پیامبر(ص) و حیات عقلی و معنوی
نوشتاری از حجت الاسلام محمدجواد رودگر عضو هیات علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه؛
عقل احیا شده تحت “ولایت وحی”، احیاگر نیز هست و حیات معقول را بهره انسان کرده و انسان را بسوی ایمان و عمل صالح سوق داده و زمینه های علمی و عملی کسب “حیات طیبه” را فراهم می سازد ویکی از فلسفه های مظهر “محیی” بودن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) محور “حيات” از جمله”حیات عقلی” است، به تعبیر زیبای علامه جوادی آملی:”او مظهر «مُحيي» است و پيروي از او هم حيات بخش: (يا أيّها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم)(انفال:۲۴) مقصود از اين حيات، حيات نباتي يا حيواني يا حيات نازلترين درجه انساني و مانند آن نيست، زيرا خداوند به مردم خطاب نميكند بلكه مؤمنان خطاب ميكند نه مردم، به آنها كه از اصل حيات اسلامي طرفي بستهاند، ميفرمايد: پيروي پيغمبر، شما را زندهتر ميكند يا همچنان حياتتان را محفوظ نگهميدارد”.(جوادی آملی،سيره رسولاكرم(ص) در قرآن ج ۸، ص ۳۱۳) و در جای دیگر می گویند:”اميرمؤمنان (عليهالسلام) در اين باره ميفرمايد: يكي از اهداف رسمي رهبران الهي، برانگيختن و شوراندن دفينههاي عقلي بشر است؛ «ويثيروا لهم دفائن العقول»(نهج البلاغه، خ۱)، «ثوره» به معناي شوراندن، شيار زدن و انقلاب است. گاو نر را نيز «ثور» مينامند؛ زيرا كار او شيار زدن و زير و رو كردن زمين است. نيز «بَقْرْ» به همين معناست. از اينرو، گاو را بَقَر گويند. براي استخراج دفينه، خاكبرداري مختصر كفايت نميكند؛ بلكه بايد شيار عميق و ثورهاي در زمين ايجاد كرد و خاكهاي فراوان را زير و رو كرد تا به آن دفينه رسيد. عقل دفن شده نيز ظاهر و به آساني در دسترس نيست؛ اين عقل با پنج جدار از بيرون و درون مستور است. از بيرون با چشم، گوش، لامسه، ذائقه و شامّه مستور است و از درون با حس مشترك، خيال، قوه متخيله و قوه واهمه مستور است. از اينرو، قرآن كريم از عدّهاي به مختال ياد كرده است؛ (إنّ الله لا يحب كلّ مختال فخور)(لقمان، آيه ۱۸). مختال يعني انساني كه در حدّ خيال زندگي ميكند و آن كه مختال بالفعل است، عاقل بالقوه و داراي دفينه است. اگر كسي اهل انقلاب شد و ميدان انقلاب را جست و جو كرد، طبق سخن حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) ميدان انقلاب خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند؛ «فبادروا العلم… عن مستثار العلم»(نهجالبلاغه، خ ۱۰۵). مستثار با «ث» يعني ميدان انقلاب، آنجا كه اِثاره ميكنند و “دفائن العقول” را بالا ميآورند و حس، خيال و وهمِ تعديل شده را پايين ميبرند. بنابراين، رهبران الهي به مردمان، انديشه ناب و انگيزه صحيح ميبخشند و بخششهاي علمي و معنوي، والاترين بخششهاست”.(جوادی آملی،شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينيْ، ص ۱۳۹).
عقل به فعلیت رسیده و زنده، انسان را وارد رزم سلوک تا بزم شهود می کند، همانگونه که مولای سالکان و امیر عارفان علی(ع) فرمود:” قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ”(نهج البلاغه:ح۲۱۰)( عقل خويش را (با پرهيزكارى و پيروى خدا و رسول) زنده كرده، و نفس خود را (با رياضت و بندگى و پيروى نكردن از خواهشهاى آن) ميرانده بطوري كه پهناى او (بدنش) باريك شده، و سختش (دلش) نرم گشته، و براى او درخشنده پر نور درخشيد (درجه بلند توحيد و خداشناسى را دريافت) پس درخشندگى آن براى او راه (هدايت و رستگارى) را نمودار كرد، و بهمان روشنائى در راه (حقّ) راه پيمود، و بابها (ى پارسائى و پرهيزكارى و عبادت) او را (ترقّى داده تا اينكه) بدر سلامت و سراى اقامت راندند (هر مرتبه اى از مراتب رياضت و عبادت او را به مرتبه ديگر رساند تا بهشت جاويد را دريافت) و پاهايش با آرامش بدن در جاى امن و آسوده استوار شد بسبب چيزى (فكر و انديشه در آثار حقّ) كه دل خود را بكار وا داشت، و بر اثر آنچه (اطاعت و پيروى) كه پروردگارش را راضى و خوشنود گردانيد).
دو عنصر محوري انسان يكي “انديشه ناب” و ديگري “انگيزه سَرَه” است. اين دو عامل حياتي در اثر تيرگي “جهل علمي” و تاريكي “جهالت عملي”، توان تشخيص جاه از چاه و سراب از آب را از دست ميدهند. آنچه در جاهليت كهن يا مدرن مطرح است همين است كه رهايي را آزادي و بردگي هوا را استقلال ميدانند. به تعبیر عمیق علامه جوادی آملی:”برخي از مردم، محدوده زندگي را فقط از گهواره تا گور ميپندارند و نسبت به وراي جهان طبيعت، هيچ چيزي را باور ندارند. از اين رو، همه همّ اينان، خوردن، خوابيدن، خودآرايي و خوشپوشي است. به گفته رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين افرادي در خواب غفلتند؛ «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا». انسان خفته، حيات عقلي و فعاليتهاي علمي ندارد؛ چنان كه از حيات حيواني نيز بيبهره و احساسات و عواطفش تعطيل است.
چنين كسي، زندگي گياهي يا حيواني دارد؛ زيرا فقط نَفَس ميكشد و غذا ميخورد و آن را گوارش و هضم ميكند. گاهي مانند گياه است كه تغذيه، تنفّس و رشد ميكند و سرسبز و خرّم ميشود و در بهار، جامه نو در بر ميكند و گاهي برتر از نبات از آثار حيات حيواني برخوردار است؛ زيرا برخي از مرز زندگي نباتي فراتر رفته، افزون بر اهتمام به خوراك و پوشاك، از خيالات و اوهام و عواطف برخوردارند، ولي عقل آنها اسير قواي ديگر است. اينان فقط زندگي نباتي و حيواني دارند، نه عقلي”.(جوادی آملی،شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسينيْ، ص۱۲۴) و گفته اند:”حضرت علي (عليهالسلام) درباره هدف بعثت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد: «فهداهم به من الضلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة»(نهج البلاغه، خ۱)؛ «خداوند با فرستادن پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جهل مردمان را به دانش و گمراهي آنان را به هدايت مبدّل كرد». نيز در زيارت اربعين امام حسين (عليهالسلام) كه وارث پيامبران الهي است، آمده است: «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»؛ يعني هدف سالار شهيدان (عليهالسلام) از قيام و شهادت، رهايي مردم از جهل و عالم شدن و به كارگيري علم از سوي آنان بود. قرآن كريم نيز هدف آفرينش بشر را تكامل سيره نظري و عملي او ميداند؛ چنانكه درباره سيره نظري انسان ميفرمايد: (الله الّذي خلق سبع سموات و من الأرض مثلهنّ يتنزّل الأمر بينهنّ لتعلموا أنّ الله علي كلّ شيءٍ قدير و أنّ الله قد أحاط بكلّ شيءٍ علماً) ؛ يعني آفرينش آسمانها و زمين براي آن است كه انسانها بدانند خداوند بر همه چيز آگاه و بر هركاري تواناست. نيز در سوره «ذاريات» درباره سيره عملي بشر ميفرمايد: (وما خلقت الجنّ والإنس إلاّ ليعبدون) ؛ «ما جنها و انسانها را نيافريديم، مگر آنكه ما (خدا) را بپرستند».(همان، ص ۱۳۷). در مجموع انسان در پرتو هدایت وحیانی به “عقل عارف” و “نفس عزوف” رسیده، در سه ساحت وجودی عقلی تصعید و تعالی یافته و بسوی وصول به هدف خلقت که “عبودیت” و “لقای وجه رب” هست، پیش می رود:
- بینش عقلی(تغییر بینشی، توسعه و تعمیق آن) نسبت به جهان، انسان و…بینش توحیدی- عبودی و حبی(تذکیه عقل/ هوشمندی و فطانت عقلی)
- گرایش عقلی(تغییر گرایشی، توسعه و تعمیق آن)گرایش توحیدی- عبودی و حبی(تزکیه نفس/ طهارت باطن و نزاهت درون)
- کنش عقلی(تغییر کنشی، توسعه و تعمیق آن)کنش توحیدی- عبودی و حبی(تزکیه عمل از شرک خفی و شهوت عملی )
به تعبیر امیرالمومنین علی(ع):”لایزکوا عندالله سبحانه الا عقل عارف و نفس عزوف”(آمدی، شرح غرر الحکم،ج ۶، ص ۴۲۷).
والحمدلله رب العالمین











