به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت فرارسیدن دهه مبارک فجر و در آستانه یومالله ۲۲ بهمن، دکتر احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در یادداشتی به توضیح و تفسیر ادبیات انقلاب اسلامی پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
انقلابها، آبستن ادبیاتاند و ادبیات، زاینده انقلابها است. این گزاره که به ظاهر دور باطل منطقی را ترسیم مینماید یکی از مهم ترین اصولی است که ادبیات نوین با آن بالیده، تغییر هویت داده و با خاستگاه اجتماعی اش از در تعامل در امده است. ادبیات داستانی و بخصوص رمان، بستر ظهور گفتمانها در عالم داستان است. اما به نظر میرسد تاریخچه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی حداقل در یک وجه با گزاره فوق تطبیق ندارد. انقلاب اسلامی واقعهای با جوهره اسلامی و با رهبری مرجعیت دینی پا گرفت و به پیروزی نهایی در بعد سیاسی منجر شد. اما تاریخچه ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی گویای سهم ناچیز نویسندگان انقلاب اسلامی در این واقعه است. دوره پیش از انقلاب تحت سیطره ادبیات سوسیالیستی و لیبرال شرقی و غربی است. در این دوره، جز تعداد انگشت شماری از نویسندگان مسلمان و معتقد به آرمانهای اسلامی دست به قلم نشدهاند.
سنگ بنای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی چه در معنای ادبیاتی که به ارزشها، مبانی و آرمانهای اسلامی انقلاب متعهد است و چه ادبیاتی که به موضوع انقلاب اسلامی منتهی به بهمن ۱۳۵۷ میپردازد، با پیروزی انقلاب اسلامی گذاشته میشود. مقایسه دو دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی بیش از هر چیز نشان دهنده انقطاعی ماهوی و صوری در ادبیات داستانی معاصر ایران است. اما مهمترین ویژگی نویسندگان دو جریان عمده پیش و پس از انقلاب اسلامی را میتوان در نگاه آنها به انقلاب به عنوان “یافت” و “رهیافت” جستجو کرد. ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی به جهت مبانی نظری و شیوه عملی، ادبیاتی ترجمهای است. ادبیاتی که انقلاب را انتظار میکشد، اما تاثیر چندانی از آن نخواهد پذیرفت. پیروزی انقلاب اسلامی و پس از نوزده ماه آغاز دفاع مقدس، نشان داد، ادبیاتش روشنفکر پیش از انقلاب، بیش از آنکه برای این وقایع آغوش بگشاید بر آن شورید. چرا که ادبیات روشنفکر با هویت ترجمهای خود قادر به حل و هضم هویت اسلامی این وقایع نبود. اما انقلاب اسلامی برای جریان متعهد پدید آمده در پی پیروزی آن، به مثابه رهیافت عمل کرد. انقلاب اسلامی نه یک موضوع و هم عرض با موضوعات دیگر که پارادایمی را به عنوان الگوی فکری و فرهنگی معرفی کرد که فراتر از یک گونه و ژانر ظرفیتهای بالقوه ادبیات داستانی را در جهت فعلیت یافتگی حرکت داد. این رهیافت، نه مقصد نهایی که زمینهای برای تحول خواهی، تعالی گرایی و تعهد را توأمان برای ادبیات داستانی معاصر فراهم کرد. از این حیث، ادبیاتی که با انقلاب اسلامی به عنوان “یافت” مواجه شد در ان به سکوت و سکون گرایید. و جریانی که انقلاب اسلامی را به عنوان “رهیافت” میزبانی کرد، خود بخشی از ماهیت تحول خواه انقلاب اسلامی شد.