مقاومت فرهنگی؛ معنا، امکان و راهبردها

نشست علمی “مقاومت فرهنگی؛ معنا، امکان و راهبردها” توسط گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی، دوشنبه ۸ مهرماه ۹۸ در سالن جلسات ساختمان مرکزی پژوهشگاه در تهران برگزار شد.

 

دکتر مهدی جمشیدی

عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست

انقلاب اسلامی – به همراه خود- نظامات و مفاهیم متفاوتی که آورد، یکی هم به مفهوم مقاومت برمی‌گردد و مطابق رسالت گروه، می خواهیم مقاومت را از زاویه فرهنگی بررسی کنیم. در عین حال بنابراین شد که از همین زاویه،‌ سعی کنیم رویکردهای متفاوت را در کنار هم بنشاسیم تا دریافت‌های جامع‌تر و وسیع‌تری ساخته و پرداخته شود. جناب آقای دکتر متقی از زوایای بین‌المللی به جریان نگاه دارد. آقای دکتر مهام، نگاه ظرافت‌گونه به بحث دارند، آقای دکتر بابایی، ترکیبی از مطالعات برهانی و سیاست‌پژوهی به کار خواهد برد.
حتما قید فرهنگی را در نظر داشته باشید و البته چگونگی‌ها بسیار در این بحث مهم هستند. فصل تمایز این مقاومت در عالم معنای انتقلاب نسبت با مارکسیستی و اسلام طالبانی و داعشی و … نشان داده شود. برای تکمیل و تشریح بحث، در اینجا از نکات ارزنده ارائه دهنده محترم و ناقدان گرامی استفاده خواهیم کرد.

 

دکتر ابراهیم متقی

محقق گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه و ارائه دهنده

بسم الله الرحمن الرحیم. بحث بنده این است که آیا انقلاب اسلامی چه تاثیری در حوزه سیاست خارجی،‌ امنیت ملی و الگوهای کنش در روابط بین المللل برجا گذاشت؟
انقلاب ایران دو تحول بنیادین در روابط بین الملل برجا گذاشت. اول، تحول روش‌شناسی مسلط روابط بین الملل مبتنی بر نشانه های علم‌گرایی پوزیتیویستی و همچنین مبتنی بر قالبهای کمی‌گرایانه.
از سال ۱۹۷۹ به بعد، شاهد هستیم که فرارفتارگرایی در حوزه پژوهش روابط بین الملل ظهور می یابد که قالب آن این است که آیا هنجارها، رفتارها،‌ اندیشه ها، قالبهای تاریخی فراموش شده می تواند بر الگوی کنش بازیگران در فضای روابط بین الملل تاثیری برجا بگذارد یا خیر؟
مفهوم مقاومت از آن مقطع زمانی ظهور پیدا کرد. مقاومت اول ماهیت روش شناسانه داشت و در برابر روش کمی،‌ فضای تحول را در روابط بین الملل اینگونه ایجاد کرد که خارج از فضای ساختاری نظام بین الملل،‌بازیگران کوچک می توانند از طریق الگوی مقاومت نقش آفرین باشند. لذا مقاومت به معنای نقش آفرینی است. به این معنا نیست که بتواند روند سیاست‌ها را تغییر دهد و با هویت پیدا می خورد و بحث این است که من که هستم؟ اگر قبلا بحث اینگونه بود که من،‌ احساس می کنم،‌ پس، هستم؛ بحث جمهوری اسلامی با این اندیشه روبرو شد که: من مقاومت می‌کنم، پس هستم. قبلا مباحث در ادبیات مارکستی مطرح می شد و خیلی‌ها این بحث را داشتند که ادبیات مارکستی مقاومت است که بنده مخالف هستم. بلکه چون تاکید بر دیالکتیک دارد به مقابله و فضای مربوط به تضاد توجه دارد لذا خیلی از بحثهای جنبش‌های مارکستی مقاومت بودند و حتی تئوری‌های مقاومت را صاحبنظران به اقتصاد جهانی و عرصه مجموعه‌های مارکستی پیوند می دهد ولی بنده معقتدم مفهومی است که با حوزه انقلاب ایران پیوند خورده و معادله کنش و سنجش کنش را به هم می ریزد. مفاهیم و کنشی که ایران در حوزه و سیاست بین الملل به کار گرفت نامانوس بود.

نمونه آن تسخیر سفارت آمریکا آن هم به مدت ۴۴۴ روز. غیرمانوس بود به این معنا که، کلارک، تقاضای دیدار با امام راحل را داشت و فکر می کرد با توجه به دیدارهای با مقامات ایران در نوفل لوشاتو انجام داده بود لذا این شرایط برایش فراهم می شود ولی نشد. بنابراین بحث اصلی مقاومت بحث مربوط به یک نوع اعتراض سازنده است. حال اعتراض به چه؟ به ساختار نظام بین المللی. قبلا اعتراضی که وجود داشت ساختاری نبود، بلکه به فرایندها،‌ الگوهای رفتاری بود. بنابراین من فرارفتارگرایی در حوزه مناظرات روابط بین الملل، مرتبط می دانم با فضای پژوهش روابط بین الملل که چگونه کنش‌ها را ثبت می کند و بحثهای مربوط به بعد از انقلاب است. نکته ای که بنده به آن توجه دارم این است که بحث‌های مدنظرمان واتسی و کتاب مورگن و کتاب نظریه سیاست بین الملل. اما در سال ۱۹۸۱ ونت نظریه اجتماعی سیاست بین الملل را منتشر کرد و از فضای هنجاری و فرهنگی نظریه ساختاری روابط بین الملل را نقد کرد.

بحث اصلی برساخت‌گرایی و ساختارکارگزار از اینجا به بعد مطرح شد. بنده در ذهن ناخودآگاه ونت نیستم ولی چون وی با یک سری از ایرانیان حشر و نشر داست از جمله با ناصر هادیان و هادی سمتی. و اینها در ان مقطع بحث مربوط به انقلاب ایران در زمره حامیان بودند و این رویکرد ارائه شد که انقلاب، نه با ادبیات لیبرالی پیوند داشته و نه با ادبیات مارکسیستی. یک بحث جدید که به مولفه های اقتصادی این را برجسته نمی کند و معنای اصلی آن توسعه به معنای کره جنوبی نیست و اینجا بود که اتفافا حوزه های پست مدرن هم، وارد کار شدند. یعنی فوکو وقتی از انقلاب ایران به معنای روح جهان بی‌روح یاد می کند به این خاطر که مبتنی بر مقاومت است و در مقاومت خشونت وجود ندارد بلکه فلکسی‌بیتی وجود دارد.

مقاومت قالب و ادبیاتی را تخریب نمی کند بلکه می‌سازد. واقعیت هم این بود که انقلاب ایران نگاه و روح این بود که امام راحل در قم مستقر شد و بعد از مشکلات قلبی ایشان در تهران ماندند و بر سیاستها نظارت قطعی عینی همه جانبه داشت به این دلیل که فضای مربوط به نهضت آزادی امکان حراست از دستاورهای انقلاب را نداشت. بحثهای مربوط به کردستان، سیستان و بلوچستان و … چالشهایی را به وجود آورده که چنانچه می خواست فضا در الگوی قبلی ادامه داشته باشد طبعا نتیجه ای نداشت و بازرگان این را نمی‌پسندید و در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت، این فضا و الگوی رفتاری را نقد می کند و با الهام از کتاب برینگتون بحثهایی را مطرح می کند که رادیکالیسم در ایران ظهور می یابد و با بنیانهای آغازین انقلاب که روح جدیدی را در فضای جهانی دمیده بود متفاوت است. لذا نگاهم این است که بحثهای ونت در قالب نقش عوامل فرهنگی و هنجاری و بحث مربوط به قالبهای تاریخی یک جامعه هیچ نامی از انقلاب ایران نمی برد. بحثهای اسکاچ فولت می گوید، مذهب شیعه ذاتا مقاومت دارد. به هر ترتیب این فضایی است که انقلاب ایران در ان شکل گرفت و اثری که در آن برجا گذاشت. در مرحله دوم، بحث مربوط به ساختار نظام بین الملل است. ساختار دوقطبی است.

اندیشه های انقلاب اندیشه عبور از ساختار دوقطبی است. مفهوم نه شرقی نه غربی بحث کاملا متفاوت با بحثهایی که مرحوم مدرس داشت با عنوان سیاست موازنه عدمی و مصدق هم در ارتباط با سیاست خارجه موازنه منفی. هر دو یک نگاه سوم داشتند و هر دو یک نوع نگاه تفاوت داشتند. هر تفاوت و تمایزی قالب مقاومت را ایجاد نمی کند و می تواند یک نوع هویت را شکل دهد اما نمی تواند آن را مقاومت نامید.

نگاه بنده این است که عدم تعهد رادیکال، زیربنای مقاومت است و این عدم تعهد، خیلی از دوستان این رویکرد را نمی پذیرند و بحثشان این است که جمهوری اسلامی نگاهش مبتنی بر تعارض دار الاسلام و دارالکفر نیست و ما چه بخواهیم و نخواهیم این واقعیت شکل گرفت و از نظر جمهوری اسلامی کل جهان شرق و غرب مبتنی بر دارالکفر است اما رویا رویی ما با کجاست؟  از زمانی که امام بحث را دارد تا دیداری که مجلس با رهبری داشتند این انگاره ذهنی قابل شاهد است که راه مذاکره با همه باز است و دیدار و قرادادها وجود دارند اما ما در برابر یک سری اقدامات مقاومت می کنیم وقتی که گفته می شود مذاکره نه! این نه به معنای نشانه ای از یک مقاومت است. آیا به معنای نه واقعی است؟ خیر به معنای نه نه نیست. بلکه اینکه شرایط باید آماده شود برای اینکه چنین فضایی حاصل شود و تا آن شرایط چه روندی وجود دارد،‌ نامش مقاومت است. آیا در روند مقاومت تهدید و فشار وجود دارند؟ باید بگوییم بله, هر دو وجود دارند. آسیب پذیری چطور؟ بله. پس مقاومت به معنای این است یک سری شرایط محدود کننده را از طریق قابلیتهای بازدارنده بازتولید می کند. بحثی که من فکر می کنم جمهوری اسلامی از دو سال پیش به بعد در این فضا قرار گرفته این است که توانسته مقاومت به حوزه بازدارندگی پیوند دهد. مقاومت در یک نگاه ابتدا به ساکن به معنای نوعی پذیرش سیاست اجبار و فشار از طریق تحمل است. اما فضای فعلی، مقاومت یعنی از آن زمانی که مطرح شد، سیاست خارجی ما سیاست تهدید در برابر تهدید است. یا اینکه دوران بزن و در رو تمام شده است؛ اگر جنگی شروع بشود شما شروع کنید اما ماهیت نامحدود دارد و لذا اقدام متقابل ما سنگین تر و متعارف خواهد بود.
لذا جمع بندی مباحث بنده:
نظریه پردازان پست مدرن بحث مربوط به مقاومت را با انقلاب ایران مطرح می کنند اما مقاومت پست مدرن به معنای فوکویی این است که همیشه، سیاست، به معنای کنش مبتنی بر قدرت بوده است. و هرگاه قدرتی ایجاد می شده بر برابر قدرت، قدرت شکل می گرفته. در فضای جمهوری اسلامی، مقاومت به معنای پاسخی در برابر قدرت محسوب می شود. یعنی بحث مربوط به فوکو این است که این مقاومت است که جایگزین سیاستهای قدرت شده است. زمانی که دانشجو بودیم وقتی چریک های فدایی تظاهرات می کردند شعارشان این بود که می کشم می کشم آنکه برادرم کشت! شعار انقلابی ها این بود که: برادر ارتشی، چرا برادر کشی؟! طرف مقابل را در وضعیت ابهام قرار می داد. یا بحثی که مربوط به گذاشتن گل در لوله تفنگ بود. استراتژی از لوله تفنگ بیرون می آید و حال با گل نشانه گیری می شود. مفهوم الله اکبر، قالبهای هنجاری و آرمانی در برابر سیاست قدرت به کار گرفته می شود. لذا بحث مطروحه این است که ایران دربرابر قدرت از گزینه مقاومت بهره می گیرد. و به کار می گیرد که مقاومتش ماهیت هنجاری و ریشه های آرمانی دارد. نکته بعد این است که مقاومت تبدیل به یک گفتمان شد که در حوزه سیاست خارجی،‌ در حوزه عرصه زمامداری به کار گرفته شد. نیروی بسیج نیرویی است که مقاومت است با کارکرد معطوف به قدرت و در قالب گفتمان سازی شکل گرفته است. وقتی نگاه می کنیم می بینیم در جریان سازی های اجتماعی و نهادی در حوزه سیاست بین الملل نیز قابل مشاده است که این بحث وجود ندارد که ائتلاف معطوف به مقاومت باشد. بحث اصلی استفان والت مربوط به تهدید و ائتلاف سازی است. بحثی که ایران دارد این است که مقاومت این جریان را از حوزه درون کشوری به حوزه منطقه ای تسری می دهد.

آخرین نکته قابل اشاره این که: مقاومت قابل انعطاف است. لذا فکر نکنیم مقاومت یک نوع سیاست انجمادی است. همان بحثهای لنین. همین بحث را استالین در قالب چارچوب استراتژی جهانی به کار گرفت. به نظرم ما هم رویکرد مقاومت را داریم و هم مذاکره. ما با امریکایی ها در چارچوب مک فالنیل مذاکره کردیم. بحث اصلی این است که وقتی موضوع پایان یافت روند مقاومت در لبنان پایان نیافت. تنها چند گروگان آزاد شد. در مذاکرات برجامی نیز بنظرم چند گام عقب گذاشتیم اما یک ماهیت تاکتیکی داشت. از نظر بنده، ماهیت انتقادی دارد ولی از نظر رهبری به نظرم ایشان سرجمع توانستیم یک سری فشارهای حوزه مقاومت را برداشتیم و توانستیم خودمان را بازتولید کنیم. لذا بحث ترامپ و نقشه راه پومپئو است ۱۲ شرط است که طبعا مقاومت را پایان میدهد. لذا روند مذاکره با امریکا در فضای فعلی تعلیق است. لذا می توان به این مسئله اشاره کنم که مقاومت از حوزه سیاست خارجی ایران عبور کرده همانطور که اندیشه آزادی بعد از کنگره وین ۱۸۱۵ از فرانسه رخت بست اما در کشورهایی مانند اسپانیا اندیشه آزادی خودش را بازتولید کرد. امروزه اندیشه مقاومت تنها مربوط به حوزه داخلی و سیاست خارجی ایران نیست. اگر برگشت پذیری در سیاست خارجی ایران شکل بگیرد روندهای مقاومت چه در شکل ساختاری و چه جنبشهای اجتماعی کارکردهای خودش را در فضای بین المللی خواهد داشت.

 

دکتر محمود مهام

مدیر گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه

در مورد عنوان جلسه، اینکه مقاومت فرهنگی، هم معنا دارد و از امکان گذشته و فعلیت دارد. بنده این بحث را به معنای رابطه فرهنگ و قدرت می فهمم. بنابراین بر اساس درکی که از فرهنگ و فهمی که از قدرت وجود دارد ما صورتبندی می کنیم موضوع فرهنگ مقاومت را و به تعبیری آن را حلاجی خواهیم کرد. هر اندازه که این پیوند فرهنگ و قدرت و فهم ما از قدرت وسیع تر باشد آنچه به آن می رسیم نارس و ناقص خواهد بود و هر اندازه که بتوانیم رابطه و معنای آن را متوجه شده و نزدیک تر شویم در این صورت فرهنگ مقاومت بهتر فهمیده میشود.
بحث انقلاب اسلامی نه به مثابه یک اندیشه، یک موقع ما از انقلاب به عنوان یک مکتب صحبت می کنیم و بحثهای خاص خود را خواهد داشت و نمونه برجسته در این زمینه هم، کاری که آقای دکتر ذوعلم انجام داده اند می توان نام برد که در یک فرایندی مجرای فرهنگ انقلاب اسلامی نگاشته شد و افراد از جاها و شرایط مختلف که قصد دارند در راستای انقلاب اسلامی قدم بردارند و در حوزه فرهنگ بخواهند قدم بردارند چه منشوری را باید داشته باشند. منظر بنده این معنا نیست بلکه انقلاب اسلامی در ایران در یک فاز مقدماتی است و به یک بیان دیگر نوع بحثهایی که ارائه می شود به تعبیری با بیانیه گام دوم انقلاب تناسب داشته باشد و با توجه به نکات مهم در این بیانیه، به نظرم جنس مباحث متفاوت خواهد بود. در حوزه انقلاب اسلامی ۴ دهه بحثها در سطوح متفاوتی داریم و که برای دست اندرکاران شناخته شده است اما به نظرم برای گام دوم کفایت نمیی کند و بحثهای تکمیلی نیاز دارد. به نظرم این اندازه رشد و حرکت اتفاق افتاده است و در سال ۵۷ یا دهه ۶۰ یا ۷۰ نیستیم لذا باید از منظری متفاوت بحث را مطرح کرد.
با توجه به اینکه بنده قید ایران را گذاشتم لذا دامنه بحث محدود می شود. برخی مطالب به عنوان سرفصل مطرح می شود: یکی سطوح مقاومت است که می توان به ذهنی و عینی تقسیم کرد و هر کدام از بخشهای آن می توان به فردی و جمعی تقسیم شوند. نکته بنده در این جلسه این است که معمولا در مباحث عمومی مقاومت، آن را ذهنی و فردی مورد بررسی و توجه قرار می دهیم.
اگر می خواهیم از فرهنگ مقاومت بحث کنیم هم باید ذهنی و هم عینی و هم جمعی و تعامل بین آنها مدنظر قرار بگیرد و این شامل ما و هم شامل مجموعه محور مقاومت می شود.
نکته بعدی اینکه، از فهم و تلقی که از مقاومت داریم که عمدتا همراه با فشار و انعطاف است باید زاویه دید تغییر یابد و تنها بعد سلبی مقاومت دیده نشود بلکه بعد ایجابی مقاومت نیز باید بحث شود و صرفا به صور سیاسی و سخت بسنده نکنیم, که شاید برای گام اول وجود داشته و دارد ولی بحثهای سیاسی و سخت دوره نسبتا موفقی را پشت سر گذاشتند و ما باید وارد بحثهای جدید در این زمینه شویم. که اگر این نباشد بحث از نبرد نامتقارن بی معنا خواهد بود.
نکته بعدی درخصوص آفات مقاومت یا آفات و چالشهایی که به نام مقاومت وجود دارند برمی گردد. که در تقسیم بندی کلی ذهنی و عینی بنده تعبیر خودشناسی را مطرح می کنم که در حوزه ذهنی خودشناسی نادرست می توان آفت یا چالش مطرح شود.حال اگر این خودشناسی در طول زمان مورد توجه قرار می گیرد ضعفی که وجود دارد این است که بسیار چالش زاست که ما خودشناسی اعتقادی و سرزمینی نداریم که البته این دلیل دارد. ولی مطلب اینجاست که خودشناسی ها خیلی محدود و بدون بسط انجام شده و یکی از چالش های فرهنگ مقاومت این است که در حوزه خودشناسی عینی نتوانست آنچنان که باید سروسامان بدهد.
ششمین نکته این است که مثلا مقاومت عاطفی، روانی، سیاسی، اعتقادی، بنده فکر می کنم سرفصلی که وجود داشته ولی کمتر به آن پرداخته شده است مقاومت علمی و سرزمینی است.
هفتمین نکته، بحث درمورد مقاومت نیازمند توجه به ۳ ضرورت است: اول اینکه نیازمند توسعه مفهومی در بحث مقاومت هستیم که از حوزه نظامی به حوزه اجتماعی و اقتصادی بسط یابد. که بدین طریق از حوزه مفاهیم سخت وارد حوزه مفاهیم نرم بشویم. نکته دوم: تغییر مقیاس از ملی به منطقه ای است برای فرهنگ مقاومت. و سومین نکته تکمیل و ترمیم راهبرد از سیاسی- نظامی به علمی- فرهنگی- سرزمینی در مقیاسهای مختلف.
لذا آنچه به عنوان ایران یا سرزمین از آن یاد شد طبیعی است که سرزمینها مشخصاتی دارند که این محدود به ایران نیست و براساس ضرورتها نتیجه گیری بنده این است که فرهنگ مقاومت به شدت نیازمند طراحی نقشه علمی مقاومت مبتنی بر سرزمینهای محور مقاومت است که در واقع پتانسیلهای علمی و طبیعی موجود در این سرزمینها می توانند فرهنگ مقاومت را به صورت عینی و با پشتیبانی کامل در واقع برای حوزه های سیاسی و نظامی به ارمغان بیاورند.
نکته حایز اهمیت در بیانیه گام دوم، تاکید بر فناوری بومی است که چه ایران و چه جهان اسلام باید به این مورد مهم بپردازند.
سند ۲۰۳۰ نکته بعدی ماست که نشان می دهد ترسیم نقشه علمی یک ضرورت است برای حاکمیت جهانی که باید بر داده های سرزمینی مبتنی باشند بویژه آنکه طبیعی است که جمهوری اسلامی و فرهنگ مقاومت و محور مقاومت نیازمند نقشه علمی مناسب برای خودشان هستند. در اینجا بنده به یک عنوان کلی رسیدم: مطالعات زیست بوم شناسی ایران. که روشن است محدود به ایران نیست و سلسله تحقیقاتی است که می تواند پتانسیلهای طبیعی و انسانی که در بیانیه گام دوم به آن اشاره شده است ببیند و به خدمت بگیرد و لذا چالش مقاومت در حوزه عینی را که درواقع خودشناسی واقعی ومیدانی است به صورت مناسبی به خدمت بگیرد و بتواند راه موفقیت و عبور از چالش را فراهم کند.

 

دکتر محمدرضا سنگری

مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه

حدود ۱۰ بار مسئله استقامت در قرآن مطرح می شود. خداوند نتیجه استقامت را در ۴ قلمرو برایمان مطرح می کند: گشایش و رونق اقتصادی،‌ ایجاد امنیت، خوف زدایی،‌ نشاط اجتماعی و ایجاد سلامت روانی. لذا بنده از این عنوان این بهره گیری را کردم که لذا معنویت اجتماعی نیز تقویت خواهد شد. قلمروهای استقامت را که جناب دکتر بابایی اشاره کردند باید گسترده تر دید؛ یکی از آنها استقامت در برابر خود است. انفاق، صبر، ایثار، نمودهایی است از مقاومت در مقابل خویش. وقتی خداوند می‌فرماید: قل إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّه … ؛ برای خدا بایستید، که این سر است که بالاست. الان چندین میلیون انسان وارونه ایستاده اند.
مقاومت در مقابل دوست. بحث اینکه تحمل کجی‌ها بیاوریم. إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها…؛ به تعبیر بنده، شرط رساندن دیگران به بهشت، تحمل رفتارهای جهنمی است.
به قول مرحوم علی صفایی، علی(ع) ۲۵ سال دشمن را تحمل کرد،‌ و ما ۲۵ روز دوستانمان را تحمل نمی کنیم و ۲۵ دقیقه تاب تحمل خودمان را نداریم! نکته مهم و ظریفی است.
مقاومت در مقابل دشمن، که ابعادی دارد که در قرآن می شود کاوید. بحث مقاومت بر راه و صراط مستقیم که چگونه بر راه بمانیم و در راه استقامت بورزیم.

 

دکتر ابراهیم متقی

بحثی که وجود دارد این است که مقاومت مهمترین ویژگی‌اش الهام بخشی است یعنی از یک حوزه و یک عرصه به حوزه و عرصه دیگر تسری می یابد که برای این مسئله باید ۴ ویژگی داشته باشیم. اول اینکه مقاومت بدون انباشت معنا ندارد و باید مازاد داشته باشد. مانند تیم فوتبالی که می بازد هواداران تمایلی به تماشا و تشویق بازی بعدی تیم‌َشان را ندارند. پس، مقاومت باید بتواند عرصه‌اش را از عرصه فرهنگ و اندیشه و اقتصاد مطرح کند. در حوزه اقتصاد،‌ معنای مقاومت خودکفایی و خود اتکایی است. در حوزه روابط بین الملل، مقاومت به معنای اعتبار است. مقاومت باید بتواند مشروعیت داشته باشد که در سه سطح معنا پیدا می کند: حوزه اجتماعی،‌ حوزه ساختار کشور و حوزه نظام بین الملل. مشروعیت زمانی حاصل می شود که بتوانی غلبه پیدا کنی. بحث سوم، هژمونی است. وقتی می گوییم مقاومت یعنی آن را در مقابل یک پارادایم قرار داده ایم. زمانی می تواند باقی بماند و جایگاه پیدا کند که بتواند هژمونی پیدا کند. یعنی اینکه،‌ با دو یا سه الگوی دیگر مقایسه شود و مشاهده کنیم که نتیجه بیشتری می گیرد. یکی از بحثهای موجود در سیاست خارجی ایران،‌ حوزه سیاست سازش است که تاروپود سیاست مقاومت است و نشان داد که نمی تواند مطلوبیت داشته باشد و در تاریخ روابط بین الملل هم در کنفرانس مونیخ منجر به دادن امتیاز به آلمانی ها شد و لذا انگیزش بیشتری نسبت به حملات بعدی پیدا کردند. بنظرم خروج ترامپ از برجام ناشی از همین بود. لذا سازش نیز یکی از گزینه هاست و مقاومت باید در قبال دیگر گزینه ها هژمونی یابد و نشان بدهد که این مطلوبیت بیشتری دارد. اگر پهباد امریکایی ساقط نمی شد، امکان تهاجم امریکا به ما بیشتر می شد. لذا در اینجاست که مقاومت ضمن استخوان‌بندی‌‌شدن بازدارندگی نیز ایجاد کرد. مقاومت اگر موجب بازدارندگی نشود در سطح مجامع، اعتباری نخواهد داشت. در حوزه داخلی، گزینه دیگری نیز وجود دارد که به دیگران کاری نداشته باشیم، واقعیت این است در سیاست بین الملل اگر کاری به دیگران نداشته باشید ، دیگران با شما کار دارند! یعنی مبتنی بر سیاست قدرت هست. شما اگر رها کنید، حتی همین کشورهای کوچک دور و اطراف نیز سرویس امنیتی و … دست به کار می شوند مانند جنایتی که سالهای قبل طالبان انجام دادند.
لذا کاری که باید کنیم این است که به صورت اجتناب ناپذیر، اتئلاف و اتحاد با دیگر قدرتهای بزرگ است. بنابراین این مقاومت را باید انعطاف پذیر کرد که بتواند کارآمدی داشته باشد یعنی اعتبار،‌ مشروعیت، اثربخشی و مطلوبیت در برابر گزینه های دیگر.

 

دکتر محمود مهام
چرا ما فرهنگ را بدون علم و سرزمین می یابیم؟ در حالیکه فرهنگ یک جامعه عامل علوم مسلطی است که در آن جامعه وجود دارند. قدرت را چرا فقط سیاسی بدانیم؟ و چرا فقط در حوزه جنگ؟ قدرت معانی دیگری نیز دارد.
جایگاه فرهنگ کجاست؟ پاسخ می دهیم: در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی. حالا اگر بپرسیم که جایگاه علوم اجتماعی و انسانی در دیگر علوم کجاست؟ لذا اجماع داریم که جایگاه علوم اجتماعی بالاست. حال چرا وقتی از فرهنگ صحبت می شود به ناگاه از بحثهای علمی فاصله می گیریم. حال در نظر بگیریم که هدف غایی مقاومت فرهنگی چیست؟ یک نوع خاصی از زیست جمعی که متناسب با ارزشها و باورهاست که می تواند حفظ و تقویت و ارتقا دهد و اتفاقی که می افتد و مقاومت فرهنگی ایستادگی می کند درقبال تغییراتی است که در حال رخ دادن است. برای مقابله با این حتما نیازمند دانش فناوری است که مقید باشد به زیست بوم به لحاظ فنی و فرهنگی و لازم است که ارتباط فرهنگی در فرایند دیده شود. این مقاومت و علوم ورودی‌هایی دارند که داده های طبیعی یا انسانی دارند و هر یک جداگانه کار می کنند و به نظر می آید نقطه اشتراکی است برای علوم و فناوریهایی که در یک کشور کار می کنند این خواهد بود که در این سرزمین قرار می گیرند.
نکته پایانی اینکه نسبت مقاومت فرهنگی و علمی این‌همانی نیست و می تواند تقسیم بندیهای مختلفی داشت. اما وجهی که بنده عرض کردم از مقاومت علمی و سرزمینی مورد توجه قرار نگرفته است که یک سطح کلیدی و حیاتی است. مثلا دکتر متقی اشاره کردند که مقاومت الهام بخش است، این خوب است ولی متوجه می شوم که سطح روانشناسی است. وقتی موشک ساخته می شود یعنی یک سازمان کار علمی پشت کار بوده است، لذا اگر در مقاومت صحبت می کنیم باید دیده شود و البته صرفا این کافی نیست چون تنها در سطح نظامی است و ما باید از این سطح فاصله گرفته و وارد حوزه اجتماعی- اقتصادی شویم که بدون پشتیبانی علمی – که متاثر از فرهنگ خاص خودش است- امکان پذیر نیست. لذا ضمن اینکه بحثهای روانشناسی وجود دارند مباحث جامعه شناسی هم باید باشند. و در واقع همانطور که به فناوری بومی در بیانیه گام دوم تصریح شده است نیازمند شناسایی دانش و فناوری‌های بومی هستیم. نکته ای که عرض کردم، نقشه علمی مقاومت مبتنی بر سرزمینهای محور مقاومت که تاکید داشته باشند روی علم و فناوری، این همان چیزی است که یک باوری را به صورت عینی ساخته و گفته می شود هر آنچه مدعی هستید چه شکل و صورتی می گیرد، شکل و صورت خود را خواهد گرفت و لذا مقاومت اعتقادی توانسته است کاملا کاربردی مقابله کند.
نکته دکتر متقی هم، به زاویه دید برمی گردد. مقاومت عبارت است از عدم تعهد رادیکال، حال به چه کسی؟ به مرجع معینی که تعهد رادیکال را تعریف می کند. حال اگر زاویه دیدمان را تغییر دهیم و بگوییم در حالیکه مرجعی وجود دارد که تعهدات را تعریف می کند، ما نمی خواهیم بپذیریم! لذا به این می گویند مقاومت! پس می شود اینگونه هم طرح بحث کرد که ما شاخصه های خودمان را داریم و اتفاقا شاید طرف مقابل تعهدات خود را نمی پذیرد. در نهایت جدای از پذیرفتن یا نپذیرفتن،‌ ما به لحاظ مواجهه علمی که منابع آن منابع سرزمینی است باید تعاریف جدیدی را از نحوه تعامل تعریف کنیم که تنها بر پذیرفتن یا عدم آن بسنده نشود، و در واقع بر چگونگی اعمال قدرت و تقابل در این نبرد نامتقارن منتهی شود.