نقش بی بدیل و تعیین کننده مقام معظّم رهبری در جنگ تحمیلی دوازده روزه

نقش بی بدیل و تعیین کننده مقام معظّم رهبری در جنگ تحمیلی دوازده روزه

نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین حمیدرضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

موضوعی که امروزه در محافل و رسانه­ها مطرح می­شود، نقش بی بدیل و تعیین کننده مقام معظّم رهبری در جنگ تحمیلی دوازده روزه است که سرنوشت این نبرد را از تصور شکست به پیروزی مبدل ساخت. مدیریت ایشان در این واقعه را می­توان در طول تاریخ جنگهای جهان کم نظیر و فوق­العاده توصیف کرد. مطبوعات و تحلیلگران وجوه مختلفی از این موفقیت را برشمرده­اند، از جمله:

  1. «انسجام­ بخشی»؛ ایشان توانستند نیروهایی با افکار و گرایش های مختلف را در یک وحدت کم­ نظیر پس از انقلاب اسلامی گرد آورده و یکصدا کنند.
  2. نمایش اراده تسلیم­ ناپذیر در برابر دشمن که از اصول همواره حاکم در نظام جمهوری اسلامی بوده و در این مقطع نیز به خوبی تجلّی یافت.
  3. سرعت عمل در مدیریت میدان نبرد، آرایش نیروها و جبران خلأ فرماندهی با وجود شهادت تعدادی از فرماندهان ارشد، از دیگر عوامل موفّقیت بود که منجر به تسلط کامل بر صحنه جنگ و دستیابی به نتایج درخشان شد.
  4. افزون بر این، دشمن در کنار جنگ نظامی، جنگ شناختی گسترده ­ای را نیز طراحی کرده بود که خنثی ­سازی آن، دست کمی از پیروزی در میدان نبرد نداشت و این نیز از جمله موفقیت های بزرگ رهبری بود.

اکنون پرسش اصلی این است که: آیا بدون ولایت فقیه، چنین حماسه غرورآفرینی ممکن بود؟ به بیان دیگر، آیا صرفِ وجود توانمندی­ های فردی در رهبری مانند شجاعت، هوشیاری، قدرت تحلیل و توانایی مدیریت برای دستیابی به چنین نتیجه­ ای کافی بود؟

به نظر می­رسد مسأله تنها به ویژگی­ های شخصی محدود نمی­شود، بلکه بنیادهای عمیق ­تر جامعه شناختی و اعتقادی نیز در کار است. از منظر جامعه ­شناسی سیاسی، کارآمدی یک نظام در مواجهه با بحرانها، در گرو هماهنگی آن با ارزشهای مسلط جامعه است. در جامعه­ای دینی مانند ایران، حکومتی که برآمده از ارزشهای دینی باشد، از مقبولیت و کارآمدی بیشتری برخوردار خواهد بود. ولایت فقیه در ایران، تبلور عینی هماهنگی نظام سیاسی با ارزشهای دینی جامعه است. تحقیقات تاریخی نشان می­دهد در جامعه ایران، سه عنصر: (۱) دین، (۲) عقلانیت (۳) حکومت پیوندی ناگسستنی دارند.

ولی فقیه -که در اندیشه شیعی تالی تلو معصوم و واجد شرایط علمی، اخلاقی و توانایی مدیریتی بالایی است- در رأس این ساختار قرار می­گیرد. این الگو در هیچ جای دیگری از دنیا وجود ندارد. مردم ایران به رهبری خود به چشم یک مرجع الهی می­نگرند که ارزشهای عالیه دینی و انسانی در او متبلور است. این نگاه، اعتماد عمومی عمیقی را ایجاد می­کند. تا آنجا که حتّی کسانی که از نظر تئوریک با اصل ولایت فقیه موافق نیستند، اما ویژگیهای اخلاقی و عملکردی او را می­ستایند. این اعتماد، تاب­آوری جامعه را افزایش داده و پیروی از فرامین رهبری را -حتّی در سخت­ ترین شرایط- تقویت می­کند، آن هم به صورتی کاملاً مشتاقانه و همدلانه. علاوه بر این، جنبه­ های اخلاقی و معنوی ولی فقیه، کارکرد تربیتی بی­بدیلی دارد و جامعه را به گونه­ای پرورش می­دهد که آماده ایثار و فداکاری در راه اهداف بزرگ باشد. این امر در دنیای امروز -که معمولاً رهبران سیاسی از اعتماد عمومی پایینی برخوردارند- پدیده­ای کم نظیر است. بنابراین، کارآمدی بالای مدیریت رهبری در جنگ دوازده روزه -و هر بحران دیگر- نه تنها ناشی از توانمندی­های فردی ایشان، که برخاسته از جایگاه الهی، مشروعیت دینی و پیوند عمیق آن با جامعه ایران است. این ترکیب بی­همتاست که توانسته صحنه­های شگفت­انگیزی را در تاریخ انقلاب اسلامی رقم بزند و الگویی برای کارآمدی حاکمیت دینی ارائه دهد. بدین روی لازم است تحلیل­گران مسائل سیاسی به عمق نظریه ولایت فقیه و کارآیی بی­نظیر آن بویژه در جامعه ایران با آن ویژگی که گفته شد یعنی پیوند دیانت، سیاست و عقلانیت بیشتر توجّه کرده و نتایج ارزشمند آن را با تحقیقات علمی بیشتر آفتابی ساخته و به جهانیان عرضه کنند.