علوم انسانی اسلامی شامل وصف ایدئولوژیک نیست

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دومین جلسه از سلسله نشست‌های “انقلاب اسلامی و اسلامی‌سازی علوم انسانی” با حضور دکتر مهدی جمشیدی عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

*جمشیدی: پیش از آن که به پرسش شما پاسخ بدهم می‌خواهم دو قید را به پرسش شما بیافزایم، اولا، تعبیر اسلامی سازی تعبیر صحیح و صوابی نیست زیرا گویا ما این پیشفرض را داریم که علوم انسانی واجد صورت محقق، مجسم و مطلقی است و راه مفرّی از آن نیز نیست جز آنکه باید این علوم انسانی موجود و محقق را جرح و تعدیل کرد تا از درونش علوم انسانیِ اسلامی خارج شود یعنی گویا باید در این کالبد سکولار، روح اسلامی دمید درحالیکه این کالبد مرده نیست که بخواهیم روح متفاوتی در آن بدمیم لذا علوم انسانی اسلامی تعبیر درستی نیست زیرا ما بنا داریم دانش مستقل و متفاوتی را تأسیس کنیم نه اینکه از طریق برخورد گزینشی و انتقادیِ موجود، علوم انسانیِ متفاوتی بوجود بیاوریم، در این بین ارزش علوم انسانی غربی برای ما جز در مقام نقد و پاره ای مسائل و پاسخها چیز دیگری نیست. ما نمی‌خواهیم با علوم انسانی موجود گلاویز شده و از رهگذر این کشمکش علوم انسانی اسلامی را ایجاد کنیم.

علوم انسانی غربی واجد ذات سکولار است

علوم انسانی اسلامی، صورت اسلامی شده‌ی علوم انسانی غربی که ذات و هویت سکولار دارد نیست و به لحاظ منطقی هم این امر شدنی نیست. نیروهای انقلابی در اوائل انقلاب به این قائل نبودند که همه علوم واجد دو سنخ و دو صنفِ سکولار و دینی هستند. امام خمینی(ره) در این مورد می‌فرمایند:«ما دنبال هندسه و ریاضیات اسلامی و غیر اسلامی نیستیم» یا در جای دیگری می‌فرمایند:«در همه علوم کافی ست که استاد دانشگاه قصد معارضه نداشته باشد اما این در علوم انسانی کافی نیست بلکه استاد دانشگاه در این زمینه باید موحد باشد. انسان غیر موحد در علوم انسانی جز ضرر حاصلی ندارد.»

نه علوم انسانی و نه اسلام شامل وصف ایدئولوژیک نیست

برخی‌ها معتقدند دلیل بازنگری و تامل در علوم انسانی غربی و بیگانه و معارض پنداشتن آن، ناشی از ایدئولوژیک اندیشی است یعنی تلقی منفی از ایدئولوژی به معنای نوعی نگاه اعتقادی، جزم اندیشانه و متعصبانه. به این معنای مارکسی از ایدئولوژی، مبحث علوم انسانی اسلامی اصلا ایدئولوژیک نیست زیرا اساسا اسلام مشتمل بر ارزش‌های دلبخواهانه، نامعقول و غیرمنطقی نیست یعنی ما اسلام را آگاهی کاذب نمی‌دانیم که در نتیجه، برخی مدعی ایدئولوژیک بودن علوم انسانی اسلامی به معنای کاذب بودن آن بشوند.

نکته دیگر اینکه علوم انسانی خاستگاه سیاسی و حاکمیتی نیز نداشته است زیرا ریشه‌های آن به قبل از انقلاب نیز باز می‌گردد یعنی هم در ایرانِ پیش از انقلاب، تلاش‌های مرحوم شریعتی و شهید مطهری واجد این نوع دلالت‌ها هستند و هم در جهان اسلامِ پیش از انقلاب نیز این اهتمام و التفات وجود داشته است. البته باید به این نکته توجه کرد که یکی از خاستگاه‌های شکل‌گیری دغدغه علوم انسانی اسلامی، هویت تاریخی و فرهنگی ماست زیرا این احساس شکل گرفت که تجویزهای علوم انسانی غربی با سبک زندگی مومنانه، متدینانه و ایرانی ما همسو نیست یعنی به نوعی شبیه تعبیری که آل احمد درباره غرب زدگی بکار برد.

همچنین بحث علوم انسانی اسلامی واجد سرچشمه‌های معرفتی و شناختی است یعنی ما احساس کردیم که جهان معرفتیِ برخاسته از علوم انسانی غربی با جهان معرفتی ما نه تنها متفاوت بلکه متضاد است یعنی فارغ از وجوه دیگری که عرض کردم، ما حتی نمی‌توانیم در مقام تصادف و تصادم، گزاره‌های معرفتی علوم انسانی غربی را در نسبت با جهان معنایی خودمان بپذیریم و به اتحاد برسانیم. با این نگاه، بنده معتقدم که شاید بتوان جرقه‌های بحث علوم انسانی اسلامی و تصادم دو جهان معناییِ متفاوت را به رساله “حرمت مشروطه” شهید شیخ فضل الله نوری بازگرداند یعنی هنگامی که شیخ شهید می‌گفت:« تقنینِ مندرج در مشروطه، تقنین عرفی است و ما چنین تقنینی نداریم، وکالت مطرح شده در فضای مشروطه قرار دارد و ما همچین وکالتی نداریم، تساوی حقوق در ضمن مشروطه مطرح است و ما اینگونه تساوی را در اسلام نداریم.» شیخ فضل الله این تصادم‌ها را درک کرد و اساسا حکم به حرمت مشروطه داد.