نشست علمی «رسانهها و پیشبرد گام دوم انقلاب اسلامی» توسط گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، روز دوشنبه مورخ ۷ ماه ۹۸ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این نشست خدمتتان ارائه میگردد:
محمدجواد بادین فکر
دبیر علمی نشست و پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بخصوص گروه فرهنگ پژوه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی به خاطر برگزاری نشست رسانه ها و پیشبرد گام دوم انقلاب اسلامی در آستانه یک سالگی صدور این بیانیه مهم و تاثیرگذار تشکر می کنیم. در این جلسه میخواهیم بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی را به عنوان یک متن که دارای فرامتن هایی هست بررسی کنیم. نقدهای انجام شده سال قبل در حوزه محتوای این بیانیه و نظرات متفاوت از جانب گروههای مختلف شکل گرفت. در این نشست مشخصاً می خواهیم راجع به یک فرا متن که ارجاع آن مشخصاً به رسانههاست صحبت کنیم طبق بررسی که بنده در این بیانیه انجام دادهام، فرامتن ها را به صورت مستقیم و غیر مستقیم در این بیانیه شاهد هستیم جاهایی مستقیماً به رسانه مسئولیت اجتماعی اعطاء شده و جاهایی به صورت غیر مستقیم رسانه باید خود را درگیر این محتوا کند. به صورت خیلی کلی طرح بحث نشست را مطرح خواهم کرد.
در یک متن رسانهای و ارتباطی همیشه سوال این است که مخاطبان هدف و گیرندگان این پیام چه کسانی هستند؟ در مطالعات ارتباطی این را داریم که یک پیام یک سری گیرندگان عام دارد و یک سری مخاطبین خاص. آن طور که این بیانیه تنظیم شده مخاطب هدف را جوانان خطاب میکند و به نظر من مسئله اصلی خودش را جوانان می داند. مسئله کلی که در این قضیه وجود دارد و ربط آن به رسانه این است که رسانه ملی به خصوص رسانههای جریان اصلی و سایر رسانه ها ابتدا چقدر تلاش کردند که این بیانیه به سمع و نظر این بیانیه ۳۶ میلیونی برسد یعنی چقدر تلاش کردند که این رسش رسانه ای اتفاق بیفتد؟
چقدر این نوجوانان و جوانان با این بیانیه آشنا شدند؟ در گام دوم حال که این اتفاق افتاد با چه فرم و چه شکلی این اتفاق افتاده است؟ بالاخره با یک قشر و طبقه ای مواجه هستیم که هر پیامی را به راحتی نمی پذیرد یا فعالانه و گزینه شده آنها را انتخاب می کند در مطالعات رسانه ای غرب برای هر پیامی انگیزه و نیازهای مخاطب اصل است و ماحصل آن میشود نظریه رضایتمندی و استفاده در تئوری های رسانه. ما چقدر توانستیم در سالی که گذشت این صاعقه سنجی و نیازسنجی را با چه فرمتی انجام دهیم؟ این خودش یک آسیب شناسی است و مقدمهای برای راهبردی در گام دوم و سال دوم این بیانیه است که میخواهیم چه کار کنیم؟
دکتر شهاب اسفندیاری
رییس دانشکده صدا و سیما و ارائه دهنده نشست
موضوع صحبت بنده خوانش های متعارض از بیانیه گام دوم است؛ و اینکه مسئولیت رسانه ها چیست؟
وجه مهم این بیانیه روایت است. در واقع این بیانیه یک روایت از انقلاب اسلامی است. حداقل در بخش اول بیانیه شاهد یک روایت از رخدادی هستیم که در جهان به وقوع پیوسته و نویسنده این بیانیه در تلاش برای تبیین وضعیت جهان در زمان وقوع این حادثه و پیامدها و ابعاد گسترده این رخداد بزرگ در سطح بین المللی و در سطح ملی و منطقه ای است.
پس اگر بخواهیم با ادبیات این حوزه صحبت کنیم با یک قصه مواجهیم. قصه ای که روایت میشود و رسانهها نیز با روایت ها و قصه ها کارشان پیش میرود، شاید یکی از نقدهایی که به رسانههای خبری وارد باشد این است که توجه به قصه و روایت در انتقال خبر را شاید خیلی نمی کنند. در زبان انگلیسی رسانههای خبری وقتی میخواهند بگویند ما خبری داریم از خود گزارش خبری هم تحت عنوان استوری، داستان یا روایت یاد میکنند و این علت دارد. در شیوه انتقال خبر هم آنها می بینید وقتی می خواهند یک ماجرای را بازگو کنند عناصر روایی و عناصر دراماتیک را در خبر وارد می کنند. مثلاً فرض کنید که می خواهند خبری بدهند راجع به افتتاح یک مجموعه واحد مسکونی که توسط دولت در منطقه ای ساخته شده است،یک شیوه این است که با مقام مسئول مصاحبه کنند و از او گزارش بخواهند که معمولاً در کشورمان به این صورت رویداد را گزارش می کنیم. در حالی که اگر قرار بود این روایتها و به این قصه ها توجه شود این گزارش باید به این گونه تنظیم میشد تا با کسانی که سال ها پس انداز دارند و اندوخته در بانک گذاشتند و چند سال معطل بوده اند میخواسته ازدواج کند این منزل چه نقشی در ازدواج او دارد، پدر و مادرش به او کمک کرده اگر به این شکل حمایت شود، شخصیت، رویداد، تعلیق و اینها را وارد روایت خبری نکنیم خبر خیلی تخت و بیتأثیر خواهد بود ولی وقتی شما از این عناصر در روایات استفاده کنید خبر خیلی تاثیرگذار میشود. شما با تجربه زیست و زندگی یک انسان سر و کار دارید. ما کلا در روایت دستاوردهای انقلاب مان به این مسئله توجه نکردیم و امروزه اگر بخواهیم روایتی که حضرت آقا در این بیانیه مهم از دستاوردهای انقلاب اسلامی کردهاند و موثر واقع شود باید سراغ عناصر روایی و سراغ شخصیت و رویداد، کنش، تعلیق، مبارزه و تضاد برویم و ببینیم که هر کدام از این عناصر در این شاخص ها و محورهایی که آقا در بیانیه اشاره می کنند چگونه در می آیند. ما در گزارشهای خبری چند روایت از روستاهای کشور داریم که هیچ امکاناتی هیچ فرصتی برای رشد و پیشرفت برای ساکنان شان نداشتند و اکنون چه افرادی از آن روستاها به درجات علمی رسیده اند؟
چقدر سراغ شخصیت هایی رفتیم که در این مجموعه خدمات عظیمی که در این ۴۰ سال توسط انقلاب ارائه شده به عنوان شاخص به عنوان مثال و الگو قصه آنها میتواند مورد توجه واقع شود و مبنای استناد قرار بگیرد؟ اینها مسائلی است که به نظر می رسد هم رسانههای دیداری و شنیداری هم رسانههای مکتوب در گزارشهای خود باید بیشتر به آنها بپردازد. یعنی به جای آنکه برای تبیین این بیانیه سراغ مسئولین برویم و بگوییم نظر و تحلیل شما از این بیانیه چیست باید قصه ها و روایت هایی که در توصیف این شاخص ها و محورهایی که در این بیانیه اشاره شده می توان گفت آنها را روایت کنیم شخصیتهایی که مصداق دستاوردهای ذکر شده هستند را پیدا کنیم و قصه آنها را بیان کنیم و به این مسئله توجه داشته باشیم.
این بحث مقدماتی بنده راجع به اقتضائات روایی برای تبیین رسانهای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی بود. بحث دوم من راجع به خوانش ها از این بیانیه است که به نظر میرسد ما با دو خوانش افراطی و تفریطی از بیانیه گام دوم مواجه هستیم در جامعه. همان طور که اشاره کردند در جایجای این بیانیه اشاره به تأکیداتی هست که مخاطب آن جوانان هستند، اما مفاد و محتوای این بیانیه صرفاً محدود به جوانان نیست و حتی وظایفی هم برای دیگران و نسل های قبل در آن تبیین شده است که قابل توجه است به نظر می رسد به اقتضای این تفاوت نسلی و فاصله نسلی این قرائت ها و خوانش هایی که از این بیانیه شده تفاوتهایی دارد و این مقداری مسئولیتهایی را متوجه رسانه می کند برای اینکه این قرائت ها و خوانش ها ممکن است افراطی و تفریطی باشند و یک سری حقایق مکتوم بماند. از یک سو ما با یک خوانشی مواجه هستیم که بیانیه گام دوم را مانیفستی می دانند برای یک جور تسویهحساب بین نسلی و گویی این بیانیه را یک جور فرمان حمله میداند برای اشغال و غصب مناصب و پستهای سیاسی و به نوعی تقلیل پیدا می کند این بیانیه به اینکه عده افرادی که نسل قبل هستند بازنشسته هستند باید از این پستها و سمتهایی که دارند کنار بروند و یکسری جوانان در آن پستها بنشینند و مشکلات حل میشود! این قرائت و خوانش هم افراطی هست هم تقلیل گراست! یعنی مسئلهای که در این بیانیه هست را اصل آن را خیلی توجه ندارد و صرفاً به محتوای آن خیلی توجه ندارد و شاید فقط به فرم آن توجه می کند. یک قرائت یا خوانش تفریطی دیگر هم هست که برخی بزرگواران و پیشکسوتان و نسل قبل کلاً از کنار این بیانیه و بخشهای آن که به صورت صریح بر ضرورت حضور نسل جدید در پیشبرد اهداف انقلاب در گام دوم و شانه دادن زیر بار مسئولیت و اینهاست کلاً این بخش را نادیده میگیرند، گویی که اساساً همین مخاطب اصلی را نادیده میگیرند.
به نظر این هم یک جور نادیده گرفتن یا بی اهمیت شمردن یک تاکید مهمی در این بیانیه است که به نظر آن هم باید اصلاح شود و رسانهها در اصلاح این نگرش موثر هستند.
یک نکته ظریفی در این بیانیه هست و یک مفهوم بسیار مهمی به نام نظریه نظام انقلابی که حضرت آقا هم اشاره دارند که برخی فکر میکنند نظام با انقلاب در تعارض است. شما انقلاب میکنید که نظام را براندازید و وقتی نظام جدیدی مستقر شد دیگر انقلاب تمام شده است اگر بخواهید انقلاب ادامه پیدا کند گویی یک بی نظمی مستمری ادامه پیدا کرده است. این نگاه را نفی میکنند حضرت آقا و میفرمایند ما تا ابد از نظریه نظام انقلابی دفاع میکنیم با تاکید ویژهای که دارند و میگویند جمع میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی اجتماعی را در این نظریه ممکن می دانیم؛ سوال این است که چگونه؟
سوال این است که چگونه جمع میان جوشش انقلابی و آرمان گرایی و نو به نو شدن و هر روز دنبال اصلاح و احقاق حق و اجرای عدالت و اینها بودن کار دشواری است و با چالش هایی مواجه میشود در عمل، نظم مستقر را به نوعی به چالش میکشد این رویکرد آرمانی و انقلابی این چگونه با نظم اجتماعی و سیاسی قابل جمع است؟ به نظر تدبیری که مقام معظم رهبری در این بیانیه اندیشیده اند برای ورود مستمر نسل جوان یا مدیران جوان مومن انقلابی به بدنه مدیریتی و اجرایی کشور این تدبیری است که برای تداوم این راه و برای حفظ این نظریه نظم انقلابی ایشان اندیشیده اند. اگر در یک نظام و سیستمی محافظه کاری و بی تحرکی اصل بشود و مدیران موجود صرفاً بخواهند با به فکر حفظ وضع موجود حفظ منافع موجود و روابط موجود باشند طبیعتاً تعارض دارد با رویکرد انقلاب دائمی رویکرد همیشه دنبال پیشرفت و تعالی و اصلاح و رفع مظالم، رفع نابرابری ها و بی عدالتی ها، کاستیها و نقصها بودن است. چه موتوری چه نیرویی چه سوختی میتواند مطالبه این اصلاحات و تغییرات و پیشرفت ها، دگرگونی ها را در بدنه سازمان ها و دستگاه های اجرایی و دولتی ما تضمین کند؟ این ورود خون تازه نیروهای جوان مومن و انقلابی است.
منتها ایشان این را وقتی دو سه جا در بیانیه تاکید میکنند تصریح دارند درس گرفتن از تجارب گذشته، درس گرفتن از
شکست ها، خطاها و مسائل گذشته. اولاً خود انقلاب را نیز میگویند که آماده تصحیح خطاهای خویش است با نگاه مثبت نقدها را میپذیرد و طبیعتاً وقتی اصل انقلاب را با این راهبرد ببینید، مدیران دستگاهها و وزارتخانههای قوا آنها نیز با همین نگاه باید پذیرای نقدها و آماده تصحیح خطاهای خودشان باشند. اینجاست که ارتباط و تعامل درست بین نسل جدید و نسل قدیم ضرورت پیدا میکند اگر نسل جدید و جوان ما بدون توجه به مسیر طی شده نسل های قبل بخواهد طریق کند و در معرض خطای تکراری باشد، یکی از مشکلات ما این است که ثبت تجربه زیسته و تاریخ شفاهی مدیریت های بعد از انقلاب در همه عرصهها رخ نداده است و لذا یک فرد جوانی که امروزه در مسند مسئولیت قرار میگیرد در جریان انتخاب ها دوراهی ها چالشها و تصمیم های مدیریتی که در دورههای قبل بوده قرار نمیگیرد فرض کلی ممکن است داشته باشد که اینها ضعیف بودند بی اعتقاد و سست بودند محافظه کار بودند در حالی که واقعیت این است که شاید اگر خود او هم در معرض برخی از دوراهی های تصمیم گیری قرار بگیرد و محدودیتها را ببیند، تصمیماتی مشابه میگرفت. اینکه آن تجربه گذشته منتقل شود به نسل جدید برای اینکه در ادامه راه دوباره خطا تکرار نشود هزینههایی که ما در گذشته پرداخت کردیم را نخواهیم تکرار کنیم لازمه آن این است که این دو نسل با هم ارتباطی غیر از ارتباط انتقامجویانه و تسویه حساب داشته باشند و این خطر بزرگی است رسانهها باید تسهیلگر ارتباط و تعاملی بین نسل جوان و جدید و مومن و انقلابی با نسل قدیم باشند. از سوی دیگر به نظر من یک مخاطب این بیانیه مدیران پیشین و پیشکسوت و سابق هستند که تلاش هایی که کردند و دستاوردهایی که داشتند، دستاوردها محصول همه مدیران است که در دورههای قبلی نیز بودند اگر بخواهند دستاوردهای دوره مدیریتی خودشان امتداد پیدا کند، آنچه که با زحمت و تلاش و آزمون خطا طی دوران مختلف به دست آمده است صرفا باطل شد منقضی شد و تاریخ مصرف گذشته نخورد و به بایگانی سپرده نشود خودشان باید پیشگام، داوطلب و مدعی و خواهان انتقال این تجارب به نسل جدید باشند. خودشان باید در زیرمجموعه های خودشان مدیران نسل جدیدی را که ادامهدهنده راه دستاوردهایی که از نظر خودشان موفقیت است باشند و الا وقتی که با جراحی های مدیریتی این جابجایی ها رخ بدهد انقطاع رخ داده و هر آنچه در گذشته بوده به باد فراموشی سپرده می شود. هم از جهت عدم تکرار خطاها و اشتباهاتی که در مسیر گذشته بوده برای نسل جدید و جوان و داشتن آن سابقه تجربه و هم برای امتداد یافتن آنچه که ارزشمند و مفید است به نسل آینده این تعامل لازم است و رسانهها میتوانند در این زمینه نقش مهم و ارزشمند خود را ایفا کند.
محمدجواد بادین فکر
دبیر علمی نشست و پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
با طرح این سوال که با توجه به اینکه این بیانیه تمرکز خاصی بر روی گفتمان سازی شعارهای خود و انتقال این گفتمان ها که در بدنه بیانیه وجود دارد به مخاطبین خودش بویژه نسل جوان و مخاطبان فرامنطقه ای خود دارد طبق بیانیه چند روز قبل مقام معظم رهبری که از یک پدیده یکتا نام بردند که این بیانیه گام دوم هست که می خواهد این پدیده یکتا را ایجاد کند، با این توجه جایگاه رسانه ها در ارکان قدرت نظام جمهوری اسلامی به چه صورت بوده و ربط و بسط آن چگونه خواهد بود؟
علی صمد زاده
کارشناس مسائل راهبردی و ارائه دهنده نشست
با توجه به ذهنیت و برداشتی که من از بیانیه پیدا کردهام یک رکن مشخص در این روایت به عنوان بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی که خود یک روایتی است از آنچه گذشته و دستورالعمل و راهنمایی است برای اینکه در تداوم انقلاب اسلامی چه رخ می دهد، یک رکن اصلی مفهومی است به نام مفهوم منازعه. در متن بیانیه یکی از پر رنگ ترین شاخه ها شکل گرفتن یک منازعه میان جناح حق و جبهه باطل که در ابتدا برای شکستن نظام دو قطبی حاکم بر جهان و در تداوم آن بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی منازعه بین جهان اسلام و استکبار رخ داد. اگر بخواهیم این را به عنوان یک مفهوم کلیدی استخراج کنیم باید قواعد منازعه را بدانیم. منازعه در طول ادوار تاریخ، نسل های مختلفی به خودش دیده ابعاد مختلفی به خود گرفته و پیدا کرده است. در ادبیات مطالعات جنگ و مطالعات منازعات بینالمللی ۴ بعد ابعاد سنتی بوده اند. اولین منازعات همیشه منازعات زمین و دریا بوده است، یعنی اینها بسترهای اصلی منازعه بوده در جنگ جهانی اول ساحت هوا هم به این منازعه افزوده شد جنگ جهانی دوم بعد زیر دریا هم به آن اضافه شد بلافاصله در همان جنگ بعد چهارم جنگ که بعد زمان بود و خیلی تحول عمده ای در منازعات ایجاد کرد نیز اضافه شد. از سال ۱۹۷۵ به بعد یعنی بعد از جنگ ویتنام بُعد پنجمی به جنگ ها اضافه شد به نام بعد شناختی. بعد شناختی یعنی تاثیر اذهان در منازعه در این منازعه حق و باطل که بخشی از آن در روایت این بیانیه آمده است یکی از ابعاد درگیر که ما امروز با آن مواجه هستیم بعد پنجم است این بعد به حق باید گفت که در گام اول خیلی درک صحیحی از آن در داخل شکل نگرفت است.
یک بار دیگر حضور گام به گام رسانه در کل این روایت است که حضرت آقا به عنوان نگارنده به عنوان صاحب روایت بدون اینکه بنده خاصی را به رسانه اختصاص داده باشند در تمامی این روایت خودشان به نقش رسانه و نقش روایتگری یا از جانب مسئولین یا از جانب کارشناسان یا از جانب رسانهها یا از جانب خود مردم به توجه به رسانه اشاراتی کردند.
به نظر من این نکته هوشمندانه ایست که به رسانه و روایت یگری به مفهوم عام چیزی نیست که بخواهیم بندی به آن اشاره کنیم و به عنوان یک پیوست مداوم با آن در تعامل هستیم اما در مفهوم اول مفهوم منازعه با این بعد شناختی را الان داریم، به عنوان بعدی که ما الان در آن درگیر هستیم و اصلیترین ابزار در بهرهبرداری از این بعد رسانهها هستند باید به کارکرد و جایگاه رسانه توجه داشته باشیم اصلاً نمیشود جمهوری اسلامی ارکان قدرتش شکل گرفته باشد در گام اول مثلاً قدرت سیاسی اقتصادی قدرت مفاهیم ارزشی مثل عدالت اما برای تداوم خودش به این به بعد اصلا توجهی نداشته باشد این یکی از ارکان اصلی در شکل گیری قدرت جمهوری اسلامی و تداوم است یعنی رمز بقاست. شما نمی توانید قدرت منطقهای قدرت هستهای داشته باشید اما قدرت روایتگری این و حمایتگری این هم در جناح داخلی خودتان و هم در جامعه بینالمللی را نداشته باشید به نظر من این مفهوم آن مفهومی است که نانوشته است اما در کل این روایت جای جایش موج داشته و حضور دارد. شاید از دید خیلی از کسانی که به عنوان مخاطب با این بیانیه مواجه شده اند شاید به نظر من جای داشت که اشارهای هم بشود اما اشاره هوشمندانهتر همین بود که نگارنده کرده است یعنی هیچ تجزّی و هیچ انقسامی بین رسانه و همه پیکره این بیانیه وجود ندارد این یک عمل هوشمندانه است. در مثال های روز اگر بخواهم عرض کنم و زمینی تر کنم در چهل ساله اول انقلاب قدرت منطقه ای پیدا کردیم، سردار حاج قاسم سلیمانی نیمی از این چهل سال را مسئول پرونده منطقه ای جمهوری اسلامی بود اما آنچه که امروزه شاهد هستید این است که نه در جامعه داخلی یعنی نه در کشور و نه در حوزه منطقهای ما روایت خوبی و روایت صحیح و متقنی از این نفوذ منطقه ای نداریم. ما قدرت منطقه ای را کسب کردیم اما پیوست رسانهای به شدت ضعیف در این زمینه داریم هنوز که هنوز است مردم ما تا زمان شهادت حاج قاسم این شبهه در آنها وجود داشت که واقعاً این قدرت کاراکتر شخصیتی فرماندهی پیش برنده این برنامه که باید ذکر کرد که در اسناد سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی اگر کسی مطالعه کند و شاخصهایی که ذیل آن مجمع تشخیص مصلحت و سایر ارکان حاکمیتی نوشته اند شاید بتوان گفت تنها هدف محقق شده قبل از تحقق سند ۲۰ ساله نفوذ منطقهای است که شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی پیشبرنده آن بود. در اقتصاد در فناوری و در علم گامهایی برای رسیدن داریم اما در برنامه منطقه ای و نفوذ منطقه ای که در چشم انداز نیز ذکر شده ما تمام و کمال پیش رفتیم. در این کارامدترین بخش پیشبرد برنامه ما به شدت ضعف روایتگری و ظرف رسانهای داریم. با این وضع گام دوم نه تنها تحقق نخواهد یافت بلکه تبدیل به یک نقطه ضعف می شود اگر رسانه نتواند خود را همگام کند به عنوان یک بعد از ابعادی که دخیل در منازعه است دخیل در این درگیری جناح حق و باطل است دخیل در این میدان نبرد به شدت جدی است. یکی از چیزهایی که نسل های جنگ را دستهبندی میکند استفاده از ابزارهای خاص است. مثلاً ما چهار نسل جنگی در تاریخ مطالعه جنگ داریم، یکی از چیزهایی که باعث این قسمت بندی می شود استفاده از تکنیک ها و تاکتیک های نظامی است. تقسیم بندی نسل دوم و سوم جنگ یکی از دلایل تقسیم بندی اش این است که صفوف آرایش نظامی تغییرکرده تکنیک های هلی بورن کردن و اعزام نیرو به پشت خطوط نیروهای دشمن اضافه شده است. یکی از چیزهایی که باعث جدا شدن نسل سوم و چهارم می شود استفاده از بعد شناختی است که وظیفه ذاتی رسانه هاست یعنی شما به جای اینکه مخاطب هدف از آن دشمن می باشد که در صحنه نبرد است مخاطب خود و دشمن خود را در اذهان مردم می کشیم که پشتیبان این رزمنده ها و جنگجو ها هستند اذهان سیاستمدارانی که پشت این خطوط نبرد قرار دارد، از همان زمان جنگ ویتنام این حساسیت به وجود آمد که صحنه نبرد صرفاً صحنه نبرد نظامی نیست، در محور مقاومت هم تجربیات چشمگیر و شاخصی در ایتن مساله داریم، مثلا جنگ ۲۰۰۶ جنگ ۳۳ روزه حزب الله و رژیم صهیونیستی یک جهش است.
شاید بتوانیم بگوییم کارهای پژوهشی که شاید به مخیله ما خطور نکند توسط اسرائیل و آمریکایی ها در جنگ ۳۳ روزه و استفاده از بعد شناختی توسط حزب الله در جنگ تولید شده است. یکی از دانشگاه های امریکایی ۱۶ هزار نکته از مدل و الگوی نبرد حزبالله در این جنگ استخراج کرد که بخش عمده آن به استفاده از حوزه شناختی برمیگشت راهبرد وعده صادق دبیرکل حزب الله لبنان بود ولی ما در داخل این فضاسازی رسانهای را نداریم. مردم کشور ما هنوز آشنا نیستند که ما در سوریه چه کار می کنیم و فرض کنید حتی انتقال های پیام های ساده خبری اینکه الان کدام بخش حلب در حال آزادسازی است، هنوز ما نتوانستیم این تفکیک را برای مردم عام جا بیندازیم که این عملیاتی که در حال تحقق است در استان حلب اتفاق میافتد و شهر حلب سال پیش آزاد شده است. هنوز از این ابزارها فارغیم و طرف مقابل و جبهه دشمن
سراغ نقطه زن کردن این سلاح رفته است. با استفاده از فناوریهای نوین به خصوص در حوزه مطالعات علوم شناختی و حوزه استفاده از هوش مصنوعی در کنار رسانهها انصافاً رسانه ها تبدیل به سلاح های نقطه زن در افکار عمومی شدهاند! یعنی یک شکاف را و نقصان را در یک حوزه شناسایی میکنند با تمرکز روی آن و با اقدام هوشمندانه در آن بستر نقطه قوت شما را به نقطه ضعف تبدیل می کند نزد افکار عمومی. در عملیات اخیر عین الاسد که اتفاق افتاد و ضربه بشدت حیثیتی بود اما به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت با شناسایی نقطه ضعف و اشتباه ما کل ماجرای روایی را تغییر دادند و کل برد پیروزی راهبردی که شما در حوزه رسانهای، شناختی، حیثیتی و راهبردی به آمریکا وارد کردید با خطای انسانی آن هواپیما پوشش رسانهای داده شد و دعوا دعوای این نبود که شما پایگاه عین الاسد را زدهاید دعوا ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بود دیگر روایت اول تشیع جنازه حاج قاسم سلیمانی در ایران و چند ده هزار نفری در عراق نبود دیگر روایت روایت ضعف و نقصان سیستم دفاعی و پدافندی شما بود. این نشان دهنده آن است که حوزه رسانه ای برای تداوم دستاوردها و برای تداوم نهضت مبارکی که اتفاق افتاده که بخش عمدهای از روایت پیروزی ها و دستاوردهای آن در بیانیه گام دوم آمده است نیازمند یک بازنگری جدی در حوزه رسانه ای و شناختی است. این بعد باید به رسمیت شناخته شود ما نمی توانیم توان هستهای و موشکی داشته باشیم اما توان رسانهای نداشته باشیم گامدوم بدون داشتن توان رسانهای به عنوان یک رکن قدرت ملی جمهوری اسلامی قابل تحقق نیست این آن خوانش فرامتنی است که من به عنوان یک مخاطب از این بیانیه گام دوم داشتم. نکته پایانی اینکه یکی دیگر از نکات جدیدی که در خود بیانیه گام دوم روایت شده است امید آفرینی و مثبت نگری است. این دقیقا همان چیزی است که مجموعه رسانهای ما متاسفانه فاصله زیادی دارند ناخواسته آنچه که ما مخابره میکنیم آنچه که به عنوان اخبار برجسته شده و بیشتر دیده می شود نکات منفی است، نکات مثبت نیست. اما بیانیه گام دوم روحی که بر آن حاکم است روح منازعه دائمی با چالشها و نکات مثبت و امیدآفرینی نسبت به آینده است این چیزی است که نقش رسانه به مفهوم عام که رسانه های دیداری شنیداری و مکتوب و رسانه های نوین نقش آنها به شدت در این حوزه پررنگ است؛ ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم گام دوم انقلاب اسلامی رخ بدهد اینکه امید داشته باشیم نسبت به آینده منهای اینکه روحیه ما روحیه مثبتی باشد این هم بدون داشتن رسانهای که بتواند این موج را مدیریت کند و این امید را زنده نگه دارد و نگذار در بستر مواجهه با چالشها این امید تبدیل به یاس شود و این فعالیت این موج فعال تبدیل به انفعال شود قابل تحقق نیست!
محمدجواد بادین فکر
دبیر علمی نشست و پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
با طرح این سوال به استقبال استماع صحبت های جناب آقای دکتر پیام تیرانداز خواهیم رفت که با توجه به اینکه گام دوم انقلاب اسلامی مستقیما به شکل یک مسئولیت جدی اجتماعی به امر رسانه صحبت نکرده باشد ولی روح حاکم بر بیانیه گام دوم، عملا مسئولیت رسانه ها را جدی م یکند گرچه در بخش های مختلفی نقش رسانه ها را جدی م یکند از جمله در مساله امیدبخشی و امید به اینده نقش رسانه های عاند را در دروغ پردازی ها نسبت به جمهوری اسلامی و وارونه سازی روایت ها و لزوم فساد ستیزی و عدالت اجتماعی که یکی از محورهای مهم این بیانیه است به نظر می رسد در ادبیات امروز رسانه ها بدون اکت های رسانه ای محقق نیست اینکه ما تا چه حد موفق شده ایم روزنامه نگاری تحقیق را انطور که باید و شاید در ایران راه بیاندازیم که بتواند جلوی فساد ها را کشف کرده و عدالت اجتماعی را به جامعه برگرداند مساله مهمی است خواهش می کنم با این عنوان که ویژگی های رسانه در بیانیه گام دوم و جمع بندی که در این حوزه هست در خدمت شما باشیم.
دکتر پیام تیرانداز
مدیر عامل خبرگزاری فارس و ارائه دهنده نشست
بخش مهمی از محتوای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی به رسانه ها برمی گردد و نقش رسانه در آن خیلی پررنگ است. شاید یکی از نکاتی که در جلسات کاربردی تر می توانیم در مورد آن صحبت کنیم این است که گیر رسانه ما چیست که امروزه و در این برهه زمانی بعد از ۴۰ سال اول انقلاب اسلامی به تایید خیلی از خبرگان حوزه رسانه به اندازه کافی حتی به اندازه دیگر ساحت های اجرای کشور رشد نکرده است؟ چطور این گیر باید حل شود؟ مسئله اصلی چیست که باید حل شود تا این رسانه رسانه موثری بشود در تحقق اهداف گام دوم و اهداف انقلاب اسلامی؟
چند عنوان اصلی که از نظر خودم علت العلل این موضوع هستند و مشکلات رسانه هستند در عصر حاضر را مطرح خواهم کرد. نکته اول نوع نگاه ما به رسانه است. نگاه تصمیمگیران، زی نفوزان و سیاست گذاران که نسبت به رسانه دارند. رسانه را آنچنان که باید تصور نمیکنیم صرفاً به عنوان یک بوق و عاملی برای پروپاگاندای سیاسی تصور میکنیم هر وقت کسی میخواهد تریبونی داشته باشد رسانه داری می کند این ذهنیت باید تغییر کند. اتفاقاً کار رسانه بسیار سخت و چند لایه است با این نگاه فکری و پشتیبانیهای مادی و معنوی که نسبت آن میشود باید انتظار زیادی نداشته باشیم که کار دقیقی را بتوانیم شکل دهیم.
بودجه مخاطبشناسی بیبیسی ۲۴ و نیم میلیون پوند برای یک سال بود و فکر میکنم این آمار برای سه سال پیش است. در حالی که بودجه کل رسانههای کشور ما البته غیر از صدا و سیما را اگر جمع کرده و در سه و چهار ضرب کنیم باز هم به بودجه مخاطب شناسی یک رسانه مانند بی بی سی نمی رسد. البته این یک گیر کلی است و معضل اصلی ما در این بخش گیر بودجهای و پشتیبانی و لجستیکی نیست!
فهمی که از رسانه در کشور ما وجود دارد در این حد است تصور می کنیم یک کار رسانهای با حداقل کار تجربی امکان پذیر است!
نکته دوم بحث نشناختن ماموریت هاست. در خوشبینانهترین حالت برای رسانه ماموریت پروپاگاندا داریمو ما رسانه ها را ابزاری برای بیان مواضع میبینیم این حداقل کاری است که یک رسانه باید انجام دهد. رسانه باید بتواند تغییر ذهنیت ایجاد کند باید بتواند ایجاد باور کند. این کاری است که هم تخصص های مختلف می خواهد و هم به ویژه در شرایط امروز دنیا ابزارهای پشتیبان می خواهد. اینکه فقط تصور کنیم یک موضوعی را بازنشر دهیم تکرار دهیم مردم با آن همراه میشوند مطلقا حرف دقیقی نیست، ضمن اینکه همه ما میدانیم مخاطب امروز مخاطب فعال شده، امروزه با فرض این که یک پیام برای من و برای فرد کناری من یک محتوا و سطح را داشته باشد ولی برای من و او برداشت های مختلفی را ایجاد می کند. سابقه های ذهنی و کنش های مختلف ما نتیجه برداشت را متفاوت می کند. ماموریتی که ما برای رسانهها با نگاه انقلابی داریم این است که رسانه باید ابزار رشد باشد رسانه باید قدرت کشف به مخاطب بدهد اجازه بدهد که مخاطب خودش رشد پیدا کند ذهنش را پیدا کند این ماجرا با تفسیری که غرب از رسانه دارد فرق میکند لذا الگوبرداری ها و تقلید ها برای ما خیلی راهگشا نیست.
نکته سوم که یکی از انحرافات جدی است که امروز عارض میشود به خاطر نداشتن بحث اثرسنجی است در رسانه بنا به دلایل مختلف باید اثر کار خودمان را ببینیم خبرنگار اگر مطلبی را مینویسد و میگوید و بیان می کند اگر اصرار را نبیند خودش دلسرد خواهد شد مدیر رسانه برای جذب اسپانسر و حمایت و موثر واقع شدن انرژی گرفتن با هر دلیلی با هر انگیزهای نیازمند این است که اثر کار خود را ببیند ماهیت رسانه این است. در حال حاضر ما چنین مکانیسمی در کشور نداریم این است که رسانه ها به سمت حرف های گل درشت زدن میرود میخواهد اثر خود را نشان دهند مربوط می شود فریاد بزند که بگویند دیده شد. این نقض غرض به کار رسانه است.
یک رسانه معقول کارش زیر پوستی است ممکن است نقش او اصلاً در فرایند ذهنیت سازی معلوم نشود مثل بازیکن فوتبال که توپ پخش کنی میکند تا وقتی در زمین است کسی او را نمی بیند وقتی از زمین بیرون آمد همه کار او را می فهمند. لذا می بینید که بسیاری از مطالبی که در رسانهها استفاده میکنیم نهایتاً برای دل خنک کردن خودمان و همراهان ما است در حالی که رسانه باید بتواند افرادی که با ما همراه نیستند را نیز همراه کند تغییر ذهنیت دادن مهم است. نداشتن سیستم اثرسنجی که مراتبی برای آن مترتب است خود عارضه جدی است. چرا مجبوریم فریاد بزنیم؟ خیلی از فعالیت ها نتیجه برعکس می دهد. یا شاخص های دقیق نداریم و شاخص ها کمی است، شاخص ها باید گونهای باشد که میزان اثرسنجی رسانهها را داشته باشیم و آن را اعلام کنیم. این کمک می کند که وارد کار شعاری نشویم!
در گام دوم انقلاب اسلامی نیازمند رسانههایی هستیم که نقطه زنی کنند. حضرت آقا در چند جلسه ای که پیرامون رسانه فرمایش داشتند بیان میکنند بسیاری از تیرهایی که رسانههای انقلابی پرتاب میکنند به قلب نظام اصابت میکند تصریح میکنند به خاطر اینکه ما نقطه زنی نداریم و نمی دانیم تیری که پرت میکنیم کجا می نشیند.
نکته چهارم نداشتن مخاطب شناسی است. ما به مقوله مخاطبشناسی توجه نداریم. طیفهای مختلف سلیقههای مختلف گرایشهای مختلف نمی توانند در مقابل پیام واحد قرار بگیرند. ما در رسانه میگوییم یک عنصر رسانه ای هوشمند باید دو کار را بلد باشد، یک ادبیات کار را بداند که چطور صحبت کند، اصول اقناع روزنامهنگاری و ارتباطات را باید به خوبی بلد باشیم. دوم اینکه به اندازه همین و چه بسا مهمتر حال و روز مخاطب را بتوانیم اندازه بگیریم و بدانیم در چه ارتفاعی ایستاده است. کار جدیدی که به آن توجه نمی کنیم این است که شروع عملیات رسانه ای باید از جایی باشد که مخاطب به صحنه نگاه می کند، اگر از نوک کوه برای مخاطب وضعیت را ترسیم کنید او با شما مفاهمه نخواهد کرد. باید کنار مخاطب بایستیم و سپس حرکت کردن به سمت قله را از آنجا شروع کنیم.
در جریان انقلابی کشورمان به جز مقام معظم رهبری کم داریم کسی به عنوان مرجع فکری که همه افرادی که الان امروز پشت این میز نشستیم همه با هم صد در صد او را قبول داشته باشیم و این ضعف ماست. شروع عملیات رسانه ای مخاطب شناسی، شناخت زاویه دید مخاطب را ددین، لازمه کار است و علوم جدید را می خواهد و با روشهای سنتی امکان پذیر نیست. باید از هوش مصنوعی و علوم شناختی در این زمینه کمک گرفت. ما در خبرگزاری فارس اقدام ارزشمندی را دنبال کرده ایم، ۳۰ مسئله مهم در حوزه رسانه ها را در قالب مصاحبه های عمیق و دقیق با چهره های مختلف از طیفهای مختلف علمی و اجرایی در آورده ایم به زودی در قالب مکتوب و شنیداری دیداری منتشر خواهیم کرد و به زودی کتاب آن نیز منتشر خواهد شد. مواردی که امروز عرض کردم خلاصه برخی از نکاتی بود که در این مصاحبه ها مطرح شده است. البته بدون تعارف و عراق عرض میکنم حرکتهایی که شکل میگیرد خیلی امیدوارکننده است موضوعاتی که داریم انتظار نداریم که با زدن یک کلید سریع اتفاق خاصی انجام بشود هر تحولی نیاز به همراه شدن و گفتمان سازی دارد. در حال حاضر اهمیت رسانه برای قاطبه مردم و تصمیمگیران مشخص شده است. حال اینکه فهم رسانه را چطور می توانیم به کار بگیریم و برسانیم به آن جا که رسانههای نقطهزن اثرگذار داشته باشیم تلاش و همت ما رسانه ای هاست. ما در سطح فعالیت های خود کارهایی را شروع کردهایم که اکثر این تجارب قابل انتقال نیز هست. امروزه رسانه نقطه زن می خواهیم به این معنا که وقتی پیامی را صادر میکند اثرات آن را بتواند در درجه اول تخمین بزند در درجه دوم ذهن مخاطب را دقیق بسنجد و با ابزارهای علمی اندازه گیری کند. این اتفاقی است که امروزه همه رسانهها به آن دچار هستیم.
محمدجواد بادین فکر
دبیر علمی نشست پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
با اتمام دور اول صحبت ها به طور خلاصه نکته نظرات مطرح شده توسط اساتید را بیان خواهیم کرد و در ادامه و در قالب پرسش و پاسخ در خدمت مدعوین محترم خواهیم بود. در ابتدای نشست امروز دکتر اسفندیاری دو خوانش متعارض از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی شامل یک خوانش افراطی و یک خوانش تفریطی ارائه کردند. خوانش افراطی به این معناست که بسیاری از مدیران و مسئولین این برداشت را نموده که باید تمامی پست های مدیریتی برای جوانان خالی شود و مدیران قدیمی صحنه را ترک نمیاند. در مقابل نگاه تفریطی برخی از مسئولین به این بیانیه است که جوانان را همچنان قابل اعتماد ندانسته و آنها را نادیده انگاشتند. دکتر اسفندیاری ضمن تاکید بر کی از نکات ظریف بیانیه مبنی بر نظریه نظام انقلابی اشاره کردند:
نظریه نظام انقلابی یعنی جمع جوشش انقلابی و نظم اجتماعی. اما سوال مهم اینجاست که چطور ممکن است این دو با یکدیگر جمع شوند؟ دکتر اسفندیاری در پاسخ به این مسئله اشاره کردند با این تدبیر که مدیران جوان انقلابی به بدنه نظام ملحق شوند و آن جوشش را به نظم سازمانی در بیاورند. اما این مهم تنها از رهگذر انتقال تجربه نسل قدیم به نسل جوان محقق می شود. دکتر اسفندیاری تاکید کرد: از آنجا که مدیران جوان تجربه زیسته مدیریتی را که مدیران قدیمی آنرا کسب کرده اند، بی بهره هستند باید این شکاف رفع شده و مدیران پیشین دستاورد های خود را در جهت تحقق گام دوم به مدیران جوان منتقل نمایند.
در ادامه عنوان سخنرانی دکتر علی صمدزاده جایگاه رسانه در ارکان قدرت جمهوری اسلامی ایران بود. ایشان در ابتدای بحث خود مفهوم منازعه را که از انظر ایشان یکی از ارکان بیانیه گام دوم هست، مورد بررسی قرار دادند. ایشان با اشاره به منازعه بین جهان استکبار و جهان اسلام که در بیانیه گام دوم به آن تاکید شده بود از ۵ نوع منازعه و تکوین آن از جنگ های سنتی تا مدرن اشاره کرده و بیان کردند که پنجمین نوع منازعه و به نوعی مهم ترین نوع منازعه در دنیای فعلی منازعه در بُعد شناختی است. بعد شناختی همان فرایندی است که طی آن اذهان و افکار عمومی دچار تغیرات شناختی می شود. سپس ایشان تاکید کردند که بستر عملکرد این بعد در رسانه ها رقم می خورد که از طریق آن روایت گری ها شکل می گیرد. ایشان ضمن بیان مصادیق عینی این عملیات رسانه ای در منطقه و داخل ایران تاکید کردند: در گام دوم باید بازنگری جدی در بعد شناختی و رسانه ای صورت گیرد و بدون این توجه گام دوم قابل تحقق نیست. ایشان در نهایت به یکی دیگر از ابعاد بیانیه که همان تاکید بر امید آفرینی در جامعه است اشاره کردند و افزودند این امید آفرینی نیز باید از مجرای رسانه ها اتفاق بیفتد.
سومین و آخرین سخنران این نشست علمی جناب آقای پیام تیرانداز مدیر عامل خبرگزاری فارس بودند. عوان بحث ایشان در این نشست”ویژگی های رسانه در گام دوم” بود. آقای تیرانداز مسئله اصلی ارائه خود را این سوال قرار داد که مشکل رسانه های ما و علت رشد نیافتگی آنها در گام اول چه بوده است و راه تحقق این رشد و تکامل چیست؟ در پاسخ به این سوال ایشان ۴ مسئله را مطرح نمودند که به ترتیب عبارت اند از: یک. بینش و نگاه مسئولین به رسانه ها: اینکه سیاست مداران و مسئولین امر بینش درستی به رسانه ها ندارند و لذا برای آن نیز بودجه کافی را دز نظر نمی گیرند.
دو. نشناختن دقیق ماموریت: اینکه وظیف اصلی رسانه ها رشد جامعه است اما سیاست مداران آنرا به ابزار عملیات روانی محدود کرده اند
سه. عدم اثر سنجی: باید اثر یک عملیات رسانه ای سنجیده شود و سپس اجرا شود. انجام ععمملیات کور از آفت های گام اول ما بوده است
چهار. نداشتن مخاطب شناسی صحیح: رسانه ها بودجه و تخصص کافی برای محاطب شناسی ندارند و سلیقه مخاطب را هدف قرار نمی دهند. ایشان در پایان تاکید کردند که برای تحقق گام دوم رسانه های نقطه زن می خواهیم که اثر خود را بسنجد و با مخاطب شناسی صحیح بر اثربخش بودن آن بیفزاید.
آنچه که در پرسش و پاسخ عزیزان مدعو نیز مطرح شد اولا مقوله استقلال رسانه ها از احزاب و جریان های سیاسی و در کنار قاطبه مردم بودن است. بحث تامین منابع مستقل نیز در این زمینه تاثیرگذار است. بحث دیگر شناسایی استعدادهای رسانه ای برای خدمت به کشور در این زمینه است. در کشور ما برای پست گرفتن باید جنگید و شایسته سالاری حاکم نیست.
همچنین یکی از مسائلی که چند وقت اخیر به خصوص در حوزه فضای کاری خبرگزاری ها و مقوله خبر با آن مواجه بودیم بخصوص در وقایع بنزین و بحرانهای اجتماعی با آن مواجه بودیم این است که تقریباً یک عدم وجود تعامل مخاطب باعث شده که از رویکرد شهروند خبرنگاری چشم بپوشیم. کاری که شبکه هایی مثل من و تو و بی بی سی به صورت مستقل و خیلی خوب انجام می دهند. آنها خبرنگار میدانی ندارند ولی تا دلتان بخواهد خبرنگار مردمی دارند. چقدر خبرگزاری فارس مشخصاً در این زمینه پیگیری و اقدام میکند؟ تنها رسانه خبری که در فضای مجازی میتوانیم بگوییم در داخل کشورمان سوئیچر باشد خبرگزاری فارس است و بیشترین دنبال کننده را دارد. چیزی که ما می بینیم حتی خبرگزاری فارس هم گاهاً همان گزارش های خبری صدا و سیما را منتشر و بازنشر می کند و از خودش یا خبرنگار میدانی ندارد یا شهروند خبرنگار ندارد. آیا ما اعتماد نداریم که مردم از صحنه برای ما گزارش بفرستند یا اصلاً رفتیم به این سمت؟ چطور من و تو و بی بی سی انقدر راحت کلیپ ۳۰ ثانیه می گیرند که ۲ میلیون بازدیدکننده در فضای مجازی دارد؟
به نظر می رسد در گام دوم انقلاب اسلامی تعامل محور بودن خبرگزاریها و خبرسازی شهروندان باید اصل قرار بگیرد و برای آن فکری شود. آنچه که بنده به عنوان یک فعال رسانهای دیدهام این مسئله را خیلی کمرنگ دیده ام در روایت سازی که من و تو توانست از اخبار خودش انجام بدهد. دوربین های ما از بالای میدان است ولی دوربینهای امثال من و تو از کف میدان است. به نظر می رسد در پیشبرد گام دوم انقلاب اسلامی این مقوله بسیار مهم و تاثیرگذار است. در حوزه علوم شناختی نیز ما یک تقابل فوقالعادهای در حوزه فیک نیوزها با دنیا انجام می دهیم. در حال حاضر جهان روی آورده به کارهای شناختی در مقابله با فیک نیوزها. در حوزه شبکه های مجازی و وب سایت ها رباط هایی وجود دارند که فیک نیوز را شناسایی کرده و به مخاطبان خودشان معرفی میکنند.
علی صمد زاده
کارشناس مسائل راهبردی و ارائه دهنده نشست
قبل از همه اینها ما خودمان متهم به تولید فیک نیوزها هستیم. به لحاظ بینالمللی همانطور که جمهوری اسلامی به پولشویی و به تروریسم منطقهای متهم است در حوزه رسانه نیز ما به تولید فیک نیوزها متهم هستیم. اخبار آن را نباید نادیده بگیریم. حساب های کاربری که توییتر، فیسبوک و اینستاگرام میبندند، استنادات آنها را بخوانید، جمهوری اسلامی ایران را به فیک نیوز متهم کنند مجموعه های خبری مثل اتحادیه رسانههای جهان اسلام که یک سری مجموعه زنجیرهای از سایتهای خبری در شبکههای اجتماعی است همه آنها را به بهانه تولید فیک نیوز بستند. یعنی ما در ابتدای زنجیره تحریم رسانهای و انتصاب یک عنوان جعلی به عنوان تولیدکننده اخبار غلط در دنیا به جمهوری اسلامی ایران هستیم تا قبل از این که پیشینه نداشته باشد این اتهام به شما نمی چسبد در حوزه بحث پولشویی در از ابتدای دوره آقای احمدی نژاد بانک مرکزی در جلسات بانک جهانی شرکت می کرد و حداقل ۳ بار جمهوری اسلامی مجبور شد گزارشهایی به بانک جهانی بدهد که در نظام ما پولشویی صورت نمیگیرد و در حال مبارزه و ابلاغ آیین نامه هایی برای این مقوله هستیم الان به نقطه اوج این ماجرا نرسیدهایم در حوزه فکر نیز ما متهم هستیم زنجیرهای از تحریمهای رسانهای را تا همین امروز داریم
همه بازو های رسانه های خارجی جمهوری اسلامی با تحریم های شدید مواجه هستند که بخش عمده اتهامات آنها تولید فکر نیوز است. باید حساسیت خودمان را نسبت به این زنجیره اتهامات بالا نگه داریم. یک دانش وجود دارد که بر ضد ما از آن استفاده می شود ما باید از این علم برای مواجهه تولید فیک نیاز ها استفاده کنیم. ما هنوز ظرف اول را محقق نکرده ایم یعنی ذهنیات رسانهای در داخل جامعه رسانه ای کشور اتهامات رسانی که جمهوری اسلامی وارد میشود را پاسخ نگفتیم و به صورت قبیله ای برخورد می کنیم مثلاً رسانه های اصولگرا به اتهام رسانهای که به مجموعه اصلاحطلب به آن وارد میکنند بیتفاوت هستند آنها نیز همین طور هستند. در حوزه صدا و سیما نیز اینگونه است ممکن است ما در داخل کشور بگوییم صدا و سیما مافیاست انحصاری است ولی از خارج از کشور صدا و سیما را به عنوان یک رکن و نماد قدرتمند نظام جمهوری اسلامی می بینند. به عنوان مثال همان حرفی که در مورد هیسپان تی وی و پرس تی وی در این مقوله متهم بودند حاج قاسم سلیمانی نیز بود ولی هیچ گونه حمایت داخلی از آنها صورت نگرفت و جامعه رسانهای نسبت به آن حساسیت نداشتند به نظر میرسد گام اولی که می خواهیم محقق کنیم در تشخیص و مقابله با فیک نیوزها اول حساس کردن خود جامعه رسانهای نسبت به کنش و واکنش ها و اتهام هایی که در مورد خودش واقع می شود است و بعد در حوزه علوم شناختی این ها دانشی است که به ما منتقل نمی شود نباید انتظار داشته باشیم دشمن اینها را به ما آموزش دهد.