امام حسین(ع) و الگوی راهبری تحول سیاسی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با فرا رسیدن ایام اربعین شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام، از دریچه پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه به بررسی رویکردهای مختلف این حرکت عظیم پرداختیم. در این بخش فرصتی دست داد تا جدیدترین یادداشت دکتر مسعود پورفرد، عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام‌های اسلامی را با موضوع “الگوی راهبری تحول سیاسی امام حسین(ع)” مورد بررسی قرار دهیم:

انسان‌های زیادی فکر می‌کنند شرایطی مثل، مکان،زمان، محله وکشوری که در آن به دنیا آمده‌اند، اجتماعی که در آن زندگی می‌کنند به عنوان جبر زمانه بر آنان تحمیل شده و سبب شده، زندگی آنها بسیار متمایز و متفاوت از شرایط انسان‌های خوشبخت و سربلندی که می‌شناسند، باشد.
اما وقتی زندگی افراد موفقی مثل امام حسین (ع) را مطالعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثر آن انسان ها از شرایط سخت و طاقت فرسا به این موفقیت‌ها رسیده‌اند. یعنی شرایط سخت که بسیاری از انسان‌ها آن را به عنوان جبر زندگی و زمانه پذیرفته‌اند و تسلیم آن شده‌اند، نه تنها مانع نبوده، بلکه فرصتی بی‌نظیر و شگفت انگیز برای شناختن اهداف و انگیزه‌ای برای تحقق زندگی اجتماعی –سیاسی جدید آنان شده است.
این مطالب نشان می‌دهد ما خالق زندگی و اجتماع خود هستیم، همان کاری که امام حسین(ع) با گفتمان فرازمانی خودکرد. زیرا خداوند سیستمی بی نهایت عادلانه بر جهان مقرر نموده تا هرانسانی بتواند طراح زندگی خویش و زمانه خود باشد و در صورت موفقیت الگویی راهبری برای جامعه و اجتماع برجای گذارد. شما هم می‌توانید با ساختن ایمان و باورهای قدرتمند ، فارغ از اینکه در چه مکان،زمان، محله وکشوری به دنیا آمده اید، در چه اجتماعی بزرگ شده‌اید، چقدر تحصیلات دارید یا چه موانعی ممکن است سد راهتان بشود، زندگی انتخابی خود را خلق نمایید.
این قوانین حاکم برجهان به شما جرأت و جسارت استفاده از تضادها و تعارض‌های زندگیتان در جهت رشد و شکوفایی را می‌آموزد. همانطور که امام حسین(ع) این راهبرد را انتخاب کرد. شما به این درک می رسید که شرایط و تضادهای کنونی، حاصل باورها و سیگنال های قبلی شما است که باید تحول یابند. به همین دلیل تلاش می‌کنید با ایجاد باورهای قوی تر و آگاهانه شرایط دلخواه را تغییر دهید و از مدار قبلی و بسامد های مایوس کننده رهایی یابید. به همین دلیل این شرایط سخت نه تنها امام حسین(ع) را غافلگیر نکرد، بلکه ایمان بیشتری بخشد که او خالق شرایط خود ، بلکه جامعه و اجتماع جدیدی شد. کافی است گفتمان انتقادی و اعتراضی امام حسین(ع) به عنوان یک الگوی راهبردی برای تحول سیاسی را از سال۱۳ه.ق تا۶۱ ه.ق مورد بررسی قرار دهید. متوجه خواهید شد، این گفتمان در آن شرایط چقدر موفق بوده است. درسال ۱۳ ه.ق امام در سنین نوجوانی به هنگامی که خلیفه دوم بالای منبر سخنرانی می کرد با گفتمان انتقادی به او خطاب می‌کند که حکومت از آن اهل بیت(ع) است و او باید از این منبر پایین بیاید زیرا که منبر پدراو و متعلق به اهل بیت (ع) است و از طریق نشانه شناسی( علم سمانتیک) به مردم و خلیفه این پیام را داد که حکمران مشروعیت سیاسی ندارد زیرا جکمران خوبی نیست و خلیفه بهت زده و به فکر فرو می رود .در سال۲۸ ه.ق در گفتمان اعتراضی به خلیفه سوم نشان می‌دهد که تبعید ابوذر غفاری، خلاف مروت و حقوق اولیه انسان است. و در زمانی دیگر نسبت به همین جاکم در سال۳۵ ه.ق در گفتمان انتقادی نسبت به شورشیان که قصد کشتن عثمان را داشتند، اعتراض می کند و خلیفه کشی را محکوم می کند. تا همین جا با این اخلاق سیاسی امام حسین(ع) برای هر شهروند هوشیاری می تواند این گفتمان سرمشق و الگو قرار گیرد.اما با ادامه بررسی این گفتمان حقانیت این روش مبرهن تر می گردد. یک سال بعد در گفتمان انتقادی و رویکرد چالشی با ناکثین (پیمان شکنان) وارد درگیری عملی میشود و فرماندهی یکی از جناح های اسلام واقعی وحق طلب را برعهده می گیرد،در سال بعد با همین رویکرد چالشی در مقابل قاسطین (ستمگران) ظاهر می شود و در سال ۳۸ ه.ق بازهم با همان رویکرد در مقابل مارقین(خارج شوندگان از دین) عمل می کند. سه سال بعد در سال ۴۱ ه.ق در دوره امام حسن(ع) با گفتمان اعتراضی به گروهی که با صلح امام حسن(ع) مخالف بودند مقابله میکند و کاربرد این گفتمان را در شرایط بحرانی و عادی به نمایش می گذارد. سپس بعد از “نه” سال از شهادت امام حسن(ع) در گفتمان های انتقادی نسبت به بنی امیه و به ویژه معاویه ضمن اعلام عدم مشروعیت سیاسی معاویه و پایداری به عهد و پیمان برادر بزارگوار خود در بین سالهای ۵۱ تا ۵۳ به عمل معاویه در برخورد با حجربن عدی، گفتمان انتقادی و اعتراضی را در پیش می گیرد. سه سال بعد در گفتمانی اعتراضی به جانشینی یزید توسط معاویه اعتراض می کند. و درسال ۶۰ ه.ق در گفتمان اعتراضی به نخبگان و علمای شهر مکه این نکته را گوشزد می کند که شما ستمگران را برجایگاه خود مسلط و امر خداوند را به آنان تسلیم کرده اید. در واقع نه تنها گفتمان انتقادی در مقابل حاکمیت باید باشد بلکه گاهی مواقع برای بیدار کردن وجدان خفته جامعه باید از این گفتمان به نحو احسن استفاده کرد. استمرار این گفتمان در طی نیم قرن تجربه حاوی نکته و نکاتی است که برای امر به معروف و نهی از منکر نسبت به حاکمیت و حتی جامعه خود روش تشخیص حق از باطل سیاسی را نشان می دهد و سرانجام برای نجات اسلام با ایثار خون خود این روش در شرایط بحرانی تبدیل به یک الگویی فرازمانی میشود .در همان سال ۶۰ ه.ق در گفتمانی اعتراضی از بیعت با یزید خوداری می کند و سوار بر شتر بهمراه خانواده و یاران خود که هیچ نشانه ای از نماد جنگی و جهادی نداشت از مدینه خارج می شود و به مکه می رود ولی به علت حرمت مکه و امکان خشونت و خونریزی بنی امیه علیه او سعی می کند یه زودی از آنجا خارج شود، در حالی که از کوفیان نامه های متعددی مبنی بر حمایت از خود دریافت می کند. در هشتم ماه ذی‌الحجه همان سال، البته با همان حالت غیرجنگی ولی اعتراضی از مکه خارج و به سمت کوفه حرکت می کند. و پس از بدعهدی کوفیان و مانع شدن سپاه یزید از رفتن به کوفه در ۲ محرم سال۶۱ ه.ق مجددا با گفتمان انتفادی و اعتراضی خود به عدم بیعت با یزید تاکید می کند. و سرانجام با همین گفتمان انتقادی در ۱۰ محرم در حالی که هرگز به یاران خود اجازه نداد تیر اول را آنان بیندازند و جنگی صورت گیرد، دشمن از سر خباثت و بد طینتی، گفتمان انتقادی از حاکمیت را، تاب و تحمل نیاورد و امام و یارانش را به شهادت رساند، در حالی که این آغاز شکست ظلم و ستم در مقابل حق و حقیقت بود، و پس از مدتی اربعینی خلق شد که سرآغاز گفتمان انتقادی و اعتراضی نه تنها صرفا زمانی برای سال ۶۱ ه ق شد. بلکه به یک گفتمان فرازمانی علیه ستمگران تاریخ تبدیل شد. و امام با این گفتمان فرازمانی ، الگوی راهبری تحول سیاسی برای تمام تاریخ( اجتماعی-سیاسی) زندگی بشر شد.