به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام احمدعلی یوسفی مدیر گروه اقتصاد اسلامی پژوهشگاه طی مصاحبه ای با فصلنامه تخصصی صدرا(وابسته به مجمع عالی علوم انسانی اسلامی) به بازخوانی ابعاد گوناگون علمی و شخصیتی حجت الاسلام سیدحسین میرمعزی برنده چهارمین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی پرداخته است که در ادامه می خوانید:
آشنایی حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمدعلی یوسفی، پژوهشگر، استاد با سابقه و پرکار اقتصاد و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، با حجت الاسلام والمسلمین میرمعزی به دوران تحصیل در سال ۱۳۶۸ برمی گردد. ایشان معتقد است جامعیت استاد میرمعزی و تسلط همزمان بر فقه، اخلاق، فلسفۀ اسلامی و تخصص در علم اقتصاد بارزترین ویژگی ایشان است.
- در ابتدا، دربارۀ سابقۀ آشناییتان با حجتالاسلام والمسلمین میرمعزی بفرمایید.
بعد از جنگ تصمیم گرفتم که رشتۀ اقتصاد بخوانم. در جریان تحصیل و در سال ۱۳۶۸ با آقای میرمعزی آشنا شدم. ایشان نیز در این دوره شرکت کردند و آشنایی ما از آن دوره آغاز شد. ازآنجاکه ایشان در درسهای اقتصاد، بهویژه در ریاضی، آمار، اقتصاد خرد و کلان قوی بود، همۀ ما از اطلاعات ایشان استفاده میکردیم. در دورهای که شروع کرده بودیم در بحثهای اصول، بحثهای فقه، درسهای خارج و بعضی درسهای خارج فقه و اصول با ایشان مباحثه میکردیم و الحمدلله، باگذشت زمان، این دوستی و آشنایی و رفاقت محکمتر و بهرهمندی ما هم بیشتر شد. - آیا در حوزۀ اقتصاد اسلامی پروژۀ فکری مشترک داشتید؟
بله، اولین مطالعات مشترک اقتصادی ما در زمینۀ نظام اقتصادی صدر اسلام بود؛ یعنی بعد از اینکه آموزشهای اولیه را دیده بودیم بحث نظام اقتصادی صدر اسلام را شروع کردیم. این همکاری در بخش علمیـفرهنگی جامعۀ مدرسین زیرنظر آیتالله ابراهیم امینی اتفاق افتاد. دورۀ خیلی خوبی بود. در نتیجۀ آن کار مشترک، دو کتاب تولید شد؛ یکی ربا در اسلام و در جریان مذاهب مختلف که کار خیلی ارزشمندی بود و در جمع دوستان انجام گرفت و آقای میرمعزی هم در آنجا نقش مؤثری داشت؛ عنوان کتاب دیگر پول و نظامهای پولی و تحولات پول از صدر اسلام تا زمان غیبت بود.
همچنین، دو کار مشترک دیگر هم داشتیم؛ یکی بحث کتاب ماهیت و ساختار اقتصاد اسلامی بود که ما در آنجا از دیدگاههای شهید صدر شروع کردیم و بعد خدمت شاگردان شهید صدر ازجمله حضرت آیتالله العظمی مرحوم آقای شاهرودی و حضرت آیتالله العظمی حائری و سایر فقها رفتیم. واقعیت آن است که در این کار، کتاب چاپشده به نام من و دو نفر از همکاران بود ولی نقش اصلی را آقای میرمعزی داشتند. همینطور کتاب دیگری با عنوان نظام مالی اسلامی که تقریباً یک پروژه و کار مشترک بود و نقش ایشان خیلی برجسته بود اما وقتی هردوی این کتابها آماده و چاپ شدند، دیدیم اسم بنده و دو نفر دیگر از همکاران اول است ولی اسم آقای میرمعزی نبود. اصلاً اسم خودشان را قرار نداده بودند و این نشانهای از خصلتهای خیلی خوب ایشان است. معمولاً افراد ممکن است بهراحتی گذشت مالی داشته باشند ولی در اینگونه موارد بهراحتی گذشت علمی ندارند. به لحاظ علمی واقعاً این خصلت کمنظیری است که تنها از انسانهای مخلِص، بلکه مخلَص برخاسته است و ایشان واقعاً این ویژگی را داشته و دارند و همیشه هم آن را تقویت کردهاند. ایشان در آن دو کاری که به نام بنده و برخی از دوستان دیگر است، شاید از بقیه و حتی خود بنده اثرگذارتر بودند. همچنان این همکاریها ادامه دارد و در برخی از مسئولیتها گاهی ایشان مسئول بنده بودند و بنده زیرمجموعۀ ایشان بودم و گاهی بالعکس، بنده مسئولیتی داشتم و در خدمتشان بودم. مثلاً بنده مدیرگروه اقتصاد پژوهشگاه هستم و ایشان عضو هیئتعلمی ما هستند، یا قبلاً ایشان رئیس پژوهشکده بودند و بنده مدیر پژوهشکدۀ نظامها بودم. الحمدلله، بهخاطر خصلتهای خیلی خوبی که داشتند و دارند ما همیشه خوشحال بودیم و به همکاریهای مدیریتی و علمی که با ایشان داشتیم افتخار میکردیم.
- پس الحمدلله، هم سابقۀ آشناییتان جدی است و هم اینکه عملاً همیشه با هم در پروژههای فکری مربوط به اقتصاد اسلامی بودید؟
بله و گاهی خیلی مباحثات تند و تیز و البته خیلی جدی با هم داشتیم. - ازآنجا که آشنایی خوبی دارید و درگیری نزدیکی در مفاهیم بنیادین این حوزه با هم داشتید؛ میتوانید بفرمایید که ویژگیهای ممتاز پروژۀ فکری ایشان در حوزۀ اقتصاد اسلامی چیست و کار ایشان چه برجستگی نسبتبه دیگران دارد؟
پاسخ به سؤال شما دو وجه دارد. اول اینکه واقعاً ویژگی و خصلتهای علمی ایشان چیست و دیگری، برجستگیهای کارهای انجامشدۀ ایشان نسبتبه بقیه چیست؟ در هر دو وجه انصافاً ایشان ویژگیهای متمایزی از دیگران دارند. دیگران هم ممکن است این ویژگیها را داشته باشند ولی در ایشان برجستهتر است. ویژگی اول که بین دوستانمان هم معروف است اینکه ایشان بهشدت وظیفهگراست. یعنی اگر احساس کند کاری در چهارچوب موازین اسلامی و دینی و وظیفهگرایی، یعنی اوج اخلاص و وظیفهشناسی، است به میدان میرود و تا توان دارد کار را پیش میبرد و به لوازم حمایتی کارها هم واقف است، یا فراهم میکند و یا منتظر نمیماند که همۀ لوازم حمایتی کار فراهم شود؛ با همان شرایط وارد پروژه میشود که وظیفۀ الهی خود تشخیص داده است و این یکی از برجستگیهای خیلی خوب ایشان محسوب میشود.
اگر بخواهیم بر برجستگیهای خوب در تعهد و تخصص ایشان متمرکز شویم باید بگوییم ایشان همۀ آن ویژگیهای لازم را در تعهد دارد. در بحثها عمیق وارد میشود و ریشههای بحث را میبیند و کاملاً به ابعاد قضیه و آثار و پیامدهای بحث علمی توجه دارد و تلاش میکند ریشههای بخش تخصصی و زوایای مبهم کار را درست ببیند و بحث را از ابهام خارج کند و واقعاً کار علمی عالمانه و متعهدانه به جامعۀ علمی تحویل دهد؛ درواقع، این از خصلتهای ایشان است که اخلاق علمی را بهخوبی رعایت میکند. اگر بگویم ایشان کمنظیر یا بینظیرند شاید مبالغه نکردهام، اما معتقدم مهمترین امتیاز ایشان در فلسفۀ اقتصاد اسلامی به لحاظ تولیدات ایشان است. البته کارهای دیگری هم انجام دادهاند اما کار ارزشمند و اثرگذاری که بقیۀ بحثهای اقتصادی باید در امتداد آن باشند فلسفۀ اقتصادی است که ایشان کار کردند. البته ممکن است برخی دیگر نیز روی فلسفۀ اقتصادی کار کرده باشند ولی آن فلسفۀ اقتصادی ـالبته نه همۀ آنها یا همۀ مباحث یکنفرـ مالی و اسلامنمایی است؛ اندیشه، اندیشۀ اسلامی نیست؛ بنیان، بنیان توحیدی نیست از غرب و شرق و از همهجا گفتهاند و جاهایی را به اسلام وصل کردهاند ولی آقای میرمعزی در روش خود دربارۀ فلسفۀ اقتصاد، بنیانهای توحیدی را در حکم فلسفۀ اقتصاد گذاشتند و درواقع، اگر افراد آن را درست درک کنند میتوانند امتداد مباحث بعدی خود را در حوزۀ اقتصادی روی این مبانی بنا بگذارند؛ تحقیقات ایشان از این جهت مهم و ممتاز است. ایشان تحقیقات و نوشتههای دیگری هم دارند که آنها هم خوب هستند ولی من فلسفۀ اقتصاد را کار ممتاز ایشان میبینم. امیدوارم إنشاءالله خودشان به امتداد بناها و مبانی موفق شوند. - بهنظر شما آیا از جهت روششناختی کارهای ایشان در حوزۀ مبنایی خوب بوده است؟
روششناختی کار ایشان را در مبانی فلسفی در همان حوزه خوب میدیدم. البته بهنظرمن در همان حوزه هم بهخوبی توانسته است تمایز اقتصاد اسلامی و درواقع، اقتصاد مبتنی بر ولایت الهی را با اقتصادهای سکولار نشان دهد که من معتقدم مبتنیبر ولایت شیطان است. البته به این معنا نیست که کار تمام است و هنوز آنجا کارهای فراوانی دارد، ازآنجاکه من از ابتدای اقتصاد و اقتصاد اسلامی با ایشان بودم، بهنظر من ایشان موفقترین فرد در این حوزه است. زمانی من دبیر نشستهای اقتصاد اسلامی حوزۀ علمیه بودم. سازمانها با هم جمع شده بودند، بنده دبیر بودم و از اقتصاددانهای داخلی و خارجی، فقیه و غیرفقیه دعوت میکردیم. من واقعاً معتقد بودم آقای میرمعزی برجستهترین اقتصاددان اقتصاد اسلامی است. البته ببینید ما ضریب میدهیم. وقتی میگوییم اقتصاد اسلامی فقه، اخلاق و فلسفۀ اسلامی، همۀ اینها را با اقتصاد در کنار هم میبینیم. اگر ضریب بدهیم بله، واقعاً هستند؛ البته در جهان اهل سنت نیز افراد اقتصادی هستند ولی وجوه دینیشان یا وجوه فقهیشان خیلی ضعیف است، یا فقهی هستند ولی وجوه اقتصادیشان ضعیف است؛ یعنی باید این دو را در کنار هم قرار بدهیم و ضریب بدهیم. بهنظرم اگر نگوییم که آقای میرمعزی برجستهترین هستند ـکه بنده به این مسئله اعتقاد دارمـ قطعاً ایشان نادرترین فرد در این حوزه هستند. - از این جهت آقای دکتر میرمعزی فرد شاخصی هستند و چنین ویژگیهای شاخصی کمنظیر است. نکتۀ مهم این است که خیلی وقتها بحثهای کلی و عام و بنیادین خوب است ولی بعضی از بزرگواران بهدرستی معتقدند که ما در جامعۀ اسلامی نیازهای فوری و عینی داریم؛ بهویژه وقتیکه حکومت اسلامی بر سر کار است باید به آن سمت برویم، آیا ایشان تلاش کردهاند که این نگاه بنیادین را به نیازهای جامعه پیوند دهند؟
بله، اما در اینجا مشکلی وجود دارد که به تحقیقات آقای میرمعزی و نوشتههای ایشان اختصاص ندارد. ایشان اقتصاددانهای حوزۀ علمیه را میشناخت. بعد از جنگ در سال ۱۳۶۸ ما در دورۀ اول آن بودیم. من در بررسی از تمام دوستان اقتصادخوانده ، متوجه شدم خیلی از دوستان همدورۀ ما در دورۀ انقلاب فرهنگی دانشگاه را رها کردند و مثل خود آقای میرمعزی و دیگران به حوزه آمدند و در حوزه، همه ازلحاظ استعداد و حافظه از متوسط به بالا بودند. ولی سؤالی که پیش میآید این است که چرا ما نمیتوانیم یکی از مشکلات اقتصادی کشور را واقعاً براساس مبانی و معارف اسلامی حل کنیم. ما مبانی توحیدی محض داریم، درحالیکه نظام اقتصادی سرمایهداری سکولار مبتنیبر شرک به خدای متعال و انسان محوری و مبتنیبر ولایت شیطان است. چگونه میشود درحالیکه مبانی ما کاملاً متمایز است یک گام که جلوتر میآییم بناهایمان کاملاً متمایز نمیشود؛ همان کارمان میشود، همان بازار کالایمان میشود، همان بیمهمان میشود. البته اقدامات خوبی صورت گرفته است ولی درهرصورت، آیا در اقتصاد اسلامی باتوجه به مبانی که تفاوتهای کاملاً صدوهشتاد درجهای با نظام سرمایهداری سکولار یا با نظام کمونیستی یا سوسیالیستی دارد، راهحلی نداریم؟ ما چطور در بناها رفیق رفیق هستیم و چطور هیچ تفاوتی نداریم؟ من برای پاسخ به این سؤال چندهزار ساعت مطالعه کردم. مجدد به همۀ مطالعات از زمان نوشتههای شهید صدر و دوستانی مثل آقای میرمعزی که مطالعه داشتند مراجعه کردم. مشکلی که در مطالعات اقتصادی ما وجود دارد و شامل مطالعات آقای میرمعزی هم هست، منطق حرکت از مبانی و بناهای متناسب با آن مبانی است. این کاستی در مطالعات اقتصادی و مطالعات اقتصادی اسلامی ما وجود دارد و من معتقدم حتی در مطالعات اقتصادی آقای میرمعزی هم هست. اصلاً باید به آقای میرمعزی بگوییم براساس مبانی فلسفی که کار کردید و کار خیلی خوب و ارزشمندی است، چرا در قانون اساسی ما سه بخش داریم و چرا دو بخش یا چهار بخش نداریم؟
مبانی فلسفی باید بتواند به اینها پاسخ دهد و میتواند پاسخ دهد اما منطق حرکت از مبانی و بناها نکتۀ بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. خود رهبری هم بحثی بسیار عالی و زیبا دارد. من خودم پی بردم که گیر این بحثها در بحث امتداد مبانی است، نظام سرمایهداری فوقالعاده در اینجا موفق و الهامبخش است. در نظام سرمایهداری، همهچیز دقیقاً مبتنیبر مبانی سکولار چیده است. بانک را متناسب با آن چیده است یا حداقل بانک را متناسب با آن اصلاح و تکمیل کرده و ارتقا داده است، بورس را مبتنی با همان مبانی طراحی کرده است، بازار کار و کالای مبتنی با همان مبانی را امتداد داده است و اقتصاد خودش را بهگونهای براساس همان مبانی امتداد داده است . در همۀ بازارها، رفتارها، رفتارهای خانوادهها و رفتارهای شخصی، مبانی مبتنیبر ولایت شیطان را امتداد داده است.
اما چرا ما در این قسمت موفق نیستیم؟ یعنی ما همین را از آنها یاد بگیریم، چگونه میشود مبانی را امتداد داد و بناهای متناسب با آن مبانی را کشف، استنباط، استخراج، طراحی، عملیاتی، ارزیابی و شاخصگذاری کرد؟ این یکی از خلأهایی است که من معتقدم در همۀ کارها ازجمله کارهای آقای میرمعزی وجود دارد و نشان میدهد این منطق حرکت از مبانی یک حلقۀ مفقود در مطالعات اقتصادی اسلامی است و اگر بتوانیم این منطق حرکت را کشف کنیم، آن موقع اساساً ساختارهای پولی و ساختارهای سرمایۀ ما میتواند غیر از بانک باشد. علت این است که مبانیمان بهگونهای است که وقتی جلوتر میآییم، میخواهیم با فقه اصغر آنها را حل کنیم. براساس منطقی که الآن وجود دارد هرگز برایمان سؤال ایجاد نمیشود که آیا ماهیت بانک با این پیکره بهعنوان نهاد پولی موردقبول نظام اقتصادی اسلام است یا نه؟ اگر آن منطق حرکت را درست جلو بیاییم، این سؤال برای ما یک سؤال جدی می شود و ممکن است به این نتیجه برسیم که اساساً ساختار پولی ما چیزی بهنام بانک با این ماهیت نیست و حتی ممکن است به این نتیجه برسیم که صدها سؤال که ما حالا در اقتصاد داریم، اصلاً سؤال و مسئلۀ ما نیستند چون ما نتوانستیم منطق حرکت خود را بیابیم. من بارها مثال زدم که یکی از بحثهایی که در اقتصاد و در نوشتههای دوستانی که به این مسئله پرداختهاند مطرح شده این است که اندازۀ دولت در اقتصاد باید چهقدر باشد؟ اصلاً چرا این سؤال در نظام سرمایهداری سکولار مطرح شد؟ آنها آمدند و گفتند هیچ نهاد دینی و دنیوی ازجمله دولت حق ندارد در اقتصاد دخالت کند ولی جلوتر که آمدند گیر کردند و گفتند نمیشود دولت در اقتصاد دخالت نکند، دولت باید در خدمت سرمایهداران باشد و حالا که باید در خدمت سرمایهداران باشد حدود این خدمت چقدر است؟ من معتقدم اگر ما بهطور طبیعی از مبانیمان پیش بیاییم دولت جایگاه خود را پیدا میکند و این سؤال ثانویه و فرعی برای ما ایجاد نمیشود. ما چهقدر همایشها، کتابها، نشستها و سؤالات فراوان در بانکداری، بورس، بخش عمومی و خصوصی و تعاون داریم که انرژی ما را مصرف میکند و اگر همینگونه پیش برویم، بیراهه و اشتباه است. بنابراین، منطق حرکت از مبانی و بناهای متناسب با آن مبانی، خلأ و گره مطالعات اقتصاد اسلامی است و من فکر میکنم بهرغم همۀ آن امتیازاتی که عرض کردم، گره مطالعات آقای میرمعزی هم هست. - پیشنهاد شما چیست؟ ایشان یک فرد بنیانگذار هستند و کسی که دو وجهۀ مهم تخصص و تعهد، و دانش دینی و دانش روز را با هم دارد. همۀ محققان اذعان دارند مثل ایشان کم داریم که بااستعداد باشد و دانش فقهی را خوب بلد باشد و اخلاص و تقوا داشته باشد و درعینحال، دانش مدرن روز و مسائل نظام را هم بلد باشد و این بنیانها را هم بهخوبی جلو آمده باشد. این خلأ هم وجود دارد. برای رفع این خلأ چه پیشنهادی میتوان به شخص بااستعداد و باعمق فهم و اعتقاد و تخصصی مثل ایشان داد؟
البته ممکن است دیگران ادعا کنند که ما منطق درست را پیدا کردیم ولی من معتقدم که مهمترین اثرگذاری آن منطق درست حرکت از مبانی و بناها و ساختارهای اقتصادی است. اینکه من عرض کردم به چه منطقی برسیم و نظام اقتصادی که در قانون اساسی آمده است و آنهایی که تدوین کردند چرا سه بخش است و دو بخش یا چهار بخش نیست، اولین اثرگذاری خود را در همین ساختارهای اقتصادی نشان میدهد. رهبری در همین زمینه فرمایشات خیلی دقیقی دارند، شهید مطهری فرمایشات خیلی دقیقی دارند، الهامبخشی نظامهای سرمایهداری برای ما در کشف منطق حرکت و مبانی و بناهای متناسب با آن مبانی فوقالعاده است و بهنظرمن اگر ما این کارها را انجام دهیم، میتوانیم به آن منطق حرکت دست پیدا کنیم و موفق به امتداد مبانی شویم.
صدرا: یعنی بهنظر شما آقای میرمعزی به منطقی که در نظام سرمایه داری است توجه کند و از آنها أخذ کند؟
به آقای میرمعزی اختصاص ندارد. من فکر میکنم که در اقتصاد اسلامی باید کار کرد و معتقدم یکی از خلأهای ما در همین قضیه است. بهنظر من ما اساساً در پروژههای مختلف انقلاب کردیم اما در اقتصاد انقلاب نکردیم. دلیل اینکه میگویم انقلاب نکردیم این است که ضمن خدمات فراوانی که به محرومان بعد از انقلاب کردیم و هنوز هم میکنیم و باوجود همۀ پیشرفتهای زیربنایی که در اقتصاد داشتیم، در اقتصاد و پروژههای اقتصادی اتفاقی نیفتاده است.
- اتفاقی که برمبنای انقلابی افتاده باشد؟
مشکل اقتصادی ما درحال حلشدن است. ما شش اشکال داریم که عبارتاند از: یک، تورم؛ دو، رکود؛ سه، بیکاری و اشتغال؛ چهار، فساد؛ پنج، قاچاق؛ شش، عدم تعادلات در اقتصاد. بهخاطر همین اشکالات، اقتصاد مقاومتی را آوردیم. از اول انقلاب تابهحال ما توانستیم کدامیک از این شش مشکل را حل کنیم؟ وضعیت ما در سال ۹۸ در این پارامترهایی که عرض کردم نسبتبه سال ۹۷ بدتر است و سال ۹۷ نسبتبه ۹۶ بدتر بوده و سال ۹۶ نسبتبه ۹۵ بدتر و سال ۹۵ بدتر از ۹۴ بوده است. - با شاخصهای انقلابی بدتر است؟
در همین شش نکته که عرض کردم، اگر انقلابی بگیرید یا نگیرید، فرازوفرودی داریم ولی نرخ روبهتزاید است و علت این است که ما در درون نظام سرمایهداری قدم برمیداریم؛ درواقع، درحال بازیکردن هستیم. یعنی من معتقدم در درون نظام سرمایهداری با روشی که موجود است ما فقط با فقه اصغر به صدها و هزاران مسائل درون نظام بانکی پاسخ فقهی میدهیم.
اما مطالبی سال قبل اتفاق افتاد. همۀ اندیشمندان اقتصادی معتقدند بانکها بدون جریان خلق پول، نه چاپ و نشر پول که بعضیها مغالطه میکنند و اذهان را مشوش میکنند، اصلاً ماهیت بانکی ندارند. حضرت آیتالله مکارم شیرازی سال قبل فرمودهاند که خلق پول اکل مال باطل و ضرر و اضرار و الی آخر است، اگر این دو گزاره را کنار هم قرار بدهیم چه نتیجهای میگیریم؟ آیا فقه میتواند به سؤالاتی در این خصوص پاسخ دهد؟ با توجه به اصل این بانک که بدون خلق پول ماهیت خود را ازدست میدهد و ازطرفی، خلق پول هم اکل مال باطل و ضرر و اضرار است آیا بانک با چنین ماهیت اقتصادی در نظام اسلامی جایگاهی ندارد و نظام پولی چه باید باشد؟ یا منطق امتداد مبانی ما میتواند پاسخ دهد اگر از آن راه بیاییم دقیقاً میتوانیم به یک نهاد پولی متمایز از نهادی با ماهیت پولی موجود برسیم؟ بنابراین، این خلأ جدی ما در مطالعات اقتصادی اسلامی است. من فکر میکنم باوجود همۀ آن امتیازات در مطالعات آقای میرمعزی، شاید ایشان فرصت نکردهاند که به این بحث بپردازند و شاید اگر بهطورجدی به این بحث بپردازند، بتوانند به این امر کمک کنند؛ اگرچه تحقیقات ایشان در حوزههای فرامبانی نشان میدهد که شاید این خلأ هم در تحقیقات ایشان وجود دارد.
بهنظر بنده، یکی از خصلتهای خوب ایشان که گاهی مانع تحقیقشان میشود و چارهای هم نیست، ویژگیهای مدیریتی ایشان است. مثلاً دربارۀ پست معاونت پژوهشی حوزه، یک شب قبل از آن کسی زنگ زد و گفت ممکن است ما درمورد ایشان به بنبست بخوریم، یکوقت شما دربارۀ معاونت پژوهشی مخالفت نکنید! من گفتم اگر برای من محرز شود کسی از من عالمتر است ـچه در پژوهش یا در مدیریتـ اگر من آن مسئولیت را بپذیرم یا وارد آن پروژه یا تحقیق شوم وجداندرد خواهم گرفت. من معتقدم آقای میرمعزی در امر پژوهشی حوزه نسبتبه من عالمترند. اگر این کار را بکنید من زیر بار این قضیه نمیروم و بنده هرکجا در کنار ایشان باشم، ایشان را بهعنوان رئیس و مسئول میپذیرم. بدون تعارف عرض میکنم که واقعاً توان و شمّ مدیریتی ایشان خیلی بهتر و قویتر از بنده و خیلی دوستان دیگر است. این یک امتیاز است که ما از وجودشان در بخشهای مختلف استفاده میکنیم اما درعینحال، آسیب و آفتی برای آن بخش علمی و پروژۀ فکری است. ما نمیتوانیم از هیچکدامشان دست بکشیم و خود ایشان باید تعدیلی ایجاد کنند. خیلی مواقع که کارهای علمی متناسب با ذوق و سلیقۀ ایشان انجام میشود من به ایشان اصرار میکنم که ارزیابی کار را به عهده بگیرد که هم از آخرین تولیدات آن حوزه اطلاع و آگاهی پیدا کند و هم از یافتههای خودشان برای ارتقای آن کار استفاده شود. - سپاسگزارم. خیلی خوب و باکیفیت نکات را مطرح کردید. اگر نکتۀ مهمی باقی مانده است، بفرمایید.
نکتۀ مهم را همان جریان مدیریتی میدانم و فکر میکنم که خودشان باید بین دو جریان مدیریت کنند که إنشاءالله جامعۀ علمی فعلی و آیندۀ ما بتواند از وجودشان بهتر استفاده کند. بحمدالله ایشان فکر نظاممند و نظامواری دارند که در بحثهای فقه نظام (اینکه نظام داریم یا نداریم) که سالهای قبل پیش آمده بود بهنظرمن یکی از افرادی که در این حوزه موفق وارد شد، ایشان بودند. - اتفاقاً خیلی از اساتید میگویند یکی از ویژگیهای خوبشان که در کارشان متجلی است، همین انسجام فکری ایشان است. بین عناصر مختلفی که در حوزۀ اقتصادی طرح میشوند، بهخوبی میتواند پیوند برقرار کند و بینظم نیست و بنیاد فکری دارد و بهخوبی عناصر را در جای خود مینشاند و هرکسی بهخوبی این انسجام را متوجه میشود.
بله. از این جهت همیشه دعاگو هستیم که خداوند سلامتی و طول عمر به ایشان بدهد که جامعۀ علمی هم بتواند از وجود علمی و مدیریتی ایشان هردو استفاده کند.