به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین محمدصفر جبرئیلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه در گفتوگو با خبرگزاری ایکنا با بیان اینکه بنده از مدتهای مدید یعنی از دوره فعالیت جناب آقای دکتر سروش در کیهان فرهنگی در دهه ۶۰ و بعد مجله کیان و … با ایشان و آثارشان آشنایی دارم گفت: آثاری مانند «قبض و بسط تئوریک شریعت» و «صراط های مستقیم» و«بسط تجربه نبوی» وی موجب برانگیختن انتقادات تندی در سطح جامعه نخبگانی شد و بنده هم این آثار را مطالعه میکردم و نقدهایی داشتم و در جریان تبادل رفتاری و نامههایی که استاد ما حضرت آیتالله سبحانی با وی داشتند بوده و هستم.
وی با بیان اینکه بنده نقدهای جدی به آثار ایشان داشته و دارم ولی همواره با احترام با ایشان وآثارشان برخوردارمی کردم حتی به طلاب ودانشجویان توصیه کردهام که آثار او را ببینند به خصوص قبض و بسط تئوریک شریعت وی مباحث و ادبیات فاخری دارد افزود: بعد از ماجرای کرونا هم مصاحبه آقای سروش را خواندم و واقعا تاسف خوردم که چرا فردی در این جایگاه که خود را حکیم میداند و تفسیر عارفانه از دین دارد اینقدر بی مهابا سخنانی مطرح کرده که زیبنده علم و عالم نیست. زیبنده کسی که مدعی روشنفکری و حکمت و اهل توصیه به دینداران است نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه به کار بردن واژگانی مانند زبالهدان و مزبله و یا حکم کلی دادن، زیرسؤال بردن کسانی مانند علامه طباطبایی، آیتالله قاضی و جوادی و برخی شخصیت های دانشگاهی ، تاختن به اعتقادات شیعه مانند زیارت و مهدویت و توسل و حتی قدری زیر سؤال بردن خدا شایسته چنین فردی نیست افزود: واقعا از این بابت متاسفم و تعجب میکنم که چطور ایشان این گونه وارد چنین وادی شده است.
جبرئیلی با بیان اینکه در سخنان وی هشت عنوان کلی یعنی دین، خدا، تشیع، حکومت دینی با محوریت جمهوری اسلامی، رابطه علم و دین، روحانیت،بیان نامناسب وقضاوت نادرست نسبت به چند شخصیت علمی و دینی و قم و جایگاه آن قابل استخراج است اظهار کرد: دراین مصاحبه پرسشگر همسو والبته زبروزرنگی که خیلی درصدد است تا آقای سروش را به مطلوب مورد نظرخود بکشاند گفته «چرا دروازههای دوزخ از شهری باز شد که بنابر روایات نزدیک به نیمی از دروازههای بهشت از آن گشوده میشود»، ای کاش ایشان قدری صبر میکردند و از تعابیری مانند دروازه دوزخ استفاده نمیکرد زیرا همین ویروس از جاهایی که خود آن حضرات دلداده آن هستند وهیچ ارتباطی هم با قم ندارند هم سر بر آورد و وضعیت بسیار بدتری هم پیدا کرد که امروزدر کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، اسپانیا و ایتالیا مشاهده می کنیم.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه وبا، تیفوس و بیماریهای دیگر و سیل و زلزله و … در طول تاریخ و در شهرهای مذهبی و غیر مذهبی و حتی در زمان خود انبیاء و ائمه چنین بلاها و گرفتاریهایی وجود داشته است اظهار کرد: سروش در بخشی از سخنانش به سه نوع دینداری اشاره کرده است؛ و گفته که دینداری معیشتاندیش همان دینداری عوامانه است و پشتوانه و حامیان آن هم روحانیون هستند و در ادامه نقد به خدای دین معیشتاندیش هم کرده و نقش خدا را زیر سؤال میبرد. برای پاسخ به سخن وی،چهار مسئله را میتوان مورد بررسی قرار داد ؛ کدام خدا؟، نقش خدا ، خدا و مسئله شر وخدا دعا.
کارشناس رادیو معارف بیان کرد: آقای سروش درباره محور اول بحث از خدا یعنی کدام خدا با تقسیم الهیات به معیشت اندیش ومعرفت اندیش که البته ایشان در آنجا تعبیر به دین می کند ولی درخلال سخن از واژه الهیات هم بهره می گیرد معتقداست :«خدای در دین معیشتاندیش خلاءهای زندگی را پر میکرد، پیروان این الهیات هراتفاقی که می افتاد میگفتند خداوند کرده است. میگفت خدا به من یک دختر داده، خدا جان من را حفظ کرده. در هر حادثهی خاصی پای خداوند را به میان می آورند البته در این که علتالعلل خداوند است بحثی و شکی نداریم اما اشکال این برداشت اینست که خدا را در عرض علل طبیعی می نشاند، واین خطاست.
آقای سروش از این نو ع الهیات به الهیات انسان وار یاد می کند وآن را سست و قبیلگی می داند و خدای آن تبعیضگر و ضعیفکُش و ابزار قدرت و ثروتی به نام دین است
در مقابل از الهیات وتأملات حکیمانه ومعرفت اندیش یاد می کند که خدای آن خدای راز و نازست، معشوق مُطاع و مُحتشم است، ما را به عاشقی دعوت میکند تا ما را به مرتبه معشوقی برساند، خدایی که ظالم و تبعیض گر نیست، ابزار قدرت و ثروت به نام دین به دست ما نمیدهد وتصریح می کند خدای عبدالکریم سروش چنین است .
نقد و بررسی:
ا. تفسیر آقای سروش از خدا وخدا پرستی درست ومورد تایید نصوص هم هست«… یحبهم ویحبونه…» وهمه الهیون مسلمان آن را قبول دارند بحث در انحصار این تفسیر وخروج آن تفسیر دیگراست، الهیات اسلامی ترکیبی از هردو است ترکیبی از جهان بالا وجهان پایین است هدف إیصال انسان به کمال مطلوب یعنی قرب الی الله است برای طی مسیر عشق(تزکیه) باید تخلیه، تحلیه وسپس تجلیه کرد. باید نیست ها ، نبایدها و ناشایست ها را کنار زد و به هست ها، بایدها و شایسته ها تحلی کرد تا از ظلمات به نور رسید «یخرجهم من الظلمات الی النور» بنابراین باید به ایدئولوژی هم التزام یافت تا بتوان طی طریق کرد وبه مسیر عشق پای نهاد وبه معشوق رسید البته ممکن است انسان هایی دفعتا به آن مرتبه از معرفت وعشق برسد ولی اوساط از آحاد مردم راهم باید لحاظ کرد.
۳٫٫ انحصار توصیف خدا به راز وناز و عشق وعاشقی با جامعیت دین وشریعت سازگار نیست در شریعت شارع خداست «شرع لکم من الدین ماوصی به نوحا والذی اوحینا الیک.» وهدف آن اقامه دین است…أن اقیموا الدین» که در مواردی إقامه دین به صرف حب وعشق تحقق پیدا نمی کند
۴٫ هیچ الهی دان مسلمانی نگفته است خدا تبعیض گر وضعیف کش است نه در دنیا ونه در آخرت دردنیا هروقت کار دست بندگان خدابوده مظلومان ومستضعفان ارتقاء یافتند در نهایت جهان به اهل آن میرسد عاقبت از آن مستضعفان «نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ان نجعلهم الائمه ونجعلهم الوارثین» واهل تقواست «والعاقبه للمتقین» وجود ظلم وتبعیض در هر مقطعی از آن بی خدایی یا عدم اعتقاد صحیح به خداست «یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» ، در آخرت هم مستضعفان فکری اهل نجات ورستگاری خواهندبود «الاالمستضعفین من الرجال والنساء والولدان لایستطیعون حیله ولا یهتدون سبیلا»
از جمله ویژگی های انسان در دنیا وآخرت برابری ومساوات در چند چیز از جمله در رابطه باخدا ، درآفرینش وبن مایه های انسانی، در امکان تعالی وتکامل ، در رابطه با نعمت های جهان است
۵٫ انسان علاوه بر حب وعشق به خداوند به معنویت ، امنیت، آزادی وآرامش در عرصه های فردی واجتماعی نیز نیاز دارد که تأمین آنها نیز در گرو خوب این نیازها راکی باید تأمین کند
۵٫ اینکه پیروان این الهیات هراتفاقی که می افتاد میگفتند خداوند کرده است. میگفت خدا به من یک دختر داده، خدا جان من را حفظ کرده است نشان از تنزل خداوند درعرض علل طبیعی نیست بلکه همان معنای عله العلل بودن خداوند است که در همه امور ریزودرشت عالم مستقیم ویا غیر مستقیم نقش دارد بعلاوه در قرآن کریم نیز به این نوع نگاه به خداوند پرداخته شده است «وما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی» انفال/۱۷، وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ ، وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ«۸۱»شعراء/۷۸-۸۱ « وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَهٍ مِن طِینٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» مؤمنون/۱۴
آقای سروش باطرح این سؤال که «خداکجاست» به نقش خدا در هستی پرداحته وبا طرح بحث از چند حادثه پیش آمده دراروپا مانند زلزله لیسبون ،کشتی تایتانیک و هولوکاست پراخته است ومی گوید: وقتی در ماجرای هولوکاست یهودیان را میسوزاندند خدا کجا بود؟ و بعد هم اشاره دارد که هولوکاست سبب شد تا در نهایت مباحثی در مورد بسته بودن دست خدا در حوادث در میان دنیای یهودیت پیش آید؛ بنده در مورد هولوکاست تخصصی ندارم ولی آیا این واقعه موجب شد تا تفسیر یهودیت از خدا به این سمت برود؟ که بنویسند و بگویند خدا در طبیعت کارهای نیست یا اینکه این موضوع در هزار و ۴۰۰ سال قبل در قرآن به صراحت بیان شده است؛ قرآن فرمود: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ …» یهودیان در زمان پیامبر چنین حرفهایی میزدند.
جبرئیلی بیان کرد: برای تبیین صحیح نقش خدا در نظام هستی وحیات بشری باید سه مسئله مبنایی را مورد توجه قرار داد؛
مبنای اول: اینکه خدا علم مطلق دارد؛ بر همه چیز و همه حوادث از گذشته، حال و آینده واقف است و هیچ چیزی از اندک و بسیار، آشکار و پنهان بر او پوشیده نیست؛ در آیه ۶۱ سوره مبارکه یونس فرمود: « وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شَهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَن رَبِّکَ مِن مِثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی السَّماءِ وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذلِکَ وَلاَ أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِین» یونس/۶۱
مبنای دوم : حضور بی وقفه اراده خدا در اداره عالم؛ ما معتقدیم که کار خدا بعد از آفرینش جهان و انسان تمام نشده است و هر روز در کار جدیدی است به تعبیر قرآن، «کل یوم هو فی شان» الرحمن/۲۹؛ همچنین امام علی(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: من احداث بدیع لم یکن» الکافی،ج۱،ص۱۴۱ …؛ یا قرآن در آیه های دیگری فرمود: یزید فی الخلق ما یشاء(فاطر/۸) فعال لما یرید(بقره ۲۵۳) یمحوالله ما یشاء و یثبت؛ یعنی خدا محو و اثبات می کند.
مبنای دوم برای رد ونقد دو دیدگاه ناصواب است الف: اینکه یهودیت معتقد بودند خدا بعد از آفرینش، از کار آفرینش فارغ شده است؛ خدا به خاطر این ایده یهودیان، آنان را مورد لعن قرار داده است و در ایه شریفه تاکید فرموده که دست های خدا باز است و اراده الهی مستمر است «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ.» مائده/۶۴٫ بنابراین سخن آقای سروش در مورد تبعات معرفتی هولوکاست برتفکریهویان هم زیر سؤال می رود؛
ب: رد ونقد دیدگاه مفوضه که گفتهاند خدا آفرینش و انسان را خلق کرد ولی اداره امور را به بشر واگذار کرد(قد جف القلم بمارقم) زیرا اگر دخالت می کرد لازمه آن جبرگرایی بود؛ امام باقر(ع) نیز در نقد دیدگاه تفویض فرمودند: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین»شیخ صدوق، التوحید/ ؛ در این نظریه هم نقش خدا و هم نقش انسان به خوبی تبیین می شود. البته این نظریه تنها از شیعه نیست و ماتریدی ها و اشاعره متأخر هم بدون آنکه صریحا به حدیث امام باقر استناد کنند ویا حتی از این الفاظ (بین الامرین)بهره بگیرند همین عقیده را دارند.
سوم: اینکه انسان می تواند سرنوشت خودش را در عرصه فردی و اجتماعی تغییر دهد چنانکه در آیات وروایات به عواملی که انجام آنها توسط انسان می تواند سرنوشت او را به خوبی یابدی تغییر دهد تصریح شده است استغفار ، احسان ونیکی به دیگران ، صدقه ، صله رحم بلا را از انسان دور می کند؛ خدا فرموده احسن کما احسن الله الیک، هچنین احسان به والدین اثر وضعی دارد؛ اینها تجربه شده هم هست یا استغفار که در آیات سوره نوح بیان شده …(آیات تکمیل میشه)یرسل السماء علیکم مدرارا اثر بر نعمت ها دارد؛ همچنین سنت خدا این است که کسی نصرت کند نصرت می بیند. در سوره انفال آمده «ایه ناقص؛ فاخذهم الله بذنوبهم و الله شدید العقاب و نمونه های فراوان دیگر مثبت و منفی را از قرآن کریم می توان مثال زد.
جبرئیلی با بیان اینکه پس علم پیشین الهی نسبت به همه چیز، حضور مستمر خدا در آفرینش، امکان تغییر و دگرگونی در مقدرات عالم و نقش انسان در تغییر سرنوشت سه مبنای برگرفته از قرآن کریم برای تبیین نقش خداست اظهار کرد: آقای دکتر سروش براساس دیدگاهش در انتظار حداقلی از دین ، نقش خدا را بسیار محدود کرده است البته او خدا را نفی نمیکند به اینکه خدا عله العلل است نیز ایمان دارد ؛ امامیگوید « مگر خدا کفش وکلاه است که بگوییم به من می خورد یانه وبه چه درد من خورد؟ سوال این است که درد شما چیست؟ خدا به هر دردی نمی خورد، به درد تنهاییهای روح، عاشقی، پرستش و ستایش میخورد» و اضافه کرده خداوند« العیاذبالله کارگر خانه نیست که اگر لوله آب ترکید آن را تعمیر کند ما چون این انتظارات راداریم بعد می گوییم چر آن کارگر نیامد، خوب این اشتباه است»؛ بله ما به این مسائلی که وی گفته نیاز داریم ولی آیا نیاز انسان به خدا و رسیدن به آرامش او فقط همین نیازها است؛ در قرآن کریم بیان شده است که « قُلْ إِن کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(آل عمران/۳۱) ؛ یعنی رابطه دو طرفه است؛ محبت خوب است ولی کافی نیست و محبت وقتی خوب است که ثمر هم داشته باشد.
آیا ما به عنوان مخلوق الهی، نباید جز تنهایی روح و عاشقی چیز دیگری از خدا توقع داشته باشیم؟ پس نیازهای اجتماعی، امنیت، آزادی، امیدواری و مشکلات دیگر چه و آیا خدا و دین برای رفع معضلات اجتماعی راه حل ندارد؟ آیا اگر کسی این نقش را از خدا بخواهد معیشت اندیش است؟ اگر چنین نقشهایی را از خدا و دستوراتش نخواهیم همین وضع امروز می شود که هر کسی که قدرت و علم و ثروتش بیشتر است سلطه بیشتری دارد حتی علم و استعدادهای بشر را هم به خدمت منویات و خواسته های خود گرفتهاند.
وی با بیان اینکه آقای سروش دیدگاه برخی عوام و یا برداشتهای عوامانه را به نام دین نوشته است تصریح کرد: آیا قرار است که ما حرف عوام را به پای مفسران و عالمان دینی بنویسیم؛ وی گفته «نمی توانیم از دین انتظار پروژه آسمانی برای رفع کرونا داشته باشیم»؛ بله اصل حرف ایشان درست است بشرباید تمام تلاش خود را برای مهار وریشه کن کردن این ویروس بکند اما ما که معتقد هستیم که حضور خداوند واراده او در نظام هستی و حیات بشری مستمر است و بشر این امکان را دار تادر کنار عوامل مادی با بهره گیری از عوامل معنوی وغیبی چون دعا و استغفار واحسان ونیکی به دیگران وتوسل به اولیای الهی هم آرامش خود راحفظ کند هم امید خودرامضاعف کند وهم امید به فضل وتفضل الهی برای حل مشکلاتش باشد و این دو قابل جمع است.
جبرئیلی بیان کرد: ائمه هم این کار را می کردند البته خود این مسئله جای بحث مفصل دارد؛ در برخی روایات داریم که یکی از ائمه(ع) بیمار شدند و آن حضرت خود را مداوا کرده ودرعین حال به نام مادرشان حضرت زهرا هم متوسل شدند(کافی جلد ۸،ص۱۰۹) ویا امام هادی کسی را به حائر حسینی فرستادند تابرای شفای ایشان دعاکنند و در آن مکان ویژه متبرک ومقدس شفایشان را ازخداوند طلب کنند( الکافی،ج۴،ص۵۶۷) معمولا بیماری ائمه صعب العلاج و سخت نبوده و نمیشده چون ائمه عمرشان طولانی نبود وبه سن کهولت که به طور متعارف زمینه بیماری های سخت بیستر است نرسیدند ، آداب حفظ الصحه را بلد بوده و رعایت میکردند و از طرفی پیامبر و امام نباید به بیماریهای مشمئزکننده و تنفرانگیزی که موجب اجتناب مردم از آنان بشود مبتلاشوند .بنابراین دراین شرائط هم میشود وبایدهم مانند همه دنیا تلاش کنیم تا بیماری برطرف شود و از طرف دیگر هم باید استغفار ودعا و توسل داشته باشیم.
آقای سروش در بخش دیگری از سخنانش تعبیری آورده که اکنون برای توازن در زندگی مدرن باید خدایی را که در حاشیه بود به متن بیاوریم؛ این حرف خوبی است و هر قدر زندگی مدرن می شود واقعا احساس نیاز هم به خدا بیشتر می شود؛ البته نتیجه ای که ایشان گرفته است که «خدای انسانوار دینداران معیشت اندیش که به گمان وخیال خودشان حاضربود واکنون غایب شده به حاشیه و کناربرود وخدای تاملات حکیمانه که در حاشیه بود به متن بیاید» محل بحث است برخی به اشتباه گمان می کنند با تعطیلی مساجد و اماکن متبرک ومقدس و نماز جمعه خدا به حاشیه رفته و دعاوتوسلات به درگاه ذات باری تعالی وتوسل وارتباط معنوی با اولیاء الهی وائمه اطهار وکسب وجلب فیوضات الهی تعطیل شده است ؟ آیا تعطیلی این مسائل به معنای تعطیلی عبادت و راز و نیاز و نماز است؟.
وانگهی رفتار دسته ای از عباد و بندگان را نباید به همه تعمیم داد زیرا به تعبیر فرمایش امام علی(ع) عبادت انسان سه گونه است؛ عبادت تجار، عبادت احرار و عبادت حب ومعرفتی یعنی کسانی که خدا را مستحق عبادت می دانند و نماز و عبادت عاشقانه دارند؛ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَهً فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَهُ الْأَحْرَار (نهج البلاغه حکمت۲۳۴)این را قبول داریم. انسان اگر عاشق خدا شد اوامر پیامبر را هم عاشقانه قبول می کند و از ائمه هم به خاطر نصب الهی و امر پیامبر عاشقانه اطاعت می کند وبه آنها عشق می ورزد و با آنهاهم نجوا می کند وبه آنها هم برای ایصال به مطلوب ارتباط معنوی پیدا می کند.
وی به ذکر یک نمونه تاریخی از دلداگی و اطاعت محض از امام علیه السلام اشاره کرد و افزود: از اصبغ بن نباته پرسیدند که نظرت در مورد امام علی چیست؟ گفت:« ما ادری ماتقول الا ان سیوفنا علی عواتقنا…» (رجال کشی،شماره)۱۶۴؛ شمشیرهای ما بر گردنمان آماده است و هر چه امام اشاره کند عمل می کنیم؛ یعنی آنقدر معرفت به امام دارد که این طور دلداده است؛ نمونه دیگر عشق امام علی(ع)به خداست که درفرازهایی از دعای کمیل فرمودند:«صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» بنابراین تفسیر از خدا باید جامع باشد یعنی حب، عشق بازی و رفع تنهایی با خدا درست ولی باید این حب و عشق باید در جامعه کاربرد هم داشته باشد و این کاربرد همان نقش خدا وصفات او از جمله توحید است که باید درابعاد مختلف وبرای هرموحدی به ا ندازه معرفت وعشقش کارایی داشته وبتوان با تحصیل راه هایی به استمرار، تکمیلوارتقاء آن پرداخت دستورات دین در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.