به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هماندیشی «مذاکره آکادمیک درباره مذاکره دیپلماتیک: جنگ، دیپلماسی و جهتگیری انقلابی» در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی توسط گروه مطالعات انقلاب اسلامی با توجه به تشکیل قرارگاه جهادی اندیشه پژوهشگاه برگزار شد. این نشست که با حضور اساتید برجسته علوم سیاسی و علوم اجتماعی برگزار شد، موضوع دیپلماسی و مذاکره پس از جنگ تحمیلی ۱۲روزه به بحث و گفتگو گذاشته شد. این نشست در دو نوبت صبح و عصر برگزار شد.
در ادامه، مهمترین فرازهای سخنان اساتید در نوبت صبح این نشست مرور میشود.
دکتر محمد محمودیکیا: «نظم جهانی در حال فروپاشی است؛ ایران باید دیپلماسی تهاجمی مبتنی بر واقعگرایی را در پیش گیرد»
دکتر محمد محمودیکیا، استاد برجسته علوم سیاسی، با اشاره به «فروپاشی نظم هنجاری پساجنگ جهانی» و «بازگشت عریان رئالیسم به عرصه سیاست جهانی»، هفت اصل کلیدی برای دیپلماسی ایران در دوره گذار بینالمللی ارائه داد.
دکتر محمود در بخشی از سخنان خود با اشاره به تضعیف اصول حاکمیت ملی و مرزها در نظام بینالملل گفت: «امروز شاهدیم که بازیگران اصلی نظام بینالملل، مانند آمریکا در مکزیک و چین در دریای جنوب چین، بهراحتی قواعد گذشته را نقض میکنند. این نشاندهنده فروپاشی نظم ۱۹۴۵ و شکلگیری نظمی جدید با ماهیتی نامشخص است.»
وی افزود: «ائتلافهای پایدار جای خود را به پیمانهای موقت دادهاند و فناوریهایی مانند بلاکچین، حاکمیت ملی را به چالش کشیدهاند. این شرایط، بازگشت قدرتمند رئالیسم به سیاست جهانی است.»
این استاد دانشگاه با اشاره به تحرکات اخیر در شمال غرب کشور و محدودیتهای پیشروی محور مقاومت تأکید کرد: «ما شاهد خسارتهای جبرانناپذیری در لبنان، غزه و عراق هستیم که منجر به وضعیت “صبر راهبردی” شده است. همچنین، تحرکات اخیر در مرزهای ارمنستان میتواند امنیت ملی ما را تحت تأثیر قرار دهد.» وی با اشاره به حمله اخیر آمریکا و اسرائیل به ایران، گفت: «این حمله یک “شلیک به میز مذاکره” بود. وقتی روز یکشنبه قرار بود دور جدید مذاکرات آغاز شود، آمریکا با این خیانت نشان داد که تعهدات نوشتاری غرب فاقد اعتبار است.» به باور ایشان «جنگ اخیر ایران و اسرائیل، اولین نبرد مدرن فراسرزمینی ما بود که نقاط قوت و ضعف دفاعی ما را آشکار کرد. این تجربه نشان داد که باید برای هر سناریویی آماده باشیم.»
این تحلیلگر روابط بینالملل با تأکید بر ضرورت اتخاذ یک دیپلماسی هوشمندانه، گفت: «مذاکره نباید بر پایه اعتماد، بلکه بر اساس “ضرورت عملیاتی” باشد. ما باید ضمانتهای غیرقابل بازگشت از طرف مقابل بگیریم و از وابستگی متقابل کنترلشده با قدرتهای دیگر استفاده کنیم.» وی هفت اصل کلیدی برای سیاست خارجی ایران ارائه داد:
۱. هزینهتراشی نامتقارن برای هر اقدام تخاصمی دشمنان.
۲. چندقطبیسازی و تقویت همکاری با شرکای راهبردی مانند چین و روسیه.
۳. انعطاف تاکتیکی پویا برای شکستن محاصره اقتصادی.
۴. حداقلسازی ریسک در تعاملات بینالمللی.
۵. وابستگی متقابل کنترلشده با قدرتهای جهانی.
۶. تمرکز بر قدرت دانشبنیان در حوزههای هستهای، موشکی و هوش مصنوعی.
۷. اجتماعیسازی منطقه مقاومت برای تقویت اجماع داخلی و منطقهای.
دکتر محمودیکیا در پایان با اشاره به چالشهای داخلی و بینالمللی پیشروی ایران گفت: «ما در دورهای حساس قرار داریم که هر تصمیم میتواند سرنوشتساز باشد. الگوی “تعامل رئالیستی هوشمند و مقاومتی” میتواند راهی برای عبور از این چالشها باشد.»
دکتر غلامعلی سلیمانی: «مذاکره ابزار اجتنابناپذیر است؛ اما باید با قدرت چانهزنی و همراهی میدان باشد»
دکتر سلیمانی، دانشیار دانشگاه تهران به بررسی ضرورتها و چالشهای دیپلماسی در شرایط کنونی پرداخت. وی با تقسیمبندی جریانهای موافق و مخالف مذاکره در ایران، تأکید کرد که «مذاکره زمانی سودمند است که با ابزارهای قدرت همراه باشد.»
این استاد دانشگاه با اشاره به شکافهای فکری در ایران درباره مذاکره گفت: «طرفداران مذاکره به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که معتقدند ایران به دلیل محدودیتها چارهای جز مذاکره ندارد، و گروهی که مذاکره را مکمل راهبرد مقاومت میدانند. مخالفان نیز یا به تجربه شکستهای گذشته استناد میکنند یا معتقدند بدون ابزار چانهزنی، مذاکره بیفایده است.» وی افزود: «پرسش کلیدی این است: آیا ایران ابزار کافی برای گرفتن امتیاز در میز مذاکره دارد؟ اگر پاسخ منفی است، چرا باید وارد مذاکره شویم؟»
دکتر سلیمانی با ارائه استدلالهایی برای تلفیق مذاکره با قدرت چانهزنی، به موارد زیر اشاره کرد:
۱. توانمندی هستهای: «تأسیسات هستهای ایران، حتی پس از حمله اخیر، در وضعیت ابهامآمیزی قرار دارد که میتواند به عنوان اهرم فشار عمل کند. دشمن نتوانسته به نقطه اوج مورد نظر خود در مهار برنامه هستهای ما برسد.»
۲. قدرت موشکی و پدافندی: «جنگ ۱۲ روزه اخیر نشان داد که دقت و توان موشکی ایران بسیار بالاتر از تصور دشمن است. این یک ابزار راهبردی برای مذاکره است.»
۳. ژئوپولیتیک انرژی: «موقعیت جغرافیایی ایران به عنوان کریدور انرژی جهان، مزیتی انکارناپذیر است که باید از آن بیشازپیش بهره برد.»
۴. احیای محور مقاومت: «با وجود خسارات واردشده، مقاومت در عراق، سوریه، یمن و غزه زنده است. تحولات اخیر غزه ثابت کرد که عادیسازی روابط برخی کشورها با رژیم صهیونیستی، نتوانسته پرچم مقاومت را زمین بزند.»
این کارشناس با اشاره به نقش سازمانهای بینالمللی مانند شانگهای و حمایت کشورهایی مانند پاکستان از ایران گفت: «توافقهای ایران با روسیه و چین هرچند تاکنون حوزه امنیتی را پوشش نداده، اما میتوان با دیپلماسی فعال، آن را به عرصه نظامی گسترش داد. این امر نیازمند جدیت بیشتر در مذاکرات است.»
ایشان در پایان تأکید کرد: «حقوق بینالملل امروز ابزاری در دست قدرتمندان است، اما تجربه دهه اخیر نشان داده که ایران همیشه به مذاکره به عنوان جایگزین جنگ متوسل شده است. اگر این فرصت را با قدرت میدان و تحلیل ضعفهای دشمن ترکیب کنیم، مذاکره میتواند به ابزاری برای پیشبرد منافع ملی تبدیل شود.»
دکتر مریم منصوری: «جنگ ۱۲ روزه فرصت طلایی برای تثبیت عقلانیت مقاومتی در برابر غرب است»
دکتر مریم منصوری، هیأت علمی دانشگاه شاهد به تحلیل هویت مقاومتی ایران پس از جنگ ۱۲ روزه پرداخت. وی با تأکید بر ضرورت «صورتبندی علمی دیگریِ متخاصم» در گفتمان دانشگاهی، خواستار تحول در علوم انسانی مبتنی بر اندیشه مقاومت شد.
این استاد دانشگاه با اشاره به ماهیت تهاجمی غرب علیه ایران گفت: «ما دهههاست در جنگی نرم با غرب هستیم، اما علوم انسانی ما نتوانسته است دیگریِ متخاصم را به درستی تحلیل کند. جنگ اخیر فرصتی طلایی است تا چهره واقعی آمریکا و اسرائیل را به جامعه ایران و جهان نشان دهیم.» وی افزود: «انقلاب اسلامی یک جنبش جهانی ضداستعماری است که تمدن غرب را به چالش کشیده، اما حتی مردم خودمان را به خوبی از این نقش آگاه نکردهایم. کتابهای جامعهشناسی غربی مانند آثار برایان ترنر بهتر از ما به تأثیر انقلاب ایران بر جنبشهای آزادیبخش اشاره کردهاند!»
دکتر منصوری با هشدار درباره موانع نهادینهشدن گفتمان مقاومت، به موارد زیر اشاره کرد:
۱. جریان روشنفکری: «این جریان با محاسبات قدرت، مانع از شکلگیری نظم مقاومتی در زندگی روزمره میشود. حتی ناکارآمدیهای سیستم را به پای عقلانیت انقلابی مینویسد.»
۲. سیاستورزی غربزده: «برخی دولتها با گرایش به گفتمان غربی، زمینه استحاله هویت مقاومتی را فراهم کردهاند. مذاکره برایشان هدف شده، نه ابزار.»
۳. علوم انسانی بیگانه: «مبانی فلسفی علوم در دانشگاههای ما باید تغییر کند. پرسش کلیدی این است: انسان مسلمان ایرانی چگونه باید بیندیشد و چگونه زیست کند؟»
این استاد علوم اجتماعی با انتقاد از توافق هستهای تأکید کرد: «برجام نشان داد چگونه میتوان حافظه تاریخی یک ملت را مخدوش کرد. اما جنگ اخیر، فرصتی است تا عقلانیت مقاومتی از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت منتقل شود.» دکتر مریم منصوری با تشریح تفاوت مقاومت در گفتمان غربی و اسلامی گفت: «در غرب، مقاومت به انارشیسم بیایده منجر شد، اما برای ما یک طرح کلان هویتی است. این مقاومت میتواند زندگی اجتماعی، اقتصادی و حتی زیستمحیطی را سامان دهد، همانطور که اقتصاد مقاومتی نشان داد.»
ایشان در پایان پیشنهاد داد:
«باید کارگروههای علمی میانرشتهای تشکیل شود تا نسبت علم و دین، علوم انسانی اسلامی و مبانی فلسفی مقاومت را بازتعریف کند. تنها با این تحول است که مذاکره تبدیل به ابزاری هوشمند در خدمت منافع ملی میشود.»
دکتر معصومه ندیری هشدار داد: «مذاکره بدون اتصال ملی، کشور را به نیروی حرکتی تبدیل نمیکند»
دکتر معصومه ندیری، پژوهشگر مسائل سیاسی و اقتصادی، در سخنرانی خود با موضوع «ماهیت مذاکره در بستر سازماندهی ملی» تأکید کرد: «مذاکره زمانی معنادار است که بتواند اتصال بین اجزای مختلف کشور را تقویت کند و به نیروی محرکهای برای پیشبرد منافع ملی تبدیل شود.»
مدیرعامل موسسه «تحقیقات جامعه شناسی اقتصادی راه» با نقد دوگانهسازیهای رایج درباره مذاکره گفت: «اگر مذاکره را به عنوان امتداد سیاست بفهمیم، دیگر تقابلی بین “میدان و دیپلماسی” یا “انقلابی و دیپلمات” وجود ندارد. مشکل زمانی پدید میآید که مذاکره را امری جدا از سازماندهی داخلی کشور تصور کنیم.» وی افزود: «مذاکره مانند چهارراهی است که اقتصاد، سیاست، مردم و امنیت ملی در آن به هم میرسند. هر تصمیم در این چهارراه باید همزمان هم مناسبات خارجی را سامان دهد و هم انسجام داخلی را تقویت کند.»
دکتر ندیری با طرح مفهوم «اتصال ملی» (نه صرفاً وحدت احساسی) تأکید کرد: «اتصال ملی یعنی سازماندهی هوشمندانه اجزای جامعه حول یک تقسیم کار استراتژیک. متأسفانه در سالهای اخیر، دولتها نتوانستهاند مردم را در نقاط کلیدی اقتصاد و سیاست شریک کنند. این ضعف، چه در مذاکره و چه در عدم مذاکره، ما را آسیبپذیر کرده است.» این تحلیلگر با اشاره به مثال غیرمنتظره اوکراین توضیح داد: «اوکراین در بحبوحه جنگ، با مکانیسمهایی مانند قراردادهای عمومی-خصوصی (PPP)، دانشگاهها و استارتآپها را به بازسازی پیوند زده است. آنها حتی در حین جنگ، با جذب سرمایهگذاریهای چندمیلیاردی از اتحادیه اروپا، همزمان هم میجنگند و هم اقتصاد را سازماندهی میکنند.» وی هشدار داد: «در ایران، فقدان چنین سازماندهیای باعث شده برجام نه یک پیروزی باشد و نه یک شکست، بلکه صرفاً رویدادی بیحرکت باشد که نتوانسته نیروی محرکهای برای کشور ایجاد کند.»
دکتر معصومه ندیری در پایان سخنان خود تأکید کرد: «مذاکره زمانی موفق است که سه ویژگی داشته باشد:
۱. بتواند منافع مشترک بین اجزای داخلی کشور ایجاد کند.
۲. این منافع را با جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان پیوند بزند.
۳. حس “ما”ی ملی را تقویت و آن را به نیروی حرکتی تبدیل کند.»
دکتر محمود مهام: «جنگ ۱۲ روزه نقطه عطفی در منطق مذاکرات ایران بود؛ هیچ چیز به شرایط قبل بازنمیگردد»
دکتر مهام، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، د این نشستتأکید کرد: «ما در شرایط کاملاً جدیدی قرار داریم که تمام معادلات پیشین را دگرگون کرده است. منطق مذاکره امروز باید مبتنی بر تجربیات این جنگ و واقعیتهای جدید منطقهای باشد.» این استاد دانشگاه با نقد تحلیلهای رایج درباره جنگ و صلح گفت: «پرسش اساسی نه جنگ است و نه صلح، بلکه چگونگی “زیست” است. وقتی امنیت به عنوان اولین نیاز زیستی تأمین نشود، اساساً زندگی معنا پیدا نمیکند. تصمیمهای ما باید زیستی باشند، نه صرفاً امنیتی یا دفاعی.»
وی با اشاره به تمایز مفهومی بین طرفین درگیر افزود: «برای دشمن، مذاکره ابزار جنگ است، اما برای ما نباید به معنای ابزار تسلیم باشد. این تفاوت بنیادین نیازمند بازتعریف فضای مفهومی است.» دکتر مهام با تشریح تغییرات ساختاری پس از این جنگ به موارد زیر اشاره کرد:
۱. تغییر در شاکله دفاعی: «پاسخ موشکی ایران به تهاجم، الگوی جدیدی از دفاع نامتقارن را تثبیت کرد. این تجربه نشان داد میتوان در شرایط نابرابر هم مؤثر عمل کرد.»
۲. احیای غرور ملی: «مواجهه موفق با تحقیر تکنولوژیک طولانیمدت، احساس همبستگی و خودباوری جمعی را تقویت کرده است.»
۳. سازماندهی مردمی: «نقش بیبدیل مردم در این جنگ، ظرفیتهای جدیدی برای مشارکت مدنی در دفاع ملی آشکار ساخت.»
۴. تحول در زیستبوم دفاعی: «وسعت سرزمینی ایران و ویژگیهای طبیعیاش، مزیتهای استراتژیک جدیدی برای دفاع نامتقارن ایجاد کرده که نیازمند مطالعه دقیق است.»
عضو گروه مطالعات انقلاب اسلامی با تأکید بر تداوم عدم تقارن قدرت در صحنه بینالمللی گفت: «ما باید در خود مفهوم “قدرت” بازنگری کنیم. همانطور که در نبرد نظامی از الگوهای نامتقارن استفاده کردیم، در مذاکره هم باید به دنبال ابزارهای نامتقارن باشیم. طرف مقابل صراحتاً خواستار تحویل همه ابزارهای متقارن ما شده است!»
دکتر مهام با ابراز نگرانی از برخی روندهای مفهومی هشدار داد: «باید از سیاستزدگی مفاهیم بنیادین مانند وطن بکاهیم. وطن فقط یک مفهوم سیاسی نیست، بلکه موجودیتی سرزمینی شامل همه زیستمندانش است. سوءاستفاده از مفاهیمی مانند عدالت یا محیطزیست برای تضعیف پیوندهای ملی، میتواند به ایرانزدایی منجر شود.»
وی در پایان با اشاره به ویژگیهای مذاکره در شرایط کنونی تأکید کرد:
۱. هیچ بازگشتی به شرایط پیش از جنگ وجود ندارد.
۲. فشار متغیرهای فعال پس از جنگ همچنان ادامه دارد.
۳. بستر تصورات متقابل و قواعد بازی کاملاً دگرگون شده است.
۴. الگوی دفاعی آزموده شده در جنگ ۱۲ روزه، باید راهنمای دیپلماسی باشد.