بررسی ابعاد علمی و عاطفی رابطه استاد و شاگرد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم، در گفتگویی اجمالی با حجت‌الاسلام دکتر قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی از نگاهی نو به بررسی ابعاد علمی عاطفی این روز و نقش علم، علم آموزی و رابطه استاد و شاگردی پرداختیم که چکیده این گفتگو در ادامه ارائه خواهد شد:

دکترقاسم ترخان در ابتدای سخنان خود از اهمیت کار معلم گفت و اینگونه بیان داشت: بحثی را از منظر ادبیاتی که در فضای مجازی تولید شده است پیگیری می‌کنم و توضیح می‌دهم. شاید خیلی‌ها این جمله را شنیده باشند که انسان ۲ نوع معلم دارد، آموزگار و روزگار، هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی دومی با تلخی به تو می‌آموزد و در بیانی دیگر آمده است دو کس به تو می‌آموزند؛ آموزگار و روزگار. اولی به قیمت جانش؛ دومی به قیمت جانت.
معلم جانش گرفته می‌شود تا به تو چیزی بیاموزد ولی روزگار باید عمری از تو بگیرد تا تجربه‌ای را نصیبت کند.

ما این تعبیرات را در روایات هم داریم؛ روایتی در غررالحکم ،ص۱۷ آمده است که حضرت علی(ع) می‌فرمایند : مکتب روزگار به آدمی درس سودمند تجربه را می‌آموزد. در آیات قرآن نیز نمونه‌هايي وجود دارد که مردم را به عبرت‌آموزی از روزگار فرا می‌خواند: “انّ في ذلك لعبرة “( در آن عبرتي است) و يا مي فرمايد:”فاعتبروا يا اولي الابصار”(پس اي اهل بينش از آن عبرت گيريد).آنان كه عبرت نگيرند آسيب مي بينند و خود موجب عبرت ديگران خواهند شد!
مثنوی با بیان داستان شیر،‌ گرگ و روباه اینگونه می‌گوید:
پس سپاس او را که ما را در جهان
کرد پیدا از پس پیشینیان
تا شنیدیم آن سیاست‌های حق
بر قرون ماضیه اندر سبق
تا که ما از حال آن گرگان پیش
همچو روبه پاس خود داریم بیش
امت مرحومه زین رو خواندمان
آن رسول حق و صادق در بیان
استخوان و پشم آن گرگان عیان
بنگرید و پند گیرید ای مهان

از روزگار که بگذریم باید به این نکته اشاره کنیم که حيات معنوي ما مرهون تلاش‌هاي آموزگاران است، چنانكه حيات جسماني ما مرهون والدين ماست. لذا می‌توان آنان را پدران معنوی خود بدانیم همانگونه این تعبیر برای پیامبر و اهل‌بیت بکار رفته است.
آنان بي منت دانش و ادب و تربيت و اخلاق را به ما ارزانی می‌کنند و به بیان ایرج میرزا:
پس مرا منت از استاد بود/ که به تعلیم من إستاد اُستاد/ هر چه می دانست آموخت مرا/ غیر یک اصل که ناگفته نهاد/ قدر استاد نکو دانستن/ حیف استاد به من یاد نداد/ گر بمردست روانش پر نور/ ور بود زنده خدا یارش باد…

اما نقشی که معلم ایفا می‌کند چقدر می‌تواند تاثیر گذار باشد:
از فردی که قاضی بود و آن را رها کرد و معلم شده بود پرسیدند: شما كه قاضي بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟
پاسخ داد:
وقتي به مراجعينم ومجرميني كه پيش من مي‌آمدند دقيق مي‌شدم مي‌ديدم كه آنها كساني هستند كه يا آموزش نديده‌اند و يا آموزش درستي نديده‌اند و به خودم گفتم : به جاي پرداختن به شاخ وبرگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم .
و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم .

این همان بیان دیگری از اهمیت کار فرهنگی است که می‌تواند از بسیاری از جرائم پیشگیری کند. شهریار در شعر طنزی مناظره درخت چنار و گردو را آورده است و در نهایت این مطلب را می‌گوید که منبر که اگر درخت گردو ساخته می‌شود اگر منبر باشد می‌تواند انسان‌ساز باشد بگونه‌ای که استفاده از چوب دار به حداقل برسد.
تعبیری زیبایی را در فضای مجازی خواندم که نیمکت‌های چوبی بیشتر از درختان جنگل میوه می‌دهند اگر ریشه در وجود معلم داشته باشد.
بر اساس معلم نقش اساسی در فرهنگ سازی، پیشگیری از جرم و ارتقا سطح معنویت دارد.

سعدی چقدر به زیبایی اهمیت کار معلم را ترسیم می کند:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود تا اختیار کردی از آن، این فریق را
گفت آن گلیم خویش به در می‌برد ز موج و این جهد می‌کند که بگیرد غریق را

اما اگر قرار است معلمین نقش خود را درست ایفا کنند برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش باید چه نکاتی را مدنظر داشته باشند؟
پاسخ من به این سوال این است که باید در دو حوزه کار جدی صورت پذیرد:

۱ – تلاش کنیم معلمان دغدغه معیشت نداشته باشند، سطح درآمد آنان را ارتقا بخشیم تا حدی که تفاوت چندانی میان حقوق یک پزشک و معلم نباشد. متنی را در فضای مجازی دیدم در باره عاقبت به خیری معلمان.
شخصی می‌گفت معلمان عاقبت به خیرند.
گفته شد چطور؟
گفت وقتی به بازنشستگی می‌رسند اگر از آنها بپرسید که:
خونه شخصی داری؟ جواب می‌دهند: خیر
ماشین مدل بالا داری؟ جواب می‌دهند: خیر
دخترت را شوهر دادی؟ جواب می‌دهند: خیر
پسرت را داماد کردی؟ جواب می‌دهند: خیر
مکه یا سفر خارجی رفتی؟ جواب می‌دهند: خیر
و…
واقعا درست میگن که معلم‌ها عاقبت به «خیر» اند!
این متن با لحن طنز به خوبی وضعیت نامناسب معیشت معلمان را ترسیم می‌کند و از واقعیت تلخ حکایت می‌کند که به هیچ وجه برای نظام آموزشی ما مناسب نیست.
این شرایط به عدم آسایش فکری و در نهایت به اختلال در کار تربیت دانش آموزان منتج می‌شود.

۲ – برنامه‌ریزی‌های لازم جهت ارتقای سطح سواد، دانش و معنویت صورت گیرد؛
“ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش”
وقتی فردی خودش چیزی را نداشته باشد چگونه می تواند آن را به فردی دیگر انتقال دهد یا به تعبیری کوری عصا کش کوری دیگر شود
برای اینکه نقش معلم و اثر خطای آن را بهتر متوجه شویم مثالی میزنم:
اشتباه یک پزشک، زيرخاک دفن می شود.
اشتباه يک مهندس، روی خاک سقوط مي‌كند.
اما اشتباه يک معلم، روی خاک راه می‌رود و جهانی را به فنا می‌كشد…!
ما اگر باور داشته باشیم که اثر معلم می‌تواند یک جهان را به فنا بکشد طبیعتا زمینه‌هایی را فراهم می‌کنیم که هم معیشت و هم دانش، مهارت‌ها و توانمندی معنوی و دینی آنان ارتقاء یابد.
از این‌رو سیاست‌گذاری باید در جهت تحقق چنین چیزی باشد و اگر با سندی مانند ۲۰۳۰ مخالف می‌شود سِرش همین است که نظام آموزش ما را در مسیری قرار می‌دهد که هویت فرهنگی و دینی ما را به مخاطره خواهد افکند.
رهبری در دیدار صبح ۹۸/۲/۱۱ با معلمان و فرهنگیان به زیبایی این مطلب را تبین کردند که: شما معلمان در واقع هویت‌سازی فرهنگی می‌کنید تا جامعه احساس هویت کند. تمدن، متکی به فرهنگ است. اگر فرهنگ قوی و غنی نباشد تمدن به‌وجود نمی‌آید. اینجاست که اهمیت سند ۲۰۳۰ معلوم می شود؛ لُب کلام این سند این است که نظام آموزشی ما باید سبک زندگی و فلسفه‌ی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد. یعنی شما معلمان در کلاس درستان برای غرب، سرباز درست کنید.