طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ، سند بن‌بست سیاسی اسرائیل و پیروزی مقاومت

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دوسال غزه درگیر جنگی به مراتب خونین‌تر و دهشتناک‌تر بود اما چند روز قبل طرح آتش‌بس مطرح شد که به خودی خود پیامدهای حقوقی و سیاسی نیز به همراه دارد. در طول مدت رژیم غاصب صهیونیستی بارها به مردم بی‌دفاع این منطقه حمله کرد و بسیاری از زنان و کودکان جان باختند بی‌آنکه هیچ‌یک از نهادهای حقوق بشری که دم از دفاع از حقوق انسان‌ها می‌زنند (عملا) وارد میدان شوند.

اکنون اما چند روز از طرح آتش‌بس می‌گذرد. خبرگزاری شبستان بر آن شد پیامدهای این مساله را از جنبه حقوقی و سیاسی با حجت‌الاسلام محمدحسین پورامینی مدیر گروه حقوق بین الملل دانشنامه قرآن پژوهشگاه به بحث و گفت‌وگو بگذارد؛ در ادامه حاصل نظرات این پژوهشگر را می‌خوانید:

بیش از دو سال از آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ می‌گذرد. با توجه به حجم بی‌سابقه‌ حملات نظامی رژیم صهیونیستی، اهداف اصلی این جنگ چه بود و تا چه حد محقق شده است؟

رژیم صهیونیستی این جنگ را با اهداف سه‌گانه آغاز کرد؛ نخست، نابودی کامل ساختار نظامی و سیاسی جنبش حماس؛ دوم، تخریب زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی نوار غزه تا سطحی که بازسازی آن برای دهه‌ها ناممکن شود؛ و سوم، اجرای یک سیاست موسوم به «مهندسی جمعیتی» که هدف آن کوچ یا اخراج بخش قابل‌توجهی از جمعیت فلسطینی به خارج از مرزهای سرزمینی‌شان بود.

اما واقعیت‌های میدانی و سیاسی نشان داد که هیچ‌یک از این اهداف به‌طور کامل تحقق نیافت و نَه تنها ساختار حماس فرو نپاشید، بلکه این جنبش با بازسازی فرماندهی غیرمتمرکز خود، توانست پس از ماه‌ها جنگ فرسایشی، همچنان در صحنه بماند. از دیدگاه حقوق بین‌الملل، سیاست تخلیه جمعیتی و کوچ اجباری، مصداق بارز نقض قواعد آمره‌ی بین‌المللی از جمله ماده ۴۹ کنوانسیون چهارم ژنو بود.

اسرائیل همواره مدعی است که از منظر نظامی پیروز میدان بوده و توانسته حماس را از بین ببرد؛ آیا از نگاه حقوقی و واقعیت‌های میدانی این ادعا صحیح است؟

این ادعا بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد، بازتابی از تبلیغات سیاسی است. پیروزی نظامی در حقوق به معنای تحقق اهداف مشروع و پایدار در چارچوب حقوق مخاصمات مسلحانه است و نَه صرفاً برتری در آمار تلفات. اگرچه اسرائیل توانست خسارات سنگینی بر زیرساخت‌ها وارد کند، اما در سطح راهبردی نتوانست کنترل کامل بر غزه را به دست آورد. حماس، با وجود فشارهای نظامی، توانست از الگوی مقاومت نامتقارن استفاده کند و شبکه‌های دفاعی خود را حفظ نماید.

از سوی دیگر، هزینه‌های انسانی، سیاسی و حقوقی اسرائیل به شدت افزایش یافت. اتهام نسل‌کشی، نقض فاحش حقوق بشر و محاصره‌ی غیرانسانی، مشروعیت بین‌المللی این رژیم را به شدت تضعیف کرده است. این وضعیت، حتی در میان متحدان غربی اسرائیل، شکاف‌هایی در حمایت سنتی از آن پدید آورده است. به همین دلیل، از منظر راهبردی، می‌توان گفت اسرائیل در سطح میدانی و سیاسی شکست خورده است.

درباره طرح بیست‌ماده‌ای دونالد ترامپ برای پایان جنگ چه تحلیلی دارید؟ برخی آن را نشانه‌ پیروزی اسرائیل می‌دانند.

برخلاف این تصور، طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ در واقع سندی از بن‌بست سیاسی اسرائیل است. این طرح نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی، پس از دو سال جنگ تمام‌عیار، نتوانسته راه‌حلی نظامی برای بحران بیابد و ناچار به پذیرش سازوکار سیاسی شده است.

نکته مهم‌تر آن است که در متن طرح، جنبش حماس به‌عنوان یکی از طرف‌های مؤثر در روند آتش‌بس شناخته شده است. به عبارت دیگر، ایالات متحده به‌صورت تلویحی موجودیت سیاسی و میدانی حماس را پذیرفته است. همچنین، بندهایی از طرح شامل آزادی هزاران اسیر فلسطینی و خروج تدریجی نیروهای اسرائیلی از غزه است؛ مواردی که کاملاً برخلاف اهداف اولیه اسرائیل محسوب می‌شود.

از نظر حقوق بین‌الملل، این طرح نوعی بازگشت به اصل «برابری طرفین در مخاصمه» است؛ یعنی حماس از گروهی صرفاً نظامی به یک بازیگر سیاسی تبدیل شده که می‌تواند در تصمیمات مربوط به آینده غزه مشارکت کند. این خود نشانه‌ای از پیروزی مقاومت در سطح حقوقی و سیاسی است.

از دیدگاه شما، بیانیه‌های رسمی حماس چه تصویری از نتیجه جنگ ارائه می‌کنند و چه تأثیری بر جایگاه این جنبش در عرصه بین‌المللی دارند؟

بیانیه‌های اخیر حماس پس از توافق آتش‌بس، حاوی چند نکته کلیدی است: نخست، تأکید بر پایان کامل جنگ و عقب‌نشینی نیروهای اشغالگر؛ دوم، آزادی هزاران زندانی فلسطینی از جمله محکومان به حبس ابد؛ و سوم، ورود گسترده کمک‌های انسانی و بازسازی نوار غزه تحت نظارت بین‌المللی.

از منظر سیاسی، این بیانیه‌ها نوعی بازتعریف از جایگاه حماس در نظام بین‌المللی است. مقاومت فلسطین توانسته خود را از قالب یک گروه شبه‌نظامی به جنبشی با اهداف سیاسی و اجتماعی ارتقا دهد که نماینده‌ی اراده‌ی ملی مردم غزه است. جامعه جهانی نیز با مشاهده‌ی پایداری مردم فلسطین در برابر تجاوز، به تدریج مشروعیت مقاومت را به رسمیت شناخته است.

در این میان، جمهوری اسلامی ایران چه نقشی در شکل‌گیری و پشتیبانی از روند آتش‌بس و تحولات سیاسی ایفا کرده است؟

نقش ایران در این زمینه، بیش از هر چیز، حقوقی و دیپلماتیک است. ایران با تکیه بر اصول بنیادین حقوق بین‌الملل، از جمله اصل حق تعیین سرنوشت ملت‌ها و ممنوعیت استفاده از زور برای اشغال سرزمین، از مقاومت فلسطین حمایت کرده است.

موضع رسمی ایران در بیانیه وزارت امور خارجه نیز بر دو محور استوار بود: اول، ضرورت توقف فوری نسل‌کشی و خروج نیروهای اشغالگر از غزه؛ دوم، تأکید بر اینکه تصمیم‌گیری درباره آینده‌ی سیاسی این منطقه باید توسط مردم فلسطین و گروه‌های مقاومت صورت گیرد، نه توسط قدرت‌های خارجی. این موضع با هنجارهای حقوق بین‌الملل تطبیق دارد و ایران را در جایگاه کشوری قرار می‌دهد که ضمن دفاع از آرمان فلسطین، به اصول و قواعد حقوق بشر دوستانه نیز پایبند است.

با توجه به این تحولات، با وجودی که در مستکبران مساله را وارونه جلوه می‌دهند چرا ما به طور راسخ معتقدیم که رژیم صهیونیستی شکست خورده و حماس پیروز میدان است؟

زیرا شاخص‌های عینی و حقوقی پیروزی در چنین مخاصماتی نهَ در تسخیر سرزمین، بلکه در حفظ هویت و اراده‌ی ملی نهفته است. اسرائیل با صرف میلیاردها دلار هزینه و ارتکاب جنایات گسترده، نتوانست اهداف خود را محقق کند. جمعیت غزه همچنان در سرزمین خود باقی مانده است، طرح کوچ اجباری شکست خورده و مقاومت به‌عنوان طرف رسمی مذاکره پذیرفته شده است.

از سوی دیگر، مشروعیت سیاسی اسرائیل در سطح بین‌المللی تضعیف شده و نهادهای حقوقی جهانی از جمله دیوان بین‌المللی دادگستری، در حال بررسی اتهامات نسل‌کشی علیه این رژیم هستند. این در حالی است که مقاومت فلسطین، با اتکا به پایداری مردم، به نماد ایستادگی در برابر ظلم و نقض سیستماتیک حقوق بشر تبدیل شده است. به‌بیان‌دیگر، پیروزی در این جنگ نه نظامی بلکه «هنجاری» است؛ یعنی تثبیت ارزش‌هایی چون مقاومت، حق بازگشت، و حق تعیین سرنوشت در مقابل اشغالگری.

و در پایان، از دیدگاه حقوق چه درس‌هایی می‌توان از این دو سال جنگ گرفت؟

نخستین درس این است که حقوق بین‌الملل، هرچند گاه در برابر قدرت‌های نظامی به‌ظاهر ناتوان می‌نماید، اما در بلندمدت ابزار مؤثری برای مشروعیت‌زدایی از تجاوز و اشغال است. امروز افکار عمومی جهان بیش از هر زمان دیگری نسبت به جنایات اسرائیل حساس شده و مطالبه‌ی عدالت به گفتمانی جهانی تبدیل گردیده است.

درس دوم آن است که هیچ قدرت نظامی، حتی با حمایت ابرقدرت‌ها، نمی‌تواند در برابر اراده‌ی مردمی که از هویت و سرزمین خود دفاع می‌کنند، به پیروزی پایدار برسد. مقاومت فلسطین توانسته است با تکیه بر این اراده، نه تنها بقا یابد، بلکه به بازیگری سیاسی و مشروع در معادلات خاورمیانه تبدیل شود.