتی در سطح منطقه میرسیم اعوان و انصاری دارند که میتوان به آن گفتمان جبهه عربی اسلامی گفت پرچمدار این گفتمان کشورهای مثل مصر و عربستان بودند.
هر چند به طور کلی سه گفتمان در سطح منطقه دیده میشود اول گفتمان مقاومت به رهبری سردار سلیمانی، دوم گفتمان عربی اسلامی مصر و عربستان و سوم گفتمان لیبرال اسلامی که توسط ترکیه در سطح منطقه دیده می شود. ولی بیشتر و عمده رقابت ما در سطح منطقه ،گفتمان عربی اسلامی است که به عنوان گفتمان رقیب تلقی می شود. باید دید که این گفتمان مقاومت در مقابل این فضا و این جبهه بندی ها و گفتمان های متعدد چگونه هژمونی یافت. استفاده ازمبحث هویت خواهی اسلامی وماهیت بازیگران فروملی وغیر دولتی توانست هژمونی گفتمان مقاومت را به کرسی بنشاند. البته از سال ۱۳۹۰ به بعد جنبش هایی که در کشورهای اسلامی منطقه مانند مراکش ، لیبی،تونس ، بحرین و چند کشور دیگر به وجود آمد و می بینیم که سردارسلیمانی از این افراد فرو ملی و هویتخواه که این گفتمان نیاز داشت استفاده کرد. کاری که سردار در این گفتمان مقاومت انجام داد در واقع شناسایی و تقویت نیروهای فروملی و هویت خواه است و این بازیگران را به عنوان بازیگران و محور اصلی گفتمان مقاومت در برابر تهدید آمریکا و اسرائیل و زیر مجموعه های آن که گفتمان عربی اسلامی است قرار داده است .
بنابراین ما شاهد تحولاتی در منطقه هستیم که بازیگران فروملی دنبال هویت یابی خودشان هستند که البته می توان گفت این هویت یابی در دو بخش است هوتیابی اسلامی و هویتیابی دموکراتیک. یعنی ممکن است بعضی از این افراد در منطقه گرایش اسلامی نداشته باشند که ما شاهد جنبشهای آزادی خواهی دموکراتیک هم بوده ایم. نقشی که سردار شهید سلیمانی در این بین دارد این است که برای این گفتمانسازی باید دو تصمیم بگیرد یا باید سراغ بازیگران دولتی برود و یا سراغ بازیگران غیر دولتی. در بازیگران غیردولتی هم با دو موج روبرو هستیم: یک عده از این بازیگران دموکراتیک خواه بودند یک عده هم دنبال اسلام خواهی و به عبارتی هویت دینی خود بودند. که سردار سلیمانی تمرکز خود را بر دسته دوم گذاشت. که از نظر من اگر تمرکز خود را بر هر دو گروه می گذاشت یعنی هم موج دموکراتیک ها و هم موج اسلامی خواه، موفقیت سردار بسیار بسیار زیادتر از این می شد چرا که ما جنبشهای مثل جنبش درکشورهای تونس و مراکش را از دست دادیم ولی در مجموع و در بخش دیگر که گفتمان مقاومت سازی نیاز داشت مثلثی را ایجادکرد که یک شاخه آن مثلث هویت خواهی و آزادی خواهی از زیر سلطه در لبنان و فلسطین بود و یک شاخه آن عراق و شاخه دیگر آن سوریه بود. شاید در درون این مثلث هم بتوان به کشورهایی مثل بحرین و یمن هم اشاره کرد.
بنابر این با وجود جنبشهای مقاومت و بازیگران غیر دولتی، جمهوری اسلامی ایران و نقش سردار سلیمانی به صورت یک کنشگر قوی در آمد. با مثلثی که سردار سلیمانی شناسایی کرده بود به دنبال قالب های گفتمان سازی اسلامی رفت و از دال های شناوری که گفته شد استفاده کرد و حول دال مرکزی مفصل بندی کرد.دال مرکزی هم توحید و دستور خداوند به آزادی انسان ها بود و هزینهاش مقاومت بود. وقتی این دالها مفصل بندی شدند هژمونی گفتمان مقاومت در منطقه شکل گرفت.گفتم آنکه در مقابل گفتمان اسلام سنتی (مصر و عربستان) بود اسلام سیاسی در برابر اسلام سنتی بود، این گفتمان گفتمانی ستیزه جو یی بود که دارای جهت گیری ضد غربی در دو حوزه است که هم در حوزه ساختاری و درهم در حوزه رفتاری شکل می گیرد. بنابراین این گفتمان گفتمانهای رقیب خود را کنار می زند.
به عبارتی مدیریتی که سردار شهید سلیمانی در این مثلث انجام میدهد تمام افرادی را که به دنبال هویت خواهی دینی یا دموکراتیک هستند را شامل می شود.این افراد به راحتی با استفاده از همبستگی و همدلی با هم ارتباط برقرار میکردند و از ملیت های مختلف گرد هم امدند.کاری که سردار شهید سلیمانی انجام داد در دسترس بودن و قابل اعتماد بودن این گفتمان را نشان داد چرا که وقتی سردار است این قالب بندی را انجام داده بود. هم خود سردار همه جاحضور داست وهم اصول این گفتمان به راحتی قابل دسترس و مورد اعتماد ملیت های مختلف بود. و می بینیم که در کشور سوریه نیرو های افغانی و پاکستانی تحت پوشش سردار سلیمانی برای مقاومت در مقابل گفتمان رقیب که آمریکا و اسرائیل است با نیروهای بیگانه می جنگند. همچنین مشاهده میکنیم که در دوره شهید سردار سلیمانی حزب الله لبنان قوی تر از قبل می شود و بحث قابل اعتمادی را می توان لمس کرد که حاصل آن پیروزی در جنگ ۳۳ روزه علیه اسرائیل بود.
در ادامه می بینیم که در کنار بحث قابل دسترس بودن و اعتماد سازی ، غیرت سازی نیز انجام میشود که این غیریت سازی در مقابل افرادی که در کشورهای لبنان سوریه یا فلسطین و برخی از مناطق عراق هستند معنایابی می شود و گفتمان اسلام سنتی با شکست داعش به تدریج شروع به فروپاشی کرد.بنابراین کار بزرگ که سردار سلیمانی انجام داد این بود که مفصل بندی بزرگی را بین دالهای شناور انجام داد و آن ها را منسجم کرد و درنتیجه بازیگران را با هم متحد کرد. کما اینکه این سیستم و روشی که سردار سلیمانی انجام داد توانست گفتمانی را تقویت کند که حول این گفتمان، تحولات عظیمی در منطقه رخ دهد و غیریت سازی هنوز همچنان ادامه دارد منتها دشمن به واسطه تحریم جنبش های انقلابی و ایجاد تفرقه در گفتمان مقاومت دنبال تضعیف این گفتمان است. یادش گرامی و نامش جاویدان باد.
حجتالاسلام دکتر سیدکاظم سید باقری:
در این نشست تلاش میکنم تا برخی از ساحتهای قدرت هوشمند در سیره سردار سلیمانی را بیان کنم. قدرت هوشمند، ترکیب هوشـمندانهای از منـابع قدرت سخت و نرم و بهرهگیری همزمان از آن دو است با توجه به شرایط محیطی و زمانی. این بحث را بیشتر سوزان ناسل در سال ۲۰۰۴ طرح کرد. موفقیت در این گستره جهان دگرگونشونده امروز، به فهمی عمیق از ماهیت قدرت و اجرای یک توازن بهتر از قدرت سخت و قدرت نرم در سیاست خارجی وابسته است. قدرت هوشمند نه قدرت نرم و نه قدرت سخت است بلکه هر دوی آن ها می باشد. قدرت هوشمند، برجسته سازی نقاط قوت و حذف و کم کردن نقاط ضعف در عرصه اعمال قدرت که عرصه های مختلف سیاسی اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی و نظامی را شامل می شود که در راستای یک هدف مشخص است و بـا مشروعیت سیاسی و اقتصادی همراه بوده و برآیند آن، استمرار و بهبود برتری یک کشور در جهان است. در قدرت هوشمند، دغدغه آن است که به این امر پرداخته شود که چگونه میتوان تصویری هیمنهدار و جذاب از خویش ارائه نمود تا از این طریق بتوان در رفتار کشورهای هدف، تغییرات مطلوب ایجاد کرد و زمینه را برای تعامل سازنده، پویا و اثرگذار در جهت منافع ملی فراهم ساخت.
با این مقدمه، میتوان گفت که شهید سلیمانی توانست از ظرفیتهای قدرت مادی، قدرت معنوی، نرم افزاری و سخت افزاری جمهوری اسلامی ایران به بهترین وجه استفاده کند و زمینه را برای پویایی و پایایی هرچه بیشتر گفتمان مقاومت فراهم سازد. از سوی دیگر سردار سلیمانی توانست آن ظرفیت هایی را که در عرصه قدرت نرم وجود دارد را هم به درستی به تصویر بکشد و اجرایی کند.
وقتی که به ادبیات اندیشه سیاسی اسلام نگاه میکنیم، چند ویژگی برای فرمانده تراز نام میبرند، یکی از ویژگی های عمده فرمانده مطلوب در این اندیشه، فروتنی و قدرت نازدگی است، به عبارتی دیگر، او نباید قدرت زده و مغرور گردد، امام علی (ع) میفرماید: فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِی أَلَّا یُغَیِّرَهُ عَلَى رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ». امام علی(ع) خطاب به فرماندهان نظامی خود می فرماید که فرمانروا باید به سبب نعمتهای فراوانی که به او رسیده است و برتری بزرگی که خداوند به او داده است نسبت به توده مردم تغییر حال پیدا نکند و شکرگزار این نعمت باشد.
از ویژگیهای دیگر همدلی و همراهی با مردم است، پیامبر گرامی اسلام (ص) که فرمانده تمام عیاری بود، میفرماید به هنگام حمله و یورش بر دشمن باید لشکر همانند انسانی واحد باشید «…وَ احْمِلُوا عَلَیْهِ حَمْلَهَ رَجُلٍ وَاحِدٍ…».آن گاه که لشکر همدل و همزبان میشود، انگار یک انسان می شود. ویژگی سوم فرمانده تراز، شفقت و مهربانی فرمانده است که نقشی بزرگ در جذب قلوب دیگران دارد است. امام علی فرموده است “عَطْفَکَ عَلَیْهِمْ یَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیْکَ” مهربانی تو (فرمانده) نسبت به سربازان خود دلهای آن ها را به سمت تو جذب می کند. ترکیب هوشمندانه قدرت نرم و قدرت سخت، قدرت مادی و معنوی، همراه با این ویژگیهای فروتنی، همدلی و مهربانی و دیگر ویژگیها، موجب شد تا با حرکتی که سردار سلیمانی انجام داد، بتوان با هزینهای کم در کنار جبهه مقاومت، یک جبهه مهربانی هم ایجاد کند و از همه ظرفیت هایی که در جبهه مقاومت و در نیروهای مقاومت وجود داشت استفاده کنند، لذا از شبکهها و نیروهای محلی در کشورهای دوست توانست، استفاده کند و لشکریانی متفاوت از مشتاقان دفاع از حرم اهل بیت (ع) ایجاد کند.
اما در اینجا قدرت طراحی بود که توانست سردار را کارآمد کند و صحبت از قدرت سخت نبود بلکه آن مهربانی و همدلی مهربانی و ترکیب قدرت سخت و نرم توانست قدرت هوشمندی را به وجود بیاورد و سردار ترکیبی را ایجاد کرد که قدرت متقارن و نامتقارن در مقابل دشمن ایستادگی کند و در مقابل دشمنی که به همه ابزارها مجهز است بایستد. لذا به نظر من امروزه در کنار همه گستره های سخت و قدرت های سختی که کشورهای اسلامی و به ویژه جمهوری اسلامی باید داشته باشد، مهم آن است که برای تقویت جبهه مقاومت، همانند سردار شهید سلیمانی جبهه مهربانی را هم ایجاد کنیم. یعنی در کنار قدرت سخت و بهره گیری از قدرت نرم، کشورهای اسلامی می توانند به عرصه قدرت هوشمند برسند، زمینه های فراوانی را برای تقویت گفتمان مقاومت و جبهه مقاومت در مقابل دشمن ایجاد کنند.