به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر سید حسین فخرزراع عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه در یادداشتی به تعالی فرهنگ پرداختهاست که متن این یادداشت در ادامه خدمتتان ارائه میگردد:
فرهنگ همانند علم، دارای مراتبی است، یک مرتبهی آن حاصلِ اندیشهها و عملکردهای قشر متخصص جامعه میباشد که مسئولیت نظریهپردازی را ایفا میکنند، مرتبهی دیگر عناصر توزیع کننده و اشاعهدهندگاناند که شارحان فرهنگاند و در مرتبهی آخر مصرفکنندگانند که گرچه بیتأثیر در تولید و خلق فرهنگ نیستند اما نقش عمیقتر و دقیقتر و بنیادیتر را اندیشهسازان و اندیشهوران ایفا میکنند.
این کاملا واقعیت دارد که خلق و پیشرفت فرهنگ عمدتا از طریق کار نوابغ برجسته است. ادبیات ایران را در نظر بگیرید، مگر بدون مولانا و سعدی و حافظ و خیام و فردوسی معنا میدهد؟ و تراژدی یونانی بدون نوابغی چون اشیل و سوفوکلس؟ و ادبیات روسی بدون تولستوی و داستایوفسکی؟
برای رشد فرهنگ هر جامعه، آن جامعه نیازمند نوابغ بزرگ و استعدادهای اصیل مورد نیاز است و فرهنگ معاصر باید خود را موظف و مکلف بداند تا زمینهی رشد چنین مردان و زنان برجسته، ممکن شود.
گسترش تعلیم و تربیت و عمیقتر ساختن فرهنگ، اولین خدمتش به انسانیت این است که امکان توسعهی «روحهای آزاد» را به وجود آورد. این روحهای گسسته از بندهای اسارت، از فرهنگ و هنر و ادبیات یاری میگیرند تا بردگی و تصورات ثابت و نفوذ ناپذیر را فروشکسته و به احساسی ناب برسند و هنر و ادبیات را در کاربرد صحیح خود تحقق بخشند. کاربرد صحیح و عمیق این عناصر یعنی تحقق بخشیدن به قوای پنهانی روحانی و جسمانی و اجتماعی و فردی انسان که در نهایت، شکوه و تجلی جلال و کمال بی نهایت الهی، در مراتب مختلف است.
متاسفانه هنر و ادبیات و اصولا فرهنگ در جامعه معاصر ما صرفا کارویژهی مفرحسازیِ خاطر گروهی خاص را به عهده دارد، اگرچه فرهنگ راستین، این وظیفه را هم ممکن است به خوبی انجام دهد اما تنها این نیست و اگر چنین بود تاریخ ما با هنرمندان و ادیبان و حکیمان زیادی وداع کرده بود و اگر موسیقی همین است که متاسفانه هماکنون در خدمت منافع تجاری و استفادههای ابزاری و چه و چه و چه است، یقینا زنجیرهای گرانی بر روح مردی چون بتهوون سنگینی میکرد و آزاد مردی ساده، «عارف» نمیشد و دیگری «شیدا» !
خاصیت ادبیات و هنر بیداری است و آزادگی. هنر و ادبیات اگر شور بهپا نکند و عشق نیافریند و نخنداند و نگریاند و فریاد نکشد اول، خود را خفه کرده است. فرهنگ و هنر و ادبیات راستین از خاکستر خودخواهیها و مطالبات خودپرستانه برمیخیزد آن هم به دست همین روحهای آزاد.
سرعت بخشیدن به مولفههای فرهنگ برای رها ساختن آن از قید نافرهنگ!، بدون گسیختن بندهای تعلق وتکلف از دست و پای این روحهای بزرگ، مانند آتش تندی است که زود به خاکستر مینشیند!
تعالی فرهنگ به کوششی همهجانبه نیاز دارد؛ نگذاریم در حد یک شعار باقی بماند.