واژه قضا به معناى هر كارى است كه با استوارى و پايدارى بسيار صورت گيرد، و واژه قدر به معناى حد و اندازه و مقدار مى آيد. على(ع)در سخنى با استناد به قرآن، ده معنا براى واژه قضاآورده است. اصطلاح قضا و قدر دراين جستار، خاص ودرباره يك پديده است؛ به ويژه در جايى كه آن پديده به گونه اى با انسان و افعال و حوادث زندگى او مرتبط باشد.
مرحله اى كه خداوند حدود و اندازه موجودى مادى را تعيين مى كند قدر ناميده مى شود، و فرمان الهى براى آفرينش مخلوقات نيز مرحله قضا است. استثناناپذيرى، تقدم تقدير بر خلق و تقدم قدر بر قضا، از عناصر بنيادين معناى اصطلاحى قضا و قدر در متون دينى است. تقديرات الهى درباره انسان، حوزه هاى آفرينش، رويدادهاى زندگى، و حالات و امكانات درونى و بيرونىِ افعال او را دربرمى گيرد. اما افعال آدمى به تقدير خداوند درنمى آيند و خود او است كه تصميم مى گيرد و انتخاب مى كند. اين امر، اساس مفهوم اختيار است. همين است كه مرگ بر اثر سانحه يا بيمارى، به تقدير خداوند است، و مرگى كه به اختيار سر مى رسد، همانند خودكشى، از حوزه تقدير الهى بيرون مى رود.
تقدير خداوند از آدمى سلب مسئوليت نمى كند. آثار علل و عوامل طبيعى نيز از مصاديق تقدير الهى و سنت تكوينى او است. آدمى مى تواند عوامل طبيعى را در دامنه اختيار خويش درآورد و با كوشش، زيان ها را از خود دور كند. البته گاه خداوند به دليل حكمت و مصلحت، امورى را براى يكايك آدميان مقدر مى كند كه اين نوع تقدير را «تقدير خاص« مى ناميم.
معناى مخلوق بودن افعال آدمى، در برخى از نصوص اين است كه آن چه خدا در افعال آدمى مى آفريند، حد و اندازه آن (خلق تقديرى) است. قضا و قدر تشريعى نيز ناظر به قلمرو احكام شريعت است و مؤيد و مستلزم اختيار. منابع شيعى در برابر «جبر« و «تفويض« از «امر بين الامرين« سخن گفته اند. مى توان قضا و قدر را به دو نوع حتمى و غيرحتمى تقسيم كرد. تغيير در قضا و قدرِ غيرحتمى، «بداء« نام گرفته است. عاملى كه در اين تغيير سهمى افزون تر دارد، اعمال اختيارى انسان است. كفر، ظلم و گناه در اين حوزه جاى مى گيرند. شب قدر، شب تقديرات است؛ آن هم در امورى كه به خداوند مربوط مى شود، نه امورى كه بر اثر اعمال آدمى پديد مى آيد. نهى از ورود به موضوع قضا و قدر، نهى از پرسش درباره مصاديق تقديرات است، نه نهى از خردورزى در باب مفهوم كلى آن. لزوم ايمان و رضا به تقدير، آموزه اى اساسى در منابع دينى است.