توحید تنها وسیله به سوی خدای تعالی
نوشتاری از استاد محمد علی اردستانی (تهرانی) عضو هیأت علمی گروه فلسفۀ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی به مناسبت روز شهادت امام سجاد زین العابدین علیه السلام
ای خدای من! و سیله ام به سوی تو توحید است و دستاویزم این است که چیزی را به تو شریک نمی سازم و الهی را با تو نمی گیرم و به نفسم به سوی تو گریختم، و گریزگاه بدکار و پناهگاه تباهکنندۀ بهرۀ نفس خود و پناهآورنده، به سوی توست.
امام علی بن الحسین السجاد زین العابدین در الصحيفة السجادية در دعائی نورانی میفرماید:
«إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَكَ- إِلَهِي- الْحَمْدُ. تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ. وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسيءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ».
ای خداى من! هدایتم كردى پس به لهو مشغول شدم، و پندم دادى پس سخت دلى نمودم، و نعمتهای نيكويم دادى پس نافرمانى كردم، سپس شناختم آنچه را بازگردانیدی هنگامی که آن را به من شناساندی، پس آمرزش طلبيدم پس درگذشتی، پس (باز به عصیان) بازگشتم پس پوشاندی، پس ای خدای من! سپاس برای توست. خود را در وادیهاى هلاک افكندم و به درههاى تلف درآمدم و در آنها به سوی سطوات و قهر و خشم تو رفتم و به درآمدن در آنها به سوی عقوبات تو رفتم. و سیله ام به سوی تو توحید است و دستاویزم این است که چیزی را به تو شریک نمی سازم و الهی را با تو نمی گیرم و به نفسم به سوی تو گریختم، و گریزگاه بدکار و پناهگاه تباهکنندۀ بهرۀ نفس خود و پناهآورنده، به سوی توست.
امام سجاد زین العابدین علیه السلام در فراز اخیر می فرماید: «وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً …». این سخن بیانگر خصوصیت توحید و انحصار وسیله در رجوع به سوی خدا در آن است. روشن است که مقصود از توحید در اینجا صرفا شناخت نظری نیست. با این وصف شناخت نظری آن می تواند در این مسیر معدّ و ممدّ باشد؛ از این رو به بیانی دیگر از امام سجاد زین العابدین علیه السلام در روز عرفه[۱] در این راستا اشاره میشود که می فرماید:
«أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِيَّتِکَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ کَيْفِيَّتِکَ، وَ لَمْ تُدْرِکِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِکَ. أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَکُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً»
تويي کسي که وهمها از ذاتيّت تو (حقيقت ذات تو) کوتاه است (به حقيقت ذات تو نميرسد) و فهمها از کيفيّت تو (چگونگي تو) ناتوان است و ديدگان، موضع أينيّت تو (جای کجايي تو) را ادراک نميکند. تويي کسي که حدّ بسته نميشوی تا محدود باشي و تمثّل نيافتهای تا يافت شده باشي و نزادهای تا زاده شده باشي.
وجود اصيل، امر متحقّق در اعيان و منشأ ترتّب اثر و موجود بالذات است. وجود مرتبهای دارد که تعلق به غير خود و تقيد به قيدی مخصوص نداشته و مبدأ کلّ است و آن حقيقت وجود است که آميخته به حدّی يا نهايتي يا عدمي يا نقصي يا عمومي يا خصوصي يا صفتي غير از وجود نيست و با نفي همۀ اعتبارات و حيثيات انضمامي يا انتزاعي تعليلي يا انتزاعي تقييدی و بدون ملاحظۀ هر حيثيت حقيقي يا اضافي يا سلبي، مصداق مفهوم عام وجود و مبدأ انتزاع اين معنای کلّي است. حقّ تعالي، حقيقت وجود است که اصل حقيقت و حقّ شيئيّت بوده و در شيئيّت شيء و محوضت محوضت، فرد است و تَشيُّء اشياء و تذوّت ذوات به اوست و صرف وجودی است که تمامتر از آن نيست و در مرتبة ذات خود، از جميع جهات عدمي و همۀ حيثيّات ماهوی و تمام مفاهيم و جميع جهات امکان و امتناع خالي و مبرّاست و وصفي و نعتي جز صريح ذات نداشته و همۀ صفتهای جمالي و جلالي، به احديت و فردانيت او، اندماج در او دارد و غير حقتعالي، حقيقت وجود نيست؛ زيرا غير از حقّ سبحان، يا ماهيتي از ماهيات يا وجودی از وجودات ناقص و آميخته به نقص يا قصور يا عدم است و هيچکدام از آنها به ذات خود، مصداق معنای وجود نيست. محوضت و صرافت حقيقت وجود، تساوق با عدم محدوديت و عدم تناهي وجود از جهت شدّت و عدّت و مدّت دارد، پس حقّّ تعالي وجود غيرمتناهي بلکه فوق مالايتناهي بمالايتناهي است و اطلاق بيانگر آن است. پس حقيقت وجود، «هستي اطلاقي» است.
[۱]. «يوم عرفة هو اليوم التاسع من ذي الحجّة الحرام … قال الطبرسي في مجمع البيان: عرفات اسم للبقعة المعروفة يجب الوقوف بها، و يوم عرفة يوم الوقوف بها … و عن ابن عبّاس: أنّ إبراهيم عليه السلام رأي في المنام أنّه يذبح ابنه فأصبح يروّي يومه أجمع، أي يتفکّر أ هو أمر من اللّه أم لا؟ فسمّي بذلک يوم التروية، ثمّ رأي في الليلة الثانية فلمّا أصبح عرف أنّه من اللّه فسمّي يوم عرفة. و هذا وجه لتسمية اليوم بعرفة لا المکان. و روي ثقة الإسلام في الکافي: من جملة حديث طويل عن أبي عبد اللّه عليه السلام: أنّ جبرئيل انطلق بآدم من مني إلي عرفات فأقامه علي المعرّف فقال: إذا غربت الشمس فاعترف بذنبک سبع مرّات و سل اللّه المغفرة و التوبة سبع مرّات ففعل ذلک آدم عليه السلام و لذلک سمّي المعرّف لإنّ آدم اعترف فيه بذنبه و جعل سنّة لولده يعترفون بذنوبهم کما اعترف آدم، و اللّه أعلم» (سيد عليخان کبير مدني؛ رياض السالکين في شرح صحيفة سيّد الساجدين؛ ج۶، ص۲۶۹-۲۷۱).