در مهندسیِ عقلانیت انقلابی
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین محسن مهاجرنیا، عضو هیئت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی
حکیمانِ ژرفاندیش، این راز را بر ما گشودهاند که جوهرِ “عقلانیت” نه در انباشتِ دانش، که در مهندسیِ ظریف و هنرمندانهی بهکارگیریِ عقل و خرد در موقعیتهای گوناگون آن است. هنری است برایِ به کار بستنِ منطق، بصیرت و خرد در عالمِ واقع. این قوه، خود، محصولِ تعاملی است میانِ جوهره عقل و مقتضیاتِ زمانه. آنچه گاهی در تجربه جمعی از همسفران کاروان انقلاب رخ مینماید، سرگشتگی در این تعامل است؛ ناهمخوانیِ میانِ شورِ برخاسته از عمقِ جان و نیاز به سنجشگریِ مدبرانه.
گاهی، همین عقلانیت گرفتار توهم می شودو چنان شتابان در وادیِ اقدام گام مینهد که عقل در زیرِ چکمههایِ بیمهار آن ، فشرده و مچاله میشود. گویی عقل چونان سرباز پیادهای در شطرنجِ قدرت، قربانیِ حرکتِ ناگهانیِ وزیر شده است. در این هنگامه، عقلانیت نه یک راهنما، که به یک سدِ راه بدل میگردد. این افراط، در خود، بذرهایِ شکست را نهفته دارد؛ زیرا که هر بنایی که بر شتابِ بیخردی استوار شود، دیر یا زود فرو خواهد ریخت. در نگاشته قبل(عاقبت افراط ؟) یادی شد از تجربه کاروانِ شتابانِ بیتوقف، موتورهایِ روشنِ بیمقصد، رهروانِ راههایِ بسته، سربازانِ چکمه پوشیده بیمحاسبه، چراغهایِ قرمزِ نادیده در مسیرِ باد ، آتشبازی بیفروغ، سربازانِ بیزره در خطِ مقدمِ توهم ، شمشیرهایِ از نیام کشیده در باغِ بیدشمن که در چهره نمادین افرادی چون: « حشمتالله طبرزدی» سوپر انقلابی دهه ۶۰ یار غار« محموداحمدی نژاد» و نقاشانِ انقلابیِ قلمبهدستِ بیرنگ ، مبلغانِ آرمانهایِ وارونه که گرفتار بحرانِ هویتِ انقلابی شدند و چونان« مهدی نصیری» کشتیِ بیلنگر خویش را در دریایِ طوفانی «رضا پهلوی» یافتند تا مدیریت ایران پاینده را را به او بسپارند.
چو بادِ تند، شکوفه برکند ز شاخسار
عقلِ بیمایه، کند، انقلاب را بیبار
در آن سویِ دیگر، گاه عقلانیت به ورطهٔ انفعال میغلتد. آنگاه که کاروانِ انقلاب، شتابان به سویِ مقصود در حرکت است، عقلانیتِدیر از خوابِ تعلل برمیخیزد. عقل ازهمگامی و همراهی با زمان، اندیشه و اقدام باز می ماند، در گوشهای به تماشا مینشیند و فرصتها، چون ابرهایِ گذرا، از برابرِ چشمانش عبور میکنند.
ره به منزل، نبری با دلِ ترسان و سست
چو کشتیِ نوح، نخواهی شد از طوفان، تو رست
دریغا، که جادههایِ انحراف، چه تلخ، رهروانِ خویش را به رنجِ افراط و تفریط میکشانند. چه جانکاه است گمگشتگی در دو سر این وادیِ سرگشتگی ،
اما آنگاه که عقل و دین توأمان در عقلانیتی وزیدن می گیرد و همچون سپیدهدمی ، تاریکی را میشکافد و با گامی استوار و نگاهی مصمم و ارادهای پولادین از آن سوی شهر دوان دوان می آید ؛ « وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یسْعَى قَالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا » (یس:۲۰) چونان صاعقهای از جنسِ اعتدال و رعدی از جنسِ عقلانیت، ندایِ مرسلین را در جانِ امتی جاری میسازند و پیامِ هدایت را به اقصایِ گیتی فریاد میزند.
اعتدالش نه به معنایِ تساهل و سازشِ بیمورد، بلکه به معنایِ سنجشِ خردمندانهٔ زمان، مکان، و توان است. اعتدالش، یافتنِ آن نقطهِ طلایی که در آن، شورِ انقلاب با تدبیرِ عقل در هم میآمیزد و عقلانیت، چونان پلی مستحکم، میانِ آرمان و واقعیت بنا می شود.
در این نگاه اعتدال هرگز به معنای بیعملی یا انفعال و سازش کاری نیست. عقل که اول مخلوق الهی است ، در اوجِ خردورزی خویش، همواره در پیِ یافتنِ میانهٔ راههاست؛ همان راهی که نه از بیمِ آسیب، از حرکت باز میایستد و نه از شوقِ وصول، خود را به نابودی میکشاند. سینه چاکان رهپوی انقلاب اسلامی و آستان بوسان جان در آستین، آنگاه که جامهی اعتدال بر تن کنند، چونان رودی خروشان می مانند که هم صلابتِ جریان دارد و هم تدبیرِ هدایت. این رود، نه با خشمِ بیمهار، دیواری را فرو میریزد و نه از هراسِ طغیان، در بسترِ خویش میخشکد. بلکه با شکوهی توأم با درایت، راهِ خود را به سوی افقهای روشن میگشاید؛ تشنهکامانِ وادیِ عدالت را جرعهنوشیِ حیات میبخشد و به راستی که:
«.. دریا شود آن رود که پیوسته روان است…»
پس، بازاندیشی در مفهومِ اعتدال، نه بازگشتی از مسیرِ آرمان، که گامی ژرف و استراتژیک در راهِ تحققِ پویاتر و ماندگارترِ آن است. عقل و عقلانیت، آنگاه که در خدمتِ اعتدال قرار گیرند، گویی بالهای پرواز مییابند و معجزهآفرین میشوند؛ انقلابی را که گاه در گردابِ افراط و تفریط، سرگشته و وامانده میماند، به ساحلِ نجات و مقصود رهنمون میسازند.
البته با درد و دریغ، اعتراف می کنم که در هیاهوی روزگار، واژگانِ گرانبهای “اعتدال”، “اصولگرایی” و “اصلاحطلبی” را به مسلخِ قربانگاه سپردیم و حرمتِ آنها را بی محابا در هم شکستیم. اکنون، این کلماتِ نورانی، چنان از معنای راستینِ خویش تهی گشتهاند که شنونده را از یادآوریِ آنها شرمی به جان آید و بی میل نیست گوینده آن را با اتهامی بنوازد .