نقد حکمت متعالیه صدرائی از منظر عرفان
نوشتاری از حجت الاسلام حسین عشاقی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
- موضوع : ابطال اصالت وجودات خاص از طریق ملازمت اصالت وجود با وجوب ذاتی
اصالت وجود در فلسفه صدرائی هم در مورد «حقیقت وجود» که لابشرط از هر قیدی است مطرح شده است (اسفار ج ۱، ص ۲۵۹) و هم در مورد «وجودهای خاص» (اسفار ج ۶، ص ۸۱)؛
مورد اول درست، و با براهین فراوانی قابل إثبات است؛ ولی ادعای اصالت وجودات خاصه باطل است؛ برهان زیر که مبتنی بر ملازمت اصالت وجود با وجوب ذاتی است ادعای صدر المتألهین در مورد اصالت وجود خاصه را ابطال میکند:
برهان بر بطلان اصالت وجودات خاص:
یک. موجود بدون این که مقید به قیدی و مشروط به شرطی باشد، (که به آن، موجود لا بشرطی میگوییم) یا موجود است یا معدوم.
احتمال دوم محال و باطل است؛ زیرا معدوم بودن «موجود» همان تناقض محال است؛ پس «موجود» معدوم نیست؛ و چون ارتفاع نقیضین محال و ناممکن است، بناچار حال که موجود لا بشرطی معدوم نیست و باید او موجود باشد.
دو. چون فرض بر این است که چنین حقیقتی مقیّد به قیدی و مشروط به شرطی نیست؛ پس باید این حقیقت موجود، واجب الوجود بالذات باشد؛ زیرا این حقیقت طبق بیانی که گفته شد هم موجود است، و هم موجودیتش در حالی است که مقید به قیدی و مشروط به شرطی نیست، و روشن است موجودی که در موجودیتش مقید به هیچ قیدی و مشروط به هیچ شرطی نیست، واجب الوجود بالذات است؛
بنابراین روشن شد که «موجود» بدون این که مقید به قیدی و مشروط به شرطی باشد واجب الوجود بالذات است.
سه. از سوئی «هر موجود اصیل، موجود است»؛ زیرا نسبت بین «موجود» و «موجود اصیل» یا نسبت عموم و خصوص مطلق است، یا تساوی، و در هر صورت حمل موجود بر «موجود اصیل» بهصورت کلی درست است.
با توجه به نکات سه گانه فوق ، یک قیاس اقترانی شکل اول تشکیل میدهیم بدین صورت که یک: هر موجود اصیل، موجود است؛ دو: موجود، واجب الوجود بالذات است و در نتیجه «هر موجود اصیل، واجب الوجود است»؛
بنابراین اصالت وجود، مستلزم وجوب ذاتی موجود اصیل است؛ و ازینرو اگر وجودات خاص، اصیل باشند لازم میآید که به تعداد وجودات اصیل، واجب الوجود بالذات تحقق داشته باشد؛ و این با براهین توحید ذاتی منافات دارد؛ بنابراین ممکن نیست که آنچه در فلسفه صدرائی به عنوان وجودات خاصه پذیرفته شده، موجود اصیل و متحقق بالذات باشد.