به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست ”مطالعات علوم انسانی اسلامی؛ کامیابیها و کاستیها” توسط گروه سیاست و با همکاری گروه کلام پژوهشگاه، در راستای همایش «نقش انقلاب اسلامی در تأسیس و توسعه علوم انسانی» در قم برگزار شد.
حجتالاسلام دکتر قاسم ترخان عضو هیات علمی گروه کلام و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ابتدای این نشست علمی گفت: از «علوم انسانی» تعاریف گوناگونی ارائه شده است. گاهی مقصود از آن معنای عامی است که شامل دانشهایی میشود که در بردارندة قضایا و قیاسات «تبیینی» اخباری، «تكلیفی» الزامی و «ترجیحی» ارزشی معطوف به بینشها، منشها، كششها و كنشهای فردی و اجتماعی آدمیان در وضعیتهای گوناگون و ظروف مختلف حیات انسانی، است و زمانی نیز مقصود از آن علوم انسانی تجربی یا علوم رفتاری-اجتماعی میباشد که در افق خاص محدود به رشتههایی از معرفت میشود که صرفا از روش تجربی بهره میبرند. در این معنا گفته میشود که این دانش قدرت پیشبینی دارد.
وی گفت که اگرچه میتوان نقش انقلاب در شکوفاسازی و تعمیق علوم انسانی به معنای عام پرداخت، اما باید گفت که محل نزاع و معرکة آراء در معنای خاص علوم انسانی است.
ترخان با توجه به تاثیرات مثبت انقلاب اسلامی ایران گفت: در درجه اول باید دید که بعد از انقلاب اسلامی چه موسسات و نهادها و یا پژوهشگاههایی برای اسلامی کردن علوم انسانی تاسیس شده و به عنوان متصدی این موضوع شناخته شدهاند و در این زمینه چه دستاوردهایی داشتهاند. همچین باید رویکر این نهادها نیز به خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد.
عضو هیات علمی گروه کلام و دینپژوهی پژوهشگاه با توجه به گستردگی بحث خود بیان کرد: باید تیم ویژهای این کار را دست گیرند و یک کار میدانی را صورت دهند. کاری که من انجام دادهام صرفا به دستاورهای این مجموعهها است که در فضای مجازی بارگذاری شده است.
وی افزود: مهمترین کاستی در این بخش به روز نبودن اطلاعات این مجموعهها و ناقص بودن اطلاعاتی است که در فضای مجازی وجود دارد. مهمترین نتایجی که در این قسمت حاصل شد به شرح زیر است:
اول آنکه همه این نهادها بعد از انقلاب اسلامی تاسیس شدهاند. دوم اینکه تربیت نیروی انسانی و تولید آثار مکتوب از اولویتهای اصلی این نهادها بوده است. البته بعضی از این پژوهشگاهها در برخی از سالها وجهه همت خود را ترجمه آثار غربیها و گذشتگان قرار دادهاند، اما در مجموع میتوان استنباط کرد که تمرکز اصلی آنان بر تولید علوم انسانی اسلامی نبوده است. البته میتوان از پژوهشگاههایی مانند پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نام برد که دغدغه بیشتری برای اسلامیسازی علوم انسانی از دیگر موسسات و نهادهای علمی داشتهاند.
ترخان گفت: بنابراین با توجه به این آمار میتوان ایجاد و تأسیس پژوهشگاهها و تربیت نیروی انسانی و تولید آثاری در این زمینه را از کامیابیها بر شمرد اما کاستی را میتوان عدم اختصاص تمام همت و ظرفیت این نهادها در اسلامی سازی علوم انسانی دانست.
ترخان با توجه به موضوع بحث افزود: از مواردی که باید بدان توجه کرد ضریب تأثیر این آثار در جامعه هدف است؛ یعنی آثار تولید شده اگرچه در نگاه اول بسیار خوب است اما باید بررسی کرد که این آثار چه میزان کارایی داشتهاند و تأثیرگذار بوده اند.
عضو هیات علمی گروه کلام و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: به نظر میرسد که اگر بخواهیم دقیق به این بحثها بپردازیم باید به نقش انقلاب اسلامی در سه حوزه نقد علوم انسانی متداول، پیراانگارهها (عناصر پيراموني علم يا نظريه میباشند؛ مانند سخن گفتن از رابطه علم و دین و مباحث مربوط به معنای علم دینی و علوم انسانی اسلامی و امکان و هستی پذیری، جواز، بایستگی، فائده مندی و ضرورت علوم انسانی اسلامی) و حوزه تولید رشتهها علمی توجه ویژه شود.
حجتالاسلام دکتر قاسم ترخان خاطر نشان کرد: از این رو با یک کار میدانی در فضای مجازی اطلاعاتی در حوزه کتاب های منتشره جمع آوری شد و تحلیلی صورت گرفت. این کار اگرچه نواقصی دارد و باید تکمیل شود، اما میتوان بر اساس آن به نتایجی دست یافت. تقریبا ۱۲۳ اثر بررسی شد. حاصل این بررسی حکایت دارد که تنها ۱۳ اثر به حوزه نقد اختصاص داشته و البته برخی از آثار در نقد وضعیت موجود علوم انسانی در ایران است.
عمده نقدهایی که در این سالها انجام شده است ناظر به چهار محور معرفتی، اخلاقی، دینی و کارآمدی بوده است. به نظر میرسد در حوزه نقد علوم انسانی اگر چه کارهای ارزشمندی صورت گرفته است ولی باز هم باید کارهای جدیتری انجام شود.
وی افزود: در حوزه دوم نیز ۱۰۴ اثر وجود دارد که اولین اثر آن مربوط به سال ۷۱ میباشد.
البته قبل از انقلاب برخی از مباحث مطرح بوده است مثلا شهید مطهری به معنای علوم اسلامی توجه و چهار معنا را برای آن ذکر کرده است، و این بحثها پس از انقلاب به صورت جدی دنبال شد.. از این رو اولا رویکردها متفاوتی (شامل حداقلی، میانی و حداکثری) در معنای علوم اسلامی پدید آمد و ثانیا ناظر به امکان علوم انسانی اسلامی مبانی منکران علم دینی مورد تحلیل دقیق قرار گرفت.
عضو هیات علمی گروه کلام و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان گفت: در حوزه تولید علوم انسانی یعنی گام سوم اگرچه کامیابیهایی حاصل شد، اما تا نقطه مطلوب فاصله داریم. در پیمودن این راه اگرچه باید سرمایهگذاری بیشتری صورت پذیرد و به نظر میرسد که باید حوزویان با جدیت بیشتری در این قسمت وارد شوند، اما انتظار تولید رشته علمی مختلف علوم انسانی اسلامی در یک پروسه ۴۰ ساله یک انتظار نامعقول است و در این وادی باید از شتابزدگی پرهیز کرد و صبور بود.
وی همچنین تصریح کرد: اینکه گفتیم تا نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم به این معنا است که علوم انسانی به معنای عام وجود داشته است و همین علوم نیز در پیدایش انقلاب اسلامی نقش داشته است و در مرحله تشکیل نظام اسلامی نیز تأثیرگذار بوده است، اما در مرحله سوم، یعنی تشکیل دولت اسلامی اگرچه تا کنون نهادها و ساختارهای متناسب طراحی شده، اما به دلیل ضعف در علوم انسانی این امکان فراهم نشده است که در همه زمینهها الگوهای اسلامی بر پایه اصول اسلامی و عقلانیت طراحی، عرضه و پیادهسازی شوند. روشن است که مرحله چهارم (تشکیل جامعه اسلامی؛ یعنی جامعهای که همۀ مقاصد، اهداف و آرمانهای اسلام، مانند عدالت فراگیر و… در آن تحقق یافته باشد) را نیز نمیتوان از علوم انسانی سکولار و تئوریهای اقتصاد سرمایهداری و… انتظار داشت. بر این اساس به طریق اولی، مرحله پنجم (تشکیل امت اسلامی یا ایجاد تمدن اسلامی) نیز نیازمند مجاهدت گستردۀ علمی و عملی و تولید علوم انسانی متناسب با این اهداف میباشد.