علم دینی یا علم سکولار؟ کدام یک قدرتِ ماندگار میسازد؟
نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین قاسم ترخان عضو هیأت علمی گروه کلام اسلامی و الهیات جدید پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
میخواهم درباره یک سری نگاههای فلسفی به علم صحبت کنم و سپس ارتباط آن با قدرت و دین را بررسی کنم. این مباحث از دیرباز مطرح بودهاند، اما در سالیان اخیر اهمیت بیشتری پیدا کردهاند.
دو نگاه اصلی به علم:
از نظر تاریخی، دو نوع نگاه به علم وجود داشته است:
۱. نگاه معرفتی یا شناختی: که در آن هدف اصلی علم، کشف واقعیت و رسیدن به حقیقت است. در این دیدگاه، علم ابزاری برای شناخت جهان واقعی و تبیین پدیدههای موجود در آن است.
۲. نگاه کاربردی یا ابزاری: در این نگاه، علم به عنوان ابزاری برای دستیابی به قدرت، کنترل طبیعت، پیشبینی پدیدهها و رفع نیازهای عملی بشر دیده میشود.
در مراحلی از تاریخ علم، به ویژه در عصر حاضر، بیشتر به نگاه دوم توجه شده است. یعنی هدف اصلی از علم، دستیابی به قدرت، فناوری و کنترل بیشتر بر طبیعت و جامعه قلمداد شده است.
از نظر ما این دو نوع نگاه میتوانند جمع شوند بالاخره شناخت واقعیت موجب میشود که انسان قدرت پیشبینی پیدا کند. «العلم السلطان» (علم سلطان است).
اما سؤال اینجاست: «علم چگونه سلطان است؟» یعنی چه نوع قدرتی از طریق علم به دست میآید و چگونه میتوان این قدرت را درک کرد؟
علم و قدرت:
علم میتواند از دو جهت به انسان قدرت دهد:
• قدرت پیشبینی: یعنی اینکه بتوانیم پیشامدها را پیشبینی کنیم، بدون اینکه لزوماً واقعیت پشت آن را کشف کرده باشیم. مثلاً در نجوم بطلمیوسی، هرچند تصویر واقعی منظومه شمسی را نمیداد، اما امکان پیشبینی حرکت اجرام سماوی را فراهم میکرد. این هم نوعی قدرت است.
• قدرت کنترل و دستیابی: وقتی علم به ما واقعیت را کشف کند، میتواند به طور مستقیم ابزارهایی برای دستیابی به طبیعت، فناوری، و رفع نیازهای انسانی فراهم کند.
علم دینی و تلفیق آن با قدرت:
در بحث علم دینی، نگاه به علم به گونهای است که علم نه تنها ابزاری برای کنترل و قدرت باشد، بلکه همراه با کشف واقعیتهای وجودی و کیهانی باشد. یعنی علم دینی، علمی است که:
• واقعیتها را کشف میکند (نگاه معرفتی)
• در عین حال، قدرت و فناوری تولید میکند (نگاه ابزاری)
بنابراین، علم دینی میتواند هم به عنوان کاشف از واقعیت و هم به عنوان منبع قدرت عمل کند. این دو جنبه در علم دینی با هم تلفیق میشوند.
دین و قدرت:
دین نیز میتواند قدرت تولید کند. چرا؟ چون دین دارای گزارههای هستیشناختی (یعنی گزارههایی درباره وجود و حقیقت) و گزارههای ارزشی (دستورها و ممنوعیتها) است. این گزارهها میتوانند:
• جهتدهنده باشند (چه برای علم و چه برای عمل)
• معیار قضاوت شوند ( در مورد درستی یا نادرستی علم و فناوری)
• قدرت تولید کنند ( چه در سطح فردی و چه در سطح جامعه)
بنابراین، دین نیز میتواند به نوعی منبع قدرت باشد، به خصوص اگر بتواند جهتدهی کند و ابزارهایی برای دستیابی به واقعیت و اهداف اخلاقی فراهم کند.
تفاوت قدرت علم دینی با قدرت علم غیردینی:
قدرتی که از علم دینی ناشی میشود، ممکن است از نظر ماهیت و جهتگیری با قدرت علم غیردینی تفاوت داشته باشد. چرا؟
چون علم دینی:
• تنها به قوانین مادی و طبیعی تکیه نمیکند، بلکه
• قوانین الهی، اخلاقی، اجتماعی و معنوی را نیز در نظر میگیرد.
• در واقع، علم دینی با تلفیق تمامی این عوامل، میتواند قدرتی جامعتر و پایدارتر تولید کند.
مثلاً، در یک جنگ، یک طرف ممکن است از تجهیزات و فناوری بیشتری برخوردار باشد (علم غیردینی)، اما طرف دیگر با اتکا به عوامل معنوی، ایمان، اخلاق، و جهتگیریهای الهی، قدرتی پایدارتری پیدا کند. این نوع قدرت، قدرتی است که نه تنها از طریق فناوری، بلکه از طریق تلفیق علم و دین تولید میشود.
علوم دینی و ساخت تمدن:
اگر قرار باشد تمدن اسلامی شکل بگیرد، یکی از عناصر کلیدی آن، علم دینی است. چرا؟
چون تمدن، نه تنها از سختافزار (فناوری، امکانات مادی) تشکیل میشود، بلکه از نرمافزار (ارزشها، جهتگیریها، ایدئولوژی و …) نیز پدید میآید. علم دینی میتواند این دو را با هم تلفیق کند و تمدنی پایدار، عادلانه و هماهنگ بسازد.
در مجموع، میتوان گفت:
• علم قدرت است، چه از نوع کشف واقعیت (معرفتی) و چه از نوع کاربرد و پیشبینی (ابزاری).
• دین نیز میتواند قدرت تولید کند، چون دارای گزارههای هستیشناختی و ارزشی میباشد.
• علم دینی، با تلفیق این دو، قدرتی جامعتر و پایدارتر را میتواند تولید کند.
• بنابراین، برای ساخت تمدن اسلامی، نیازمند علمی هستیم که هم واقعیتها را کشف کند، هم قدرت تولید کند، و هم جهتدهی اخلاقی و معنوی داشته باشد.
در ادامه گفتار قبلیمان درباره رابطه علم و قدرت، میخواهم درباره ارتباط علم، قدرت و ثروت صحبت کنم و در این میان، نقش دین در تولید و جهتدهی این سه عنصر را نیز بررسی کنم.
۱. رابطه متقابل علم، قدرت و ثروت
ما در عصر حاضر شاهد یک تعامل چندجانبه بین سه مفهوم علم، قدرت و ثروت هستیم:
• علم قدرت تولید میکند
علم، به خصوص علم کاربردی، ابزاری است برای دستیابی به قدرت. این قدرت میتواند به شکل کنترل بر طبیعت، پیشبینی پدیدهها، یا دستیابی به فناوری باشد.
• قدرت ثروت تولید میکند
وقتی قدرت در دست گروهی قرار گیرد، میتواند منابع را به نفع خود هدایت کند و این منابع، ثروت تولید میکنند.
• ثروت هم میتواند علم تولید کند
چرا که ثروت، زیرساختهای لازم برای تحقیق، آزمایش و توسعه علمی را فراهم میکند.
این سه عنصر در واقع در یک حلقه متقابل با یکدیگر قرار دارند. هر کدام میتوانند هم سبب و هم معلول باشند. اما سؤال مهم این است: چه جهتگیریای این حلقه را هدایت میکند؟
۲. نقش دین در این رابطه
دین نیز میتواند در این تعامل وارد شود. آیا دین:
• علم تولید میکند؟
• قدرت تولید میکند؟
• ثروت تولید میکند؟
در دیدگاه دینی، به ویژه در اسلام، دین فقط یک سری دستور و نهی نیست، بلکه دارای یک چارچوب هستیشناختی، ارزشی و عملیاتی است که میتواند:
• جهتدهی کند (چه به علم، چه به قدرت و چه به ثروت)
• منبع قدرت باشد (قدرت معنوی، اخلاقی و اجتماعی)
• منبع تولید علم باشد (علم دینی که همراه با شناخت واقعیت است)
• منبع تولید ثروت باشد (با توجه به ارزشهای اقتصادی و اجتماعی دین)
۳. دین چگونه قدرت تولید میکند؟
دین از طریق چند مسیر میتواند قدرت تولید کند:
• تقویت ایمان و روحیه: این عوامل معنوی، قدرت انسان را در مواجهه با چالشها افزایش میدهند.
• ایجاد انسجام اجتماعی: انسجام و همبستگی جامعه، قدرت جمعی را افزایش میدهد.
• فرهنگسازی اخلاقی: اخلاق، به عنوان یک سرمایه اجتماعی، میتواند قدرت انسانها را در زندگی فردی و اجتماعی افزایش دهد.
۴. دین چگونه علم تولید میکند؟
علم دینی، علمی است که:
• واقعیت را کشف میکند (نگاه معرفتی)
• در عین حال، قدرت و فناوری تولید میکند (نگاه کاربردی)
اما متمایز از علم غیردینی است، چرا که:
• تنها به عوامل مادی نمیاندیشد، بلکه
• قوانین الهی، اخلاقی، اجتماعی و معنوی را نیز در فرایند شناخت و عمل دخیل میداند.
بنابراین، علم دینی میتواند:
• قدرت بیشتری تولید کند ، چون تمامی عوامل وجودی را در نظر میگیرد.
• ثروت بیشتری تولید کند ، چون به سمت رشدی متعادل و پایدار هدایت میکند.
۵. دین چگونه ثروت تولید میکند؟
دین میتواند از دو جهت در تولید ثروت نقش داشته باشد:
• جهتدهی به ثروت: دین به ما میگوید که چگونه باید از ثروت استفاده کنیم و چه نیازهایی واقعی هستند.
• ایجاد سرمایههای معنوی و اجتماعی: اعتماد، امانت، همکاری و انسجام اجتماعی، سرمایههایی هستند که میتوانند به تولید ثروت منجر شوند.
۶. تفاوت قدرت دینی با قدرت علمی یا مادی
قدرتی که از دین ناشی میشود، ممکن است از نوع قدرتهای علمی یا مادی تفاوت داشته باشد. چرا؟
• چون دین همراه با جهتگیری اخلاقی و معنوی است.
• چون دین عوامل فرامادی را نیز در محاسبات خود دارد.
• چون دین هم نگاه معرفتی و هم نگاه کاربردی دارد.
بنابراین، قدرت دینی میتواند قدرتی جامعتر و پایدارتر باشد. این قدرت، فقط به کنترل طبیعت نمیاندیشد، بلکه کنترل نفس، جامعه و رابطه با خدا را نیز در بر میگیرد.
۷. جهتگیری قدرت و ثروت
یکی از مهمترین مباحثی که باید مورد توجه قرار گیرد، جهتگیری قدرت و ثروت است. قدرت و ثروت:
• میتوانند در خدمت انسانیت و رشد جامعه باشند.
• میتوانند در خدمت شیطنتها و نزاعهای بیپایان باشند.
دین، در اینجا وظیفه جهتدهی و معیار قضاوت را بر عهده دارد. علم و ثروت وقتی در خدمت انسانیت و سعادت جامعه باشند، میتوانند به تمدنسازی منجر شوند.
۸. علم دینی و تمدن اسلامی
اگر هدف ما ساخت تمدن اسلامی است، باید به دنبال علم دینی باشیم. چرا؟
• چون تمدن، فقط از فناوری و ثروت تشکیل نمیشود، بلکه از ارزشها، اهداف و جهتگیریهای فرهنگی نیز پدید میآید.
• چون علم دینی میتواند هم واقعیتها را کشف کند، هم قدرت تولید کند، هم ثروت تولید کند و هم جهتدهی اخلاقی داشته باشد.
در مباحث فلسفی و اجتماعی، نقش علم به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تولید قدرت همواره مطرح بوده است. این یادداشت در پی بررسی دو نگاه عمده به علم — نگاه معرفتی و نگاه ابزاری — و ارتباط این دو با مقوله قدرت است. همچنین، نقش دین در تقویت و جهتدهی قدرت تولید شده توسط علم، بهویژه در چارچوب «علم دینی»، مورد تحلیل قرار میگیرد.
دو نگاه به علم: معرفتی و ابزاری
علم، از دیدگاههای فلسفی، دارای دو تفسیر اصلی است:
۱. نگاه معرفتی: در این دیدگاه، هدف اصلی علم شناخت واقعیت است. علم به عنوان ابزاری برای کشف حقایق پنهان جهان طبیعی و اجتماعی دیده میشود. این دیدگاه اغلب با مکتبهای فلسفی متعالی همراه است که علم را به عنوان یک فعالیت انسانی با هدف ارتقاء شناخت میپندارند.
۲. نگاه ابزاری: در مقابل، نگاه ابزاری به علم، علم را ابزاری برای دستیابی به قدرت، کنترل و مسلط شدن بر طبیعت و جامعه میداند. این دیدگاه در فلسفههایی مانند پراگماتیسم و برخی جریانهای عصر روشنگری برجسته شده است.
این دو دیدگاه در فلسفه علم و مباحث اجتماعی-سیاسی همواره در تعامل بودهاند. اما این پرسش اساسی مطرح است: چرا و چگونه علم قدرت است؟
علم و قدرت: زنجیره روابط متقابل
علم، بهویژه در دورههای اخیر تاریخ بشر، به عنوان یک منشا قدرت شناخته شده است. این قدرت میتواند در قالبهای مختلفی ظاهر شود:
• قدرت پیشبینی (مانند علم اخترشناسی قدیم)
• قدرت کنترل بر طبیعت (علم کاربردی)
• قدرت مقاومت در برابر سلطه (علم نظامی و فناوری)
• قدرت اقتصادی (علم صنعتی و فناوری)
دین و تولید قدرت
دین نیز میتواند در زنجیره تولید قدرت نقش داشته باشد. دین دارای گزارههایی است که:
• گزارههای “هست و نیست” دارند (گزارههای شناختی)
• گزارههای “باید و نباید” دارند (گزارههای ارزشی)
اگر گزارههای دینی بتوانند واقعیت را کشف کنند، میتوانند همانند علم، قدرت تولید کنند. مثلاً، گزارههای دینی درباره اخلاق، انسانشناسی و جهانبینی میتوانند جهتدهنده فناوریها و رفتارهای انسانی باشند.
در این رویکرد، دین نه تنها جهتدهنده قدرت است، بلکه میتواند خود منشا قدرت باشد ، چون به انسان کمک میکند تا نیازهای واقعی خود را بشناسد و در جهت برآورده کردن آنها حرکت کند.
علم دینی: تلفیق قدرت و جهت
علم دینی، تلفیقی از شناخت واقعیت (علم) و جهتدهی اخلاقی و معنوی (دین) است. این علم:
• از قوانین مادی استفاده میکند (مثل علم غیردینی)
• اما در کنار آن، از قوانین الهی و معنوی نیز بهره میبرد
این دوگانگی باعث میشود علم دینی قدرت بیشتری تولید کند، زیرا:
• عوامل بیشتری را در فرایند شناخت و عمل دخیل میکند
• قادر است نه تنها نیازهای مادی، بلکه نیازهای معنوی انسان را هم برآورده کند
• این گونه قدرت را در جهت انسانیت و نه در جهت سلطه تولید میکند
قدرت دینی و قدرت غیردینی: مقایسه
قدرت دینی، با وجود اینکه ممکن است از نظر منابع مادی ضعیفتر باشد، از نظر استحکام و پایداری میتواند قویتر باشد. چرا؟ چون:
• دین به انسان کمک میکند عوامل معنوی و الهی را بشناسد
• این شناخت به او اجازه میدهد در برابر شرایط غیرمنتظره (مثل بحرانها و جنگها) مقاومت کند
• دین، علم را در جهت انسانیت و عدالت هدایت میکند
بنابراین، قدرت دینی، قدرتی است که نه تنها از عوامل مادی، بلکه از عوامل معنوی و الهی نیز تغذیه میکند .
در مجموع، علم یکی از منابع اصلی تولید قدرت است. اما وقتی علم در کنار دین قرار میگیرد — یعنی وقتی علم به شناخت واقعیت میپردازد و دین به جهتدهی و تقویت این شناخت میپردازد — قدرت تولیدی این تلفیق، قدرتی پایدارتر، انسانیتر و عمیقتر است.
این دیدگاه نه تنها به فلسفه علم کمک میکند، بلکه میتواند زمینهساز درکی جامعتر از توسعه تمدنی، بهویژه در چارچوب تمدن اسلامی باشد.