به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی آزاد اندیشی «شهادت سپهبد قاسم سلمیانی؛ فرصتها و چالشها» با ارائه آقایان دکتر سیدسجاد ایزدهی، سیدکاظم سیدباقری، دکتر عبدالوهاب فراتی و دکتر محسن مهاجرنیا چهارشنبه ۱۸ دی ماه جاری در قم برگزار شد.
دکتر محمد ملک زاده عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه و دبیر علمی این کرسی با اشاره به موضوع کرسی پیرامون فرصتها و چالشهای پیش رو پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی گفت: همانطور که مستحضرید چالش و بحران در طول عمر چهلساله انقلاب با آن مواجه بودهایم و هرکدام از چالشها و بحرانها فرصتهایی در عین تهدیدها ایجاد کرد که باعث رشد و پیشرفت کشور شده است. ما بحران جنگ داشتهایم بحران امنیتی، ترورهای زیاد مخصوصاً در اوایل انقلاب و جنگ اقتصادی داشتهایم. نمونه بارز ترورها ترور مردم و مسئولین در اوایل انقلاب به ویژه هفتم دی بود. هرکدام از این چالشها فرصتهایی برای ما ایجاد کرد که باعث شد انقلاب را با قدرت حمایت کنیم و انقلاب ریشهدارتر از قبل باشد. شهادت و شهید باعث عزت و ریشهدارتر شدن انقلاب شد. اگر نبود شهیدان ما در جنگ با عراق و استعمارگران شکست میخوردیم. در جنگ نقصها و کمبودهای خود را شناسایی کردیم و به دنبال تقویت آن بودیم. اینها همه چالشهایی بود که فرصتهایی از آن برای کشور ایجاد شد.
وی گفت: بنده جملهای را از شهید سردار سلیمانی میخوانم؛ ایشان مدتی قبل از شهادت خود درخصوص چالشهایی که ما با آن مواجه هستیم و فرصتهایی که باید ایجاد کنیم این بود که من با تجربه این را میگوییم که در بحرانها نترسیم و نترسانیم و شجاعانه عمل کنیم.
حجت الاسلام محسن مهاجرنیا به عنوان نخستین سخنران کرسی با قرائت آیه ۲۶ سوره مبارکه انفال سخنان خود را آغاز کرد: «وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» این آیه مدرک بسیار خوبی است که برای استفاده از فرصتها از آن می توان استفاده کرد. آیاتی که با «اذکروا» آمده برای تفکر آمده است که از تجربهها عبرت بگیریم. نکته بعد در این آیه این است که شما کم و کوچک و ضعیف بودید. در یک ترسی به سر میبردید و هر لحظه میترسیدید که دشمن حمله کند. «یَتَخَطَّفَکُمُ» درخصوص فرود عقاب بر روی گنجشک است که ربایش قدرتمندانه را منظور است. ما از گذشته دیدیم که علیرغم اینکه ابرقدرتها و استکبار علیه ما بودند اما ما قدرتمندانه جلو آمدیم و چهلسالگی دوم انقلاب را کلید زدهایم.
مهاجرنیا تصریح داشت: اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را درخصوص فرصتها دستهبندی کنیم چهار دسته تاریخی داریم: یک مرحله، با راهبرد تهاجمی، شروع شد که دشمنان را به سمت بازدارندگی واداشت و به دنبال دفاع بودند و عقب نشستند. نمونه آن جنگ تحمیلی عراق بود که به ما تحمیل شد. دشمن و استکبار به دنبال این بود که ما را منزوی کند. جنگ تحمیلی، فرصت تاریخی برای استفاده از فرصتها و ظرفیتها بود. در مرحله بعدی بعد از جنگ تا حدود سال ۸۴ است که این اقتضا را رقم زد که به دنبال سازندگی برویم و به دنبال اصلاحهای سیاسی برویم و به سمت زیرساختهای داخلی برویم و راهبرد همزیستی مصالحتآمیز را دنبال کنیم و عقلانیت داخلی را به کار بردیم. در مرحله سوم، بعد از سال ۸۴ بیشتر ژست تحریکی بود و عملاً از فرصتها نتوانستیم، استفاده کنیم. در مرحلۀ بعد به دنبال همزیستی بودیم اما دیری نپایید که در منطقه، محاصرهها و تحریمها آنقدر زیاد بود که فرصتها را از ما گرفت.
وی همچنین افزود: در دوره جدید به سمتی میرویم که به نوعی جنگ راهبردها را رقم میزند. در فرصتهای چهارگانه جنگ راهبردی بین ما و دنیای غرب و استکبار بوده و هست. گاهی در این جنگ موفقیتهایی داشتیم و گاهی هم نتوانستیم به اهداف و راهبردها برسیم. در جنگ راهبردی چهار پدیده را مواجه هستیم که فرصتها و چالشهایی را پیشرو داریم. در هر چهار مرحله تاریخی ما با این چالشها و فرصتها مواجه بوده و هستیم.
اما در شرایط موجود در شرایط جنگ راهبردی هستیم. مواجهه ما با دشمن به اوج خود رسیده است و این راهبردها است که کشور ما را با موفقیت مواجه خواهد کرد. در چنین شرایطی که دشمن همهجانبه هجوم خود را شروع کرد و دفاع و مقابله به مثل خواسته ملی بود، هم انتظار عمومی و هم خواسته ملی را تعمیم دادهایم. یکی از چالشهای آمریکا، اسرائیل است که به شدت از مقابله ایران با اسرائیل واهمه دارند و در جریان اخیر شهادت سردار سلیمانی اسرائیل خود را از این قضیه عقب کشیده است. شهادت سردار سلیمانی اگرچه فقدان بسیار سختی است اما این چالش تبدیل به فرصت شده است و نه تنها باعث ضعف ما نشد بلکه باعث وحدت ملی شد و خواسته ملی ایجاد کرد و مطالبه ملی را در پی داشت که نتیجه آن حمله موشکی به پایگاههای آمریکا در کشور عراق بود. در جریان اختلافات داخلی، شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی باعث شد که تشییع جنازه بی نظیر تاریخی در دو کشور ایران و عراق اتفاق بیفتد و خیلی از مخالفین هم حتی در این جریان شرکت کنند. این خود یعنی ایجاد فرصت از میان چالش. مردم ما شدیدا نگران، ناراحت و غمگین بودند. استلزامات استفاده از این فرصتها مهمترین نکتهای است که باید به آن توجه کرد. یکی از این استلزامات، دشمنشناسی است. باید توده مردم و نخبگان هم متوجه شوند که دشمن چه کسانی است. باید ظرفیتهای موجود کشور در قدم بعدی شناسایی شود و ناکارآمدیها را پیدا کنیم و خون شهید سلیمانی هم شرایط را آمده کرده است. باید تدارکات و نیازهای مردم و اقتصاد کشور مورد توجه قرار گیرد و برنامهریزی راهبردی و نگاه استراتژیک برای مدت طولانی حتی به مدت ده سال آینده داشته باشیم.
در ادامه این کرسی آزاد اندیشی دکتر عبدالوهاب فراتی به عنوان دومین اراده دهنده با اشاره به یک فرصت و دو چالش طی موضوع کرسی گفت: فرصتی که در حال حاضر و با شهادت سردار سلیمانی در منطقه به وجود آمده است این است که یادگار ایشان که همان مقاومت است به نقطۀ خودباوری است که میتوانند خود را مدیریت کنند و تحولات را پی بگیرند و اقدام متقابل کنند این یعنی ظهور نیروهای چندملیتی در خاورمیانه. زمانی که سلفیها وارد سوریه و عراق شدند از سال ۸۳ و یک گروه چندملیتی تشکیل دادند و زبان عربی قویای داشتند و گفتگوی آنها به زبان عربی بود. جمهوری اسلامی ایران از سال سوم جنگ سوریه به این نتیجه رسید که باید یک جنگ علیه این گروه چندملیتی داعش راهاندازی کند. نیروهایی که وارد جنگ با داعش شدند، چندملیتی بودند از ایران و عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و … این نیروی چندملیتی دو فایده یا ویژگی مهم داشت: اولاً تلفات را سرشکن کرد؛ ما شهدای زیادی را در جنگ با داعش دادیم. اگر قرار بود همه شهدا از یک کشور مثلاً ایران بود یک چالش داخلی ایجاد میشد و تلفات برای کشور سنگین میشد. این تصمیم باعث شد که شهدای کمتری داشته باشیم. بسیاری از شهدای پاکستانی در ایران دفن شدند و دلیل آن به خاطر وجود گروههای سلفی در کشور پاکستان است.
وی افزود: وقتی سلفیها وارد سوریه یا عراق میشدند و زبان همدیگر را میفهمیدند در درون دچار تکثر شده بودند. در سوریه گروههای بسیار داشتیم که با هم اختلاف جدی داشتند. آنچه اینها را از درون دچار انحلال میکرد تکثر و تکفیر بود. تکفیر به شدت موجب ایجاد ضدیت بود و باعث میشد که گروهها از هم جدا شوند و گروه دیگری ایجاد شود و نظام، سلفی همین است یعنی قابل جمع نیست. اما در نیروهای فراملیتی شیعه اینگونه نبود. شیعیان اگرچه از چند ملیت بودند و زبان هم را نمیفهمیدند، اما کنار هم بودند. با آن که نیروهایی که زبان هم را نمیفهمند هیچگاه دچار انشعاب نشدند و تا آخر کنار هم بودند. لذا نیروهای چند ملیتی در کنار هم، چالش امریکا در خاورمیانه است که به همت سردار سلیمانی تأسیس شد و امروزه هم بدون سردار میتواند به راه خود ادامه دهد. منابع مالی، اسلحه، تاکتیک، افراد آموزشدیده مجرب دارند که از ویژگی اینها است. نکته مهمتر این بود که تجربه بسیار گرانبهایی داشتند که این تجربه را سردار سلیمانی به همرا ابومهدی و فرماندهان اصلی منتقل کرد نمونه آن آزادسازی بخش اعظمی از سوریه و عراق از دست داعش بود. از طرفی بخش زیادی از جریان سلفی تکفیری از بین رفت اما جبهه مقاومت حتی بعد از شهادت سردار سلیمانی قویتر شده است.
عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشگاه در ادامه تصریح داشت: درخصوص چالشها، ترور سردار سلیمانی یک اقدام غیرقانونی و خلاف ضوابط بینالملل است. بعد از ۱۶ سال از از مرگ صدام، ایران و امریکا دو بازگیر اصلی منطقه بودند که هر دو دست به ماشه بودند که البته امریکا اقداماتی در منطقه علیه ایران انجام داد و در جریان شورشهای داخلی هم دخالت آشکار و مستقیم داشت و در برخی ترورهای داخلی نقش داشت، تا اینکه شهادت سردار سلیمانی باعث درگیری مستقیم بین ایران و امریکا شده است. درگیری مستقیم بین ایران و امریکا که از دیشب به صورت جدی کلید آن خورده شد، عراق را هم وارد چالش جدیتر کرده است. فارغ از اینکه ایران یا آمریکا چه پاسخهایی به هم میدهند عراقیها واهمه دارند و آن این است که بین جنگ ایران و امریکا تبدیل به یک کشور سوخته شود. این از بین جملات رییس جمهور عراق و حتی آیتالله سیستانی از مناقشات بین ایران و امریکا باعث شود که هزینه برای کشور عراق داشته باشد. عراقیها هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ بینالمللی به شدت به آمریکا وابسته است و در مناقشات ایران و امریکا باید یک کشور را انتخاب کنند. اگرچه پارلمان عراق با خروج عراق موافقت کرده اما شاید کردستان عراق باعث شود که آمریکا پایگاه خود را به این منطقه منتقل کند. به هرحال نقش عراق در این بین خیلی تعیینکننده است. باید دید که در این جریان طرف کدام کشور را میگیرد و فشارهای کردستان عراق و برخی از سنیهای تندرو چه آیندهای را رقم میزند؟
در ادامه حجت الاسلام سید سجاد ایزدهی رییس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه عنوان بحث خود را درخصوص انتقام سخت عنوان کرد و گفت: قرار است با انتقام چه اتفاقی بیفتد؟ چون یکی از ما کشته شده است ما باید بکشیم؟ چه عملکردی و چه توجیهی پشت آن است؟ برخی با استناد به ۱۲۶ سوره نحل کرده اند که فرمود «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ» و شأن نزول آن جنگ احد است که پیامبر(ص) خواست که انتقام بگیرد، اما این آیه نازل شد که بیش از مقداری که کشته شده است، نکشید. اشاره شده است که در این فضا چون یک نفر کشته شده است ما به استناد به این آیه دنبال جنگ نرویم و دنبال چالش نرویم و خویشتنداری کنیم! چند مسأله در این جا مطرح است، اگر کسی میخواهد به قرآن استناد کند باید مجموعهای از آیات را درنظر بگیرد. نکتۀ دیگر موضوعشناسی بحث است. مسأله زمان پیامبر(ص) در زمان خود، یک بحث است و مسأله ما در امروز یک مسأله دیگری است. دشمن سردار ما را کشته است و این آخرین تلاش هم نخواهد بود. عمدهترین بحث آن است که موضوع را باید خوب در نظر بگیریم مثلاً جریان صلح امام حسن(ع)، جریان شهادت امام حسین(ع) و مقابله با یزید ملعون و پذیرش ولیعهدی از سوی امام رضا(ع) را همه در نظر بگیریم، باید موضوعشناسی کنیم که در چه فضایی این مسائل، قرار داشته و چه اقتضائاتی را به همراه داشته است و با چه منطقی پیش رفته است؟
وی ادامه داد: در ازای آیه شریفهای که اشاره شد در آنجا عقوبت به مثل اشاره شده است که «وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ» (آیه ۶۰/ سوره حج) (هر کس به همان قدر ظلمی که به او شده در مقام انتقام برآید و باز بر او ظلم شود البته خدا او را یاری میکند) یا طبق آیه ۱۹۴ سوره بقره «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ » (هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است)، اگر اقدامی شد باید به مثابه آن اقدام شود. آیه ۴۰ سوره شورا «وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» (و انتقام بدی (مردم) به مانند آن بد رواست (نه بیشتر) و باز اگر کسی عفو کرده و (بین خود و خصم خود را به عفو) اصلاح نمود اجر او بر خداست، که خدا ستمکاران را هیچ دوست نمیدارد). روایاتهای متعددی وجود دارد. کسی تکبر کرد باید تکبر کرد. ما یک راهبرد داریم که راهبرد ما متناسب با راهبرد دشمن باید مشخص شود. اگر ما در حدود ۱۶ سال با امریکا تقابل داشتیم به خاطر مصلحت کشور عراق بود که آنها آسیبی نبینند. بعد از این مدت در تاریخ یک ترورر رسمی در یک کشور دیگر با اعلام و با خوشحالی انجام میدهند آن هم یکی از مقامات اصلی. آیا فقط یک نیرو را کنار زده است یا به دنبال اهداف دیگری است. اگرچه ترامپ یک آدم دمدمی مزاج است اما باید مقابل راهبرد آمریکا، ایران هم راهبرد مناسب داشته باشد. اگر کسی حمله میکند و کسی را به صورت رسمی و با اعلام رسمی می کشد پس اهداف دیگری هم دارد. اگر یک شخصیت محوری کشوری را زدید و مردم از کنار این ترور به سادگی گذشتند و با آن کنار آمدند و کشور ایران هم اقدام متقابل هم انجام نداد، پس قدم بعدی ضعیفکردن ایران است. برای اینکه انتخابات خود را در دوره بعد پیروز باشد این کار را انجام داد. اما مشکل این بود که ترامپ ایران و مردم ایران را به خوبی نشناخته است. راهبرد امریکا این بود که در حوزه نظامی از ایران زهرچشم بگیرد و بعد مردم را بترساند و در گام بعدی هم بحث سازش و مذاکره را انجام دهد. اگر قرار بود این اتفاق بیفتد که یک ضعف برای کشور ایران بود. بنابراین حمله متإخر و ترور سردار سلیمانی با شکست مواجه شد که راهبرد مقابل آن حمایت مردم از نظام و شرکت در تشییع بود. راهبرد دوم، مقابله به مثل است. راهبرد ایران در کوتاه مدت باید انجام میشد یک انتقام کاربردی و یک منطق راهبردی که نمونه آن در شب گذشته انجام شد. باید کار راهبردی انجام شود که از خاورمیانه، امریکا خارج شود. نکته سوم درخصوص بازدراندگی، موضع رهبری است که اشاره شد شجاعت و موضع رهبری است. عمده رهبرها در مقابل امریکا عقبنشینی کرده¬اند. منطق ما جدا از بحث عقوبت، بازدارندگی است چون اگر مقابله نشود، قطعا تکرار خواهد کرد. راهبرد دیگر این است که امریکا از منطقه خارج شود. ورود به جنگ برای هیچیک از دو کشور نفعی ندارد. بسیاری از چیزها با مذاکره قابل انجام است اما امریکا نشان داده است که قابل اعتماد برای مذاکره نیست و قدم جدی باید به سمت اخراج نیروهای امریکایی از منطقه برداشته شود.
در ادامه این کرسی آزاد اندیشی حجت الاسلام سیدکاظم سیدباقری که به عنوان ناقد در جلسه حضور داشت گفت: آنچه که درخصوص شهادت سردار سلیمانی اتفاق افتاد موجب شد که این آیه شریفه به ذهنم بیاید که «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» (آیه ۹۶ سوره رحمن) درسآموز است کسی که با اخلاص، کار میکند و به دنبال مطرحشدن خودش باشد، خداوند دوستی اش را در دل مردم می اندازد و محبوب می-شود. با توجه به این همدلی، همراهی و هماهنگی که میان قلوب مردم، ایجاد شد، انسان به اصلی بنیادین در اخلاق سیاسی منتقل می¬شود که همان شفقت است. شفقت، همراهی، همدلی و همذاتپنداری است، گویی سردار سلیمانی به عنوان یک نظامی سیاستمدار، همدلی با مردم را به درستی حس کرده بود و خود را در مشکلات به جای مردم می-گذاشت؛ این جملۀ امیرالمومنین خطاب به مالک زیبا میگوید «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» مهربانى به رعیت و دوست داشتن مردم و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنان دو گروهند یا هم¬کیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.» (نهجالبلاغه/ نامه ۵۳). این همراهی با مردم و این تلاش برای اینکه خودش را جای مردم در حوزه ها و عرصههای مختلف قرار بدهد، نکتۀ مهمی در زندگی سردار سلیمانی است.
وی افزود: نکته مهم دیگر، سرمایه اجتماعی برآمده از شهادت، حاج قاسم سلیمانی است که موجب همدلی و همراهی بین مردم شده است، لذا باید کینهکشیها و کینهورزیها در میان سیاستمدارن و قدرتورزان که در چند سال اخیر متراکم شده است، کاسته و برداشته شود.
نکته چهارم این است: میخواهم به سال ۲۰۱۸ اشاره کنم به مذاکرات کره شمالی و امریکا. بعد از آن که امریکا تهدید کرده بود، رییس کره شمالی گفت که اگر امریکا بخواهد علیه کره شمالی اقدامی کند و یک نخ از چمنهای کره شمالی، تخریب شود، امپراطوری امریکا با تاریخ کوتاهش را برای همیشه نابود خواهد کرد و آن را به جهنم خواهد فرستاد». آمریکاییها ترسویند، لذ با این تهدید، آنها عقبنشینی کردند و به پای میز مذاکره بیاید. تقابل با دشمنی که پررو و مغرور است و حرفشنو نیست و براساس منطق، عمل نمی کند، چارهای جز زبان گفتن با زبان تهدید نیست. نکتۀ بعد به سخنان، استفان والت، استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد اشاره میکنم که در گزارشی با انتقاد از خطای راهبردی دولت ترامپ در ترور سردار قاسم سلیمانی و پیامدهای آن برای آمریکا، نوشته است، : گویی دونالد ترامپ و اطرافیانش، بازیکنان شطرنجی هستند که تنها به نخستین حرکت فکر میکنند و بهدلیل نگاه کوتهبینانه نمیتوانند به جوانب حرکتهای بعدی بیندیشند و از این رو نمیتوانند یک حقیقت مسلم در عرصه سیاست بینالملل را درک کنند: نوبت حرکت مهرهها توسط بازیگران دیگر نیز فرامیرسد.»؛ لذا ترور شهید سلیمانی یک خطای راهبردی بود که ناشی از نگرش کوتهاندیشان مقامات آمریکایی بود. امریکا یکی از شخصیتهای برجسته نظامی کشور ایران را ترور کرد و تصور نمی کرد که چنین استقبالی را در پی داشته باشد. بنابراین پیامد این شهادت باعث شد که ما صدایمان را به گوش یاوران و یاران خود در سراسر جهان برسانیم. کشورهای دیگر در جریان هستند و اتفاقا هم بسیاری از آنها مطمئنا از اقدام متقابل ایران، خرسند خواهند بود و دفاع میکنند و لذا خون شهید سلیمانی به جبهۀ مقاومت و بیداری اسلامی، یاری میرساند. صدای انقلاب اسلامی که شاید نیاز به تقویت داشت به کل جهان مخابره شد و ارزشهای انقلابی و اسلامی را به کل جهان منتقل کرد. شهید خون تازه به اسلام و انقلاب تزریق میکند و شهید هم پویش انقلاب را قدرتمندتر از قبل میکند و خون شهید سلیمانی هم قطعاً پیامدهای جدیای را به دنبال خواهد داشت. از دیگر سو به یاد آوریم که انقلاب ما و پیروزی انقلاب ما، همواره در چهل سال گذشته، یک جنگ راهبردی بوده است. راهبردی که استکبار داشته و راهبردی که ما داریم که دو جریان فکری متفاوتی است؛ صدای استکتبار، سودجویی و منفعتطلبی به هر قمیت است؛ اما صدایی که از انقلاب اسلامی ایران برخاسته است، مبارزه با استکبار است و این که باید تلاش کنیم تا ارزشهای اسلامی و انسانی و اسلامی در جامعۀ اسلامی جاری شود و ادامه پیدا کند.