به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری شبستان: نشست نقد و بررسی «ارزش ادبی و فرا ادبی شاهنامه؛ با نگاهی به کتاب «بوسه بر خاک پی حیدر»، نوشته استاد مرحوم علی ابوالحسنی(منذر)» در خانه اندیشورزان علوم انسانی با مشارکت گروه ادبیات پژوهشگاه برگزار شد؛ در این نشست «محمدرضا سنگری»، «محمود بشیری» و «سیدحسین شهرستانی» سخنرانی کردند.
بر پایه این گزارش: محمدرضا سنگری مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه ضمن طرح این پرسش که «آیا شاهنامه فقط تاریخ است؟» گفت: در طول تاریخ مواجهههای گوناگونی با شاهنامه شده است؛ از مواجهه حسودانه گرفته تا مواجهههای نقادانه؛ به هر تقدیر شاهنامه جایگاه خودش را در جامعه یافته است و فردوسی یک دریای خروشان است و بقیه شاعران مانند یک رود جاریاند؛ هر یک از شاعران یک پیمانه به این دریا زدهاند و بهرهای گرفتهاند؛ در کتاب «بوسه بر خاک پی حیدر» از قلمروهای حکمی و فلسفی اخلاقی و معنوی میتوان گزارههای متعددی را استخراج کرد؛ حماسههای قومی ما همگی در شاهنامه ریشه دارند.
همچنین در ادامه محمود بشیری اظهار کرد: مخالفت با فردوسی از زمان حیات خود این شاعر و در دوران سلطان محمود غزنوی وجود داشته است. فردی به نام «فضلابناحمد» از فردوسی میخواهد که شاهنامه را به نام سلطان محمود کند اما او زیر بار نمیرود. مخالفت با فردوسی از همین زمان آغاز میشود البته در سالهای بعد برخی افراد از فردوسی دفاع میکنند؛ مثلاً علیابناحمد که کتاب اختیارات شاهنامه از اوست، از اشعار فردوسی دفاع میکند. او به قصد حمایت از فردوسی، بهترین قسمتهای شاهنامه را خلاصه کرده است.
وی افزود: در دوران بعد در آثاری مانند «گرشاسبنامه» دفاعیه خوبی از شاهنامه میشود و حتی شاعری مانند سعدی نیز از فردوسی دفاع میکند و میگوید: «چه خوش گفت فردوسی پاکزاد». خیلیها تصور میکنند فردوسی زرتشتی بوده است، در حالی که این موضوع درست نیست. فردوسی یک معجزه در کشور ماست؛ همه شاعران در ادوار مختلف در حفظ زبان فارسی نقش داشتهاند، اما سهم فردوسی از بقیه بیشتر بوده است. فردوسی یک دهقان موبدنژاد بوده است؛ او هم ملیت ایرانی و هم اسلام را در شاهنامه مورد توجه قرار داده است. اولین بیت شاهنامه این است: «به نام خداوند جان و خرد»؛ این همان ترجمه بسم الله الرحمن الرحیم است.
این پژوهشگر ادامه داد: ادوارد بروان میگوید فردوسی دو نوع فرهنگ را تلفیق کرده است؛ اولی فرهنگ ایران باستان و دومیفرهنگ ایران اسلامی. در شاهنامه جغرافیا هم به چشم میخورد و اکثر شهرهای ایران نام برده شدهاند. یکی از ویژگیهای پررنگ شاهنامه وجود عنصر حماسه در آن است و رزمآوری ایرانیان در آن نمود خوبی دارد. البته ریشه حماسه و رزمآوری ایرانیان در اوستا است.
وی تصریح کرد: در شاهنامه مهمترین پهلوان ایرانی، گرشاسب است نَه رستم؛ گرشاسب با اژدها میجنگد. اژدها نماد خشکسالی است. در پرچم ایران باستان، خورشید و شیر و اژدها بوده است که در این پرچم شیر، همان گرشاسب است که اژدها را میکشد. ما با این موارد به خوبی آشنا نیستیم. پهلوان در شاهنامه، نگهبان آب است. یک بعد دیگر شاهنامه، بعد ادبی آن است. وجه زبانی این اثر، فاخر است. فردوسی واژههای جدید زیادی را وضع کرده است مثلاً «بهدان» را به معنای حکیم استفاده کرده است و یا کلمه دیده را به معنای محل نگهبانی آورده است و یا کلمه نهاده را به جای پسانداز آورده است. شاهنامه منبع الهام واژهسازی فارسی است؛ من کتاب «بوسه بر خاک پی حیدر» نوشته مرحوم علی ابوالحسنی(منذر) را قبل از چاپ خوانده بودم؛ این کتاب مطالبی در خصوص مقایسه مفهوم عدل و داد در فرهنگ باستانی و ایرانی و شیعی دارد.
همچنین در ادامه «سیدحسین شهرستانی» طی سخنانی اظهار کرد: باید به این موضوع اندیشید که در تاریخ حکمت چقدر به فردوسی توجه شده است. شیخ اشراق بعد از فردوسی فهم تأویلی از داستانهای شاهنامه ارائه داده است. در آثار سهروردی؛ انسان کامل و حقیقت انسانیت کیخسرو است. در شاهنامه فریدون و زال نمادهای حکمت و خرد هستند. فردوسی خودش از مخاطبان میخواهد که بروند کشف کنند که سیمرغ چیست؟ و هفت خوان را کشف کنند. ملاصدرا از تعبیر فردوسی قدوسی در کتاب اسفار یاد میکند. وجه حکمی شاهنامه ناگشوده باقی مانده است؛ حکمت در لفافه داستانهای شاهنامه پیچیده شده است. در آثاری مانند مثنوی معنوی و کتب عطار این طور نیست. نظامی هم از فردوسی تأثیر میگیرد و کلامش پوشیدهتر میشود. در شاهنامه این طور میتوان گفت که حکمت و خرد با هم ممزوج میشود.
وی افزود: مفهوم نام، کمتر در شاهنامه به آن توجه شده است و در زیست جهان امروز ما این مفهوم فراموش شده است و نام و نامجویی امری ناپسند است. نامجویی نوعی حرص و شهوتی است برای مشهور شدن به هر قیمت ممکن. سلبریتیها حتی از طریق انجام برخی امور ناپسند میکوشند خودشان را بیشتر معرفی کنند و از این بیآبرویی ارتزاق میکنند و خوششان هم میآید. نامی که از ننگ به وجود میآید مطلوب نیست. نام در شاهنامه از مهمترین ارکان است؛ فردوسی میگوید: «خداوند نام و جای». نام به معنای جوهر، ذات و ماهیت است. نام غیر از لفظ است و از حقایق امور حرف میزند. فردوسی میگوید نام در برابر هستی است. ملاصدرا به همین خاطر میگوید فردوسی یک حکیم است؛ چون خداوند در نامها تجلی میکند و ما فقط میتوانیم به هستی خدا اقرار کنیم. نسبت چیستی و هستی را فردوسی بیان کرده است؛ این موضوع در مفهوم حماسه میآید.
این پژوهشگر گفت: اساس پهلوانی و حماسه بر نام استوار است. در داستان جمشید چهار طبقه یاد میشوند که یکی از شهرستانی تصریح کرد: مهمترین این طبقات، طبقه نامآوران و پهلوانان هستند. ناموس هم با نام نسبت دارد. نامجویی در برابر کامجویی مطرح میشود. پهلوان کسی است که خوشیها و لذتها را رها میکند. شرافت و کرامت مفهومی انسانی و اسلامی است. ترجمه عربی نام، همان کرامت است. در برابر سیاست کامجویانه، سیاست نامجویانه که مبتنی بر کرامت است، وجود دارد. انسان به واسطه حقیقت نام است که از مرگ عبور میکند و جاودانه میشود. پهلوان کسی است که اسلحه ناموس او بوده است؛ اکنون مسئله منطقه ما خلع سلاح حزب الله لبنان است، آیا چنین چیزی منطقی است؟ برای تبیین بهتر فرهنگ حماسی گفتمان انقلاب باید به این گنجینههای ادبی رجوع دوباره کنیم این رویکرد را مرحوم منذر در کتاب «بوسه بر خاک پی حیدر» دارد.











