برهان های توحید وجودی (۴)؛ برهان بر اساس واجب بودن مطلق «واقعیت»
نوشتاری از حجت الاسلام حسین عشاقی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
اگر «واقعیت»، در حالی که به هیچ شرطی مشروط، و به هیچ قیدی مقید نیست را در نظر بگیریم، این حقیقت لابشرطی از دو حال بیرون نیست؛ یا «واجب الوجود بالذات» است یا نقیض «واجب الوجود بالذات»؛ زیرا ارتفاع نقیضین از هر موضوع مفروض، محال و باطل است؛ و بنابراین «واقعیت» لابشرطی نیز از دو سوی واجب و نقیض آن بیرون نیست و حتما یکی از این دو نقیض بر آن صدق میکند.
اما احتمال دوم محال و باطل است؛ زیرا به سفسطه و نفی هر موجودی منجر میگردد؛ یعنی باید بپذیریم که هیچ واقعیتی، موجود نیست و هر واقعیتی باطل و پوچ و معدوم است؛ زیرا نقیض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است؛ چون موجودیت، برای حقیقت «واجب الوجود بالذات» ضرورت ذاتی دارد؛ بنابراین نقیض چنین حقیقتی هیچ امکان وقوع ندارد؛ چون اگر نقیض حقیقت موجودی، امکان وقوع داشته باشد؛ خود آن حقیقت، موجودیتش ضرورت ندارد؛ بنابراین اگر نقیض«واجب الوجود بالذات» امکان وقوع داشته باشد؛ خود حقیقت «واجب الوجود بالذات» ضروری الوجود نیست و لازمهاش این است که حقیقت «واجب الوجود بالذات»، حقیقت «واجب الوجود بالذات» نباشد که این خلف در حقیقت واجب الوجودی است؛ پس اگر «واقعیت» لابشرطی، نقیض «واجب الوجود بالذات» باشد باید ممتنع الوجود بالذات باشد؛ و این لازمهاش انکار هر واقعیتی است؛ زیرا وقتی «واقعیت» لابشرطی، ممتنع الوجود بالذات باشد هر فردی از «واقعیت» ممتنع الوجود بالذات خواهد بود؛ چون حکم هر حقیقتی به تمام افرادش سرایت میکند؛ و این یعنی این که هر واقعیتی ممتنع الوجود بالذات است و هیچ واقعیتی در پهنه عالم نیست؛ و این همان سفسطه و انکار مطلق واقعیات است؛ که بگونه بدیهی، باطل و ناپذیرفتنی است.
با ابطال احتمال دوم باید احتمال اول درست باشد یعنی باید بپذیریم که «واقعیت» در حالی که به هیچ شرطی مشروط، و به هیچ قیدی مقید نیست، «واجب الوجود بالذات» است؛ و لازمه درستی این گزاره این است که واقعیت هیچ گونه تعددی نداشته باشد بلکه منحصر در «واجب الوجود بالذات» باشد؛ چون تعدد «واقعیت» همان تعدد «واجب الوجود بالذات» است و طبق براهین توحید ذاتی «واجب الوجود بالذات» هر گونه کثرت و تعددی در حقیقت واجبی محال است؛ پس «لا واقعیه الّا الله».