تقسيم بندى جامعه به دو گروه خواص و عوام، از جمله تقسيم بندى هاى رايج است. عوام به معناى توده و عموم مردم، و خواص به معناى گروه ويژه و برجسته مردم است. از منظر جامعه شناختى، خواص دارندگان مناصب عالى درون نظام سياسى اند.
نخبه گرايى، از گرايش هاى مهم در جامعه شناسى سياسى است. از ديدگاه على(ع)، عناصرى چون تقوا، دانش، مجاهدت در راه خداوند، تقدم در اسلام و مكنت و دارايى – به شرط آن كه در راه اهداف دينى به كار گرفته شود – معيارهاى تمايز خواص از عوام به شمار مى آيند.
با ظهور اسلام، در حيات قبيله اى تحولى عميق روى داد و اعتقاد جاى نسب را گرفت. از اين رو، صحابه به تدريج جاى اشراف را گرفتند و به دو دليل نصوص دينى و منطق روابط قبيله، جايگاهى پرارج و مشروعيت زا يافتند. بعدها سياست هاى مالى خليفه دوم به تثبيت افزون تر موقعيت آنان انجاميد. البته اين امر عامل انباشت ثروت در گروه هاى معينى شد و شكافى گسترده در جامعه پديد آورد. اين امر در زمان عثمان، شتاب بيش ترى يافت و قطب بندى بر اساس بنيان اقتصادى و نسب، شديدتر شد. على(ع)در چنين برهه اى حكومت را به دست گرفت. از ديدگاه آن حضرت، علم و دانش، شخصيت و خلق و خو، فرهنگ و اعتقاد و نقش اجتماعى، معيارهاى تقسيم بندى افراد جامعه محسوب مى شوند.
گروه بندى جامعه در قالب خواص و عوام نيز يكى ديگر از گونه هاى صنف شناسى اجتماعى در سخنان على(ع)است. البته حضرت در اين تقسيم بندى، در مقام وصفِ گونه اى واقعيت اجتماعى بوده است. از منظر على(ع)، وجود خواص براى مديريت حيات جمعى و اداره امور سياسى جوامع ضرورت دارد؛ اما خواص به دليل تصدى امور اجتماعى، همواره در معرض تهديد آفت ها و آسيب هايى جدى قرار دارند كه امام پيوسته آن ها را تذكار مى دهد. يكى ديگر از نكات مهم بحث عوام و خواص اين است كه على(ع)در معرفى معيارهاى لازم براى تصميم گرفتن، علاوه بر مصلحت عامه، به رضاى عمومى جايگاهى والا مى بخشد و بر آن تأكيد مى ورزد. از ديدگاه حضرت، سه شاخص حق و عدل و رضاى عمومى، معيار سنجش تصميم ها به شمار مى آيند و مصلحت عامه نمى تواند دستاويزى براى ستم به مردمان باشد. امام همواره حاكمان را به رعايت مصالح عمومى هشدار داده است.
سيره على(ع)نيز آكنده از معيارهاى ارجمند در باب رفتار با خواص و عوام است. نخستين موضعگيرى عملى امام در برابر خواص، توزيع برابر و عادلانه درآمدها بود كه امتيازهاى مالى خواص را از ميان مى برد. انعطاف ناپذيرى حضرت در برابر خواص در تعيين كارگزاران نيز قابل توجه است. همچنين على(ع)بر اعمال خواص نظارت داشت، و در عين حال، با آنان مشورت مى كرد و از آنان يارى مى خواست. امام مى كوشيد تا سطح آگاهى عوام را افزايش دهد، آنان را از حقوق خود آگاه كند و از چاپلوسى پرهيز دهد. مى توان گفت كه در نظام سياسى مطلوب امام، نخبه گرايى به مفهوم نكوهيده آن جايى ندارد.