دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
با عرض تبریک برگزیده شدن کتاب درباره مانایی و میرایی اثر ارزشمند دکتر احمد شاکری در بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال حوزه و ذکر این مقدمه از ارائه دهنده محترم جناب آقای شاکری برای ارائه مبحث خود در موضوع مولفه های ایده اولیه دعوت می کنیم. در ادامه هر یک از ناقدان به طرح نظرات خود می پردازند و در نهایت جلسه را با پاسخ ارائه دهنده محترم به مباحث طرح شده از سوی ناقدان گرانقدر به پایان خواهیم رساند.
دکتر احمد شاکری
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ارائه دهنده کرسی
در ابتدای طرح مباحث به عنوان مقدمه از تبریک جناب آقای جهان پرور تشکر میکنم. در حقیقت این تبریک باید خطاب به ریاست محترم پژوهشگاه آیت الله علی اکبر رشاد، مجموعه فاخر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تک تک دوستان و همکاران به خصوص همکاران گروه ادبیات اندیشه به صورت ویژه جناب آقای دکتر سنگری مدیر محترم گروه چون واقعا اگر همراهی و به خصوص همدلی ایشان نبود این مهم میسر نمی شد. چون ما یک گروه هم جهت و هم هدف در راستای اهداف والای انقلاب اسلامی هستیم و این واقعاً مسئله کمیاب و نادری است. این عزیزان همه کمک کردند تا چنین اثری در این جشنواره برگزیده شود. انشالله در آینده آثار بهتری هم از این گروه بیرون خواهد آمد. باید عرض کنم همه تحقیقاتی که در گروه ادبیات اندیشه در حال انجام هستند کم پیشینه و یا به نوعی بی پیشینه هستند.
این تحقیق بیش از ۸ سال عمر پژوهشی دارد و در آن بیش از ۱۴۰ مولفه مورد تبیین و توضیح قرار گرفته که متاسفانه بدلیل محدودیت در حجم و زمان در این کرسی به ناچار تعداد بسیار محدودی را مورد توجه قرار دادیم.
بنده در گستره فعالیت های خود به عنوان عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی دو حوزه تمحض “ادبیات داستانی دفاع مقدس” و “فلسفه داستان” را مد نظر قرار داده ام. در حوزه فلسفه مضاف داستان، تا کنون “فلسفه داستان داستان” به سازمان محترم انتشارات تحویل شده است و “فلسفه ایده اولیه” بعد از گذشت دو سال تحقیق و پژوهش مستمر، مراحل پایانی خود را طی می کند. قصد ما بر آن است تا حلقه مطالعات فلسفه داستان را با تمرکز بر “فلسفه زاویه دید”، “فلسفه پیرنگ”، “فلسفه پرداخت” و “فلسفه شخصیت و شخصیت پردازی” دنبال کنیم. مجموع این تحقیقات خود تامین کننده حلقه ای از حلقات فلسفه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی خواهد بود.
در طول فعالیت پژوهشی در طی یک دهه گذشته، تبئین و تئوری پردازی برای گونه پیشتاز ادبیات داستانی دفاع مقدس، ما را بر آن داشت تا به برخی خلاهای مبنایی در این باره توجه نماییم. از جمله این خلا ها فلسفه داستان و نگره ای عقلانی در تبئین چیستی و ماهیت داستان است. در حل این معضل، بر اساس لایه بندی جوانب داستانی حوزه های فلسفه های مضاف به داستان را احصاء نموده ایم. در گام نخست فلسفه داستان داستان به عنوان یکی از لایه های اساسی روایت انتخاب شد و نتیجه این پژوهش کتابی با حجم حدودا ۸۰۰ صفحه است که مراحل انتشار را سپری می کند. بنابر دغدغه های حوزه تمحض نخست (ادبیات داستانی دفاع مقدس) و متناظر با موضوع پژوهشی “دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس” نظر داشتی به این موضوع در پژوهش فلسفه ایده اولیه داشته ایم. بر این اساس، دشمن شناسی از مجرای روایت در ادبیات داستانی دفاع مقدس حاصل می شود. و ایده اولیه به عنوان واحد کمینه روایت، خود نقش و ظرفیتی در نمایش و شناسایی دشمن دارد. بنابر این درذیل دشمن شناسی روایت، می توان به دشمن شناسی ایده اولیه متوجه شد. با این پرسش که ایده اولیه چگونه و در چه سطحی و با چه ابزاری دشمن را می شناساند. تلاش ما این است تا از منظر مصداقی به این پرسشها در ذیل بحث از فلسفه ایده اولیه پاسخ دهد.بخشهایی از پژوهشهای انجام شده در حوزه فلسفه ایده اولیه و دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس در مقالات انضمامی نقدهای مجموعه “درباره مانایی و میرایی” به چاپ رسیده است.
“ایده اولیه” کلید واژه مصطلحی برای اشاره به ترکیب کمینه روایت –اعم از روایت مکتوب، تصویری و نمایشی- است. یافت این ترکیب کمینه در ساحت افرینشگری از مهمترین مراحل خلاقیت روایی به شمار می رود. بنابر این فهم چیستی و چگونگی فرایند یافت یا صناعت ان از جمله مهمترین موضوعات در حوزه روایتگری است. در ساحتی دیگر، ایده اولیه ساده ترین ترکیب ممکن از هر اثر روایی است که انتزاع ان از هر روایتی به فهم چیستی سازه های اولیه و ارکان اصلی روایت خواهد انجامید. از این رو، چیستی و ماهیت ایده اولیه از جمله موضوعات مهم در مقوله روایت شناسی است. از این مجرا انتظار می رود، اوصاف ذاتی ، کارکرد، مناشی و منابع، غایت، عناصر و مولفه ها، ضرورت، تکثر و تنوع،روش شناسی مطالعه و حسن وقبح ایده اولیه بازشناسی و تبئین شود.
در منابعی که پیش از این چه به صورت مستقل و چه در قالب بخش یا فصلی به این موضوع پرداخته اند اولا تبئین روش شناسانه ای درباره فرایند استحصال ایده اولیه از متن ارائه نشده است. یکی از مبادی بحث فلسفه ایده اولیه روش شناسی تقصیر در تجزیه و تحلیل و تقصیر روایت داستانی در طی چند مرحله و قاعده مند سازی و توجیه امکان و مراتب دست یابی به ترکیب کمینه ایده اولیه ازمتن داستانی است. ثانیا منابع موجود تنها به سه یا چهار مولفه از ایده اولیه اکتفا کرده اند. طرح نواورانه حاضر این مولفه ها را به بالغ بر صد و سی مولفه رسانده است.
در اثار تالیفی ایرانی، دو کتاب “سلول بنیادین داستان” نوشته اقای محمد رضا سرشار و “مایه داستان” از اقای مهدی حجوانی مستقلا در این باره مطالبی ارائه کرده اند. در دیگر منابع نظری حوزه داستان نیز نوعا در ذیل عنوان سوژه یابی، نگاه هنرمندانه یا موضوع داستان به فراخور در این باره مطالبی ارائه شده است. اما از انجا که نوعا این اثار برای مخاطب داستان نویس تالیف شده و هدایت نویسنده برای یافت ایده اولیه بیش از ماهیت ایده اولیه مد نظر بوده است، بحث از چیستی و ماهیت ایده اولیه چندان مد نظر قرار نگرفته است. همچنین در متون ترجمه ای روایت شناسی نیز در این باره مطالب پراکنده ای موجود است که غالبا در بر گیرنده اراء و نظرات نویسندگان در حوزه چگونگی کشف ایده اولیه است. اما در مجموع اثر مستقلی در این حوزه بخصوص با رویکرد فلسفه مضاف شناسایی نشده است.
پیامدهای مطالعه در حوزه فلسفه ایده اولیه
در مطالعات فلسفی در حوزه روایت شناسی و در بحث از چیستی و ماهیت روایت که از مبانی و ضروریات بحث از ادبیات و هنر دینی و انقلابی است می توان روایت را به لایه های زیرین و جنبه های بنیادین ان تقلیل داد. این رویکرد تقلیل گرایانه تمرکز لازم را برای مطالعه ابعاد و جوانب مختلف روایت فراهم می اورد. بحث از ایده اولیه نیز ناظر بر تفکیک جنبه های روایت و توجه به جنبه کمینه روایت است.
از جمله پیامدهای مطالعات روایت شناسانه بر پایه ایده اولیه، معرفی و تبئین و تقنین رویکرد مشخصی در نقد روایت های داستانی بر اساس ایده اولیه ان است. جوانبی چون “قصه داستان” و “پیرنگ” نوعا شناخته شده و در نقدهای ساختاری روایت مورد توجه قرار می گیرند، اما فقر نظری در حوزه ایده اولیه و نامکشوف بودن اوصاف و زوایای ان موجب شده تا عملا نقد ایده اولیه جایگاهی در رویکردهای نقد ساختاری نداشته باشد. چنین تحقیقی مقدمات این رویکرد را به لحاظ نظری فراهم می اورد.
-همچنین زمینه سازی برای مطالعات نظری مضاف در حوزه ادبیات دینی: از دیگر کارکردهای این رویکرد است. بحث از امکان و مراتب و مولفه های ادبیات دینی از دیرباز و بخصوص پس از دوره پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده است. به نظر نگارنده، شیوه علمی و اطمینان بحث بحث از این موضوع بخصوص در حوزه علت صوری روایت دینی، مطالعه روایت به مثابه ساختاری نظام مند و لایه مند است. بحث از ایده اولیه این امکان را فراهم می اورد تا پرسش از امکان و مراتب و خصوصیات روایت دینی در این سطح کمینه از روایت مطرح شود و زمینه را برای بحث از امکان دینی شدن روایت در لایه های فوقانی فراهم اورد.
اثار دیگر این بحث کمک به فهم ایده اولیه و تبئینی نظام مند و ساختارمند از ان به جهت اشنایی نویسندگان با این جنبه مهم از روایت است. واقعیت ان است که به دلیل کمتر شناخته شده بودن ایده اولیه بخصوص در حوزه داستان نویسی، عملا فضای افرینشگری داستان و منابع داستانی قادر به هدایت دقیق نویسنده و اقناع او در توجه به ایده اولیه نیستند. این پژوهش تلاش دارد با نواوری درباره ماهیت و مولفه ها و کارکردهای ایده اولیه ان را به مثابه گامی مهم در حوزه افرینشگری معرفی نماید. ورود و مطالعات فلسفی به حوزه روایت در کشور ما از سابقه چندانی برخوردار نیست و می توان گفت غلبه اثار فلسفی در حوزه ادبیات با منابع ترجمه ای است. نگارنده با اعتقاد به ظرفیت های لازم جهت باروری حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی به نظریه ادبی فلسفه ایده اولیه را از جمله مبادی این راه مخاطره امیز می داند.
همچنین باید توجه داشت حوزه مطالعات فلسفی ادبیات داستانی از نظام مندی و روش مندی متناسب با اینگونه بحثها برخوردار نیست. بعضا برخی توجهات عقلی و نظری در این باره توسط متاملان ایرانی و برخی نتایج حاصل در اثار ترجمه ای اندیشمندان خارجی به دلیل فقدان روش شناسی مناسب یا تبدیل به نظریه خاصی درباره ایده اولیه نشده است، یا اساسا در محافل علمی موجود به نحو مقتضی و لازم فهم نشده است یا به صورت خرده گفته ها و شنیده های نظری به صورت پراکنده موجود بوده و در هندسه منسجمی گرداوری نشده است.
-ساختار و نظام پژوهش “فلسفه ایده اولیه”
مهمترین بخش این پژوهش بررسی مولفه ها و بازشماری انها در ساحت ایده اولیه است. مطالعات و تفحص نگارنده گویای ان است که در مجموع، منابع نظری از چهار یا پنج مولفه در این باره تجاوز نکرده اند و اکنون طرح فلسفه ایده اولیه این مولفه ها را به قریب به ۱۳۰ مولفه رسانده است که در نوع خود –چه در سطح منابع تالیفی و چه اثار ترجمه ای- پژوهشی کاملا بی پیشینه است. همچنین در این پژوهش بنابر ضرورت های مقدماتی به روش شناسی تقصیر و مراحل و قواعد حاکم بر ان اشاره شده است و در پایان نیز به نحو فشرده به مقوله ایده یابی توجه نشان داده شده است. گرچه مسئله ایده یابی موضوعی مستقل و پیچیده است که باید در پژوهشی جدا گانه بدان پرداخته شود و از جمله گم بودهای پژوهشی ادبیات معاصر است.
دکتر محمدرضا سنگری
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ناقد کرسی
به نوبه خود از زحمات جناب آقای دکتر شاکری تقدیر و تشکر میکنم که در زنجیره خلق آثار ارزشمند خودشان در حوزه ادبیات داستانی و بهطور ویژه ادبیات داستانی دفاع مقدس بخش دیگری را آماده کرده و در اختیار قرار دادهاند و مجالی فراهم شد تا به آن بپردازیم قطعا حضور اساتید گرانقدر که در جلسه حضور دارند بیشتر کمک خواهد کرد که ابعاد این موضوع را به کافی بشناسیم. اثر جناب آقای شاکری اثری بدیعی است. ما پیش از این در حوزه ایده اولیه مستقلاً کاری با این همه گستردگی با این همه حرف نداشتیم. ویژگی دوم کار، هندسه و ساز وارگی دقیق متن است که کاملاً ساختارمند بوده و هر کسی که از همان آغاز با حرکت کند هرچند در متنی که الان در اختیار ما قرار گرفته است از مجموعه ۱۲۰ مولفه ۸۲ مولفه را فقط در اینجا شاهد هستیم اما همین مقدار را وقتی مطالعه میکنیم کاملاً هندسه فکر و زمینه ذهنی جناب آقای دکتر شاکری را درمی یابیم که همه سونگری در موضوع دارند. یعنی همه ابعاد و ابعاد دیگر پیوسته با مسئله ایده اولیه را یافته و کاویده و مطرح کرده است. ویژگی چهارم، تبیین، تحلیل و تقصیر عالمانه و پژوهشگرانه موضوع است. البته من واژه تقصیر را که تکیه گاه و از ابداعات خود جناب آقای شاکری است می ستایم چون خیلی خوب آن را به کار گرفتهاند.
نکته پنجم و ارزش پنجم این است که خود ایده اولیه، ایده اولیهاش در ذهن جناب آقای شاکری خیلی نظام مند است و در زنجیره مجموعه آثاری قرار می گیرد که در آغاز صحبت اشاره کردند. که از فلسفه داستان داستان به همین بحث مانایی و میرایی که در اینجا هم اشاراتی دارد اما بسط نایافته به تناسب بحث و موضوع و در بحث دشمن شناسی ایشان است. قبل از اینکه به خود اثر بپردازم و نکاتی را طرح کنم چند نکته اساسی و کلیدی را باید مطرح کنم.
نکته اول این است که از دشوارترین مسائل در حوزه علم، فهم نقطه آغاز است یعنی اینکه ببینیم طرح ذهنی پیش از خلق چه بوده است. مثلاً یک تابلو، یک فیلم. البته گستره همانطور که اشاره داشتند حوزه خلق ایده اولیه فقط در حوزه داستان نیست در همه چیز هست حتی در صنعت هم هست. کتاب “سنگ فرش هر خیابان از طلاست” از کیم وو چونگ است. این نویسنده خود مدعی است که من ثروتمندترین مرد جهان هستم اما هیچ ندارم که ایشان میگوید صبح ها وقتی از خانه راه می افتم با اتومبیل به محل کار خود نمی روم در خیابان حرکت میکنم به هر چیزی نگاه میکنم و در این نگاه کردن ها کشف و تعامل میکنم و همینها زمینه خلق آثاری میشود. واقعاً این که در آغاز چه میشود تا ایدهای خلق میشود چه اتفاقی میافتد این موضوع خیلی مهم است. کتاب دیگری هست به نام آغاز فلسفه از گادامر او می گوید من در کلاس درس هایدگر بودم ایشان سوالی را مطرح کرد گفت به نظر شما اولین بار که انسان سر برداشت و سوال کرد چه سوالی طرح کرد؟ یعنی اولین پرسش انسان چه بوده است؟ میخواهد آغاز فلسفه را مطرح کند و می پرسید به نظر شما او آدم ابوالبشر بود یا تالس؟ آیا آن فعالیت آغاز خلق سوالات بعدی نبوده است؟ یعنی به عبارت دیگر ایده اولیه زمینه خلق ایده های بعدی می شود و تسلسل مجموعه ایده هایی که خلق می شود گره خوردگی با ایده اول دارد. در حوزه داستان نویسی هم همین موضوع وجود دارد. یعنی اگر مثلاً مجموعه آثار کسی را در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس کنار هم بگذاریم می توانیم به یک زنجیره و ارتباط بین مجموعه ایده های اولیه این داستانها کشف و فهم کنیم که البته ریشه اصلی آن ها در جهان بینی آنهاست.
من رابطه خود را با این کتاب به اینگونه برقرار کردم گفتم پیش از آنکه کتاب را بخوانم با خود فکر کنم. برای ایده اولیه شما چه ویژگی ها، پیوستار ها یا مولفه هایی معتقد هستید؟
این انگاره آغازین چون بهتر است به جای ایده اولیه بگوییم انگاره آغازین. انگاره واژه مناسب فارسی است که به جای اینکه به کار میبرند. این انگاره دارای چه ابعاد و مولفههایی است؟ من بیست و چند مطلب را نوشتم که برخی را طرح می کنم.
نخست، تکانه است. یعنی اتفاقی که در فرد حرکتی ایجاد می کند این نکته را به شکلی در کتابی دیدهام به اسم آکولوژی فور واندر دیده ام. نویسنده در آنجا اشاره میکند که یک شگفت زدگی در انسان ایجاد می کند. جنس این شگفت آوری و شگفت زدگی از جنس نویسنده است یعنی در ایده اولیه این قوانین خود نویسنده را نیز بیابیم و تحلیل کنیم.
نکته دوم آفاقی و انفسی است یعنی پیوند بین درون و بیرون اتفاق می افتد اگر سازها و عناصر آن را بکاویم می توانیم
ببینیم که یک پای آن در درون است و یک پای آن در بیرون.
سوم اینکه ایده اولیه خود ایده ساز است و به گمان من در طول داستان ایده خلق میکند یعنی اینطور نیست که این ایده اولیه مثلاً در آغاز داستان باشد به عبارت دیگر در اتفاق داستان باشد و بخش دراماتیک داستان دیگری ایده نداشته باشد و در طول حرکت خود ایده های تازه ای را خلق می کند. مقید نیست که شما با عنوان لابشرط مطرح کرده اید شاید منظور شما هم این باشد اصلاً مقید نیست در بند زمان نیست اما زمان مند است. این که چه موقع و کجاست زمان و مکانش را نمی توانید تعیین کنید اما بی تردید یک زمان دارد یعنی در یک زمان خاص خلق میشود که باید نسبت بین ایده اولیه و زمان را نیز تحلیل کرد. مکان مند است اما در لامکان نیز اتفاق میافتد. مثلاً فرض کنید در خواب اتفاق می افتد. خیلی از مسائلی که ما بخصوص در حوزه شعر داریم برخی از اتفاقات شگفت در حالت خواب و بیداری اتفاق میافتد. مثلاً کار مشهور محتشم کاشانی که باز این چه شورش است می گویند بعد از مرگ فرزندش رسول خدا را در خواب دید و از ایشان خواست که چرا برای فرزندمان حسین شعر نمی گویی؟ و این ایده زمینه خلق اثری بزرگ میشود یا اهلی شیرازی نیز همین شعری که در مرثیه امام حسن علیهالسلام دارد و درخواب ابیاتی از آن را سروده است.
کیفیت مشخص ندارد یعنی از ابتدا این گونه نیست که کیفیت آن را بتوانید تبیین کنید. بسیط نیست و بسیط هم هست. که در همین بخش باید سوالی را از خود شما بپرسم چون نتوانستم این مسئله را برای خود حل کنم که شما میگویید اول است اگر اول است باید بسیط باشد اما اگر او لیت ندارد خود به خود ترکیب دارد اگر هیئت ترکیبیه دارد اولیت ندارد این را چگونه می توان حل کرد؟ یعنی در عین حال میگویید ایده اولیه اما به بساطت آن معتقد نیستید.
التذاذ دارد یعنی لذتی را در فرد ایجاد میکند که اتفاقاً آن لذت برانگیزاننده ای ایجاد میکند. یعنی پیش از اینکه برانگیزاننده ای باشد یک لذت در فرد ایجاد میکند که زمینهساز است به عبارت دیگر التذاذ مقدم بر، برانگیزاننده گی است.
خطر گمشدگی دارد، یعنی ایده اولیه وقتی خلق میشود اگر تاخیر بیفتد ممکن است گم شود یا شکل آن عوض شود.
امکان توارد در آن هست یعنی ممکن است این ایده به ذهن افراد دیگری هم رسیده باشد، این بحث توارد در حوزه ادبیات بحث جدیدی است که گاهی شما می بینید در فرهنگ های مختلفی ممکن است ایده با اندک تفاوتهایی وجود داشته باشد ولی مشترک است.
با انباشت و ذخیره فکری پیوند دارد یعنی مجموعه انباشت ها، داشته های فکری و در کنار آن تجربه های زیستی همه آنها تاثیرگذار هستند در خلق ایده اولیه.
بستر جوست. یعنی در بستر تفکر و منش فرد می روید و استمرار پیدا می کند. نو است.
پیش زمینه دارد مثلاً یک اتفاق را در زندگی اگر بکاویم می بینیم که ایده اولیه ما ریشه در یک مسبوق است به یک امر پیشین که این امر را اگر بکاویم و بررسی کنیم به آن میرسیم. سازه های نظری دارد که در عبور به عمل داستانی می رسد.
بدون ایده اولیه گذار از اتفاق داستان به ساحت دراماتیک امکانپذیر نیست. یعنی ایده اولیه پدر یا مادر داستان است.
همه سازهای داستان با ایده اولیه پیوند می یابند. همه سازها و عناصر که نسبت همه آنها را می توانستید جدا کنید و جداگانه بحث و بررسی کنید. مثلاً پیوند ایده اولیه با شخصیت، با زاویه دید.
ایده اولیه فرآورده تخیل است که جنس آن از جنس خود نویسنده است. شخص محور نیست. ایده اولیه برای همه برانگیزاننده نیست.
اما در پایان نقطهنظرات خود چند نکته را به عنوان نقد خود بر اثر به طور کلی مطرح می کنم. نکته اول این است که این متن به گونه ای نوشته شده که خواننده محکوم به آن است که آثار قبلی شما را خوانده باشد. اگر آنها را نخوانده باشد ممکن است متوجه این متن نشود. بهخصوص اگر واقعاً تقصیر را نشناسد. روش شناسی تقصیر را باید مطرح کنید. معمولاً در حوزههای پژوهشی امروزه بحث تحلیل را داریم شما فرق تحلیل و تقصیر را باید روشن کنید. می دانید که اصطلاح تحلیل را از شیمی گرفتیم. در شیمی برای شناخت هر چیزی و پدیدهای آن را به اجزایی تقسیم میکنند و آن وقت این اجزا را جداگانه بررسی میکنند. فرض کنید می خواهیم تحلیل سبک شناسانه داشته باشیم در تحلیل سبک شناسانه سه ساحت را در یک اثر بحث و بررسی می کنم. ساحت زبانی اثر، ساحت ادبی اثر و ساحت فکری یعنی اندیشه درون آن متن را تحلیل و بررسی میکنند این میشود تحلیل یعنی در تحلیل اجزا را بررسی میکنیم ولی تقصیر به گونه ای مقدمه اش تحلیل است اما در تحلیل نمی ماند یعنی شما در روش تقصیر تحلیل میکنید اما خود را سرانجام به کوچکترین جز میرسانید و متمرکز روی کوچکترین جزء می شوید. این تفاوت بین تحلیل و تفسیر تقصیر باید مطرح شود.
نکته دوم که خیلی مسئله مهمی است این است وقتی کسی این اثر را بخواند چون این اثر مستقل از آثار دیگر می خواهد عرضه شود او نمی داند چرا شما فقط روی دشمن تکیه می کنید. این باید روشن شود چون حوزه ایده اولیه فقط در حوزه اول ادبیات داستانی دفاع مقدس نیست ممکن است در حوزه آثار داستانی پلیسی باشد. یا آثار داستانی فلسفی باشد. شما متمرکز شدید و همه مثال های خود را از حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس اخذ کرده اید. مثالهایی که شما آورده اید یعنی مصادیقی که مطرح کرده اید، بخش اثباتی کار شما گاهی وقت ها آثاری است که معلوم نیست این ها را به عنوان اثر داستانی بدانیم. شما اصل را بر این گذاشته ایدکتاب هایی مانند نخل های بی سر و امثالهم داستان هستند و بعد از آنها
مثال آوردهاید نکته آخر هم این است که آیا نمی شد در بحث مولفههای ایده اولیه به یک دستهبندی برسید؟ مثلاً فرض کنید بگوییم مولفههایی که نسبت به جهان داستان است. مثلاً این ها را یکدست قائل شویم. مولفههایی که با نویسنده نسبت پیدا می کنند. مثلاً شما مطرح می کنید که نویسنده رابطه اش با ایده اولیه فعال است یعنی انگیزاننده ی فعال است در حالی که در حوزه مخاطب منفعل است. مثلاً نسبت آن را به مخاطب که چندین مولفه به جهان مخاطب برمیگردد یک دسته بندی برای آنها قائل شوید شاید اگر اینگونه باشد مخاطب بتواند رابطه بهتر و دقیق تری با آن پیدا کند.
یک مسئله جزئی تر نیز وجود دارد. مثلاً آقای سرشار سعی کرده است که بحث تجلی و الهام را کمتر باز کند ولی خیلی سازه ی بزرگ و مهمی در حوزه ایده اولیه است. فرض کنید چه زمینه های الهامی در دو قلمرو الهام وجود دارذد. چون الهام هم منفی و هم مثبت است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس / ۸) یعنی الهام در حوزه فجور به معنی پرده دری و خط قرمزها را زیرپا گذاشتن است. خط قرمزهای فطرت را زیر پا می گذارد یعنی هر کس در حوزه فجور حرکت میکند رویاروی فطرت می ایستد چه الهامی که در حوزه فطرت انسانی است که تقواست و الهامی که در حوزه فجور است. شاید اگر ورودی پیدا میکردید به این حوزه خیلی خوب بود شاید حوزه شیوه های رسیدن به ایده اولیه که آقای سرشار با آن پرداخته اند و البته به جا هم پرداختند چون می خواستند متن آموزشی بنویسند دنبال متن تحقیقی نبودند. ساحت شما با ساحت جناب آقای سرشار در نوشتن سلولهای بنیادین کاملاً متفاوت است. شما در هیئت یک محقق قرار دارید و ایشان در هیئت یک آموزشگر. به نظر میرسد که این بخش در بحث شما مغفول مانده و اگر بتوانید به این موضوع هم بپردازید به گمان من خدمتی هم به کسانی خواهد بود که می خواهند بعدها به خلق داستان بپردازند و از متن شما بهره گیری کنند.
دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
به عنوان جمع بندی باید عرض کنم دکتر سنگری با بیان اینکه دشوارترین نقطه شروع علم ایده اولیه یا به بیان دقیقتر انگاره آغازین است و ریشه اصلی ایده در جهان بینی افراد است عنوان داشتند که اولین پرسش انسان چه بوده است؟ و آیا ایده اولیه، زمینه ساز ایده های دیگر نمیشود؟ سپس وی به طرح این سوال از نویسنده اثر که ایده دارای چه ویژگی ها و ابعادی میتواند باشد، عناصری چون تکانه یا شگفت زدگی، از جنس نویسنده بودن، آفاقی و انفسی بودن، مقید نبودن (لا به شرط)، زمانبند و مکانبند بودن علیرغم دربند زمان و مکان نبودن، فقدان کیفیت، بسیط بودن در صورت اول بودن و بسیط نبودن در صورت اولیت نداشتن، برانگیزاننده بودن، امکان گم شدگی و توارد داشتن، مرتبط بودن با تجربه و ذخیره فکری، بستر جو بودن و استمرار داشتن، نو و جدید بودن، دارا بودن پیش زمینه، مسبوق بودن به یک امر پیشین، دارا بودن سازه های نظری، بررسی سازه ها و عناصر را از ویژگی های مهم ایده اولیه دانستند. سپس ایشان بیان داشتند که فهم مطالب این اثر نیاز مند این است که خواننده، آثار فراوانی از نویسنده را مطالعه کرده باشد. در ادامه دکتر سنگر با اشاره به اینکه ضروری است تفاوت میان تحلیل و تقصیر در سه ساحت زبانی، ادبی و فکری روشن شود افزودند که مخاطب، علت تاکید روی دشمن شناسی را نخواهد دانست، چرا که ایده اولیه صرفا در خصوص ادبیات داستانی دفاع مقدس نیست صمن اینکه مصادیق و موارد مطروحه نویسنده محترم مشخص نیست. وی دسته بندی ایده اولیه را موجب ارتباط نزدیک و دقیق مخاطب با اثر دانست و با اظهار اینکه توجه به الهام در حوزه ایده اولیه مغفول مانده است به صحبتهای خود پایان داد.
دکتر مهدی کاموس
ناقد کرسی
نکته اول این است که در این اثر جای این مسئله را خالی می بینم که علت و ضرورت پرداختن به بحث فکر اولیه و ایده اولیه یا اسم دیگری که در نظر است چیست؟ چون دو بخش کردند یک ایده اولیه نویسنده و یک ایده اولیه متن. نکته اینجاست که برای خواننده نکته اولیه نویسنده چه اهمیتی دارد؟ خواننده برایش مهم است که ایده اولیه این نویسنده چه بوده و چه نبوده است؟ و دوم اینکه برای یک منتقد چه اهمیتی دارد ایده اولیه یک متن. اگر متن را گفتمانی بگیریم که مبسوط نوشته و مضبوط شده و به روایت در آمد این گفتمان چه اهمیتی دارد؟ نکته بسیار مهمی است که ایده اولیه اهمیت آن کجاست به همین دلیل در بیان مسئله به نظر میرسد که یک تجدید نظر جدی باید صورت بگیرد.
خود این مسئله ای که در اینجا هست در روندی که جناب آقای شاکری فرمودند می خواستند بحث دشمن شناسی را بنویسند و مجبور شدند بحث فلسفه داستان داستان و بعد مانایی و میرایی و بعد اینکه به این بحث شخصیت و سپس ایده برسند این در بیان مسئله باید مطرح شود که اهمیت آن چیست آیا ایده اولیه را برای این میخواهیم که مکانیزم تولید داستان را متوجه بشویم؟ آیا دنبال منشاء های مشترک تولید می گردیم؟ برای تکرار پذیر بودن و ساختن یک الگو برای سایر نویسندگان؟ آیا دنبال این هستیم که از این ایده ها و فلسفه ایده را بیاریم برای اینکه بتوانیم به شناخت و تفسیر بهتری از داستان برسیم؟ کارکرد و هدف فلسفه ایده اولیه چیست و چه تاثیری در خواندن یا نقد یا تولید داستان و یا در سیاستگذاریها آموزش و… دارد؟
مسئله دوم نگاه مجرد به ایده اولیه در این پژوهش است، ایده اولیه یا فکر اولیه را در یک نظام پدیدآورنده باید بررسی کنیم یعنی یک داستان، یک نویسنده و پیش از آن ها یک ایده اولیه در چه نظامی پدید می آید؟ منظور من از نظام پدیدآورنده، ساختاری است که ادیب و هنرمند را مستعد کنش و فعل ادبی و هنری میکند. یعنی ساختارهای هستند که در آنها نظریه ها ایدئولوژیها مکاتب، ادیان ضرورتها مطلوب ها مسائل اجتماعی سیاسی بحران های تاریخی باعث میشوند که یک کنش ادبی و یا هنری از سوی ادیب یا هنرمند اتفاق بیفتد. به نظرم عدم توجه به فکر اولیه بدون توجه به نظام پدیدآورنده ما را در نهایت به سمت نگاه الهام وار فلسفه ارسطویی میبرد. یعنی نهایتاً در همان فن شعر ارسطو می مانیم.
بحثی که جناب آقای شاکری داشتهاند که منشاء ایده اولیه را دو قسمت کردند: امر مادی و غیرمادی. غیر مادی خود به دو حوزه الهامات دینی و غیردینی پرداختهاند در الهامات غیردینی بحث رب النوع ها را مطرح کردهاند و آنجا بحثی که ارسطو مطرح میکند را ما در فن شعر و … در صفحه ۶۸ منشاء ایده اولیه میبینیم. اما به طور کلی عرض کنم که بحث خود آگاه و ضمیر ناخودآگاه را در همان صفحه مشخص کردهاند اما نکته در اینجاست که جایگاه ایده اولیه را در یک نظام پدیدآورنده نمیدانیم به عنوان مثال در ایده ها جایگاه سفارشی نویسی کجاست؟ جایگاه بحران هایی مثل جنگ که ایدهها را تغییر می دهد کجاست؟ جایگاه این ها کجا دیده شده و کجایند مسائلی مثل ضرورتهای اجتماعی که وجود دارند، سرمایهگذاران، اقتصاد.
نکته سوم این است که متغیرهای فراوانی که در این اثر آمده باید خیلی منظم و مرتب دسته بندی شوند باید تجدید نظر کرد اگر در یک عنصر و متغیر که در آن صد و چند مولفه یافتهایم یا باید بگویم به تفاوت ها توجه نکرده ایم یا به شباهت ها. خیلی قاطع عرض کنم در این مولفه ها آمده که ایده اولیه هم میراست و هم زایاست یعنی تضادهایی در این مولفه ها وجود دارد.
مثل اینکه برخلاف نظم زندگی دراماتیک است در حالی که در جاهای دیگر متن، این مسئله رد شده است. گذشته از اینکه تکثر عناصر و مولفه ها خود نشانگر این است که نتوانستهایم یک لباس مناسبی برای ایده اولیه بدوزیم و قواره آن کنیم. چون تعداد مولفه ها آنقدر زیاد است که تمرکز روی ایده را برای رسیدن به یک شناخت از بین می برد.
بحث چهارم این است که باید دقت کنیم تا متغیر های مستقل و وابسته در فرآیند تولید ایده دیده نشده است. یعنی کدام متغیرها مستقل و کدام یک وابسته هستند و شبکه ارتباطی متغیرها با هم دیده نشده است. مسئله دیگر این است که این مولفه ها برای هر دوگانه ایده اولیه آمده است. جناب شاکری در این متن ایدهها را هم برای نویسنده گذاشته اند و هم برای متن. این مولفهها برای هر دو است. در حالی که ساحت مولفه های ایده اولیه برای نویسنده با ساحت ایدههای مولفههای ایده اولیه برای متن کاملاً متفاوت هستند و این مسئله بسیار مهم ایست که تا حدودی باید به بپردازیم.
نکته دیگر این است که در رسیدن به دانشی که در این کتاب آمده روش مشخصی را نمی بینیم جز تفلسف یعنی فلسفی اندیشیدن. البته من قبول دارم که برای رسیدن به این موضوع و برای حل یک مسئله یا باید تاریخی حرکت کنیم یا فلسفی یا ترکیبی از این دو ولی آنچه که هست به تجربه های نویسندگان در این اثر کمتر پرداخته شده یعنی به یافته های ما از طریق تجارب نویسندگان کمتر می رسیم. مثلاً فرض کنید در کتابهای شش یادداشت از نویسنده، رمان به روایت رمان نویسان و … همه نویسندگان گفته اند که داستانهای ما چگونه به وجود آمده است. یعنی از دل تجارب نویسندگانی که ایده اولیه به دست آمده به یک یافتههایی نرسیدیم یا اگر رسیدیم روشمن نشده است.
و نکته دیگر اینکه به تطور و تحول ایده اولیه پرداخته نشده است. ایده اولیه ناپایدار است و در انتهای داستان میراست و می میرد بههرحال ازتولدتامرگ تطور و تحول داشته است. ما نه تطور ایده اولیه را میبینیم و نه تحول آن را.
نکته دیگر این است که در متن مطالب و قطعیاتی را میبینیم که مثلاً در متن آمده که قطعاً اینطور نیست یا قطعاً این طور است و این ها پاسخ به سوالاتی است که هیچ استدلالی برای آن نشده است اگر بخواهید به صورت دقیق صفحاتی که این عناوین آمده را مصداقاً عرض خواهم کرد. شاید این مسئله ناشی از دانش پنهان نویسنده باشد ولی برای فرد نویسنده و مخاطب حل نشده است. به هر حال در فکر اولیه ای که وجود دارد برای نویسنده بایستی پیچیدگی ها را در نظر بگیریم که ایده اولیه داستان ها از کجا می آیند برای یک نویسنده این اتفاقاتی که میافتد داستان ها از کجا می آیند؟ خیلی باید به این نکته توجه کرد که آیا فکر اولیه منظور جرقه یا اولین کنشی است که در نویسنده ایجاد میشود یا اولین قصه ای که به ذهن او می رسد؟ و همانطور که گفتید جرقه اولیه در مسیر تغییر می کند. معمولاً می گویند اولین داستانه نویسنده علت و معلول مشخص و درستی است که معمولا یا ما را به خاطرات می رساند یا زندگی نامه ها که در اینجا به این مسئله اشاره نشده که نویسنده این جرقه اولیه که در او ایجاد می شود تغییر می کند به عنوان مثال چه بسا با دیدن یک فقیر در کنار خیابان برانگیخته بشویم برای نوشتن یک داستان اما در ادامه اصلاً داستان تغییر می کند. حال اگر جای این فقیر با شاهزاده عوض شود مسیر داستان نیز فرق می کند حالا کدام یک از اینها فکر اولیه است؟ اینکه ما از دیدن آن تصویر اولیه به صرافت نوشتن یک داستان افتادیم یا آن که یک فکر اولیه به معنای آنچه در متن نوشته دیده میشود را میخواهیم بسازیم و بیرون بیاوریم؟ مثال هایی که زده میشود معلوم نیست با کدام داستان روبرو هستیم خیلی از موارد ویژگیهایی که می فرمایید ویژگی داستان های کلاسیک است. برخی از آنها در داستان های اجتماعی و رئالیستی قابل بررسی است، برخی در داستانهای غیر رئالیستی قابل بررسی است و باید به آنها پرداخت. تکلیفمان با داستان هم مشخص نیست. آنجایی که شما به ایده در متن میپردازید باز مشخص نیست آیا ما دنبال نقد ژنتیک هستیم یعنی بدانیم که نویسنده کجا بوده که به ایده رسیده یا دنبال آن چیزی هستیم که اصطلاحا میگویند قصه داستان که در حوزه تقصیر که می فرمایند از گفتمان به پیوند از پیوند به سمت روایت تا می رسیم به تعریف اولیه که مایه اولیه داستان میشود و در یک قصه میشود آن را مطرح کرد که خیلی ها به آن سوژه می گویند که ما می گوییم طرح و پیرنگ اولیه کار و برخی به آن قصه می گویند اینجا معلوم نیست که اینها در مواردی با هم خلط میشوند در مواردی در متن بهانه روایت با ایده اولیه با هم ترکیب شده. در برخی موارد باید مبناها مشخص شود. در بعضی موارد باید تفکیک ها صورت بگیرد. بیانمسئله بایستی روشن تر شود و روش رسیدن به یافته ها باید مشخص شود. حیف است که این زحمت بزرگ و این اندیشه عمیقی که استاد شاکری نسبت به این موضوع دارند در حد توصیفات و تاملات باقی بماند و اگر اینها تبدیل بشوند توسط یک روش به یافته های روشمند و مدل خاصی را برای پیداکردن آن کار کنیم فکر می کنم بسیار قوی و ارزشمند خواهد بود.
دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
آقای کاموس نیز بیان داشتند که باید دید مساله صغری است و یا کبری، علت و ضرورت پرداختن به ایده اولیه چیست؟ ایشان با تقسیم ایده اولیه به ایده نویسنده و ایده متن، عنوان داشتند که ایده اولیه نویسنده برای خواننده و ایده اولیه متن برای ناقد به چه میزان میتواند مهم باشد. بیان مساله نیازمند بازنگری است و لازم است اهمیت آن مشخص شود. در واقع باید دیده هدف از نگارش اثر چیست؟ آیا برای شناخت و تفسیر بهتر داستان به دنبال منشا پذیر بودن الگو هستیم یا به دنبال فلسفه ایده؟ باید دید چرا به این فکر اولیه پرداخته شده؟ به نظر می رسد بحث نگاه مجرد به ایده اولیه، در این پژوهش است و اگر به روش مدل مندی برسیم کار قویتر می شود. لذا باید ابتدا به بیان مساله پرداخته شود و روش و نظریه های موجود در این اثر مشخص شود و اینکه مبانی این کار چیست؟ لازم است ایده های مربوط به نویسنده و متن مشخص شود. برای پرداختن به متن نیز یکسری دانشها وجود دارد و باید دید این متن چه زیرمتنی، هم متن و فرامتنی دارد. در واقع ایده اولیه، منشا پیدایش داستان است و اینکه فکر اولیه چقدر محصول تعقل یا تخیل است باید دید که جایگاه فکر اولیه چقدر مهم است. وی در پایان گفت با توجه به اینکه مولفه های ایده اولیه ریشه های جامعه شناختی، روانشناختی و … دارند باید دید از کدام حوزه به آن پرداخته شده است.
دکتر محمدرضا سنگری
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ناقد پرسی
یک پیشنهاد و دو سوال دارم که مطرح کنم ژ. در صفحه ۱۱ شما می فرمایید ایده اولیه از متن قابل استخراج است. بعد می فرمایید که تمامی نشانه ها برای یافت ایده اولیه باید در خود متن موجود باشد سوال من این است اگر حوزه حوزه الهام باشد آن را چگونه می شود از متن استخراج کرد؟ این کار را خیلی سخت و دشوار میکند گاهی هم ممکن است نایافتنی باشد.
سوال دوم این است که شما در صفحه ۴۶ می فرمایید اگر کسی پرهیز از گفتن جبهه خودی کند وقتی جبهه خودی را نگوید خروج از جبهه خودی به سوی جبهه دشمن رفتن است آیا این را میشود کلیت داد؟ یعنی اگر کسانی حاشیه جنگ را بگویند اینها از جبهه خودی وارد جبهه دشمن شده اند؟ یک پیشنهاد هم دارم. ادعایی که در متن دیده میشود این است که روش تقصیر قدرت استخراج ایده اولیه را از متن دارد ادعایی است که مطرح فرمودید کاش مصداق بیاورید مثلاً مصداقی مطرح کنید که شما با روش تقصیر ما را به روش ایده اولیه در متن برسانید.
حجت الاسلام مهدی جهان
عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و مدعو کرسی
مسئله ایده اولیه در این بحث با قید ادبیات داستانی مطرح می شود. اما می دانیم که ایده اولیه خصوصاً ناظر به صحبتهای دکتر کاموس خیلی فراتر از داستان است و اصلاً داستان هم فراتر از ادبیات داستان است اما مسئله ایده اولیه را نمیتوانیم ممحض در داستان طرح کنیم و اگر در کتاب سلول های بنیادین به خطا ایده اولیه در داستان قرار گرفت و مصادره شد در داستان فکر می کنم این راه را دیگر ادامه ندهید چون یک اشتباه استراتژیک است. متاسفیم که کتابهای دهه ۶۰ و ۷۰ نقد نشدند اگر هم نقد شد حلاجی نشد اگر نقد و حلاجی هم شد به گوش صاحبان کتاب نرسید و اگر به گوششان رسید هیچگاه درصدد اصلاح بر نیامدند و مشکل ما در این چند گانگی که داریم همین است که حرف هایی را میزنیم که خلاف مبانی علمی است. بحث هایی را مطرح میکنیم که نتوانستند مشکلات دهه ۶۰ را برطرف کنند. کتاب های تئوریک دهه شصت در حوزه ادبیات نتوانست مسئله ادبیات را حل کند برای همین بود که دهه هفتاد رها و بود و دهه ۸۰ دچار هرج و مرج ادبی گروههای مختلف شدیم. قهرمان نویس های دهه ۶۰ ضد قهرمان های دهه ۷۰ را ساختند. سربازان دهه شصت دهه هفتاد خود را کشتند و ما به این مسئله میرسیم که به قول طلبهها ثم ماذا؟ حال چه شد و چه اتفاقی افتاد؟ هشت سال جنگیدید نزدیک به بیست و دو سه سال جنگ را روایت کردید چه اتفاقی افتاد؟ امروز وقتی میبینید در مقابل یک مسئله اجتماعی بزرگ مثل شهادت حاج قاسم سلیمانی آن حجم حضور و حمایت ها پدید میآید در مقابل یک خطای انسانی که ممکن بود در هرکجا اتفاق بیفتد هجمهها هم پدید میآیند.یک منطقی را داریم در فلسفه و میگوییم وقتی پارادوکس ها حاکم شدند معلوم است که واقعیتی وجود ندارد و همه اعتبار است.
پس جایگاه ایده اولیه فقط در داستان نیست در داستان هم استفاده می شود منتها وقتی جایگاه آن فقط در اینجا نبوده و باید ببینیم در کجا و چگونه بحث شده اصلا خاستگاه ایده اولیه کجا بوده است مسئله پدید آمد و با آن داستان نوشته شده و این مسئله خود کلمه بزرگی است. الان آقای شاکری بگویند مسئله ایشان در این کار چیست و کجاست یا مثلاً مسئله ادبیات در دهه شصت چه بوده در دهه هفتاد و بعد از آن چه بوده است؟ مثلاً مسئله فلسفه در طول ۱۴۰۰ سال تاریخ اسلام چه بوده است؟
خیلی بحث مهمی است. مثلاً گفتند نظر های فرانظری همه دستوری اند. در آنجا اگر بخواهید صحبت کنید یک شکل خاصی را باید روایت کنید. مثلاً وقتی می خواهید داستان قرآنی بنویسید یک شکل خاصی است چون قرآن ناظر به توصیف نیست ناظر به دستور است. اصلا امور دینی دستوری است. روش این دستور الهام است وحی است ذوق است هر چیز دینی را می توانیم ناظر به دستور بدانیم. دستهای از نظریات هستند که ناظر به دستور نیستند حرکت زا و جنبش زا هستند حرکت افزا هستند این ها توصیفی اند. خوب علوم جدید ظهور کرد و مدعی ساخت تمدن و زندگی شد و میخواست حل مسئله کند.
به دنبال حل مسئله ساخت ماشین ایجاد حرفه و مشاغل اتفاق افتاد. این ها ناظر به دستور نیستند ناظر به توصیف هم نیستند اینها حل مسئله هستند باید مسئله پدید بیاید تا بتوانیم از آن بحث را طرح کنیم. وقتی به این دسته ها نگاه میکنیم میبینیم ایده سازی در این سه دسته کاملاً متفاوت است اگر همه را یک پار چه نگاه کنیم به مشکلاتی می خوریم. جنس مولفه های ایده اولیه باید شناخته شود نکته اول این است که این ضرورت را دارد منتها باید جنس آن شناخته شود ایده اولیه در سطح دستور هاست در سطح توصیف هاست یا در سطح حل مسئله است اگر در سطح حل مسئله باشد ایرادی ندارد اگر در سطح توصیف ها باشد ذکاوت می خواهد اما اگر در سطح دستورها باشد اجتهاد و تلاش و کوشش میخواهد به متون مراجعه کردن میخواهد آنها با هم فرق می کند.
جایگاه ایده اولیه در هنر چیست؟ توجه شما را جلب می کنم به کتاب سرآغاز کار هنری هایدگر که خیلی ها از آن صحبت کرده اند. کتاب نقد ادبی آقای زرین کوب و فن شعر ارسطو را هر دو سرآغاز کار هنری می گذارم. آغاز کار هنری از کجاست و چگونه صورت می گیرد؟ هر کاری که آغاز داشته باشد و پایان نداشته باشد کار ابتری است هر کاری اگر به پایان نرسد کار بی ارزشی است. بنابراین اگر میخواهیم از هنر صحبت کنیم و سر آغاز کار هنری را توجه کنیم مسئله مغفولی در هنر وجود دارد و آن این است که پایان هنر چیست؟ که فلاسفه شاید جزو اولین گروه هایی بودند که نسبت به این مسئله توجه کردند. بعد جامعه شناسان بعد مورخین که پایان جامعه کجاست؟ پایان تاریخ، پایان هنر، پایان داستان، پایان اجتماع و فلسفه برای همه این ها باید دنبال پایان بگردیم. فکر می کنم آغاز آن با دو اصل کلی است. یک ابزاری برای خلق ایده ها و اینکه کدام انسانی است و کدام ارتکازی است. ارتکازی شامل امور حسی و خیالی اند. انسانی به عنوان امور عقلی اند و بین این ها خلط شده است. بعد اینکه هستی شناسی موجودیت و ساحت شناسی این ایده ها را در عالم خارج بر اساس مناط صدق و کذب معلوم کنیم. برخی مناط صدق و کذب آنها معلوم نیست. در پایان عرض میکنم که جناب آقای شاکری شما وارد ساحت علم شده اید این جریانش با هنر، داستان و سینما متفاوت است. وارد ساحت علم شده اید. ساختار ادبی و داستانی نیست من سخت می بینم که احتیاج به یک انسجام فکری وجود دارد بعضی اوقات برخی از این تقسیم بندی ها قسمت های دیگر را نقض باید کند یا بعضی از تقسیم بندی ها ملاک آن چیزی است که جای دیگر هم چنین ملاکی نیست ما به قطع می گوییم اگر تصمیم داریم مبنای فلسفی اسلامی را انتخاب کنید دیگر به این شکل تقسیم کردن ها این شکل ثبوتی نگاه کردن و عینی نگر بودن اینگونه نیست مبنای فلسفه اسلامی واقع گرایی است.
دکتر احمد شاکری
عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ارائهدهنده کرسی
واقعاً از صحبتهای ناقدان و مدعوین این کرسی استفاده کردم قطعاً از بعضی مطالب استفاده می کنم و آنها را وارد میدانم به متن و بهره خواهم برد حتی جدای از این جلسه هم از عزیزان تکتک اگر ابهامی باشد جویا می شوم تا در اصلاحات بعدی استفاده شود. البته زمان کرسی برای توضیح همه نکات واقعاً کم است برای برخی شبهات که مطرح می کنند در متن توضیح وجود دارد و عزیزان را به متن ارجاع می دهم.
اینکه دکتر سنگری فرمودند ایده اولیه با وجود این که اولیه است باید بساط داشته باشد. چرا مرکب است ما هم گفتیم اولین شکل ترکیبی است علیالقاعده اولین صورت ترکیبی است نکات خیلی خوبی را دکتر سنگری اضافه کردند که برخی را با اجازه و با ذکر منبع اضافه خواهم کرد. این هم نشان میدهد که واقعاً اگر فکر جمعی به کار افتد و همه در این فضا قرار بگیریم که فکر کنیم در مجموع چندین مورد قابل توجه اضافه میشود نسخهای که خدمت شماست ناقص بود و موارد احتمالا توضیح داده نشده یا اصلا در متن شما نیست عذرخواهی می کنم حقیقت مطلب این است شکل برگزاری این جلسات اینگونه است که باید در قالب مقاله ارائه شود ولی چه باید کرد تلاش کردم در این مقاله ای که ۱۴۰ صفحه است و باز هم از قالب مقاله بیشتر است حداقل عناوین برخی از مولفه ها را بیاورم.
یک نکته کلیدی این است که ایده اولیه به خصوص در حوزه داستان و روایت اگر نگوییم بی پیشینه ولی بسیار کم پیشینه است. متن مکتوب موجود در این باره واقعاً نیست. اینکه در بحث مقدمه تقصیر را آورده ایم به این بهانه که مخاطب چه گناهی کرده که با قیمت بالا این دو کتاب را بخرد تا بتواند بعضی از مولفه ها را دریابد برای همین خیلی توضیحات در کتاب زیاد شده است که مخاطب را از مطالعه کتاب دیگر ما بی نیاز کند.
حقیقت این است که در یک جاهایی ذهن میخواهد پیش برود و مطلب را تشریح کند و بسط بدهد اینجا ما محدودیت داریم واقعا محدودیت حجم داریم یعنی اگر ذهن می توانست باز بشود خود ایده اولیه همین نکاتی که دوستان گفتند هر کدام یک محور است هرکدام یک کتاب می طلبد. لذا برخی از نکاتی که دکتر سنگری در خصوص دشمن شناسی فرمودند را من از متن حذف کردم و عملاً متن به نوعی شبیه جستار شده و من اغلب مثال ندارم. لذا این خالص بحث نظری است که به ذهن رسیده است. این که دسته بندی صورت بگیرد موافقم می شود دستهبندی کرد شاید دستهبندی گستره ای پیدا میکند که نظم ذهنی ایجاد می کند. در ابتدای این متن چند محور داشتم که برخی از این مولفهها آنجا بود آنها را حذف کردم می توانم آنها را برگردانم و حداقل پنج شش محور طراحی کنم که تا حدودی به نظم ذهنی کمک کند. نکته خیلی مهمی که همه دوستان روی آن تاکید داشتند ولی موضوع بحث من نیست این است که بحث ما فلسفه ایده یابی نیست فلسفه ایده است اگرچه فلسفه ایده یابی در بخشی از متن بود و باز من آنها را جدا کردم شاید به ذهن می رسید که یکی از اضلاع گمشده فلسفه ایده این است که اصلاً ایده از کجا می آید چه الهام باشد چه از ناخودآگاه باشد به انواع و مراتبی که بخشی از آن در جدول مدارج ایده آمده است. این را متوجه هستم که تعاریف مختلفی نسبت به شدت ضعف و منبع و منشاء ایده آمده است.
ولی به چند وجه نیاوردهام اول اینکه متن زیاد می شد نکته دیگر اینکه این بحث های دقیقتری در حوزه انسان شناسی و شناخت الهام و شناخت قوه خیال میخواهد نمی خواستم به آنها وارد شوم و به مناشی توجه کنم ضمن اینکه مسئله مهمی را باید تفکیک کنیم فلسفه ایده اولیه با فلسفه مجاری و مناشی و ایده یابی متفاوت است حال منشأ هر چه باشد شما الهام بگیرید وحی بگیرید. داستان در ترکیب ساختاری خودش یک ساختار اولیه نیاز دارد من روی این تاکید دارم در مقدمه هم به آن اشاره کردهام شما نمی توانید راجع به امر مهمی که جناب سرشار زحمت کشیدهاند در سلولهای بنیادین خدشه کنید. ایشان هم معتقد است ایده اصلاً چیزی نیست که قابل تعریف باشد. نمیدانیم چه موقع می آید چیزی که نشود تعریف کرد را چگونه می شود راجع به آن صحبت کرد؟ لذا این مساله مرا ناگزیر کرد که از بین تعاریف که از ایده اولیه شده بود به یک انتخاب برسم. تعریفی که من به آن رسیدم اگرچه نافی آنها نیست ولی شکل مکمل ایده اولیه است که ساختار و اجزا دارد کمیت دارد.
این مبنای من است اگرچه منافاتی با مبانی دیگر ندارد چون معتقدم حتی ایده ای که از جهت الهام به ذهن خطور کرده باشد جایی در مسیر تطور و تکامل به این خواهد رسید. ولی توجه داشته باشیم که جناب آقای سرشار در این زمینه پیشگام بوده اند و این خیلی مهم است اولین بار کسی مطلبی می گوید متن تولید می کند اجتهاد می کند. ولی باید افراد دیگر بیایند نقد کنند تا تکمیل شود و خطا ها برطرف شود. شیوه های رسیدن به ایده اولیه اصلا موضوع من نبوده و آن را من از متن خارج کردهام.
این که جناب آقای کاموس فرمودند ایده اولیه نویسنده و ایده اولیه متن دو بخش شده است. نکته این است که مخاطب این مخاطبان داستان نیستند یعنی وقتی به لحاظ فلسفی وارد چیستی و چرایی و وارد اطراف موضوع که ایده اولیه است صحبت میکند علی القاعده معنای آن این است که میخواهد بداند ایده چیست و چگونه کار می کند برخی از این کارکردها را مخاطب عام نیز می گیرد اما بخش عمده آن را مخاطب عام ممکن است متوجه نشود. البته در این کار من ورود کردم به هر دو ساحت یعنی ایده ای که برای نویسنده مطرح میشود و ایدهای که از متن استخراج می شود. حال برای منتقد چه اهمیتی دارد ایده اولیه خیلی اهمیت دارد یعنی یکی از مجاری نقد ساختاری روایت، مجرایی است که از ایده آغاز می شود. یعنی ایده یک اثر را به تفصیل به تک تک مولفه ها میتوان مورد نقد قرار داد پیش از آنکه حتی به داستان برسد و به پیرنگ برسد.
آیا شباهت ها و تفاوت ها و تضادهای وجود دارد در صورتی که تضاد وجود داشته باشد باید اصلاح شود و دقت خواهم کرد که مولفه هایی که آمده باید با هم همخوان باشند مثلاً میرایی با زایایی تضاد دارد به نظر میرسد که اینها تضاد ندارند یعنی ایده اولیه زایاست تا جایی که داستان را به مرحلهای از کمال برساند بعد میراست و انرژی آن تخلیه میشود و تمام میشود در یک تعریف خیلی ساده پس منافاتی ندارد. آیا نظم زندگی با نظم دراماتیک در ایده اولیه کدام رعایت می شود به نظرم مطابق بر نظم زندگی است ولی درست میگویند در مواردی شاید این تخلف و تزاحم به ذهن برسد. تکثر مولفه ها باید دسته بندی بشود. آیا به تجربه نویسندگان باید توجه شود؟ کاری که معمولاً نویسندگان ما انجام داده اند برای اینکه مخاطبشان نویسنده اند نه پژوهشگر به خاطر اینکه میخواهند به نویسنده کمک کنند که یاد بگیرد چگونه به ایده برسد لذا نوعاً برای اینها ایده یابی مسئله بوده نه چیستی خود ایده. خود آقای سرشار هم نوعا با وجود اینکه کتاب دارند به چیستی ایده توجه ندارند بیشتر ایده یابی است لذا نوعاً گفته های نویسندگان هم از این جهت بیشتر در مجاری ایده یابی است. من تاکید دارم که این کتاب یک موضوعی دارد یک تعریف مختاری از ایده اولیه دارد و آن را پیش میبرد. در پاسخ به جناب آقای سنگری که فرمودند ایده اولیه از متن قابل استخراج است و نشانه های آن در متن موجود است. نکته اینجاست که ما یک ایده اولیه متن داریم یک ایده اولیه نویسنده. ایده اولیه نویسنده آن چیزی است که نویسنده اولین بار متوجه آن شده که ممکن است صورت نداشته باشد آن را از دل متن می توانیم تشخیص دهیم چون مربوط به حوزه های روانشناختی نویسنده است چه بوده کجا بوده که بوده تجربه و تخیل او چه بوده چگونه رسیده این قابل تقصیر نیست. لذا مدعا این نیست که ما به الهام متوجه میشویم مدعا این است که متن جوهره ای دارد و متوجه می شود. آیا روش تقصیر قدرت استخراج ایده را دارد؟ مصداق زیاد آورده شده است حتی از ادبیات داستانی دفاع مقدس نمونه زیاد آورده شده است.
اینکه فرمودند ایده مسئله فراتر از داستان است درست است هنر هم ایده دارد صنعت هم دارد هرچقدر عقب بروید و بالا بالاتر بروید ایده هست اما منافاتی با این ندارد ما راجع به ایده اولیه آن هم بیشتر متوجه با داستان صحبت می کنیم. من مشخصاً راجع به داستان به عنوان یک ساختار صحبت می کنم و البته ایده اولیه را در این ساحت در بسیاری از موارد آوردم، راجع به فیلم و تئاتر وارد نشدم ولی بیشتر مصادیق آن قابل تطبیق است.
اینکه ما متمرکز شدیم اتفاقاً ضرورت پژوهشی است. حتی ضرورت کاربردی و کارکردی که انتظار می رود این کتاب داشته باشد و دغدغه این است که برای چه کسی نوشته می شود برای چه کسی باید مورد استفاده باشد لذا توجه به این حوزه ضروری است.