پیامبرِ عشق

پیامبرِ عشق

نوشتاری از حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو هیات علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه؛

پیامبر عقل، پیامبر عشق نیز هست،پیامبری که در اوج عشق به خدا، به خلقِ خدا عشق ورزیده و ویژگی رحمت برای عالمین:” رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ”(انبیائ:۱۰۷) را به خود اختصاص داد. او چنان دلدادگی، عشق و محبت به خلق خدا داشت که در مسیر هدایت آنان حریص بود و از سر از پا نمی شناخت و خود را در رنج زائدالوصف قرار داد، به گونه ای که خطاب به حضرتشان فرمود:” لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ”(توبه:۱۲۸)( به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!) پیامبری که رنج مردم را با ‌تمام وجود خود، با همه‌ی دل و جان خود درک و تجربه میکند، احساس میکند. به تعبیر قرآن سختی مردم عامل، رنج پیغمبر بود. یا فرمود:”لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلّا يَكُونُوا مُوْمِنِينَ”(شعراء :۳) که نشانگر اوج محبت پیامبر(ص) به مردم در جریان هدایت آنهاست، زیرا كلمه “باخع” از “بخوع” گرفته شده و معناى آيه اين است كه:” از وضع تو چنين بر مى‌آيد كه مى‌خواهى خود را از غصه هلاك كنى كه چرا به آيات اين كتاب كه بر تو نازل شده ايمان نمى‌آورند”.

اکنون در بیان و تبیین “پیامبر عشق” نکاتی متناظر به:۱. عشق به خدا ۲. عشق به پیامبرخدا ۳. عشق به خلق خدا که در احادیث ذیل متبلور است را تقدیم می کنیم تا روشن شود که راه ارتباط محبانه با خلق خدا نیز از ارتباط عاشقانه با رسول خدا(ص) می گذرد و هر کسی که در صراط مستقیم، عاشق تر به رسول خداست، عاشق تر به خدا و خلق خدا نیز هست و با بیانی اینگونه روشن می شود که خاتم پیامبران حضرت محمد(ص)،حلقه اتصال به خدا و خلق خداست و در نتیجه “پیامبر عشق” در ارتباطات گوناگون و عرصه های مختلف از جمله عشق به مردم و جامعه انسانی است:

نکته اول عشق به خدا:

 رسول خدا (ص) ازخداوند مي طلبيد كه عشق به ذات اقدس خود را براي او از آب گوارا شيرين­تر ومحبوب­تر گرداند: «واجعل حبّك احبّ اليّ من الماء البارد»(فیض کاشانی، المحجه البيضاء ، ج ۸ ، ص ۶) و چنين محبّتي به خدا آثار ايجابي ـ اثباتي دربخش آراستگي به فضائل و آثار سلبي در بعد پيراستگي از رذائل دارد (ر.ک: جوادی آملی، ادب فنای مقربان ، ج ۲، ص ۳۴۰-۳۵۳).

نکته دوم عشق به رسول خدا(ص) بخاطر خدا:

” نوجوانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود به پیامبر(ص) سلام کرد و از خوشحالی دیدن ایشان چهره اش گشاده شد و لبخند زد. حضرت به او فرمود: ای جوان, مرا دوست داری؟ گفت ای رسول خدا، بخدا قسم آری. فرمود همچون خودت؟ گفت ای رسول خدا به خدا قسم بیشتر. فرمود: همچون پروردگارت؟ گفت خدا را خدا را ای رسول خدا, این مقام نه برای تو است و نه دیگری، در حقیقت تو را برای خدا دوست می دارم. در این هنگام رسول خدا به همراهان خویش رو کرد و فرمود اینگونه باشید. خدا را به سبب احسان و نیکی اش به شما دوست بدارید و مرا برای دوستی خدا دوست بدارید”( دیلمی، ارشاد القلوب، ص۱۶۱،ح ۸۹۸) آری محبت در سنت و سیره نبوی دارای هندسه معرفتی- رفتاری منطقی و معقولی است تا از راه اصلی و صراط مستقیم تکامل خارج نشود و کسی به بیراهه نرود و دیگران را به بیراهه نکشانند. پس محبت بر معرفت تکیه داشته و معیارمند و منطق مدار است.

نکته سوم عشق به رسول خدا(ص) و عترت طاهره علیهم السلام:

 با عنایت به بیان پیشین پيامبر اكرم (صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) مي‌فرمايد: «لا يؤمن عبد حتي أكون أحب إليه من نفسه و يكون عترتي أحب إليه من عترته و يكون أهلي أحب إليه من أهله و يكون ذاتي أحب إليه من ذاته»( صدوق، أمالي ، ٢٠١) ؛ ايمان بنده‌اي كامل نمي‌شود، مگر اينكه من نزد او از خود او محبوب‌تر باشم (علاقه‌اش به من بيشتر از خودش باشد) و عترت من نزد او، محبوب‌تر از عترت خودش و اهل بيت من پيش او، محبوب‌تر از اهل بيت خودش و ذات من پيش او، محبوب‌تر از ذات خودش باشد.

نکته چهارم فلسفه عشق به خدا، رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام:

 امام باقر(ع) مي فرمايد: روزي رسول اکرم(ص) در حضور مردم چنين فرمودند: «أحبوا الله لما يغذوکم به من نعمه و أحبوني الله عزوجل و أحبوا قرابتي لي»(مجلسی، بحار، ج ۱۷، ص ۱۴)  به خدا علاقمند باشيد، زيرا غذاي جسم و جان شما را فراهم مي­کند و براي رضاي خدا به من علاقه مند باشيد، زيرا من مجراي فيض او هستم و به اهل بيت من علاقه مند باشيد، زيرا آنها رابط ميان من و شما هستند. چنانکه از آية «ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله…»(آل عمران: ۳۱) و این همان هندسه محبت الهی است، زیرا راه محبت خدا از اطاعت رسول خدا(ص) مي گذرد و پيامبر اعظم(ص) واسطة فيض الهي و رابطة خدا و خلق است و راه محبّت پيامبر خدا نيز از محبت به اهل بيتش (ع) عبور مي کند که رابطة بين پيامبر و امّتش هستند. به تعبیر استاد جوادی آملی:” اساس دین محبت خداست، محبت اولیای الهی و احکام دینی وسیله نیل به حب والا است”( جوادی آملی، تسنیم، ج۸، ص۳۱۱).  محبت حبيب الله انسان را محبوب خدا مي کند چه اينکه محبت و عشق به پيامبر و عترت پاکش (ع) چند خاصيت مهمّ دارد:

الف) معرفت انسان را به آن ذوات نوراني و انسانهاي کامل الهي بيشتر و شديدتر مي کند.

ب) عامل مشابهت و مشاکلت يعني تشبّه به فضائل و ويژگي هاي آنان خواهد شد.

ج) وسيله قرب وجودي به آنها در دنيا و همنشيني و حشر با آنها در آخرت مي گردد زيرا حشر متافيزيکي و معنوي در دنيا با آنان عامل کمال و کرامت انسان و ماية قرب به آنها در قيامت خواهد شد.

د) وسيله اي براي نقد و ارزيابي دائمي و محاسبت و مراقبت نفس خواهد شد چه اينکه آئينه داران کمال و وصال و طلعت يار آنها هستند و معصوم اند و انسان قول و فعل خويش را با آنها وزن مي کند که آنان ميزان اعمال و معيار سنجش و ترازوي اعمال انسان ها هستند و حقّ محض و عدل مجسّم و عبوديت صرف در برابر خداي سبحان خواهند بود. و به تعبير عميق علامة جوادي عاملي:«اگر انسان مراحل نازل وجودي خود را فداي پيامبر کرد، به لقاي او مي رسد و همان گونه که مقام کامل انسان سالک، لقاء الله است، مقام کامل تابع و پيرو رسول اکرم (ص) نيز لقاي آن حضرت و مشاهده رسالت اوست که اين شهود از مقامات عاليه انساني است.»(جوادی آملی، . تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج ۹، ص ۱۱۸). و به تعبير استاد شهيد مطهري: «اساساً علاقه و محبت است که اطاعت آور است. عاشق را آن يارا نباشد که از خواست معشوق سر بپيچد…»( مطهری،مرتضی، م.آ، ج ۱۶، ص ۲۵۸) يا در فرازي ديگر مي فرمايد: «اهل عرفان و سير و سلوک به جاي پويش راه، عقل و استدلال، راه محبت و ارادت را پيشنهاد مي کنند مي گويند: کاملي را پيدا کن و رشتة محبت و ارادت او را به گردن دل بياويز که از راه عقل و استدلال، هم بي خطر تر است و هم سريعتر… آري آنان که اين راه را رفته اند، اصلاح اخلاق را از نيروي محبّت مي خواهند و به قدرت عشق و ارادت تکيه مي کنند. تجربه نشان داده است که آن اندازه که مصاحبت نيکان و ارادت و محبت آنان در روح مؤثر افتاده است، خواندن صدها جلد کتاب اخلاقي مؤثر نبوده است…»( همان، ص ۲۶۶ – ۲۶۷.)

آدمیان با محبت حدوث و بقاء یافته و تکوین و تعالی پیدا کردند. لذا انسان با محبت زنده است یعنی زندگی معقول و معنوی دارد به تعبیر استاد جوادی آملی:” انسان، موجودي كمال‏طلب است؛ از اين رو اگر مطلوب خود را كه همان كمال است، در شي‏ء يا شخصي ببيند، محبّت و علاقه به آن، در دلش جا مي‌گيرد و تلاش مي‌كند به آن نزديك شود، خود را شبيه آن گرداند و… . بدين ترتيب، محبّت، از يك سو معلول معرفت و از سوي ديگر، علّت انقياد در برابر كامل است؛ پس هرچه ادراك و معرفت بيشتر باشد، محبّت بيشتر مي‌شود و در نتيجه، اطاعتِ افزون‌تري را به دنبال دارد.

بنابراين، محبّت به دو چيز وابسته است: وجود كمال در محبوب و معرفت محبّ نسبت به آن. از امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده است: اگر نور معرفت بر دل بتابد، نسيم محبّت مي‌وزد: «إذا تجلّي ضياء المعرفة في الفؤاد هاج ريح المحبّة». ذات اقدس الهي، بيش از هر موجودي، علم به كمالات خود دارد؛ پس بيش از هر موجودي، به ذات قدسي خود عشق مي‌ورزد.

در ميان موجودات امكاني، هيچ موجودي، همتا و همپاي ائمه(عليهم‌السلام) در ميدان معرفت‌الله نيست؛ بنابراين، هيچ موجودي در ميدان محبّت و عشق به خدا، به درجه آنان نمي‌رسد؛ به بيان ديگر، براي موجودات امكاني، شناخت خدا بيش از آن مقدار كه ائمه(عليهم‌السلام) بدان دست يافتند، ممكن نيست و بيش از آن مقدار، چون مقدور نيست، مورد تكليف هم نيست، بلكه تنها بايد اظهار عجز كرد. بنابراين، مي‌توان گفت كه ائمه(عليهم‌السلام) در باب معرفت الهي ( در حدّي كه مقدور است)به مرحله تامّ آن رسيده‌اند. از اين‌رو، محبّت آنان به خدا محبّت تامّ است و در نتيجه، همه اعمالشان از روي عشق و محبّت به خداست”( جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲).

نکته پنجم پیامبر و عشق به عبادت:

در فرجام این نوشته به حدیثی نغز و پر مغز در خصوص عشق به نماز که عالی ترین مظهر عبودیت و بندگی است، از پیامبرخدا(ص) اشاره می کنیم که فرمود: « أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها، وأحَبَّها بِقَلبِهِ، وباشَرَها بِجَسَدِهِ، وتَفَرَّغَ لَها، فَهُو لا يُبالي عَلى ما أصبَحَ مِنَ الدُّنيا؛ عَلى عُسرٍ أم عَلى يُسر»؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:(برترينِ مردم، كسى است كه عاشق عبادت شود، و آن را در آغوش گيرد، و با دل و جانش آن را دوست بدارد، و با اعضا و جوارحش در انجام دادن آن بكوشد، و خود را براى آن فارغ سازد. چنين كسى برايش مهم نيست كه دنيا بر چه پايه اى مى چرخد، بر سختى يا آسانی)( کافی، ج ۲، ص ۸۳ ، باب العباده ،ج۳ ).