چقدر محاسبات آمریکا در جنگ با ایران تغییر کرده است؟
نوشتاری از دکتر حسین بابایی مجرد عضو هیأت علمی گروه مدیریت و حکمرانی اسلامی پژوهشگاه
مقدمه جنگ ۱۲ روزه یک تحلیل بود و آن اینکه رژیم صهیونیستی در طول مبارزه با محور مقاومت، همیشه متمایل بود به مرکزیت این محور یعنی ایران اسلامی حمله کند و تنها چیزی که او را از این تصمیم بازمیداشت، عدم همراهی آمریکا بود. آمریکا نیز همراهی خود را تنها به یک عامل پیوند زده بود و آن صرفه اقتصادی این حمایت بود؛ اینکه حمایت از رژیم صهیونیستی، آمریکا را با چه ضررهای اقتصادیای مواجه خواهد کرد؟
این فرمول سرراست، باید کشور ما را در زمان کنونی و شرایط پساآتشبس، در موضع محاسبه و ارزیابی هزینههای جنگ برای آمریکا قرار دهد؛ چرا که میل حمله به ایران به عنوان شرط لازم، همچنان در رژیم صهیونیستی وجود دارد، ولی سؤال مهم آن است که حمایت آمریکا از این حمله، به عنوان شرط کافی نیز همچنان پابرجاست یا خیر؟
هزینههای محتملی که میتوان برای آمریکا به جهت حمله به ایران برآورد کرد عبارتاند از:
۱. طولانی شدن جنگ: فرسایشی شدن جنگ، بزرگترین هزینه برای آمریکا است که بر دو مؤلفه ابتنا دارد: اول، عدم امکان وارد آوردن ضربه سخت به ایران در کوتاهمدت و دوم، مقاومت مردمی ملت ایران در بلندمدت. نه آمریکا و نه رژیم، هیچکدام از جنگ فرساینده و بلندمدت سودی نخواهند داشت، هریک به علتی. اسرائیل به جهت عدم توان لجستیک و فقدان کفایت عقبه خود، و آمریکا به جهت افزایش قیمت نفت و تأثیر آن بر بازارهای آمریکا از یکسو و فشار افکار عمومی داخل آمریکا نسبت به جنگ بلندمدت از سوی دیگر. لذا در دوران مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا، یکی از شعارهای تبلیغاتی ترامپ، خاتمه دادن به جنگهای بلندمدتی بود که آمریکا و منابع آن را درگیر میکرد؛ مثل جنگ اوکراین.
۲. برگشت به مسیر پیشاجنگ البته با آرایش جنگی: بدون شک، وضعیت فعلی کشور که تحت شبح و سایه جنگ قرار دارد و نوعی بلاتکلیفی سیاستی، حداقل در نسبت با تصمیمات بزرگ را تجربه میکند، برای دشمن منفعتزاست. لذا بازگشت به مسیر پیشاجنگ و شرایط عادی، سیاستی راهبردی است؛ فقط با یک تفاوت: جمهوری اسلامی بعد از انقلاب، همواره زیر سایه حمله نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا بوده است؛ اما برخلاف تمهیدات رهبر معظم انقلاب، بافت حکمرانی را ممزوج به عنصر مقاومت نکرد و در همه عرصهها از نهادپردازی و ساختارسازی تا تربیت نیرو و ابزارسازی، آرایش مقاومتی (با قرائتی فعال از مقاومت) به خود نگرفت. لذا برگشت به موقعیت پیشاجنگ به جهت تعقیب مجدد اهداف پیشرفت در سطح ملی و فراملی، آری؛ اما با تغییر آرایش و رویکرد و امتزاج این حرکت به مقاومت.
۳. طراحی بازی، ابهام موقعیت و سرمایهگذاری مخاطرهآمیز: راهبرد اصلی ایران در مقابله با نظام سلطه در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی، مقاومت بوده است؛ اما سفره یا سوپ مقاومت باید به خود گزینههای متعدد، متنوع و گیجکننده ببیند که امروز تحت عنوان «جنگ ترکیبی» از آن یاد میکنند. این گزاره از تمام رؤسای جمهور آمریکا خطاب به ایران در اذهان قرار دارد که “همه گزینهها روی میز است”. فقط مهم آنجاست که سوپ این گزینهها چگونه طبخ شود؛ تندی و شوری چقدر باشد یا نرمی و شیرینی چگونه اندازه شود. اگر فرض بازی کنیم، آنهنگام دستگاههای مختلف کشور، بازیگران این بازی و شخص رهبر معظم انقلاب نیز طراح بازی و بازیگردان خواهند بود. در این صحنه، اگرچه به جهت فرم و ابزار و بلکه نغمات، ممکن است تباین باشد، اما در مجموع، نظمی هارمونیک و روحی واحد باید داشته باشد و به همین دلیل، نیازمند سازآرایی و راهبری است. اختلاف در ابزارها و نغمات تا زمانیکه تخلف از روح مقاومت نباشد، جای پرسش و ابهام نیست؛ یکی ابزار اطلاعاتی در دست دارد و در مستوای سایبرنتیک عمل میکند، دیگری در ظروف نظامی، بر توان آفند یا پدافند تأکید دارد، یکی خوداتکایی اقتصادی را دنبال میکند و دیگری روح و معنای جمعی را تقویت مینماید.
نکته اول: سیاست ارکستراسیون در حکمرانی، که نوعی اختلاف را به شرط همآوایی با روح کلی حرکت به رسمیت میشمرد، واجد یک مبنای مهم یا قاعده اساسی برای توفیق است و آن، تبعیت همه ارکان تیم از رهبر است. لذا اگر فرض این اتباع مطلق در راهبردها از شخص رهبر معظم انقلاب پذیرفته است، مذاکره همواره میتواند در سوپ مقاومت قرار بگیرد.
نکته دوم: با توضیح بالا، دیپلماسی و مذاکره را نباید به قید اطلاق از گزینهها حذف کرد؛ حذف و اضافه مذاکره به اقتضای شرایط، خود، بخشی از بازی جمهوری اسلامی در قبال دشمن است. ابزار مذاکره، به شرط آنکه طریقی دیده شود و نه موضوعی، هرچند به ظاهر طرحی از لینت و نرمی در خود داراست، اما میتواند تاکتیکی برای تقویت قوای سخت و نظامی باشد که حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود:
“واخلط الشدة بضغثٍ من اللین، وارفق ما کان الرفق أرفق، و اعتزم بالشدة حین لا یغنی عنک إلا الشدة.”
نظام جمهوری اسلامی باید سوپ مقاومت را با دقت و بسته به مقتضیات طبخ کند، اما نیازمند ارزشیابی تکوینی توسط سرآشپز این سوپ است تا حین طبخ، مزهمزه کند و به تناسب ذائقه مخاطب، ترکیبات را تغییر دهد. ارزشیابی تراکمی یا پایانی این سوپ هم که با کشورهای متخاصم است.
نکته سوم: هیچ گزینهای در میان گزینههای پیشنهادی نباید ذاتاً معارض با مقاومت بوده یا از قواعد مقاومت تخطی کند. مذاکره به جهت طبیعت، تعارض ذاتی با مقاومت ندارد، اگرچه به راحتی میتواند ناقض قواعد مقاومت باشد. از قواعد اصلی مقاومت در قبال دشمن آن است که اگر به سمت شما لشکرکشی کردند، هیچگاه به آنها پشت نکنید، مگر عقبنشینی تاکتیکی که یا با تغییر بازی یا تاکتیک جنگ محقق میشود و یا با تغییر کمیت و کیفیت سازمان نیرو و حامیان و مدافعان. لذا مذاکره غیرتاکتیکی در شرایط جنگی، مشمول عقوبت الهی است.
نکته چهارم: آمریکا مطلقاً نگاهی عاطفی، ایدئولوژیک و اصولی به مذاکره ندارد بلکه اهداف مذاکره را همواره همراستا با منافع و سیاستهای ژئوپلیتیک خود تعریف میکند. لذا شاهد بودیم از مذاکره پیشین، پوششی برای حمله به کشور و غافلگیری ساخت. با این قرینه باید سایر مذاکرات ایران با آمریکا در دورههای قبلی را نیز رمزگشایی کرد.
به هر صورت، مجموعهای از گزینهها را برای تلخ کردن سوپ مقاومت بر کام آمریکا باید برشمرد و در نسبت هر گزینه باید واکنش طرف مقابل را ارزیابی کرد. و جهت سادهسازی این ارزیابی باید توجه داشت مؤلفهای به نام رژیم صهیونیستی، همیشه از دامنه این محاسبات و برآوردها خارج است به دو دلیل: ابتدا اینکه او در بازی مرگ و زندگی و درگیری وجودی با ایران اسلامی قرار دارد، و دوم اینکه راهبرد همیشگی ارتقاء امنیت اسرائیل، در جنگ و تجاوز است؛ بدین جهت تنها باید واکنشهای آمریکا در محدوده ارزیابی بیاید. از مجموعه این واکنشها باید بالا رفتن هزینه اقتصادی تهاجم استشمام شود.
۴. جریان گوسالهپرستی بنیاسرائیل با محوریت و بازیگردانی سامری روشن ساخت هر حرکتی که بخواهد در فضای اجتماعی اثر گذاشته و ضریب بگیرد، در کنار عاملان (بخش اقلیت) که هسته سخت حرکت را شکل میدهند، نیازمند حامیان (بخش میانی) از یکسو و ساکتان (اکثریت جامعه) از سوی دیگر است. دیپلماسی نظامی ـ فرهنگی شهید سلیمانی و ایجاد انسجام در محور مقاومت، بخش سوم را حداقل در محدوده همسایگان ایران اسلامی به سیاستهای جمهوری اسلامی نزدیک کرد؛ اما فقدان آن شهید سعید، این همداستانی منطقهای را با ضعف مواجه کرد. دستگاه دیپلماسی در کلیه ساحات دیپلماسی اقتصادی، علمی، فرهنگی، نظامی و عمومی باید در اسرع وقت طرحی برای اجماعسازی ابتدا در منطقه و سپس در میان کلیه آزادیخواهان جهان صورتبندی و اجرا کند تا در شرایطی مثل جنگ ۱۲ روزه، اگر از حمایتهای کشورهای منطقه هم بهره نبردیم، لااقل آنها را به عنوان پیادهنظام دشمن نبینیم.
۵. رؤیاپردازی و امکان تحقق: در نسبت آینده ایران، دو محور میتواند برای آمریکا میزان هزینه حمله نظامی را تعیین کند: ابتدا سطح رؤیاها و آیندهای که ایران اسلامی برای خود متصور است که قدر و قیمت او را تعیین میکند که فرمود:
“قیمةُ کلِّ امرئٍ ما یُحسِنه”
و سپس، عزم و اراده کشور برای تعقیب این رؤیا و تحققبخشی به آن. جنگ حمراءالاسد که بعد از شکست اُحد اتفاق افتاد، دقیقاً در شرایطی بود که پیامبر (ص) حکم فرمودند تنها جانبازان احد در جنگ شرکت کنند، نه منافقینی که قبل از شروع احد ترک مخاصمه کردند و نه مؤمنین ضعیفالایمانی که حین احد از معرکه گریختند. روایتی که از سپاه اسلام به ابوسفیان رسید این بود که “اینها نه با پا که با سر به سمت مبارزه با تو میآیند” و این روایت، شالوده روانی سپاه دشمن را گسیخت. جزم ملت ایران نسبت به تحقق تمدن اسلامی و تسلط برنامه الهی بر برنامه مادی غرب، اگر با عزمش ممزوج شود، بلاشک حمراءالاسدی دیگر خواهد آفرید. انقلاب اسلامی، بارقههای متعددی از تحقق «ایران قوی» به عنوان رؤیای ایران اسلامی را زیر پرچم نظام مقدس اسلامی خلق کرد؛ آنچه از توان موشکی، هستهای، زیستفناوری، نانو و مانند آن تعیّن یافت. اما روایت این فتوحات، اولاً، و تکثیر و تعمیق آن در راستای طرح پیشرفت ایران اسلامی، ثانیاً، باید در دستور کار همه نخبگان بلکه عموم مردم باشد.
این موارد و شاید موارد متعدد دیگری نیز وجود دارد که برای آمریکا هزینهسازی یا منفعتزایی میکند و این، تصمیم ملت و دولت ماست که چگونه در این دوران پرابهام و با چاشنی تعلیق، از حرکتی قابل پیشبینی به رفتارهایی غیرقابل محاسبه و البته هزینهساز برای دشمن روی میآورند.