یادداشت دهم
آيا يكنواختی و همیشه ماندن در بهشت کسالت آور نيست؟
نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین عضو هیات علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه برگرفته از کتاب ارزشمند «زندگی در بهشت»
استاد مطهری در این باره مینویسد يكى از اشتباهات بزرگ اين است كه بعضى خيال مىكنند انسان طبعا طالب تنوع است و اصلا تنوع و اينكه لذتها و محبوبهايش را از نوعى به نوع ديگر عوض كند، دوست دارد و خودِ تنوع مطلوب است؛ در صورتى كه اين طور نيست. تنوع طلبی به اين علت است كه مطلوبى قدرت ندارد مطلوبيت خودش را براى هميشه حفظ كند، زیرا آن مطلوبْ مطلوب مجازى بشر است و مطلوب واقعى و حقيقى نيست. اگر شيئى مطلوب واقعى و حقيقى باشد، انسان از او سرد نمىشود و اگر از او سرد نشد طالب تنوع نيست. قرآن کريم ميفرمايد: «در آنجا (بهشت) انسانها طالب دگرگوني (و وضع جديد) نيستند.»[۱] رازش همين است كه آنجا مطلوب واقعى است.[۲] پس اگر واقعاً چيزى مطلوب غريزى و ذاتى بشر باشد، ممكن نيست كه وصالش او را سرد و افسرده كند.
از طرف دیگر در نهاد و غريزه بشر معشوق و محبوبى كاملتر و عالىتر امور اینجهانی است؛ محبوبى كه كمال لا يتناهى است. انسان به دنبال هر محبوبى كه مىرود، در حقيقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود در او مىبيند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مىرود، امّا پس از وصال چون خاصيّت آن محبوب اصلى را در او نمىبيند و احساس مىكند كه اين موجود قادر نيست خلأ وجودى او را پر كند، به سراغ محبوبى ديگر مىرود، و همين طور … مگر آنكه روزى به محبوب اصلى و حقيقى خود نائل گردد؛ آن وقت به كمال واقعى خود كه اتّصال به كمال لا يتناهى است، خواهد رسيد و در بهجت و سعادت كامل غرق مىگردد و براى هميشه آرام مىگيرد و ديگر خستگى و افسردگى و كسالت در او راه نمىيابد (ألا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ)[۳]
بناباین تفاوت ميان نعمتهاى آخرت و اين دنيا همین است كه در اين دنيا انسان طالب تحوّل و تغيّر است، امّا در آخرت طالب تغيّر و تحوّل و نو شدن و عوض شدن نيست.[۴]زيرا بهشت براى بهشتى به عنوان انعامى از نعمتهاى الهى است، يعنى حتّى بهشت جسمانى و لذّات جسمانى هم براى او عنوان كرامت الهى را دارد، بدين معنى كه يك موجود تا در حدّى از عرفان و معرفت نباشد بهشت براى او نمىتواند معنى پيدا كند. براى يك نفر بهشتى، آن اساس لذّتها اين است كه الآن مهمان خالق خودش هست، بر سر سفره خالق خودش نشسته است، يعنى با آن حقيقت پيوند خورده است كه وقتى به آن حقيقت پيوند خورد ديگر مسأله خستگى و تنوّع و تحوّل و از سر كوى او رفتن به جاى ديگر معنى ندارد. به عبارت ديگر، هر چيزى غير از خدا و يا آنچه كه عنوان كرامت الهى و لطف الهى و عنايت الهى و سفره الهى داشته باشد، آنچه كه غير از خداست، براى انسان نمىتواند مطلوب جاودانه باشد و تنها خداست كه براى انسان مطلوب جاودانه است.[۵]
اينجاست كه عرفا نظرى پيدا كردهاند. آنها روى همين حساب، صد درصد معتقدند كه مطلوب واقعى انسان و آن چيزى كه به صورت هدف و ايده و كمالِ آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غير از خدا هيچ چيز نيست و هيچ كس غير از خالق خودش را در عمق باطنش دوست ندارد ، لكن خداوند تبارك و تعالى خودش را در زير پرده اين و آن (محبوبهاى ظاهری و مجازی). پنهانكرده است ادبيات ما از اين مطلب پر است. حافظ مىگويد:
روشن از پرتو رويت نظرى نيست كه نيست منّت خاك درت بر بصرى نيست كه نيست
ناظر روى تو صاحبنظرانند آرى سرّ گيسوى تو در هيچ سرى نيست كه نيست
يا سعدى مىگويد:
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
نه فلك راست مسلّم نه ملك را حاصل آنچه در سرّ سويداى بنىآدم از اوست
آنچه كه در سرّ سويداى بنىآدم مىدانند، همين است كه او جز با خداى خودش با هيچ جا پيوند واقعى ندارد؛ با هرچه پيوند داشته باشد پيوندى است موقتى و مجازى كه روزى اين پيوند را خواهد بريد.[۶]
از همين رو بهشتيان تا ابد در بهشت به سر ميبرند و دلزده نميشوند. افزون بر آن، هر چه بخواهند، به اراده الهي، برايشان پيدا ميشود و آرزوي آنچه ندارند، آزارشان نميدهد.[۷]
[۱]. کهف، آيه ۱۰۸.
[۲] مرتضی مطهرى، مجموعهآثار، ج۴، ص۶۲ .
[۳] سوره رعد، آیه ۲۸.
[۴] مرتضی مطهرى، مجموعهآثار،ج۳، ص ۳۶۹-۳۶۸
[۵] مرتضی مطهرى، مجموعهآثار،ج۳، ص ۵۲۲
[۶] مرتضی مطهرى، مجموعهآثار،ج۴، ص ۶۵۳ و ۶۵۴.
[۷]. مرتضی مطهرى، مجموعه آثار،ج ۲، ص ۵۲۴.