معرفت‌شناسی سایبر به‌مثابه مبنای نظری جنگ شناختی

معرفت‌شناسی سایبر به‌مثابه مبنای نظری جنگ شناختی
نوشتاری از دکتر مهدی عباس زاده عضو هیات علمی گروه معرفت شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

در موضوع نسبت معرفت شناسی سایبر و جنگ شناختی، چند نکته قابل ذکر است:
تعریف معرفت‌شناسی سایبر

“معرفت‌شناسي سايبر” (Epistemology of Cyberspace)، شاخه‌ای از معرفت‌شناسی مضاف است که به بررسي رابطه فضاي سايبر با معرفت انساني مي‌پردازد و مي‌كوشد مسائل معرفت‌شناختي پيرامون فضاي سايبر را مطالعه و بررسي كند. از مهمترین مسائل این مبحث می‌توان به: رابطه فضاي سايبر با خارج و ذهن، ارزش معرفت (صدق و معيار آن) در فضاي سايبر، ساختار (توجيه و معيار آن) در فضاي سايبر، تأثیر فضاي سايبر بر معرفت، آسیب‌های معرفت‌شناختی فضای سایبر و … اشاره کرد.

  1. جنگ شناختی؛ تعریف و مؤلفه‌های آن

در بحث از جنگ شناختی باید به چند نکته توجه داشته باشیم:

  1. “جنگ شناختی” (Cognitive warfare)، عیناً “جنگ نرم” نیست، ولی با آن نسبتی دارد؛ یعنی تغییر اعتقادات افراد با استفاده از تزریق باورهای معارض را هم در خود دارد. شاید بتوان گفت جنگ شناختی، صورت پیشرفته جنگ نرم است.
  2. جنگ شناختی، عمده مؤلفه‌های “جنگ نظامی” را در خود دارد، ولی سنخ مؤلفه‌‌های آن کاملاً متفاوت است. مثلاً: منطقه جغرافیایی و زمان دقیق آغاز و پایان ندارد، ولی در همه جا و همه زمان‌ها در جریان است؛ نفر به نفر یا گروه به گروه نیست، ولی همه اقشار جامعه را هدف قرار می‌دهد؛ در این جنگ کسی کشته نمی‌شود، ولی باورهایش تضعیف و محو می‌شود؛ به طور کلی اجزای آن، نامحسوس است، ولی وجود دارند؛ تخریب سازه‌ها و تجهیزات فیزیکی ندارد، ولی تخریب اذهان و باورها را دارد؛ و ….
  3. جنگ شناختی، با “جنگ رسانه‌ای” و “جنگ سایبر” هم نسبتی دارد؛ زیرا رسانه و فضای سایبر را به طور جدی به خدمت می‌گیرد، هرچند اعم از این دو است، یعنی ابزارهای دیگر را هم بکار می‌گیرد.
  4. در واقع جنگ شناختی، مطلق ابزارهای شناختی را بکار می‌گیرد: از هوش مصنوعی و رایانش استفاده می‌کند؛ از مطالعات مغز و عصب‌شناسی استفاده می‌کند؛ از اصول و قواعد روان‌شناسی بهره می‌گیرد؛ از مطالعات ذهن و تکنیک‌های تغییر ذهن هم استفاده می‌کند (تغییر ذهن، از مباحث مهم علوم شناختی است).
  5. جنگ شناختی عمدتاً هدف و غرض سیاسی دارد و در خدمت قدرت‌های سیاسی است. قدرت‌های سیاسی، به جای جنگ نظامی که با افکار عمومی ناسازگار است، از جنگ شناختی که کاملاً موجه جلوه می‌کند، استفاده می‌کنند.
  6. هدف جنگ شناختی، شکست دشمن از طریق از بین بردن اعتماد ملت ها نسبت به حاکمیت‌ها و نهادهای سیاسی، از بین بردن نیروها و سرمایه‌های اجتماعی و مالی، و … است.
  7. سلاح‌های جنگ شناختی عبارتند از: اعتبارزدایی، مشروعیت‌زدایی، کارآمدی‌زدایی، اعتمادزدایی، امیدزدایی و … از حاکمیت یا حاکمان و مردم.
  8. اما تعریف جنگ شناختی: جنگی است که درصدد تغییر نه‌فقط در محتوای شناخت افراد، بلکه در نحوه شناخت آنها نسبت به واقعیت‌های اجتماعی است و گونه‌ای از “تهاجم به ذهن” است.
  9. معرفت‌شناسی سایبر به مثابه مبنای نظری مطالعات جنگ شناختی

جنگ شناختی، با مقوله شناخت سروکار دارد. “شناخت” (Cognition) اعم از “معرفت” (Knowledge) است. هر معرفتی شناخت است، اما هر شناختی معرفت نیست. در علوم شناختی، شناخت، هرگونه فعالیت ذهنی را شامل می‌شود که قابل بررسی باشد و یکی از این فعالیت‌های ذهنی، معرفت است. شناخت، در یک معنای موسع، مجموع افکار و اراده و عواطف انسانی را شامل می‌شود. اهمیت مطلب در این است که این مؤلفه‌ها، در عمل انسانی تأثیر دارند و علل معده آن به شمار می‌آیند.

جنگ شناختی، چون ابزار سایبر را به کار می‌گیرد و کارکرد معرفتی پیچیده‌ای دارد، می‌توان گفت معرفت‌شناسی سایبر، مبنای نظری آن است.

  1. تحولات معرفت‌شناختی فضای سایبر، زمینه‌ساز شکل‌گیری جنگ شناختی

تحولات معرفت‌شناختی فضای سایبر، زمینه‌ساز جنگ شناختی است؛ یعنی بستر مساعد را برای شکل‌گیری آن مهیا می‌کند. از مهمترین این تحولات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. در فضای سایبر، اطلاعات به جای معرفت می‌نشیند. دانایی از طریق کسب اطلاعات محض، غیر از دانایی از طریق تحلیل و مدلل‌ساختن اطلاعات یعنی معرفت است.
  2. در فضای سایبر، انبوه‌سازی اطلاعات باعث می‌شود فرصت تجزیه و تحلیل عقلانی برای افراد به منظور تمییز حقیقت از خطا وجود نداشته باشد.
  3. در فضای سایبر، معیارهای صدق و توجیه تغییر می‌کند. معیار صدق، به جای مطابقت با واقع، گواهی دیگران و پسند جمعی است. معیار توجیه نیز به جای مبناگرایی، انسجام‌گرایی است.
  4. در فضای سایبر، تحت تأثیر شبکه‌‌ای‌‌شدن و لذا در هم تنیدگی اطلاعات و نیز اجتماعی‌شدن معرفت و لذا خروج از معرفت عقل‌گرای فردی، آگاهی انسان اساساً وابسته به و تحت تأثیر حضور افرادی می‌شود که این اطلاعات را در فضای سایبر تولید می‌کنند و این تاحدی به نسبی‌گرایی معرفتی می‌انجامد.
  5. نقش شبیه‌سازی اطلاعات و ماهیت رسانه‌ای فضای سایبر در جنگ شناختی
  6. شبیه‌سازی اطلاعات و شکل‌گیری واقعیت حاد:

بودریار معتقد است در دوره مدرن، تصاویر و نشانه‌ها واقعیت را “بازنمود” (Representation) می‌کردند، اما در دوره پسامدرن، مرز واقعیت و بازنمود از بین می‌رود و واقعیت به روگرفتی از بازنمود بدل می‌گردد. بازنمودها به جای بازنمایی واقعیت، از یکدیگر تقلید می‌کنند و به یکدیگر ارجاع می‌دهند و بدین‌سان شبکه‌ای از بازنمایی‌ها ایجاد می‌شود که “واقعیت حاد” (Hyperreality) نام دارد. جهان پسامدرن، جهان “وانمود” (Simulation) است. ما در اینجا با شبیه‌سازی واقعیت روبرو هستیم. واقعیت را نداریم، بلکه شبیه واقعیت را داریم. فضای سایبر، به این شیوه، دستگاه معرفتی ما را تسخیر می‌کند و شبیه‌سازی‌های خود را بر آن تحمیل می‌کند.

  1. ماهیت رسانه‌ای فضای سایبر:

مک‌لوهان بر این باور است که پیام واقعی، خودِ رسانه است. در واقع رسانه است که پیام را می‌سازد. رسانه نه‌تنها از محتوای پیام جدا نیست، بلکه مهمتر از پیام است، تا حدی که ماهیت آن را شکل می‌دهد. جامعه‌های کنونی، بیشتر در نتیجه ماهیت وسایل ارتباطی شکل گرفته‌اند تا در نتیجه محتوای پیام. پس فضای سایبر به‌ عنوان یک رسانه مدرن، خودش ماهیت خاصی از پیام را شکل می‌دهد.

با توجه به توضیحات فوق، شبیه‌سازی اطلاعات و ماهیت رسانه‌ای فضای سایبر می‌توانند به‌مثابه دو عامل اصلی در جنگ شناختی و تهاجم به ذهن عمل ‌کنند و بسترهای لازم را برای آن تدارک نمایند. اما با مطالعه دقیق فضای سایبر و آسیب‌های معرفت‌شناختی آن می‌توان تا حد زیادی از جنگ شناختی در امان ماند.

 

مهدی عباس‌زاده

عضو هیات علمی گروه معرفت‌شناسی پژوهشگاه