به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست بررسی نظریه روایت داستانی از امر تاریخی؛ برپایه نقد و بازکاوی کتاب شماس شامی، به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه، روز یکشنبه مورخ ۲۱ مهرماه ۱۳۹۸ با حضور دکتر مجید قیصری، دکتر محمدرضا سنگری، دکتر سعید طاووسی مسرور، دکتر احمد شاکری و حجت الاسلام مهدی جهان در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفتر تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست دکتر سنگری مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه بیان داشت: قرار است نشستهای با عنوان بررسی نظریه روایت داستانی از امر تاریخی؛ برپایه نقد و بازکاوی پنج داستان عاشورایی برگزار شود؛ که این اولین نشست میباشد که به کتاب شماس شامی نوشته استاد قیصری اختصاص یافته است. در ادامه ایشان ضمن معرفی کتاب و شخصیتهای حاضر در داستان شماس شامی، گزارش تاریخی که کتاب به آن اشاره میکند قرائت نمودند.
حجتالاسلام مهدی جهان با اشاره به نقد هدفمند در ساحت علم و هنر بیان داشتند: سوال این است که چگونه میتوان امر تاریخی را روایت کرد. وقت ما میخواهیم از امر تاریخی صحبت بکنیم باید نگرش جغرافیای ما کامل باشد. بعضی از نویسندگان میگویند من درک خودم را نوشتم.
وی تصریح کرد: آیا درک تاریخی فردیت بردار است؟ اما به واقع تاریخ مبتلا به جغرافیای خاصی میباشد، مانند اینکه در جریان روایت از کربلا به دو روایت برمیخوریم یکی روایت تاریخ دمشق یک روایت هم در تاریخ الفتوح است. در تاریخ الفتوح وقتی که تاریخ کوفه را بیان میکند، گزارش صحیحتر و کاملتر است چون مورخ در کوفه بوده است، ولی وقتی از شام گزارش میدهد کامل نیست و تاریخ دمشق صحیحتر میباشد. ولی تاریخ دمشق وقتی از کربلا صحبت میکند اشکالش بیشتر است. چون جغرافیای فکری این دو مورخ متفاوت است پس روایت هم تفاوت دارد.
جهان افزود: داستان احتیاج به روایت دقیق دارد، پس داستان نویس باید امر تاریخ را بشناسد، جغرافیایی شامل زمان، مکان و شخصیت را بفهمد و سپس در صنعت داستان نویسی جغرافیایی داستانی خلق کند که زمان، مکان و شخصیت داستانی موافق با پیرنگ داشته باشد.
دکتر سعید طاوسی در این نشست مباحث خود را در دو سطح ارائه کرد: سطح اول ناظر به کتاب شماس شامی و چگونگی شخصیت پردازی و صحنه آرایی آن. در این قسمت اشاره شده که انتخاب نام جالوت برای شخصیت اول داستان مناسب نیست، زیرا جالوت به عبری و آرامی یعنی تبعیدشدگان و آوارگان و راس جالوت یعنی رهبر آوارگان که منظور از آوارگان یهودیان بابِل است. راس الجالوت یهودیان عراق در مقطع عاشورا قابل شناسایی است، زیرا اولین راس الجالوت در دوره اسلامی بوستنای نام داشته و احتمالا جانشین وی حنینا یا شاید جانشین جانشینش حَسدای بوده و با تحقیق بیشتر می توان به جمع بندی رسید.
وی افزود: نکته دیگر این که راس الجالوت هیچ ربطی به امپراتوری روم شرقی ندارد و نهادی زیر نظر خلیفه مسلمین بوده و محل استقرار راس الجالوت هم عراق بوده و حضور راس الجالوت در دربار یزید که در برخی منابع اسلامی ذکر شده به نمایندگی از بیزانس نبوده است یعنی دقیقا خلاف آنچه در داستان شماس شامی آمده است. طاوسی اشارهای به این نکته داشت که اساسا مولف عامدانه و آگاهانه نخواسته در چارچوب تاریخ بماند و البته نکات مذکور درباره راس الجالوت نیز برای خواننده عادی کتاب مشکلی ایجاد نمیکند و او با همین متن موجود ارتباط برقرار میکند.
طاوسی در سطح دوم بحث هم به اصل روایت داستانی از تاریخ پرداخت و چند سوال اساسی از طرف وی طرح شد، مثلا اینکه آیا مجاز است که ما داستانی خیالی بنویسیم در فرضی که خواننده آن را واقعی میپندارد؟ و اینکه آیا نپرداختن خود معصومان (ع) و نوشتن درباره حاشیه مانند داستان شماس شامی و فیلم روز واقعه مطلوبتر است یا بازنویسی امروزی متون تاریخی مانند کتاب آه و کتاب قاف دو اثر یاسین حجازی؟
دکتر مجید قیصری نویسنده کتاب شماس شامی در ادامه این نشست گفت: در کنار تاریخ رسمی، تاریخ موازی یا تاریخ جایگزین وجود دارد، تاریخ جایگزین روایت فردی و جایگزین روایت جمعی است که با تخیل تاریخی دیگری را برای خواننده رقم میزند. که تخیل در آن شکل میگیرد، واقع اولیه وجود دارد، ولی در کنار آن بستری که وجود داشته است، نویسنده در آن بستر داستانی را خلق میکند که در آن تخیل دخیل است. یک زمانی بنده تاریخ روایت میکنم شما میآیید، بند به بند آن را با تاریخ تطبیق میدهید. ولی اینجا این تاریخ من است. یک روایت جمعی درخصوص تاریخ وجود دارد و در کنارش یک روایت فردی داریم.
دکتر احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به این نکته که با وجودی که تقریبا یازده سال از انتشار این داستان بلند میگذرد همچنان در محافل نقد، شاهد بررسی نقادانه این داستان با رویکرد پژوهشی رمان تاریخی نبودهایم. بیان داشتند این بیش از هر چیز به ضعف جریان نقد متعهد در کشور باز می گردد. ادبیات داستانی دوره ای را سپری می کند که نقد ادبی در ان بیش از پیش به محاق رفته است. معدود منتقدان متعهدی که در دهه ۶۰ و ۷۰ قلم می زدند از این حوزه خارج شده و جایگاه نقد به ناشران و افراد ذی نفع در انتشار کتاب سپرده شده است.
وی افزود: جریان نقدی که بده بستان ها و ارتباطات را با نقد جدی و مبنایی معاوضه می کند و صراحت و شجاعت و دانش لازم را در ورود به این عرصه از خود نشان نمی دهد مهمترین عامل در پس رفت ادبیات و شیوع انبوه مشهورات غیر علمی در حوزه ادبیات داستانی است. ضعف جریان نقد ادبی متعهد از سویی موجب می شود در فضای تبلیغی کنونی برخی اثار بدون برخورداری از وجوه ادبی یا غنای محتوایی بر صدر بنشینند و در نقطه مقابل بسیار اثار ارزشمند اساسا دیده نشده یا ارزشهای پنهان انها کشف نشود. در نتیجه این احتمال تقویت می یابد که ادبیات درجا زده و مسیرهای از پیش پیموده و بی نتیجه را تکرار کند یا از یافته ها و و تجربیات موفق پیشینیان و هم عصران محروم بماند.
شاکری گفت: میتوان با رویکردهای مختلفی به نقد “شماس شامی” پرداخت. یکی از مهمترین این رویکردها نقد تاریخی بر مبنای نظریه رمان تاریخی است. در این شیوه منتقد باید همانند پژوهشگر تاریخی بازه زمانی و مولفه های تاریخی داستان را از دل منابع تاریخی استخراج کند و خود را هم طراز نویسنده بلکه بالاتر از او قرار دهد. سپس با نقد داستانی به این نکته توجه نماید که آیا نویسنده در انتخاب مقطع تاریخی و استفاده حداکثری از ظرفیت های ان برای دست یابی به روایت داستانی انتخابهای درستی داشته است؟ ایا ماده خام تاریخ تا چه حدی او را از خلاقیت بی نیاز می ساخته است و اینکه ایا به روح تاریخی وفادار بوده است؟
عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: مسئله دیگری که باید بدان پاسخ داد بررسی دوره زمانی انتشار چنین آثاری است. می دانیم ادبیات داستانی و بخصوص رمان و داستان بلند از سرچشمه تجربی نویسنده نشات می گیرد. نویسنده چیزی یا کسی را می تواند موضوع داستان خود قرار دهد که ان را عمیقا و به صورت بی واسطه تجربه کرده باشد. بنابر این انتخاب اولیه یک نویسنده داستان تاریخی نیست. چنانکه جناب قیصری نیز داستان نویس جنگ هستند و به واسطه حضور و درک جنگ به این موضوع تمایل پیدا کرده اند. سئوال این است که چرا چنین نویسنده ای باید به سراغ امری تاریخی رود که با زمان زندگی اش هزارو سیصد و اندی سال فاصله زمانی دارد؟ ایا این در نتیجه نظریه انسداد رمان معاصر است که معتقد است ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس به بن بست رسیده است و نویسنده برای ابداع و تولید داستان باید به تاریخ پناه ببرد یا دلایل دیگری دارد؟
نویسنده کتاب درباره مانایی و میرایی ادامه داد: اما سوالی که مایلیم در اینجا مطرح کنم و معتقدم نیازمند پژوهشی جدی است نقد این داستان بر مبنای جهان بینی و جهان داستانی اثار مجید قیصری است. می دانیم اقای قیصری از نویسندگان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس اند. خصوصیت اصلی ادبیات داستانی سیاه به نوع نگاه به وقایع و هستی، ایدئولوژی زدایی و ضدیت با جنگ بر میگردد. سوال این است که آیا این جهان بینی و فکر در این داستان نیز از نویسنده دیده شده است؟ یا شماس شامی با دیدگاهی دیگر نوشته شده است؟
شاکری تصریح کرد: به نظر میرسد نشانه های اشکاری در شماس شامی وجود دارد که بر اساس ان همان رویکرد ضد ایدئولوژیک و ضد جنگ در این کار نیز دیده می شود. کافی است به دو سوی نبرد در این داستان نگاه کنید. یزید و امام حسین چگونه معرفی می شوند. اوصافی که از یزید نام برده شده است این است که شراب می نوشد، گوشت خوک می خورد، اهل میمون بازی است و زن بارگی. در جایی مطالعه کردم که این کتاب را مناسب برای ترجمه به زبانهای دیگر می دانند در حالی که این نحوه معرفی از یزید چهره پلیدی از او در اذهان فردی مسیحی یا بی دین برجای نمی گذارد. مسئله دیگری که در این کار کاملا مشهود است رویکرد به تعبیری انسان گرایانه در مقابل رویکرد ایدئولوژیک است. جالوت یعنی همان فرستاده ای که توسط یزید کشته شده است فردی ضد جنگ است و این ضدیت را در متن داستان بیان می کند.
وی گفت: داستان نیز تصویری که از جنگ یزید نشان می دهد ان است که این جنگ به تعبیر ادبیات سیاه دفاع مقدس جنگی بی حاصل بوده است چون جز کشته شدن بیگناهان و اسارت زنان و کودکان حاصل و ثمری نداشته است. در حقیقت شما در این اثر جز بدبختی برای باقی ماندگان واقعه عاشورا نمی بینید. جالبتر انکه داستان اصرار دارد از روی سخنرانی امام سجاد و حضرت زینب در دربار یزید بپرد و به تعبیری ان را سانسور کند. در نتیجه انچه از اسرا می بینید همه اش بدبختی است. با این تفاوت که قیصری تلاش داشته از منظر راوی این داستان برخی کرامات را نسبت به امام حسین علیه السلام مطرح کند. کرامات و امور خارق عادتی چون سخن گفتن سر بریده امام علیه السلام.
شاکری بیان داشت: پدیدار شدن نوشته روی دیوار دیر مسیحیان، تبدیل شدن پول های سربازان به خرده های سفال، خواب دیدن های متعدد و خونی شدن لباس باقی مانده از حضرت یحیی. یعنی همه انچه از امام حسین علیه السلام دانسته می شود از جنس خوارق عادت است اما اندیشه امام حسین و انگیزه و هدف اش و جنبه حماسی و ایدئولوژیک عاشورا اساسا بیان نمی شود. تنها نکته ای که جالوت به واسطه ان با یزید مخالفت می کند ان است که امام حسین نوه پیامبر اسلام صلوات الله علیه است. اما ایا واقعا امام حسین علیه السلام به دلیل انکه نوه پیامبر مکرم اسلام است مورد احترام و تقد است؟
وی تاکید کرد: به نظر میرسد اینگونه نیست. بلکه این معنویت و هدایت ویژه است که امام حسین را بر صدر نشانده است نه نسب ظاهری به پیامبر اکرم.
نویسنده کتاب جستاری در اصطلاحشناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس در پایان گفت: در این داستان همانند اثار ضد جنگ، قادر نیستیم احساسی حماسی را تجربه کنیم. بلکه می گوییم هر دو سوی میدان دچار ضرر و زیان شدند. با این تفاوت که یزیدیان ظالم بودهاند و در آتشاند و حسینیان مظلوم بوده اند اما خوار و خفیف شده اند. داستان به لحاظ تحقیقات تاریخی بسیار ضعیف است. همچنان که به لحاظ نثر اشکالات زیادی اعم از املایی و ویرایشی در کار دیده میشود.