تفسیری درباره « فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی»
نوشتاری از حجت الاسلام حسین عشاقی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
در آخر سوره فجر آیاتی هست که طبق برخی روایات در شأن و مقام حضرت اباعبدالله الحسین و شیعیان او است؛ این آیات عبارتند از : «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّه فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی». خداوند مخاطب این آیات را کسانی میداند که نفسشان، نفس مطمئه است؛ اما نفس مطمنئه چیست؟ نفسی است که نسبت به خداوند و شؤون خدائی خداوند به یقین رسیده و از شک و تزلزل بیرون رفته است؛ لذا در ادامه، چنین نفسی با عنوان «راضِیَهً» توصیف شده است یعنی او به مقام رضایت از خداوند نائل شده است؛ و نسبت به خداوند و اموری که به خداوند ارتباط دارد هیچ اعتراضی ندارد، بلکه آنها را کاملا بجا و درست مییابد؛ و روشن است که کسی که نسبت به خداوند و شؤون خدائی خداوند راضی باشد خدا هم از او راضی خواهد بود و لذا چنین نفسی در ادامه، با عنوان «مَرْضِیَّه» ستوده شده است؛ البته در برخی روایات، متعلَق اطمینان ولایت امیرالمؤمنین معرفی شده که این نیز در همان راستا است؛ زیرا از طریق ولایت امیرالمؤمنین و اهلبیت است که انسان میتواند هدایتهای ارشادی و تکوینی را دریافته و نسبت به امور الهی به یقین برسد و مقام رضایت از خدا را حقیقتا کسب کند.
نفس مطمئنه با اطمینان به خدا یک امتیاز بزرگ نصیبش میشود لذا چنین نفسی مخاطَب به «ارْجِعی إِلى رَبِّکِ» شده و مأمور به «رجوع الی الله»میشود، و بسوی خدا برمیگردد.
«رجوع الی الله» بهدلیل مفاد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» سرنوشت همه انسانها است؛ ولی نفس مطمئنه زودتر از دیگران به این امتیاز نائل میشود.
اما معنای «رجوع الى الله» چیست؟ و ما چگونه به الله رجوع میکنیم؟ پاسخ این است که طبق جمله «إِنَّالِلَّهِ»؛ ما، مال خدائیم نه مال خودمان؛ یعنی شیئیتی که ما به خود نسبت میدهیم و میگوییم «وجود من»، حقیقتاً مال ما نیست؛ چون مالکیت، حق اختصاصی خدا است «لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیر»؛ ولی ما از آن مالک حقیقی غفلت داریم و خیال میکنیم ما موجویتی داریم که مال خودمان و مباین با وجود خدا است؛ ولی هر انسانی دیر یا زود، اختیارا یا جبرا این نکته را شهود میکند که موجودیتش و شیئیتش، مِلک او نیست؛ و خودش مالک موجودیتی نیست تا بگوید «وجود من»، بلکه او مالکیت خدا را مالکیت خود میپنداشته است؛ با تحقق چنین شهودی،«فنای فی الله» رخ میدهد یعنی شیئیت من، از آن جهت که به من انتساب داشت، زائل و فانی میشود؛ و پندار شیئیت من و موجودیت من، زائل میگردد؛ و موجودیت من، به مالک اصلیاش باز میگردد؛ عینا مثل لباس عاریهای که انسان از دیگری گرفته و عاریه بودنش را فراموش کرده است و بعد متوجه شده است که این لباس مال دیگری است؛ اینجا است که توهم «لباس من» معدوم شده و بجایش تعبیر «لباس او» مینشیند؛ پس وقتی انسان به شهود «لاشیئیت» خود رسید «رجوع الى الله» شکل گرفته؛ و جمله «وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُون» (۲۱عنکبوت) فعلیت یافته است و ماسوای او، همه او میشوند، و جمله «إِلَى اللَّهِ الْمَصیر» تحقق یافته است؛ و این امتیاز زودتر نصیب نفوس مطمئنه میشود؛ زیرا نفوس مطمئنه در رهائی از پندار غیریت، و در رسیدن به شهود او بودن، از سایر افراد گوی سبقت میبرند؛ لذا این گروه را در یوم الحشر، نه به «جهنم» میبرند و نه به «بهشت ابرار»؛ بلکه خداوند به آنها خطاب میکند که محشر و جایگاهی که به شما اختصاص دارد، حریم عباد من است؛ پس در بین عباد من داخل شوید «فَادْخُلی فی عِبادی»؛ همان عبادی که قبلا از پندار غیریت، خارج و نفی ماسوا کردهاند؛ و چیزی جز من نمیبینند و لذا بهشتی جز ذات من ندارند؛ پس شما نیز مثل عباد من، به جنت ذات من داخل شوید «وَ ادْخُلی جَنَّتی»؛ زیرا جنتِ کسی که جز خدا را نمیبینید جز خدا نیست .
اشاره به چند نکته :
۱- در برخی روایات وارده ذیل این آیات؛ «النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» به امام حسین (ع) و در برخی به امیرالمؤمنین(ع) و در برخی به محمد و آلش و شیعیانشان تفسیر شده است که همه از باب تطبیق معنا بر مصدایق درستند.
۲- انسانهائی که هنوز به مقام «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» نرسیدهاند و «إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» برای آنان فعلیت نیافتهاست، به چنین فضائی راه ندارند؛ بلکه آنها یا در جهنماند یا در بهشت ابرار؛ زیرا موجود اعتباری را به حریم موجود حقیقی راهی نیست.
۳- از این آیات نیز روشن میشود که کلمه «قسیم» در حدیث «علی قسیم الجنه و النار» به معنای «عِدل مقابل» است نه تقسیم کننده؛ زیرا طبق بیانات گذشته، حریم محمد و آلش، در قبال جهنم و بهشت ابرار، خود جایگاه سومی است که به نفوس مطمئنه اختصاص دارد.