دین و انسان: رابطه دو سویه و خدمتگزاری

دین و انسان: رابطه دو سویه و خدمتگزاری
پاسخی به دکتر مصطفی ملکیان؛
نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر هادوی نیا عضو هیات علمی گروه اقتصاد اسلامی پژوهشگاه؛

اخیرا آقای دکتر مصطفی ملکیان دو نکته را مطرح کردند که در ادامه به آن می پردازیم:

اول اینکه: هدف دین، خدمت به انسان است. دین برای خدمت به انسان آمده نه اینکه انسان برای آن فدا شود.

پاسخ این است که وی گویی این رابطه را، یک جاده یک‌طرفه تصور کرده است در حالی که رابطه دین و انسان، یک رابطه دو سویه و متقابل است.

این تصور که یا باید دین تنها خدمتگزار انسان باشد یا انسان قربانی دین، یک «دوگانه‌سازیِ» نادرست است. حقیقت این است که این رابطه، مانند رابطه کشاورز و مزرعه است؛ کشاورز هم از مزرعه بهره می‌برد و هم برای بارور کردن آن، سرمایه، وقت و نیروی خود را فدا می‌کند. دین اسلام به صراحت برای سعادت و رستگاری انسان در دنیا و آخرت نازل شده است. قرآن می‌فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (سوره یونس، آیه ۵۷)

«ای مردم، به راستی که برای شما از جانب پروردگارتان پندی [برای دل] و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست و رهنمود و رحمتی برای مؤمنان آمد.»

این آیه به وضوح نشان می‌دهد که دین در خدمت هدایت و درمان بشر است.

اما سوی دیگر این رابطه، مسئولیت و تکلیف انسان در برابر دین است. والاترین مصداق این تعهد، «جهاد» و «شهادتطلبی» است. این فداکاری، نه برای نابودی انسان، که برای حفظ ارزش‌هایی است که خود، ضامن سعادت او و جامعه بشری هستند. چگونه می‌توان جامعه‌ای مبتنی بر عدل و توحید را بدون دفاع از آن حفظ کرد؟ این فدا شدن، در واقع فدا شدن برای حفظ همان دستورالعملی است که نجات‌بخش انسان است. قرآن این حقیقت را اینگونه بیان می‌کند:

﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾ (سوره توبه، آیه ۱۱۱)

«به راستی خدا از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده [در برابر این] که بهشت برای آنان باشد.»

این آیه به زیبایی معامله‌ای دو سر سود را مطرح می‌کند: مؤمنان جان و مال خود را در راه خدا (که همان راه حفظ دین و ارزش‌های انسانی است) فدا می‌کند و در مقابل، سعادت ابدی (جنت) را به دست می‌آورد. بنابراین، این یک رابطه تک‌سویه نیست، بلکه یک همکاری و تعامل مقدس است.

دوم اینکه: اینکه گفته می شود حفظ نظام از اوجب واجبات است بت سازی از نظام است. ایشان این شبهه را مطرح کرده‌اند که گویی «نظام» به یک بت تبدیل شده که باید پرستش شود.

پاسخ این است که اطاعت از «نظامِ عادل» در واقع اطاعت از خدا و حفظ دین است، نه بت‌پرستی.

برای رد این شبهه، بهترین شاهد، ماجرای سجده فرشتگان بر حضرت آدم (ع) است. در قرآن آمده است:

﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ﴾ (سوره بقره، آیه ۳۴)

«و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همگی سجده کردند، جز ابلیس.»

سجده که یک حالت عبادت و خضوع است، مختص خداست. اما وقتی خود خداوند دستور می‌دهد که برای موجودی دیگر (آدم) سجده کنید، این عمل دیگر «شرک» نیست، بلکه عین «توحید» و اطاعت از فرمان خداست. سجده برای آدم، در حقیقت سجده برای اطاعت از امر الهی بود.

«نظام اسلامی» نیز چنین است. نظام، یک ساختار انتزاعی و بت‌گونه نیست. نظام، در نگاه اسلامی، تجلّی اراده مردم متعهد (امت) تحت رهبری یک امام و رهبر عادل (امام) است. امامت و رهبری، ستون فقرات دین اسلام است. بنابراین، حفظ نظام یعنی حفظ همین کالبدی که دین و عدالت در آن جریان دارد. حفظ نظام، در واقع حفظ دین، امنیت، عدالت و تمام ارزش‌هایی است که دین برای تأمین آن‌ها آمده است.

وقتی مطرح می‌شود که حفظ نظام از واجب‌ترین واجبات است، منظور حفظ مهم‌ترین دستاورد دین (یعنی جامعه اسلامی) است. این امر نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید و عبادت است، زیرا اطاعت از فرمان خدا و اولیای اوست. تخریب نظام، به معنای تخریب بستر و امری است که تمام دستورات دین بر روی آن اجرا می‌شود.