به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اولین نشست از سلسله نشستهای تحلیل جنگ ۱۲ روزه با عنوان”تحلیل جنگ ۱۲ روزه؛ افقهای پیشروی حکمرانی کشور” توسط قرارگاه جهادی اندیشه و اندیشکده حکمرانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در روز چهارشنبه ۸ مردادماه برگزار شد. در ابتدا جلسه با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز شد. سپس دبیر علمی نشست دکتر محمدمهدی جهان پرور ضمن خیر مقدم به استادان و حاضران در این نشست و معرفی سخنرانان آقایان : حجتالاسلام دکتر احمد حسین فلاحی نماینده دوره یازدهم مجلس و قائممقام و دبیرکل جمعیت دفاع از ملت فلسطین و دکتر مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با ارائه توضیحاتی هدف از برگزاری این نشستها را بهره مندی از دستاوردهای دفاع مقدس در اصلاح، تقویت و ارتقاء نظام حکمرانی جمهوری اسلامی ایران عنوان نمود سپس جلسه با ارائه دکتر فلاحی آغاز شد.
دکتر فلاحی گفت: قبل از ورود به بحث اصلی باید گفت اصل فهم واقعیت جنگ دوازده روزه قدم اولی هست که باید برای تحلیل این جنگ برداشته شود. قدم اول سالک، یقظه می باشد، یعنی او ابتدا باید بیدار شود تا بتواند تصمیم بگیرد. متأسفانه هنوز واقعیت این جنگ تحمیلی برای بسیاری افراد واضح و روشن نشده است. اینکه این مسأله یک تجاوز معمولی، نوعی جنگ تحمیلی یا برنامهای ترکیبی از داخل و خارج بوده یا نه. اینکه از لحاظ نوع براندازی، آیا کودتا یا ترکیبی از کودتا و شورش بوده است و اینکه هدف دشمن در این جنگ چه بوده است؟ مردم عادی اینطور فکر میکنند که دلیل جنگ سرقت اطلاعات از رژیم صهیونیستی توسط ایران بوده که رژیم صهیونیستی در ازای آن، تجاوز را انجام داده است. برخی سؤالات نیز در سطح نخبگانی مطرح میشود. اینکه چرا همه فرماندهان سپاه ترور میشوند. چرا دشمن به این صورت شروع کرده و به سمت زدن جریان انقلابی آشکار پیش میرود. این سؤالاتی است که عمق این موضوع را روشن میکند و باید روی آن اندیشید. این سؤالات برای شناخت مسأله هستند و اگر به درستی بررسی شوند، مسأله اصلی شناخته میشود که جریان، چیز دیگر و عمیقتر است. نکته دیگر، بحث شناخت ماهیت رژیم صهیونیستی و اهداف اوست. ماهیت رژیم صهیونیستی باید آشکار شود. متأسفانه در این چند روز که افکار مختلف در صدا و سیما صحبت کردند خیلی بر روی این موضوع تمرکز نشد. ماهیت رژیم صهیونیستی چیست و افکار و اهداف آن کدام است. این مسأله نه تنها برای ایران که باید برای کل جهان روشن و مشخص شود چرا که اهداف آن فقط متوجه ایران نمیباشد. رژیم صهیونیستی از اشغال خاک فلسطین شروع کرده و در حال حاضر بخش زیادی از سوریه، لبنان و اردن را تسخیر کرده و در حال پیشروی می باشد. باید ماهیت رژیم صهیونیستی، افکار آن و بعد اهداف او مشخص و روشن شود. اینکه توانسته در طول این سالها برخی اشغالگریها را عملیاتی کرده و در برخی موارد نیز در حال کسب قدرت میباشد و این کار را ادامه میدهد. بنا براین هدف او فقط ایران نبوده بلکه در ستاره معروف پرچم خود هدفهای مختلفی را دارد که فقط از نیل تا فرات را هم شامل نمیشود. حلقه اول آن نیل تا فرات بوده است. فلسطین را گرفت و به دنبال الحاق کرانه باختری بود که آن را هم مصوب کرد و اکنون به هر قیمتی به دنبال نابودی مردم غزه میباشد. از طرف دیگر بلندیهای جولان در سوریه در الحاقیه قرار گرفت و الحاق سویدا هم در حال بررسی است. لبنان را در اشغال داشت و از طرف دیگر قبرس را هم تحت نظر دارد که تعدادی از مردم آن وادار به مهاجرت شدهاند. اردن و مصر در دسترس اوست و تحت تصرف رژیم صهیونیستی در خواهند آمد. در حلقه دوم کشورهای سوریه، امارات، قطر، بحرین و عمان را هدف قرار داده است. پس هدف رژیم صهیونیستی فقط این نیست که به ایران تجاوز نماید. نکته دیگر که باید مورد بررسی قرار گیرد اینکه در حال حاضر کشور در چه وضعیتی قرار دارد. متأسفانه خیلی از مردم فکر میکنند جنگ تمام شده است و به شرایط عادی بازگشتهایم. اما باید به سخنان چند روز گذشته رژیم صهیونیستی توجه کرد که صریحا اعلام کرد ما به دنبال غافلگیری دیگری هستیم تا به جمهوری اسلامی ایران حمله کنیم. پس باید دانست که جنگ ادامه دارد. همانطور که مقام رهبری در گذشته اشاره کردند و کسی متوجه آن نشد همه گفتگوها در قالب مذاکره فریبی بیش نیست تا بتوانند مسأله غافلگیری را به خوبی انجام دهند. بنا براین شرایط فعلی هم عادی نبوده و جنگی میباشد. اسرائیل در حال حاضر در صدد ترمیم شکست خود و در واقع قوی کردن تجهیزات خود که اروپا و آمریکا به او میدهند میباشد تا حفرههای ایجاد شده خود را پر کند. مسأله توسعه طلبی رژیم صهیونیستی و حاکمیت آن بر کل جهان موضوع دیگر است. اینان مسائل آخرالزمانی و منجی بودن کسی که زمینه آمدن عیسی مسیح(ع) را آماده میکند را مد نظر دارند. حلقه سوم مد نظر اسرائیل کشورهای آذربایجان، قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکیه بوده و حلقه چهارم توسعه طلبی آن، شامل کشورهای هند، کره جنوبی، ژاپن، اندونزی، میانمار و چین می باشد. باید دانست برنامه رژیم صهیونیستی در آینده به جهت توسعه طلبی خود، این کشورهاست. این سرعت تا پیروزی انقلاب اسلامی بسیار بالا بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی کند شد و رژیم صهیونیستی در حصاری که خود ایجاد کرد، محصور ماند و حتی مجبور شد از بخشی از لبنان عقبنشینی کند و نتوانست توسعهطلبی خود را ادامه دهد. اما با سقوط سوریه و شهادت فرماندهان لبنان جان تازهای گرفت و توانست به توسعهطلبی خود ادامه دهد. درباره شناخت ماهیت رژیم صهیونیستی باید دانست که این رژیم افکار و اندیشه خود را در آموزش و پرورش به فرزندان خود آموزش میدهد. خود را قوم برگزیده میداند و دیگر ملتها را به عنوان حیواناتی میداند که باید در خدمت یهود باشند. از نظر آنان هر یهودی شده هم این ماهیت را داراست و حیوانی بیش نیست، چرا که میگویند یهودی واقعی کسی است که پیشینه یهودی داشته و از مادر یهودی متولد شده باشد. اموال و دارایی غیر یهود باید در اختیار یهودی قرار گیرد و کشتن غیر یهودیها از واجبات اندیشه آنهاست. حتی آنان به این موضوع اشاره میکنند که اگر غیر یهودی در چاهی افتاده بود باید در آن چاه بسته شود تا درون آن به مرگ مبتلا شود تا یهود بتواند اموال و د ارایی او را تصرف نماید. پس حمله و غارت رژیم صهیونیستی از آموزهها و اعتقادات آنان میباشد و نسل خود را بر اساس آن تربیت مینمایند. در روزهای ابتدایی طوفانالاقصی، در سفری که نخستوزیر رژیم صهیونیستی به سازمان ملل و کنگره آمریکا داشت اعلام کرد که من به نیابت و در دفاع از شما میجنگم و در خط مقدم شما هستم، شما موظف هستید از ما حمایت کنید. این سخنان مورد تشویق نمایندگان آمریکا قرار گرفت. رژیم صهیونیستی خود را به عنوان کسی که برای نجات جهان و آینده آن مبارزه میکند تلقی کرده و در واقع جنگ را عقیدتی نموده است. در مدت دو سال و اندی که از طوفانالاقصی گذشته این جنایات را مرتکب شده و آمریکا هم از او حمایت کرده است، چرا که اسرائیل جنگ را عقیدتی کرده و آمریکا به عنوان یک عقیده از او حمایت و پشتیبانی و آن را تجهیز می نماید. امروز چیزی به نام مجامع جهانی بیطرفی که تحت تسلط افکار صهیونیست و پنتاگون آمریکا نباشند وجود ندارد. سازمان ملل، شورای حکام، شورای امنیت و … تحت سلطه هستند و چیزی به نام حقوق بشر واقعی و بینالملل برای دفاع از حقوق ملتها وجود ندارد. این مسائل بیشتر به شوخی و فریب شبیه است تا واقعیت. حقیقت این است که امروز یک ملت در یک حصار محصور شده و آخرین نفسهای خود را میکشد. میزان افرادی که از گرسنگی در حال از بین رفتن هستند با افرادی که در اثر شلیک بمب و موشک رژیم صهیونیستی از بین میروند در حال مساوی شدن است. بیش از دویست هزار نفر از مردم به شهادت رسیده و یا مفقود و مجروح شدهاند. درباره مذاکره با اروپا یا آمریکا هم باید گفت اروپا یا آمریکا همان جایی هستند که به راحتی در بین مذاکره تجاوز کرده و قوانین را پایمال میکنند. بنا براین در عرصه بینالملل منطق عقلانی حاکم نیست. اما اینکه در جنگ دوازده روزه چه اتفاقی افتاد باید به این موضوع اشاره کرد که این امر یک جنگ عادی نبود و ریشههایی از قبل داشت. رژیم صهیونیستی از ابتدا تا پایان جنگ تعابیر متفاوتی را به کار برد. ابتدا با براندازی آغاز کرد و بعد سخن خود را تغییر داد. آنان به طور قطع با جنگی ترکیبی آغاز کردند و به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی بودند اما موفق نشدند و به دلیل عدم موفقیت در این باره اظهارات قبلی آنان با تغییر مواجه شد. در پاسخ به این سؤال هم که آیا این جنگ با منشأ داخلی و نفوذ همراه بود باید گفت با دستگیری افرادی که در این امر دخیل بودهاند مسأله واضح و غیر قابل اجتناب است. آنان از اتباع بیگانه استفاده کرده بودند اما اگر ما بخواهیم بر روی این موضوع متمرکز شویم، در واقع به نوعی گم کردن مسیر اصلی می باشد. باید به صورت جامع به قضیه نگریست چرا که همه این موارد در یک شاخه بوده و استفاده از اتباع موضوعی بوده است. بیشترین حملات در استانهای غربی کشور مانند کرمانشاه، لرستان، ایلام، همدان و کردستان به وقوع پیوست که در این محدوده اتباع بیگانه به ندرت دیده می شوند. بنا براین تمرکز بر روی اتباع افغان، آدرس اشتباه دادن است. ضمن اینکه باید به این امر هم توجه داشت که برخی از همین اتباع بیگانه و افغان بودند که در دفاع از کیان نظام اسلامی در دو هزار متر دورتر از ایران در خط مقدم مبارزه با داعش و اسرائیل جنگیدند و باید از دیگران تفکیک شوند. پس نباید افکار مردم به جایی رود که همه اتباع بیگانه را در این جنگ دخیل بدانند. در اینباره در اشاره به بخش داخلی، باید به یک دهه قبل اشاره داشت. اینکه در سطح جامعه و عرصه گفتمان سیاسی، برخی از جریانات، افکار و اندیشهها بحثهایی را مطرح میکردند که باید «انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی» گفته شود؟ حتی برخی افراد در سخنرانیهای خود گفتند زمان انقلاب اسلامی به پایان رسیده و با جمهوری اسلامی مواجه هستیم. انقلاب سی و شش سال به طول نمیانجامد و تمام شده است. حتی برخی، تعبیر انقلاب را هم به کار نبرده و از واژه احساسات استفاده نمودند. در آستانه سی و شش سالگی انقلاب اسلامی این موارد را به صورت برجسته مطرح کرده و میگفتند دوران انقلاب اسلامی به پایان رسیده است. در همان زمان مقام معظم رهبری در پاسخ به این موارد فرمودند انقلاب همچنان زنده است. انقلاب متولد میشود، رشد میکند، به بلوغ میرسد و همچنان ادامه دارد. افرادی به دنبال این بودند که با تنش زدایی که شعار برخی از آنان بود، باید از جنبه انقلاب اسلامی دست برداشت و با جمهوری اسلامی مواجه شد. چرا که در پاکستان هم جمهوری اسلامی وجود دارد و هیچ تنشی وجود ندارد پس میتوان با این موضوع پیش رفت و با همه دنیا به تعامل رسید. با شعارهای تنشزدایی، جمهوری اسلامی و نفی انقلاب این امر را پیگیری کردند. در عین حال نیز ادبیات دشمن همین بود. یکی از دلالان رابطه ایران و آمریکا گفت که مشکل آمریکا با جمهوری اسلامی، انقلاب می باشد. اگر انقلاب اسلامی از میان برداشته شود، آمریکا با ایران مشکلی نخواهد داشت. بنا بر این آمریکا و اسرائیل با انقلاب اسلامی مشکل دارند و نه با جمهوری اسلامی. دشمن از بیرون و برخی آقایان از درون چنین میگفتند و در اینباره کتاب هم نگاشته شد و صراحتا به این موضوع اشاره شد. همچنین در جنگ ۱۲ روزه یکی از اهدافی که دشمن دنبال کرد همین موضوع بود. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد به دنبال ترور مقام رهبری هستند. اعتقاد آنان این است که وقتی ولایت فقیه و نهادهای انقلابی نباشند و همه جوانب انقلابی یک نظام از میان برداشته شود دیگر نظام باقی مانده یک نظام عادی است که میتوان با آن بدون تنش تعامل داشت، چرا که افکار انقلابی با موجودیت رژیم صهیونیستی و تجاوزگری آمریکا مشکل دارد و به دنبال پشتیبانی از آزادیخواهان جهان و نجات مظلومین است. حتی در این جنگ دانشمندان هستهای مشخصی مورد هجوم قرار گرفتند. بنا بر این اهداف یا سخنانی که برخی آقایان دارند و در مقاطعی از زمان یک سری گفتمان و ارتباطاتی هم با رژیم صهیونیستی داشتهاند و پروندههای آنان به دادگاه هم کشیده شده است و با حدود چهل و یک هزار صفحه مستندات مذاکراتی که از آنان با رژیم صهیونیستی وجود دارد متأسفانه تا به حال هم رسیدگی نشده است. این موارد از موضوعات داخلی است که باید مورد بررسی قرار گیرد و امیدواریم افکار عمومی به سمت موارد دیگر کشیده نشود که این کار توسط یک سری اتباع بیگانه انجام شده است و ریز پرندهها توسط آنان به حرکت درآمدهاند. ریزپرندهها، اتباع، هوش مصنوعی، استفاده از فضای کشورهای مختلف و .. ابزاری است که آنان به کار بردهاند ولی اهداف و اندیشهای که دنبال شده بحث دیگری است که شاید نتوان آن را در مجامع عمومی دنبال کرد و فقط بتوان در جمع نخبگانی مطرح نمود. اگر بخواهیم در بحث حکمرانی آینده نظر دهیم حتما این موارد باید به صورت ریشهای مورد بررسی قرار گیرند. پس نباید نفوذ داخلی به فراموشی سپرده شود. نفوذ داخلی میخواست در این جنگ دوازده روزه نظام را ساقط کند، مردم را به کف خیابان آورد، شیرازه نظامی ما را از هم گسسته نماید، ذخایر موشکی را از بین ببرد و انرژی هستهای را به طور کامل نابود نماید، اما اینکه چرا نتوانست بحث دیگری است. برخی افراد، اتحاد و انسجام را به یک سری بحث سیاسی ربط میدهند که موضوعی انحرافی میباشد. درباره انسجام ملی باید گفت بالای نود درصد مردم با احزاب و گروههای سیاسی کاری ندارند. عنایت الهی بود که در این باره مردم به واقعیتهای موجود پی ببرند، امنیتی که در سایه اقتدار ولایت بود را دریابند، از قدرت نظامی و موشکی با خبر شوند و به اقتدار نیروهای نظامی که ارزشی برای نظام اسلامی محسوب میشود واقف شوند. در این جنگ تحمیلی دنیا به قدرت و حکمت رهبری انقلاب اسلامی اذعان کرد و دریافت تغییر محاسبات جنگی که امروز بسیاری از معادلات نظامی را بر هم زده است، وجود دارد. بنا بر این نباید این انسجام ملی در مصادره برخی احزاب قرار گیرد تا در آنتن تلویزیون کسانی که خود یک روزی به عنوان سرمایه رژیم صهیونیستی بودند و آمریکا اعلام کرده بوده که پناهندگی به آنان می دهد حاضر شوند و مطالبهگری داشته باشند. توده مردم به این احزاب کاری ندارند و به اصل نظام، اصل ولایت، اصل اقتدار نیروهای نظامی، اصل جانفشانی فرماندهان شهید و مردمی بودن آنان ایمان دارند. این موضوع عنایت الهی بود که دشمن غافلگیرانه می خواست همه چیز را با کودتا از بین ببرد و با از بین بردن فرماندهان، تهدید جان مقام رهبری، از بین بردن زیر ساختها، ورود مستقیم آمریکا و زدن تأسیسات هستهای به اهداف خود برسد که وقتی نتوانست، بحث آتشبس را مطرح نمود. البته این موضوع، آتشبس نیست و توقف تجاوزات است که تمام نشده و ادامه خواهد داشت. پس انسجام ملی ربطی به گروههای سیاسی ندارد. انسجام مردم در قالب فهمیدن حقیقت و عنایت خداوند است. فهرستی که باید در رابطه با جنگ دوازده روزه مورد بررسی قرار گیرد شامل این موارد است. اینکه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی کجا بوده، چه جلساتی اتفاق افتاده . با جنگ دوازده روزه چه ارتباطی داشته است. همچنین باید توجه داشت که قرار است در آینده چه اتفاقاتی مد نظر قرار گیرد. دشمن هر لحظه ممکن است از غافلگیری استفاده نماید و دوباره حمله کند و ضربات خود را که موفق نشد در مرحله اول به سرانجام برساند را عملی نماید. درباره این موضوع که برنامه دشمن در آینده چه خواهد بود باید گفت برخی شخصیتها سفرهای مشکوکی به برخی شهرها داشتهاند تا بررسی کنند اگر برای رهبری اتفاقی افتاد باید چه کرد. از قبل چنین تفکری وجود داشته و پیگیریهایی هم داشتهاند. دشمن از بیرون و درون به دنبال این است که فشار را بر مردم ایجاد نماید و با انفجارات مشکوک و فشار اقتصادی بحث براندازی را انجام دهد که موفق نشد و بعد اظهار کرد که به دنبال این موضوع نبوده در حالیکه به دنبال این امر بوده و موفق نشده است. در حالیکه دانشمندان و مراکز هستهای را زدند اما خود نیز میدانند موفق به از بین بردن دانش و توانمندی هستهای نظام جمهوری اسلامی نشدهاند. مسأله و فرصت دیگر در این زمینه بیداری خیلی از ملتهاست. علمای اهل سنت یا حتی وهابیت قدرت جمهوری اسلامی را به عنوان قدرت اسلام مطرح نمودهاند. این موضوع از دستاوردهایی است که در این تهدید و تجاوز به دست آمد و باید از آن استفاده کرد. در دنیا به ارزش و قدرت ولایت فقیه و رهبری حکیمانه مقام رهبری پی برده شد و این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد. هر چند که برخی افراد مانند شیعیان انگلیسی گفتند که هدف، حمله به شیعه بوده و به مقام رهبری نبوده است در حالیکه تسریع دشمن همین بود. برخی افراد مانند جریان شیرازیها در جریان جنگ سوریه، تشکیلات گستردهای که در آنجا داشتند را بستند، فرار کردند و در دفاع از مکتب و اماکن شیعه هیچ هزینهای ندادند. از طرف دیگر برخی علمای اهل سنت مانند آقای مختار حسین که همیشه در صحنه هستند در دفاع از رهبری بسیار فعال بودهاند و با داشتن مخاطبین زیادی که دارند صحبتهای گیرایی داشتهاند. همچننی در دنیا ولایت و رهبری نظام اسلامی دیده شد و در برخی کشورها پرچم ایران و تصویر مقام رهبری به اهتزاز درآمد و مردم دنیا افتخار کردند به این موضوع که کسی توانست در مقابل تجاوزات رژیم صهیونیستی بایستد و آن را محکوم نماید. شاید اگر خود میخواستیم هزینه کرده و این پیام را منتقل نماییم موفق نبودیم و این امر از دستاوردهای جنگ دوازده روزه بوده است. از طرفی نوعی بیداری اسلامی رخ داده است. در حملاتی که ایران به رژیم صهیونیستی داشته، عمده موشکها و پهبادها به هدف خورده و به تعبیر مقام رهبری وقتی سانسورها برداشته شود مشخص میشود که چه ضربهای خوردهاند. امروز سانسور میکنند و هر از چند گاهی اطلاعات را بیرون میدهند. این موارد باید به اطلاع مردم برسد چرا که هستند برخی افراد و جریانها که اطلاعات اشتباه به مردم میدهند که رژیم صهیونیستی آسیبی ندیده و موشکهای ایران به هدف نخورده است. اسرائیل توانسته فرماندهان نظام را به شهادت برساند و پاسخی دریافت نکند، در حالی که چنین نیست. پس باید اخباری که بیرون میآید به اطلاع مردم برسد و انشاالله با کنار رفتن سانسورها ضرباتی که به رژیم صهیونیستی وارد شده آشکار شود. معادلات نظامی دنیا در این جنگ تغییر کرده است. به قول شهید حاجیزاده تدابیر حکیمانه مقام رهبری که بر ساختن موشکهای نقطهزن تأکید داشتند مشخص شده است. دشمن میگوید ما کار خود را از سال ۹۲ آغاز کردهایم. پس معادلات کسانی که میگفتند ایران به تجهیزات موشکی نیاز ندارد با جنگ دوازده روزه بر هم ریخته و برخی هم به اشتباه خود اعتراف کردهاند. شصت و شش درصد از صهیونیستها اعتقاد دارند که دو هزار و هشتصد و پنجاه سال پس از حضرت سلیمان، دنیا به دست ما خواهد افتاد و با این انگیزه در حال جنگ هستند تا به خواسته خود برسند. پس این جنگ، جنگی عقیدتی میباشد. امروز وظیفه ما دریافتی از بیانیه مقام معظم رهبری در چهلمین روز از شهادت فرماندهان عزیز ایران بود. ایشان هفت محور را مشخص کردند و تکلیف ما در قبال جنگ دوازده روزه مشخص شد. اندیشکدهها، پژوهشکدهها و مراکز دینی وظیفهای را بر عهده دارند که باید راه تبیین را در بین مردم باز کنند و به مردم بگویند حقیقت چیست. حقیقت ماجرا این است که این جنگ، جنگ یک رژیم متجاوز نبود بلکه جنگی جهانی بود. وقتی دویست هواپیما از کشورهای مختلف مانند عربستان، امارات، قطر، کویت وعمان کمک میکنند و رهگیری موشکها را انجام میدهند یا وقتی حمایت آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان و ورود مستقیم آمریکا با هواپیمای آمریکایی وجود دارد و نیز کشورهای منطقه مانند آذربایجان در این جنگ دخیل هستند، پس این جنگ، جهانی بوده که برای اسقاط نظام اسلامی آغاز شد و موفق هم نشد. پس ما در یک حالت نیمه آماده یا غیر آماده وارد یک جنگ جهانی شدیم که در مدتی کمتر از پانزده ساعت دفع شد و موازنه آن بر هم خورد. اما سؤال این است که در این جنگ چه چیزی باعث پیروزی شد که باید برجسته شود؟ برخی شبکهها و افراد به سراغ کوروش و آرش رفتهاند، اما همانطور که مقام رهبری فرمودند اگر قرار باشد به ایرانی هم افتخار شود باید به ایران پس از اسلام و نه قبل از آن افتخار شود و ما هم میگوییم باید به ایران پس از انقلاب و نه قبل از آن افتخار شود. روزی ارتشی برای رضا خان ساخته شد که آمریکا و انگلیس آن را طراحی نمودند بیست سال کار کردند و ارتش را تعریف نمودند اما در جنگ جهانی که ایران ابراز بیطرفی کرد، این ارتش فقط سه روز دوام آورد و از هم پاشیده شد. آنچه امروز ایران را حفظ نموده است قدرت جمهوری اسلامی است که فرماندهانی را مثل حاجیزاده و تهرانی را تربیت کرده و موشکهای همین عززیان است که امروز ایران را حفظ کرده است اما متأسفانه برجسته نمیشود در حالیکه باید چنین باشد. عمده پیروزیها به ایرانیگرایی و قدرت ایران و آرش و کوروش ربط داده میشود. این موارد باید در افکار و اندیشههای اجتماعی اصلاح شود و مسیر صحیح توضیح داده شود که آن ارتش شاهنشاهی نتوانست دوام بیاورد اما نیروهای نظامی ما اعم از ارتش، سپاه و نیروی انتظامی که تربیت شدگان مکتب اسلامی بودند مقابل دشمن ایستادند و در قالب اندیشههای اسلامی بودند.
سپس دکتر جهان پرور دبیر علمی نشست بیان داشت که حمله اسرائیل به ایران در شرایطی به وجود آمد که ایران برای توافق به اصطلاح هستهای در حال مذاکره بود و این مذاکرات از فروردین ماه سالجاری انجام شد و تا پیش از حمله رزیم غاصب به ایران حدود پنج مذاکره انجام شده بود حتی زمان مذاکره ششم هم تعیین شده بود اما در کمال ناباوری این حمله ناجوانمردانه آغاز شد حملهای که با چراغ سبز ایالات متحده صورت گرفت و اسرائیل آن را اقدامی پیشدستانه خواند. این حمله برای جامعه بین الملل شوکهکننده بود و این پرسش را به وجود آورد که چگونه میشود کشوری همچون ایران که در چارچوب قوانین بینالمللی عمل میکند و در حال مذاکره است توسط همان کشور مورد تهاجم قرار گیرد؟! در واقع حمله رژیم غاصب صهیونیستی به کشورمان صرفا حمله اسرائیل نبود بلکه حمله آمریکا و ناتو به ایران بود. چرا که اسرائیل کودککش پادگانی نظامی برای آمریکا و تروئیکاست و منافع ملی آنها را تأمین میکند لذا با چراغ سبز آمریکا و با هدف تغییر رژیم و تجزیه ایران به امید اینکه همانند سال ۱۴۰۱ مردم و معترضان را به کف خیابان بکشانند و کار ج.ا.ا را یکسره کنند، حمله را آغاز کرد که البته به فضل الهی و با هوشیاری ملت آگاه ایران محقق نشد. در این جنگ یکبار دیگر صدق گفتار و پیشبینی صحیح و صریح رهبر انقلاب برای همگان روشن شد. سخنانی رهبر معظم انقلاب در نوزده بهمن ۱۴۰۳ در جمع فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ار ج.ا.ا داشتند و فرمودند “مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست، هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور نخواهد داشت و دلیل آن را هم تجربه عنوان کردند”. و اگرچه این عبارت رهبری بسیار برجسته شد اما متأسفانه گوش شنوایی وجود نداشت و هنوز هم ندارد و دلباختگان غرب و طرفداران مذاکره که برخی مقامات دولتی لیبرال هستند، علیرغم انذارها و توصیهها همچنان بر مذاکره با آمریکا به امید حذف تحریمها و تأمین رفاه جامعه اصرار میورزند، در حالیکه تجاوز دشمن و بدعهدی آمریکا و متحدانش حین مذاکره روی داد. نکته دیگر اینکه تهاجم اسرائیل به کشور نشان از خطای محاسباتی دشمن است. اما این خطا چگونه به وجود آمد؟ میدانیم اسرائیل منحوس، در جنگ از سه قاعده پیروی می کند: اینکه جنگ در خانهی دشمن باشد، غافلگیرانه باشد، و در مدت کوتاهی به پایان برسد. لذا با همین تصور و اینکه در پی غافلگیری ج.ا.ا طی چهار پنج روز جنگ تمام و ایران تسلیم میشود به اهداف خود حمله کرد. اما نکته اینجاست که چگونه رژیم سفاک صهیونیستی دچار خطای محاسباتی شد و جسارت حمله به ایران را پیدا کرد. بیتردید نقش برخی از مدیران و مسئولان کشور، نخبگان و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی در ایجاد خطای محاسباتی دشمن بیتأثیر نبوده است. مسأله دیگر بحث باورها و آموزههای یهودیان و رژیم صهیونیستی هست که در کتاب تلمود که برای آنان از تورات هم پر اهمیتتر است، موجود است مطالبی که بافتار انسانی دارد و در راستای اهداف رژیم ددمنش اسراییل تنظیم شده است. مواجهه آنان با غیر یهودیان اینگونه هست که حتی کودکان غیر یهودی نیز باید قربانی و کشته شوند چرا که آنان خود را قوم برگزیده و غیر یهودیان را حیوانهایی انساننما دانسته و کشتن و ریختن خونشان را حلال میدانند. در آیات ابتدایی سوره اسراء در رابطه با قوم یهود هشدارهایی داده شده است. اینکه امام راحل نیز در سال شصت و یک فرمودند اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود نشان از خباثت این غده سرطانی دارد چرا که به خوبی ذات خبیث و پلید صهیونیستها را میشناختند. قومی که هیچ رحم و انسانیتی ندارد و و فجایع غزه نمونه آن بارز آن است. حتی از امام موسی صدر نقل قولی وجود دارد که شاید از جهاتی تأملبرانگیز هم باشد. از ایشان نقل شده که اگر اسرائیل و شیطان با هم بجنگند ما در کنار شیطان میایستیم. یعنی ماهیت این رژیم منفور و این قوم یهودی افراطی تا این اندازه خبیث و گزنده است. نکته دیگری که باید عرض کنم این است که جنگ تحمیلی دوازده روزه اگرچه تلخیهایی داشت اما از الطاف خفیه الهی بود و این تهاجم، آزمونی برای سنجش ایمان و استقامت ملت ایران، فرمانبرداری مسئولین و همبستگی ملت ایران فارغ از تفاوتها بود. در واقع این جنگ تحمیلی به نوعی وحدت و انسجام بیسابقه ای را در بین مردم و احزاب و جناحها به وجود آورد که بسیار غرورانگیز و افتخارآمیز است. به طوری که وجهه ایران و ایرانی نزد ملل جهان تکریمآمیز شده است و با احترام از آنان سخن رانده میشود. شاید بتوان به جرأت گفت که عملکرد دولت در این دوازده روز به نسبت کل روزهای فعالیتش از زمان استقرار دولت چهاردهم قابل مقایسه نبود. نکته پایانی جهت استحضار دوستان اینکه تلفات انسانی این جنگ که با تلاش نیروهای مسلح جان بر کف خنثی شد بیش از هزار شهید و پنج هزار زخمی بود که شامل شهادت بیش از سی تن از فرماندهان و سرداران ارشد سپاه، یازده دانشمند هسته ای، وهمچنین تعدادی از نخبگان، ورزشکاران، هنرمندان، کودکان و زنان مظلوم و بیگناه کشور بود که اگرچه جانسوز است اما آزمون صبر و بردباری است. در واقع نظام ج.ا.ا را باید به دو دوره پیشاجنگ و پساجنگ تقسیم کرد. در دوره پیشاجنگ که لازم است عملکرد دولتها و حاکمیت در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی مرور و آسیبشناسی شود، تا بتوان در دوره پساجنگ از دستاوردهای آن در اصلاح، تقویت و ارتقای نظام حکمرانی استفاده نمود به گونهای که نظام حکمرانی جمهوری اسلامی به نظام حکمرانی مطلوب و عدالتگستر برسد. بیشک ایجاد نظام حکمرانی ایدهآل جز با ظهور حضرت صاحبالزمان تحقق نخواهد یافت.
در ادامه، دکتر مهدی جمشیدی با طرح موضوع “حکمرانیِ هویّت در دورۀ پساجنگ: معادلۀ تکثّر و تمایز در جامعۀ ایران” بیان داشت که : ۱. صداهایی که این روزها در قالب بیانیه از جبهۀ لیبرالهای ایرانی میشنویم، صدای علم نیست. این بیانیهها، دربردارندۀ ایدئولوژیِ لیبرالی است، نه علمِ واقعنما. این کنشهای جمعی، طرحهایی برای بازی سیاسی در امتداد قدرت هستند. با مفاهیم دانشگاه و استاد، جوفروشی و گندمنمایی میکنند و میخواهند انقلاب را بهنفع لیبرالیسم، استحاله و مسخ کنند. ما با «شبهعلمِ لیبرالی» مواجه هستیم. برایناساس، باید گفت عقلانیّت و عدمافراط، ایستادن در «نقطۀ لیبرالی» نیست. افراط، با محک لیبرالیسم تعیین نمیشود. تساهل لیبرالی، حاکی از حدِ وسط و جغرافیای منطق و انصاف نیست. آنجاکه روشنفکریِ لیبرال قرار گرفته، عرصۀ طاغوت است؛ چون پهنۀ تجدّدِ غربی است. روشنفکریِ لیبرال در تحلیلها و روایتهای خویش از دو فقدان سخن میگوید که هر دو، تحقّق خارجی یافتهاند. نخست اینکه روشنفکریِ لیبرال، سخن از فقدانِ آزادی بیان در جمهوری اسلامی میگوید و از انحصار و انسداد، ناله سر میدهد، اما باید پرسید که اینان، چه «نقدِ ناگفته»ای دارند؟! در بیان کدام موضع ساختارشکنانه، دچار خودسانسوری شدهاند؟! دهههاست که رادیکالترین و صریحترین روایتها را در مقام تقابل با حاکمیّت، در عرصۀ عمومی و حتی در رسانۀ ملّی مطرح کردهاند. دیگر اینکه انگارۀ «تنشزدایی» که اینان پیشنهاد میکنند، نه تازه است و نه مفید. این انگاره در چهار دولت سازندگی، اصلاحات، اعتدال و وفاق تجربه شد؛ یعنی بیش از بیستوچهار سال، سیاست رسمیِ دولتها بود، اما هیچ حاصلی جز شرطیسازیِ اقتصاد و تشدید تنش نداشت. دربارۀ مذاکره، باید بهعنوان یک تجربۀ عینی سخن گفت، نه یک مفهوم انتزاعی. پس ما با یک «انگارۀ تکراری» مواجه هستیم. ۲. روشنفکران در میان ایدههای لیبرالیشان برای همبستگی اجتماعی، حتی نامی از «اسلام» به میان نمیآورند و هویّت دینی را بهعنوان مایۀ اصلیِ همگرایی و حماسۀ ایرانیان معرفی نمیکنند و عامدانه در پی ایدئولوژیزدایی از حاکمیّت و جامعه هستند. ازاینرو، در پی ایجاد «انسجامِ سکولار» هستند. رهبر انقلاب تصریح کردند: خدای متعال، نصرت را برای ملّت ایران در ذیل «نظام اسلامی» و زیر چتر «اسلام» تضمین کرده و ملّت ایران، حتماً پیروز خواهد شد(۱۴۰۴/۴/۲۵). چتر ملّی، به معنی هویّت جمعی است که عبارت است از اسلام. و تاریخِ کنونی ما نیز، ذیل حکومت دینی، به فتح خواهد انجامید. ایران، این معانی قدسی است، نهفقط جغرافیای خاکی. آن «ای ایران» که آیتالله خامنهای بدان اشاره کرد، چنین خصوصیّتی دارد؛ هم متعهد به دین است و هم وفادار به حکومت دینی. این ایران، عریان از هویِت و معنا و تاریخ ملکوتی و دینی نیست. قوامبخش آن، اسلام است؛ چه اسلام در قامت سبک زندگی و چه اسلام در قامت حکومت. این امر به آن دلیل است که ایرانِ سکولار، نه ستایشبرانگیز است و نه فتح و ظفر در پیش خواهد داشت. وطن منهای ایمان، یعنی ناسوتیکردن ایران پساانقلاب. «ای ایران»، دو نسخۀ متفاوت دارد؛ یکی «ای ایران» به روایت سکولار که هیچ نشانهای از اسلام و انقلاب در آن نیست، و یکی «ای ایران» به روایت انقلاب که در آن از «ایران عاشورایی» و «میهن خدایی» و «صحن امام رضایی» و … سخن به میان آمده است. آیتالله خامنهای، همچنان اصیل و دهۀ شصتی میاندیشد و دچار چرخش نظری نشده و عناصر گفتمان انقلاب را دستکاری نمیکند. ایشان از تصریح به صدرنشینیِ حکومت دینی درنمیگذرد، چه رسد به اصرار بر ماهیّت دینی جامعۀ ایران. ایدئولوژیِ انقلابی ایشان، گرفتار فرسایشِ عملگرایانه نشده است و نمیخواهد بر سر ارزشها، معامله کند. ذاتیّات انقلاب را کمرنگ نمیکند تا جذب حداکثری رخ بدهد، بلکه آشکارا، فتح ملّت را ذیل نظام اسلامی تعریف میکند، نه مستقل و مجزا. برای «کالبد ایران»، «روح دینی» در نظر میگیرد و به خاک و مرزهای جغرافیایی بسنده نمیکند. ۳. آیتالله خامنهای معتقد است که تنوّع سیاسی وجود دارد، اما در عین حال، چهارچوب را نظام اسلامی معرفی میکند، و همچنین بر این باور است که وزن دینیِ افراد، متفاوت است، اما در نهایت، اسلام را چتر ملّی میانگارد. این یعنی تکثّرِ مبتنی بر چهارچوب مشروع؛ و یعنی خطوط قرمز و حداقلها، مبتنی بر اسلام هستند نه عرف متجدّدان؛ یعنی دگراندیشی رواست، اما جزو اصحاب فتنهبودن، نه؛ یعنی ضعیفالحجاب هم برتابیدنی است، اما کشف حجاب، حرام سیاسی و عبور از خطوط قرمز است. آیتالله خامنهای به تلویزیون ارجاع میدهد اما این رسانه، نه چهرۀ اصحاب فتنه را نشان میدهد و نه سیمای هیچ زن مکشفهای را. تکثّر و تنوّع در جمهوری اسلامی، فقط در این گستره است و نه بیشتر. این حدود و مجالها را شرع تعیین میکند و چنین نیست که سیاست بتواند قطعیّات و مسلّمات اسلامی را رقیق سازد. تفاوت مواضع و گفتهها و شکلها و ظواهر، در این قاب دینی، پذیرفتی هستند و آنان که از این قاب، بیرونزدگی دارند، رسمیّت ندارند.
در پایان، دبیر علمی همایش گفت که در کشور علیرغم تنوع قومی، مذهبی، اختلاف سلائق و تفکرات و ایدئولوژیهای متفاوت، این تفاوتها طی جنگ ۱۲ روزه به وحدت و انسجام ملی منجر شد. در دوره پسا جنگ باید از این انسجام ملی مراقبت کرد و نباید اجازه دهیم جامعه دچار دو قطبی شود ضمن اینکه مقام معظم رهبری هم همواره تأکید داشته اند که به هیچ وجه نباید جامعه به سمت دو قطبی سازی پیش رود. سپس با طرح این سؤال که برای تقویت وحدت و انسجام ملی در نظام حکمرانی با توجه به تفاوتهای موجود در جامعه و شیطنتهای دشمنان و رسانههای معاند کارشناسان چه پیشنهاد و راهکاری برای بهبود نظام حکمرانی با بهره مندی از دستاوردهای پسا جنگ دارند؟ و پاسخ کارشناسان، جلسه خاتمه یافت.