به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به روند رو به افول رژیم آمریکا که در رهبر انقلاب نیز در سخنرانی دیروزشان بر روی آن تاکید کردند، گفت: این روزها انتقاد نسبت به وضعیت درونی آمریکا خاص جریانهای دینی و مارکسیستی نیست بلکه جریانهای لیبرال نیز از مواضع قبلی خود عقبنشینی کرده و تصور میکنند آمریکا دیگر قابل دفاع نیست.
وی افزود: رژیم آمریکا در شرایط فعلی سرشار از نمودهایی شده که همگی مایه شرمندگی هستند. بنابراین هشدار دادن نسبت به آنچه که در آمریکا میگذرد و سخن گفتن از انحطاط و فرو بستگی زندگی در آمریکا منحصر به منتقدان نظام حاکم بر این کشور نمیشود و به یک سخن عمومی تبدیل شده که معتقدان زیادی پیدا کرده است.
عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه با بیان اینکه واقعیت این است که سیر انحطاطی آمریکا از نیمه دوم قرن بیستم شروع شده ولی این سیر در دو دهه اخیر روند شتابان و شگفت انگیزی به خود گرفته است، تصریح کرد: یکی از ریشههای اصلی سیر انحطاطی رژیم آمریکا تناقضهای درونی این کشور است؛ به تعبیر دقیقتر آمریکا در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همواره دارای استاندارهای دوگانه بوده که این دوگانگیها نمیتواند برای همیشه پنهان بماند و وقتی که آشکار شود ویرانگر خواهد بود.
جمشیدی ادامه داد: رژیم آمریکا شعار حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و ضدیت با تروریسم را سر داد ولی در عمل خلاف این شعارها رفتار کرد در حالی که از این مسئله غافل بود که این شعارها بالاخره یک روز گریبان شعار دهنده را خواهد گرفت و او را به حاشیه سوق خواهد داد. شهید مطهری همواره در توصیف رژیم آمریکا از این تعبیر استفاده میکرد که تمدن غرب ، تمدنی دچار نفاق، تناقض و دوگانگی است به همین جهت نیز تاکید میکرد که عصر ما، عصر نفاق و دوگانگی است. این خدعهگری _مانند عقربی که در محاصره آتش قرار میگیرد و چارهای جز نیش زدن خود ندارد_ زمانی هم به سمت خودش باز میگردد و این تناقضهای درونی و اغتشاش منطق درونی ایالات متحده روزی او را درهم خواهد ریخت که گویا آن روزها فرا رسیده است.
عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه گفت: نکته بعدی درباره ریشههای انحطاط آمریکا، سرمستی از قدرت است. آمریکا به دلیل عدم برخورداری از ظرفیت و وزانت اخلاقی از قدرتی که به آن دست یافته، دچار طغیان شده و به واقع مصداق تفرعن در روزگار ما است. فرعون نیز دچار توهمات کودکانه و غرور ویرانگر شده بود و رژیم آمریکا نیز در دوره معاصر دچار انحصارگرایی و خویشمرکز بینی شده است لذا رویای دنیای تک قطبی را در ذهن خود پروراند. اینها همه ناشی از سرمستی از قدرت بود که عقلانیت را دور کرده و محاسبات را به سمت و سوی غلط کشاند که این انحطاط آمریکا نیز حاصل همین محاسبات غلط برخواسته از سرمستی از قدرت است.
وی یادآور شد: رهبری در فرماشات دیروزشان از انحطاط شدید مدنی،اخلاقی و سیاسی آمریکا صحبت کردند ولی در عین حال به یک مسئله دیگر یعنی سرانجام نظام سیاسی آمریکا نیز اشاره و تاکید کردند که سرنوشت محتوم این نظام سیاسی اضمحلال و انحطاط است، که این یک حکم متفاوتی بود چراکه درست است که هر نابسامانی در نظام اجتماعی موجب فروپاشی نمیشود ولی هر نابسامانی نیز اصلاحشدنی نیست. یعنی یک نظام اجتماعی لزوما به نقطه تعادل و ثبات قبلی خود بازنمیگردد بلکه برخی موارد دچار فروپاشی و اضمحلال میشود.
جمشیدی تصریح کرد: برای اثبات اینکه رژیم فعلی آمریکا مصداق رژیمی رو به افول و انحطاط است، شاخصهایی وجود دارد. از جمله اینکه نظام اجتماعی و ساختار سیاسی آمریکا دیگر توان خود ترمیمی ندارد. برای اثبات این گزاره میتوان به عدم تعادل تدریجی در آمریکا اشاره کرد که سیر صعودی داشته و دفعی و انفجاری نبوده است. همچنین این عدم تعادل در آمریکا به نقطه جوش خود رسیده و مضاف بر این چند لایه و چند سطحی هم شده است و همین مسئله باعث شده نقطه تعادل دیگری وجود نداشته باشد که خرده ساختارهای به همریخته را اصلاح کند. در این حال این تکانهها و تنشها در درون نظام اجتماعی همافزایی میکنند که در چنین شرایطی امکان اصلاح زدوده میشود.
عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه تصریح کرد: تمام این شاخصها که به آن اشاره شد در جامعه فعلی آمریکا مشاهده میشود و حتی مردم آمریکا این تصور را ندارند که اشکال و ایراد به اشخاص بازمیگردد و آنها نیز میدانند که ساختار فعلی دیگر قدرت خود تنظیمی ندارد.
جمشیدی گفت: بنابراین نه فقط از دیدگاه ما بلکه در دیگر نیروهای سیاسی در دنیا و حتی در خود آمریکا نیز به شدت نگاه بدبینانه و مایوسانهای نسبت به آینده سیاسی در آمریکا شکل گرفته و گویا در انتظار لحظه تاریخی فروپاشی آمریکا هستند. البته اگر از نظر تمدنی و تاریخی نیز نگاه کنیم بین ظهور تمدن آمریکایی و شکل گیری احساس بدبینانه حداکثری در دنیا نسبت به این تمدن، سالهای زیادی طول نکشید که این مسئله گویای این است که آمریکا کفایت و عرضه حفظ قدرت کسب شده را نداشت و مقطعی که توانست خود را به عنوان ابرقدرت نگه دارد به نسبت تمدنهای قبلی بسیار کوتاهتر بود.