از بحران تا کمال: الگوی هویت انسانی در جهان‌بینی قرآنی

از بحران تا کمال: الگوی هویت انسانی در جهان‌بینی قرآنی

نوشتاری از دکتر سید حسین فخرزارع مدیر گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

در جهان معاصری که شتاب تحولات مدرن، ساختارهای سنتی معنا و هویت را درهم ریخته و تجربه‌های متناقض را بر انسان تحمیل کرده است، بشر امروز بیش از هر زمان دیگر با دو بحران بنیادین روبه‌روست: بحران معنا و بحران هویت.

این دو اگرچه در پیامدها و کارکردها درهم‌تنیده‌اند، اما یکسان نیستند و هر یک سطحی از خلأ وجودی بشر را نشان می‌دهد. بحران معنا هنگامی رخ می‌دهد که انسان نتواند پاسخی روشن و اقناع‌کننده به این پرسش بنیادین بیابد که «برای چه باید زندگی کنم؟»؛ حالتی که در آن جهت‌یابی وجودی فرو می‌ریزد، ارزش‌های پایدار رنگ می‌بازند و احساس پوچی و بی‌هدفی بر جان آدمی سایه می‌افکند. در سوی دیگر، بحران هویت زمانی شکل می‌گیرد که فرد نتواند در پاسخ به پرسش «من کیستم؟» تصویری منسجم، پایدار و سازگار از خود و نقش‌هایش ارائه دهد و جایگاهش را در شبکه پیچیدة روابط اجتماعی بازشناسد. فروپاشی معنا می‌تواند هویت را متزلزل کند و آشفتگی هویت نیز می‌تواند معنای زندگی را از درون تهی سازد؛ اما با وجود این پیوستگیِ عمیق، خاستگاه‌ها و سازوکارهای هر دو بحران یکسان نیست و مجموع آن‌ها منظومه‌ای از سردرگمی وجودی و اجتماعی را پدید آورده که انسان معاصر در آن گرفتار آمده است.

برآمدن این دو بحران از دل فروپاشی روایت‌های کلان، نسبی‌گرایی ارزشی، فشارهای ساختاری مدرن، گسست‌های اجتماعی و انباشت تجربه‌های پراکنده و متناقض، انسان را در وضعیتی از بی‌پناهی وجودی و تعارض درونی قرار داده است. هرچه عرصه‌های تکنولوژیک، رسانه‌ای و اقتصادی گسترده‌تر می‌شود، این خلأهای معنایی و هویتی نیز ژرف‌تر می‌گردد. در چنین وضعیتی، نیاز به یک منبع استوار و جهان‌بینانه که هم بنیان‌های وجودی انسان را تبیین کند و هم ظرفیت بازسازی هویت او را داشته باشد، بیش از پیش آشکار می‌شود. قرآن، با ارائه شبکه‌ای منسجم از مفاهیم معنا‌یاب، ارزش‌های پایدار و اصول هویت‌ساز، می‌تواند چنین پشتوانه‌ای باشد؛ زیرا هم جهت و غایت زیستن را روشن می‌سازد و هم سازوکارهای سامان‌دهی هویت فردی و اجتماعی را در بستر فطرت، عقلانیت و عدالت فراهم می‌آورد.

اهمیت فهم بحران هویت در این است که بدون شناخت لایه‌ها، ریشه‌ها و جلوه‌های آن، هیچ گفت‌وگویی درباره هویت انسانی به ثمر نمی‌رسد. بحران هویت جلوه‌ای از بیگانگی انسان از خویشتن است؛ گاه در سطح فردی، شناخت مستقل و پایداری از خود را ناممکن می‌سازد و فرد را دچار گمگشتگی، تهی‌شدگی و ناپایداری وجودی می‌کند؛ و گاه در سطح جمعی، موجب سستی معنایی، فروپاشی انسجام اجتماعی، آشفتگی ارزشی و بی‌ثباتی فرهنگی می‌شود. این بحران، برخلاف پندار برخی، تک‌عاملی نیست؛ همان‌گونه که در فرآیند شکل‌گیری هویت نمی‌توان سهمی ثابت برای عوامل درونی و بیرونی تعیین کرد، در فروپاشی هویت نیز عوامل متکثری- از ضعف معرفت، فراموشی فطرت و اختلال در نظام ارزشی گرفته تا فشارهای اجتماعی، افسون رسانه‌ها، رقابت‌های جهانی و ساختارهای معاصر- درهم‌تنیده‌اند. قرآن هر دو سطح را معتبر می‌شمارد: هم بر ضرورت اصلاح و تحول درونی تأکید می‌کند و هم نقش شرایط اجتماعی، فرهنگی و تمدنی را که می‌توانند زمینه‌ساز بیگانگی و آشفتگی شوند، مورد توجه قرار می‌دهد.

رویکرد قرآن در مواجهه با بحران هویت، رویکردی تک‌بعدی و تقلیل‌گرایانه نیست؛ قرآن نه فرد را جدا از ساختارها درمان می‌کند و نه ساختارها را بی‌نیاز از تحول فردی می‌داند، بلکه سازوکاری چندلایه ارائه می‌دهد که اصلاح درون و سامان‌دهی بیرون را هم‌زمان پیش می‌برد. از یک‌سو، با بازگرداندن انسان به فطرت الهی، یادآوری عهد نخستین و تقویت بنیان‌های معرفتی و توحیدی، خلأ معنا را پر می‌کند و انسان را با ریشه وجودی‌اش پیوند می‌زند. از سوی دیگر، با استحکام عقلانیت، ایمان و عمل صالح، امکان شکل‌گیری هویتی جهت‌دار، پایدار و مقاوم در برابر آشفتگی‌های دوران را فراهم می‌سازد. در این نگاه، هویت اصیل حاصل پیوند سه‌گانه شناخت روشن، ایمان عمیق و عمل سازنده است؛ سه رکن که شخصیت انسان را سامان می‌دهند و او را از پراکندگی و اضطراب وجودی می‌رهانند.

همزمان قرآن هویت را امری صرفاً فردی نمی‌داند، بلکه آن را در بستر اجتماعی و در ارتباط با دیگران تعریف می‌کند. مفهوم امت واحده در قرآن معیارهای هویت‌ساز را از ملاک‌های تنگ‌نظرانه‌ای چون نژاد، قومیت و قبیله به شاخص‌های توحیدی و اخلاقی چون عدالت، تقوا، صدق، امانت و همیاری منتقل می‌کند و بدین‌گونه انسجام جمعی را در سایه وحدت معنایی امکان‌پذیر می‌سازد. این نظام ارزشی پایدار، هویت را از افتادن در دام نسبی‌گرایی و تزلزل‌های اخلاقی نجات می‌دهد و بنیادهای فرهنگی جامعه را استوار می‌سازد.

در نهایت، از منظر قرآن، هویت انسان در نسبت وجودی او با خداوند معنا می‌یابد؛ هویتی که نه رها و بی‌جهت، بلکه معطوف به حرکت به سوی حق و شکوفایی استعدادهای الهی انسان است. علم، عقلانیت، ایمان و عمل صالح ارکان این جهت‌گیری‌اند و مقصد نهایی آن، مقام انسان کامل است؛ انسانی که خداوند او را به کرامت و عقلانیت برتری بخشیده و توان صعود در مسیر کمال را در وجود او نهاده است. بدین‌سان قرآن با ارائه منظومه‌ای جامع از اصلاح فردی، سامان‌دهی اجتماعی، ثبات ارزشی و پیوند وجودی با حقیقت مطلق، راهی عمیق و واقع‌گرایانه برای عبور از بحران‌های معنا و هویت در اختیار بشر امروز قرار می‌دهد؛ راهی که انسان را نه در فروپاشی‌های جهان مدرن رها می‌کند و نه به انزوا و فردگرایی می‌کشاند، بلکه او را به هویتی اصیل، استوار و هماهنگ با فطرت و عقل رهنمون می‌سازد؛ هویتی که زیربنای کمال انسانی و رهایی از بحران‌های زمانه است.