اجتناب ناپذیری سبک مدیریت جهادی در توفیق‌مندی گام دوم انقلاب

نشست علمی «اجتناب ناپذیری سبک مدیریت جهادی در توفیق‌مندی گام دوم انقلاب » در راستای برگزاری همایش بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و توسعه علوم انسانی توسط گروه مدیریت پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه، روز چهارشنبه مورخ ۳۰ بهمن ماه ۹۸ در قم مقدس برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این نشست خدمتتان ارائه می‌گردد:

 

حجت الاسلام دکتر علی آقا پیروز
مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست
به دنبال برگزاری همایش ملی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و توسعه علوم انسانی توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی موضوع این نشست علمی نیز در همین راستا قرار گرفت با عنوان اجتناب ناپذیری سبک مدیریت جهادی در توفیق‌مندی گام دوم انقلاب که توسط جناب آقای دکتر حسین بابایی مجرد ارائه خواهد شد. این موضوع بسسیار حساس و مهم و ناظر به بیانیه گام دوم انقلاب در راستای مدیریت جهادی است و نشان دهنده دغدغه مندی ارده دهنده محترم است.

دکتر حسین بابایی مجرد
عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و ارائه دهنده نشست
با توجه به برگزاری همایش ملی گام دوم انقلاب اسلامی و به پیشنهاد پژوهشکده نظام های اسلامی عنوان تحقیق بنده تغییر کرد و عنوان جدید “تغییر میدان عمل و اجتناب ناپذیری دانش مدیریت جهادی برای تبیین و تفسیر آن” است. تا فضا برای طرح بحث در حوزه تحول علوم انسانی ناظر به بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی فراهم شود. از این جهت تغییراتی در متن رخ داد و دلیل تاخیر در ارسال متن مکتوب مقاله خدمت ناقدان محترم نیز همین بوده است.
یک مساله جدی در فضای مدیریت وجود دارد و آن این است که ما جنس جوری از منابع، اصول، قواعد و غایات داریم اما در عین حال در فضای مدیریت و اداره کشور دچار قفل شدگی هستیم. اخیراً مقام معظم رهبری دیداری داشتند و در مورد این جنس جور صحبت کردند. هم منابع بسیار، هم نیروی جوان پرنشاط هم مردم پای کار هم آرمان خوب و غابات مناسب اما می بینیم کار انجام نمی شود. حال در این نشست می خواهیم پیرامون چرایی این مساله صحبت کنیم. احساس می کنم مناسباتی که این اضلاع از هم گسیخته را در تحقق این مساله می تواند کنار یکدیگر جمع کند امر اداره است؛ یعنی این امر به عنوان روح و معنایی است که اجزاء را به صورت متداخل باهم ترکیب می کند و آنها را در مسیر تحقق غایات قرار می دهد؛ از این جهت امر اداره بسیار مهم است. ما در منابع عقلی و نقلی خود اصلی داریم به نام عدالت اجتماعی و ناظر به این اصل مهم که از منابع خیلی شنیدیم، قواعدی داریم که باید مراعات شوند تا اهداف محقق گردد.
مسئله مندی ما در حوزه مدیریت به طور عمده در شرایطی است که جنس جور منابع، اصول، قواعد و غایات را داریم اما در امر اداره قفل شده ایم. اداره، آن روح و معنایی است که مناسبات این اجزاء را طوری مهندسی می کند که اجزاء از هم گسیخته، برای تحقق غایات، در خدمت یکدیگر قرار گیرند. یک مثال برای مهندسی این مناسبات عبارت ساست از:
منابع ملفّق نقلی و عقلی هر دو بر اثبات اصل عدالت اجتماعی تأکید دارند و برخی قواعد تنظیم کننده روابط اجتماعی برای تحقق این اصل را نیز عبارت می دانند از: عدم تصرف به باطل اموال و تصرف رضایت مندانه، حفظ و پوشش سرمایه از مخاطره، گردش اموال در شریان نظام اجتماعی و … اما هدف از تحقق عدالت اجتماعی را ایجاد اجتماع دینی یکپارچه، امت واحده و تحقق مقام خلیفه اللهی می داند. علم مدیریت، متکفل تنظیم مکانیسم هایی است که با ابتناء به اصول و با مراعات قواعد، در جهت تحقق اهداف عمل می کند. مکانیسم سلسله مراتب، مکانیسم بازار و مکانیسم شبکه، سازکارهایی است که می تواند بر اساس آن اصول و قواعد و برای تحقق این اهداف، بازطراحی و بازتدوین شود. این مسئله پهن دامنه امر اداره در کشور را می توان با تمکن و فراخناکی معنایی مدیریت جهادی صورتبندی کرده و تقریری بازگشا و راه گشا از آن ارائه داد.
در بخش دوم بحث پیرامون مدیریت جهادی و دمیدن روح تحول در علم مدیریت باید عرض کنیم امر تبیین تحول(توسعه یا تغییر) علوم با رویکرد فلسفه علمی رایج غرب، دچار چندگانگی است:
یک. استقراءگرایی که علم را مأخوذ از یافته های تجربی دانسته و به تبع یافته های جدید آفاقی، درگیر تحولات جدید علمی خواهد شد و یافته ها و بافته های جدید، خود به عنوان قواعدی جهان شمول، بن مایه تبیین و تفسیر وقایع و رخدادها قرار خواهد گرفت؛
دو. ابطال گرایی پوپری که کذب گزاره های کلی را از گزاره ای جزئی نتیجه می گیرد و علم را مجموعه-ای از فرضیه هایی می داند که به منظور تبیین دقیق صورتی از جهان موقتاً پیشنهاد شده و ابطال پذیر است. در منطق ابطال گرایی، علم با مسئله آغاز می شود و مسئله متفرع بر نظریه است و نه مشاهده.
سه. برنامه پژوهشی لاکاتوشی که علم را برخوردار از ساختاری منتظم دانسته و تاریخ علم را به تأیید این فرضیه می گیرد، معنادهی به مفاهیم را به واسطه این انتظام میسور می داند و نحوه تحول و توسعه علم را مرهون توصیه هایی می داند که مبتنی بر این انتظام است. برنامه پژوهشی، ساختاری است که برای پژوهش بعدی به نحوی ایجابی و سلبی، رهنمون هایی فراهم می کند؛ رهنمون سلبی ناظر به عدم ترک و عدم جرح و تعدیل مفروضات اصلی یا استخوان بندی برنامه است و این مفروضات اساسی با یک کمربند محافظ که مشتمل بر فرضیه هایی معین و ابطال پذیر است صیانت می شود و رهنمون ایجابی حکایت از چگونگی امکان تحول و توسعه برنامه پژوهشی با جرح و تعدیل و یا توسعه کمربند محافظ دارد.
چهار. ساختار انقلاب علمی یا پارادایمی کوهن که پارادایم را مشتمل بر مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آنها می داند که اعضای علمی خاصی آن ها را دربرمی گیرند. پارادایم، منشأ اصول و قواعد علم است. پارادایم، سنت علم عادی مستقر در خود را حفظ و استمرار می بخشد. هر پارادایمی بر اساس اصول و موازین مورد تأیید خود به پارادایم دیگر ارجحیت دارد و ترجیح پارادایمی صرفاً متکی به اصول منطقی نیست. انقلاب علمی عبارت است از طرد یک پارادایم و قبول یک پارادایم جدید از سوی جامعه علمی مربوط در تمامیت آن.
پنج. بر ضد روش فایرابند که وجود یک روش جهانشمول علمی که تمام اصناف معرفت با آن تطابق داشته باشد را مهلک می داند و قائل است نظریات علمی به جای آنکه به کار شناخت جامعه آمده و در تغییر عمیق آن یاری رسان باشند برای دخل و تصرف سطحی در جنبه هایی از جامعه استخدام شده و به نام علم مورد دفاع قرار می گیرند. فایرابند برتری ضروری علم بر سایر اصناف معرفت را رد می کند و آن خردمندی اساسی علمی که در میان معقول گرایان انتقادی مفروض پنداشته می شود را غیراثبات شده تلقی می کند. او روش شناسی های علم را موفق به ارائه قواعدی مناسب برای هدایت فعالیت دانشمندان نمی داند.
رویکردهای فلسفه علمی متأخر از امر تولید علم به مطالعه کیفیت و حدود و همچنین توفیق آن در تبیین واقع پرداخته و هر کدام جهتی از جهات نظریات علمی را مورد مداقه قرار داده است؛ استقرا گرایی و ابطال گرایی جهت مشاهدتی سوژه برای تتمیم کشف یا ابطال کشف خود را مطمح نظر قرار داده است؛ برنامه پژوهشی بر هسته سختی که نظریات بر آن ابتنا داشته و حدود جرح و تعدیل یا توسعه را به کمربند محافظ منتقل می کنند توجه نموده است؛ پارادایم بر قواعد و اصولی که نظریات را جهت می دهد و حمایت مؤثر در بقای پارادایم توسط حامیان آن تکیه دارد و بر ضد روش نیز بر نااطمینانی های امر انکشاف تأکید دارد که هیچ چیز ناممکنی وجود ندارد. مدیریت جهادی با تأکیدی که بر میدان تحقق و انکشافی که دارد و همه این جهات را نیز در همان میدان اختصاصی تمهید می کند به تمام این جهات متوجه است اما با مهندسی و جایشناسی مختص به خود . به همین اعتبار از یکسو وقتی به تبیین و تفسیر واقع می پردازد غفلت سهوی یا تغافل عمدی از آن جهات ندارد و از سوی دیگر وقتی سویه ای هنجاری و ارزشی برای اصلاح پیدا می کند اثر میدانی می-گذارد. از این رو کاملاً مستعد است موازینی را در اختیار دانشمندان قرار دهد برای ارزیابی موقعیت تاریخی که در آن مشغول مطالعه واقع هستند یا بنا دارند تصمیمی برای اصلاح واقع بگیرند.
سومین بخش بحث تبیین میدان جدید و استعاره پیچ تاریخی یا گام دوم انقلاب است. امروز تمدن اسلامی در مقابل تمدن غربی قرار گرفته و هر دو در حال گذر از یک “پیچ تاریخی” هستند. نیروی طبیعی گریز از مرکز در عین ممانعت از سقوط اجسام متحرک در مرکز، امکان انحراف هر دو تمدن از مسیر اصلی را نیز ایجاد کرده و همین موضوع ایجاب می کند که حزم لازم و احتیاط کافی در مدیریت این شرایط داشت. لذا باید اقتضائات این “پیچ تاریخی” را رعایت نمود که عبارت است از:
یک. “شتاب” در عین “حزم و احتیاط”: عقب ماندگی های کشور به جهت ویرانه کردن کشور توسط سلاطین جور و ظلمه و سال ها استبداد و استعمار بالخصوص در دوران پهلوی اول و دوم و تحمیل ۸ سال جنگ نابرابر بعد از انقلاب اسلامی آنچنان قابل توجه است که سزاوار شتاب فزاینده¬ برای جبران و دستیابی به حداقل مطلوب و موجِّه تعجیل برای فعال نمودن تمام ظرفیت¬های کشور است. لکن این شتاب به هیچ¬وجه نباید محملی برای سراسیمگی، اقدام بدون محاسبه و عمل گزاف باشد بلکه شتاب توأم با حزم و احتیاط لازم است که از یکسو حرکت استکمالی را تسریع کرده و از سوی دیگر عقلانیت این حرکت را تضمین نماید.
دو. “توجه به خود” در عین “دفع ترکش های پرتاب شده از سوی دشمنان و جلب ظرفیت های معطل رقبا”: در حرکت رو به پیشرفت کشور در عین خودپایی و توجه به ظرفیت¬های داخلی با نگاهی درون زا نباید غافل از دشمنی دشمنان و ظرفیت های معطل رقبا مبتنی بر نگاهی برون نگر نیز بود. “سربه زیری” در حرکت استکمالی، هم انحراف از اهداف والاست، هم تأذی از اذیت های دشمن و هم محرومیت از ظرفیت های راهبردی محیطی.
سه. “دوراندیشی” در عین “توجه به شرایط موجود”: نباید توجه مطلق به اهداف، یک سالک هوشیار را از اعتنا به شرایط موجود خویش غافل سازد. هیچ نباید فراموش کرد که وضعیت مطلوب از رهگذر اصلاح وضع موجود می گذرد و یک حرکت جوهری باید در وجود آدمی یا اجتماع رخ دهد تا واجد مطلوبیت ها شود و الا اصلاح وضعیت تنها در ساحت ذهنیات و انتزاعیات میسور است نه در صحنه عمل. لذا وضعیت مطلوب همان وضعیت موجود اصلاح یافته یا همان ارتقاء مکانتی است نه امری صرفاً ذهنی یا حتی امری عینی و مکانی لکن در موقعیت جغرافیایی دیگر.
چهار. “لختی و انعطاف” (انعطاف دستگاه ولایت) در عین “صلابت و استحکام”: تحقق پیشرفت های مادی و معنوی در کشور با حفظ هویت (مبانی و اصول) انقلاب اسلامی هیچ تعارضی در ساحت ذهن و هیچ تزاحمی در ساحت عین ندارد که نیاز به حل تعارض یا رفع تزاحم باشد به شرط ابتناء به مبانی نظریه ولایت فقیه و پذیرش قید اطلاق در آن. “نظام سازی، امری جاری و نه دفعی و یکباره است و اصلاح و تکمیل مسیر حرکت، جزو متمم نظام سازی است و دستگاه ولایت فقیه باید با رصد و بررسی مداوم، اشتباهات را تصحیح، نواقص را رفع و نظام سازی را تکمیل کند. ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف پذیری دستگاه ولایت و معنای این مسئله این است که مجموعه دستگاه های تصمیم ساز و تصمیم گیر که رهبری در رأس آنها قرار دارد بطور دائم با انتخاب آنچه درست تر و کامل تر است، خود را بطور مدام متحول کنند و با تکمیل نظام سازی، کشور را به پیش ببرند. قید اطلاق یعنی در دستِ کلیددار اصلی نظام، حالت انعطافی وجود دارد که می تواند هر جا لازم شود مسیر را تصحیح و تکمیل کند” . البته نباید انعطاف در تصحیح مسیر حرکت را با انحراف یا کوتاه آمدن از اصول در مقابل فشارهای بیرونی ملازم دانست بلکه برداشت صحیح از انعطاف پذیری، پاسخ بروز به مسائل تازه در عرصه-های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … است. حتی در مقابل باید گفت الزاماً پیشرفت کشور و رفع شکاف های تمدنی تاریخی در کشور الا و لابد با تمسک به مبانی و اصول قویم انقلاب اسلامی میسور است.
پنج. فرصت ها و تهدیدهای پیچ تاریخی: در این پیچ تاریخی، فرصت هایی وجود دارد که عبارتند از: بیدار شدن ملل آزاده جهان ، ملول شدگی آحاد بشر نسبت به مکاتب و مشارب مادی مارکسیستی، لیبرالیستی، ناسیونالیستی و … و استمداد بشر از قدرت لایزال الهی و اتکاء به وحی یعنی تحول از سیطره‌ی دیکتاتوری معرفتی و ایدئولوژیک به آزادی ملتها و حاکمیت ارزشهای معنوی و الهی ، ایجاد نظم نوین جهان و ایفای نقش نظام اسلامی در آن ، طلایه داری تفکر نظام اسلامی در راهبری ملت ها در این “پیچ تاریخی” ، توفیق الگوی مقاومت جمهوری اسلامی و الگوگیری سایر ملل از آن، عبور از رکود تاریخی امت اسلام و رسیدن به کاروان تمدن و …
و تهدیدهایی که عبارتند از: مهار و سوار شدن بر امواج حرکت عدالت خواهانه امت اسلام توسط مستکبرین ، ضعف، سست عنصری، غرض ورزی و کوتاهی نخبگان و روشنفکران امت اسلامی، سکوت علمای دین در برابر اختلاف افکنی مذهبی، بی تفاوتی نسبت به دمیدن روح امید در جوانان، بی اعتنایی سیاستمداران و زمامداران نسبت به در صحنه نگه داشتن مردم، فقدان همبستگی میان دولت های اسلامی و …
در خصوص کیفیت تعامل مدیریت جهادی با میدان جدید باید گفت میان میدانی که مدیریت متعارف و حتی مدیریت اسلامی در آن ظهور دارد با میدانی که مدیریت جهادی در آن باید تحقق یابد تفاوت هایی وجود دارد و هرکدام مختصات مربوط به خود را دارند. بوردیو از مفهوم میدان یاد می کند و آن را شبکه ای از روابط میان مناصب عینی می داند که این روابط محدودکننده اراده عاملان است و عامل با سرمایه های چهارگانه اقتصادی(منابع)، فرهنگی(دانش)، اجتماعی(روابط) و نمادین(وجهه و اعتبار) خود به کنش گری درون این شبکه روابط اهتمام دارد. آنچه بوردیو در تعریف میدان، متعرض شده است وجود قواعد و منابع در میدان است که تعیین کننده روابط میان کنش گران و کیفیت کنش هایی است که آنها انجام می دهند همچنانکه در گذشته نیز مشخص شد در میدان جهاد (خواه جهاد تکبر، خواه اصغر و خواه کبیر) نیز قواعد (فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (تغابن/۱۶) / لا تُکَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَکَ (نساء/۸۴)/ فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا(هود/۱۱۲)) مورد توجه قرار می گیرند که در سایر میادین تصریح یا تعریضی بدان نشده است و شاید همین سختی هاست که پیامبر (ص) در باب سوره هود و آیه ۱۱۲ آن اینگونه فرمودند که “شَیَّبَتنِی سُورَهُ هُود. وقتی آیه” فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ” نازل شد حضرت فرمود:” شمروا، شمروا- مهیای استقامت شوید” و دیگر کسی او را خندان ندید. در مجمع البیان در ذیل این آیه از ابن عباس نقل کرده که گفت: هیچ آیه‌ای بر رسول اکرم نازل نشد که به قدر این آیه ناراحتش کند، و لذا وقتی اصحابش عرض کردند یا رسول اللَّه پیری به سرعت بر شما حمله آورد و موهای شما را سفید کرد، در جوابشان فرمود: سوره هود و سوره واقعه مرا پیر کرد.
اما به راستی مدیریت جهادی چگونه با میدان جدید تعامل داشته و چه سهمی از تغییر یا مطابقت میدانی داشته است؛ آن هم میدانی که پیامبر (ص) در آن، ابراز پیری می کند؟ آنچه فی الجمله در این باب قابل بیان است اینکه این میدان جدید، قواعد جدید، راهبرد جدید، ساختار جدید، فرهنگ جدید و انگیزه های جدیدی را می خواهد. حفظ موقعیت در میدان جدید از اهم اهداف است. باید تمام سرمایه ها را به میدان آورد تا بتوان در میدان با اقتدار قبل ماند. بر اساس مقتضیات میدان مواجهه با دشمن نمی توان با سستی و غفلت کار کرد بلکه باید همیشه آماده بود. لذا باید توجه داشت که در میدان مواجهه با دشمن به جهت وجود مقتضیاتی که این معرکه دارد لازم است راهبردها، ساختارها، فرهنگ ها، انگیزه ها و رفتارها را به مقتضای شرایط جدید بازبینی کرد.
– راهبردها باید از موضع انفعال خارج شده و در نسبت تحولات محیطی فعال بلکه بیش فعال باشد تا بتواند ابتکار عمل در میادین مختلف مسئله خیز را در دست گیرد. امروزه علوم و فناوری های نوین زیستی، سایبری، شناختی و ریزفناوری ها، عرصه هایی است که غفلت از آن تهدیدزاست لکن به شرط تمکن بر تعیین مناسبات موجود در آن، بسیار فرصت ساز است.
– ساختارهای ایستا، هرمی و سنگین باید به ساختاری پویا، مسطّح و چالاک تغییر یابد. منطق ساخت-یابی به ما می گوید ساختارها در عین محدودیت زایی، توانمندساز نیز هستند. اما چگونه این اتفاق می افتد؟ اینگونه که ساختار نقش اعدادی در کنش گر جهادی خواهد داشت در حالیکه کنش گر جهادی، نقش ایجادی در ساختار خواهد داشت و چون علت ایجادی اقوی از علت اعدادی است لذا همچنان سهم اساسی در تغییر با عامل است نه ساختار. در مدیریت جهادی نیز ساختارهای اجتماعی، ذهنی و زبانی اقتضائاتی را برای کنش گری ایجاد می کند اما این اقتضائات نیز مدیریت می شود. لذا مدیریت جهادی مدیریت صرف بر رفتار نیست بلکه به مدیریت اذهان، قلوب، نظام واژگانی و … هم اهتمام دارد؛
– فرهنگ باید از استیثار، خودخواهی و تمامیت طلبی به ایثار، مظلوم خواهی و حق طلبی تبدیل گردد. از مداهنت به مقاومت، از عافیت طلبی به مسئولیت پذیری، از فرافکنی به پاسخگویی، از عزت در قبال مؤمنان به غلظت در مقابل کافران و … تبدیل گردد.
فرهنگ جامعه ایمانی که می خواهد امر مدیریت جهادی را تعقیب کند از سه نظام مدیریتی، اجتماعی و تربیتی فعال برخوردار است؛ اولاً متأثر از نظام برنامه ای متقن است که غلبه بر سایر نظامات برنامه ای دارد ” لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ” (فتح/۲۸)، ثانیاً اتصال عمیق در خود و انفصال عمیق با غیر دارد “مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ” (فتح/۲۹)، ثالثاً نظام رشد فعالانه دارد “وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ” (فتح/۲۹).
– لازم است انگیزه های فردی و جمعی برای انجام کنش مطلوب در این میدان جدید فعال تر شود. تغییر انگیزه ها به انگیزه بخش کردن اهداف و انگیزه مند کردن افراد است. هدف، تصعید سطح وجودی انسان است. لذا نیل به هدف، تغییر مکانی نیست بلکه تصعید مکانتی است و از این روست که هدف به میزانی که موقعیت وجودی انسان را ارتقاء بخشد می تواند انگیزه بخش باشد. افراد نیز به میزان انگیزش بخش بودن هدف یعنی تأثیر در استکمال انسان، انگیزه می یابند تا آن را محقق کنند. با این تعریف، هدف، رسیدنی است نه انجام دادنی. آنچه برای عامل در نسبت هدف مهم است علم بدان و قدرت بر تحقق آن است. مدیریت متعارف امکان مدیریت این انگیزه های تصعید شده را ندارد؛ اهمیت مدیریت جهادی در این مقام، مدیریت انگیزه هاست. مدیریت انگیزه ها به حفظ آن و جهت-دهی درست آن است. چه بسیار انگیزه هایی که در امتداد مسیر دچار ضعف و انحطاط شدند و چه بسیار انگیزه هایی که به سمت هدف واحد و البته درست جهت نگرفتند. هم جهت سازی بردارهای متعدد انگیزه ها به سمت هدف واحد است که امکان تحقق اهداف را مهیا می سازد.
– رفتارها باید از قالب مکانیکی (انسان به مثابه ماشین) به قالب ارگانیک (انسان به مثابه جزئی از یک پیکره) و بلکه ارگانیسم متداخل(انسان به مثابه پیکره جزئی درون یک پیکره کلی با ترکیب حقیقی و وحدت اعتباری) تبدیل شود. آنچه این ترقی و علو را در رفتار سبب می شود معنایی است که منضم به رفتار شده و آن را به کنش یعنی رفتار معنادار تبدیل می کند. این علو در رفتار از آن جهت ضرورت بیشتری پیدا می کند که مدیریت جهادی در هم تنیده با فرهنگ جهادی بود و از منظر برخی اندیشمندان، فرهنگ، کنش های دلالت گر یا مولد معناست. در این رویکرد از آنجا که هر کنش اجتماعی، وجهی نمادین داشته و فرهنگ نیز جامع معانی و نمادهاست لذا این همانی فرهنگ و کنش اجتماعی را می توان دریافت.
اما بالجمله باید به دنبال الگویی بود تا بر اساس آن بتوان نگاهی جامع به ابعاد مختلف میدان مدیریت جهادی داشت و آن ها را واکاوید.
بوردیو برای توصیف میدان از یک استعاره نظامی استفاده می کند و آن را “عرصه مواضع راهبردی و دژهایی که در یک میدان نبرد بایستی دفاع و یا تسخیر شوند” می خواند. جایگاه های عاملان گوناگون در یک میدان به واسطه مقدار و وزن نسبی سرمایه تحت تملک آن عاملان تعیین می شوند. اشغال کنندگان جایگاه های درون میدان، انواع راهبردها را به کار می گیرند و این نشان از آزادی آنهاست که ساختمان ذهنی شان امکان محاسبه راهبردی را از ناحیه عاملان انسانی نفی نمی کند. این راهبردها به آرایش فعالانه خطوط کنش هدفمندی اطلاق می شود که تابع قواعدی هستند و الگوهای منسجم و از نظر اجتماعی فهم پذیری را به وجود می آورند. از طریق همین راهبردهاست که اشغال کنندگان این جایگاه ها به طور فردی و یا جمعی در صدد حفظ یا ترفیع جایگاهشان بر می آیند. راهبردهای عاملان به جایگاهشان در میدان وابسته است. از این بیان درباره میدان، چند نکته قابل استخراج است: مواضعی که باید دفاع یا تسخیر شوند که تحت عنوان نیازهای سه گانه طبیعی، روانی و اخلاقی از آن یاد می شود؛ جایگاه هایی که در میدان وجود دارد و در سه دسته کنشی، گرایشی و نگرشی جای می گیرند؛ سرمایه هایی که جایگاه ها در میدان تعیین می کند و بر سه منبع حس، قلب و عقل و سه دانش فقه، اخلاق و علوم عقلی ابتناء دارد؛ راهبردهایی که مبتنی بر جایگاه های موجود در میدان در سه طبقه جهاد اصغر، جهاد اکبر و جهاد کبیر صورتبندی می شوند؛ قواعدی که مهیمن بر راهبردها هستند؛ هدف تصحیح حیات انسانی که توسط راهبردها محقق می شود و بر سه محور عدالت، عبودیت و معرفت بنیان گذارده شده است.

دکتر محمداسمعیل رستمی نیا
عضو هیات علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) و ناقد نشست
ورود به این موضوع که مولفه های مهم، دستاوردها و آرمان هایی که در این عبارت مطرح بوده و در موضوع بحث گنجانده شده جای تشکر مضاعف دارد ولی به نظر می رسد دکتر بابایی با همه توانمندی که دارند ضیق وقت باعث شد که نتوانند همه محفوظات خود را در این مجال بیاورند. واقعیت این است که آستانه تحمل در نقد در دکتر بابایی بسیار بالاست و پیشنهاد می کنم از این نشست استفاده شود تا این تحقیق تا زمان برگزاری همایش گام دوم انقلاب با نظرات حضار تکمیل شود تا متن جامع و فاخری برای ارائه به جامعه علمی کشور آماده شود تا به عنوان مرجع علم یبرای دیگران نیز بتواند به حساب بیاید.
اولین نکته‌ای که به نظر می‌رسد در خصوص عنوان نشست امروز این است که عنوان می خواهد چه چیز را مطرح کند؟ توجه به عنوان بحث بسیار مهم است. به قول انیشتین اگر یک ساعت برای حل یک مسئله زمان دارید ۵۵ دقیقه آن را صرف تبیین موضوع کنید تا خوب شناسانده شود. در جلسه قبل تا الان مفاهیم مهمی که در عنوان مطرح بود، بحث بیانیه گام دوم انقلاب، مدیریت جهادی و تحول در علوم انسانی بود؛ این کار ناقد را سخت می کند ما با چهار زیر عنوان مواجه هستیم. آنچه که امروز در این نشست علمی شنیدیم با آنچه که در شورای علمی گروه مصوب شد متفاوت است من علاقه‌مند بودم بنابر وظیفه‌ای که به گردن من گذاشته شده بود نقد خود را با مطالعه در مورد مدیریت جهادی، تناسب و تناظر آن در بحث بیانیه گام دوم و تمرکز آن بر علوم انسانی دنبال کنم. با این شرایط ممکن است دقت نظری که باید در مباحث علمی به خرج داده شود به حاشیه برود.
نکته دیگر این است که دکتر بابایی مجرد ورود قیفی به مباحث دارند. وقتی مباحث به جای این که ذهن را در مورد فلسفه علم با وجود پارادایم ها و نظریه های مختلف متبادر کند وقتی می خواهیم به بحث ورود پیدا کنیم در آن گستره بالایی و به عبارتی در دهانه بالایی قیف می مانیم و به آنچه که خروجی اصلی است و باید از دهانه تنگ قیف بیرون بیاید به آن نمی رسیم. یک وقتی بحث این است که می‌خواهیم مدیریت جهادی را بررسی تطبیقی کنیم و بدانیم این انطباق با کدام پارادایم و فلسفه علم دارد؟ فکر می کنم از همین عبارت اخیر دکتر بابایی در خصوص بحث مدیریت اسلامی این قرابت را در پارادایم یا به تعبیر خوب ایشان تحت عنوان مکتب مدیریت جهادی در همین پارادایم رویکرد اسلامی بررسی کنیم و به خاطر اینکه راحت‌تر و بهتر بتوانیم نتیجه بگیریم روی آن تمرکز داشته باشیم. من مایل هستم یک الگوی که خیلی ساده هم هست برای همه تحقیقات بکار بگیرم: اول اینکه عنوان چیست؟ سوال آن چیست و پاسخ آن چیست؟ اگر این قواره کنترل تحقیق را مورد نظر قرار بدهیم شاید از سوالاتی که مطرح می‌شود و انطباق با این الگو ندارد پرهیز می کنیم. دکتر بابایی می‌خواهند بگویند آیا مدیریت جهادی قابلیت تبدیل به دانش دارد یا خیر؟ من می خواهم بگویم این اصلا سوال اصلی ما نیست عنوان می‌گوید من پذیرفتم که مدیریت جهادی دانش هست حال که دانش است می‌خواهیم این دانش را تبیین و تفسیر کنیم. بنابراین آنچه که جان کلام در آن نهفته است با متفاوت بودن در عناوین چهار گانه ای که الان استنباط می‌کنم و مخصوصاً برداشت چندگانه ای که ما از عنوانی که در متن استنباط می کنیم خیلی متفاوت است که باید قدری شفاف شود مخصوصاً خروجی این نشست کمک کند تا زمان برگزاری همایش اصلی متن کامل و جامعی نگاشته شود.
در خصوص نکات محتوایی تحقیق نیز باید اشاره کنم در صفحه هفت مقاله به عناوینی مانند میدان جدید، قواعد جدید، راهبرد تجدید، ساختار جدید، فرهنگ جدید و انگیزه های جدید اشاره شده است. این جدید بودن هایی که در رویکرد اسلامی مطرح کردید ما در اینجا باید نگاه احیاگرانه به آنها داشته باشیم، نگاه جدید نداریم! ممکن است در بخشی از مولفه‌ها مثل راهبردها که قابل جابجایی و بروزرسانی است در برخی از مفاهیم این را بپذیریم اما در مورد قواعد کلی بحث جدیدی نداریم، چون ما به سمتی می‌رویم که این ها را از منابع دینی خودمان استخراج کنیم، در منابع دینی کشف آنها را مدنظر قرار می دهیم و احیای آن ها را مد نظر داریم. اگر به دنبال دریافت پاسخ خود از آن عنوان نشست امروز داشته باشیم دنبال این هستیم که بدانیم اگر مدیریت جهادی را به عنوان دانش پذیرفتیم الان چگونه آن را تبیین و تفسیر می‌کنیم؟ باید به این سوال پاسخ دهیم که در بخشی از سوالاتی که طی متن مطرح می شود اگرچه این متن اهمیت دارد ولی محتوای آن به نوعی گریز از اینهاست. مثلاً در خصوص مطلب کیفیت تعامل مدیریت جهادی با میدان نبرد دیگر این تبیین نیست بلکه همان هدف اولیه است که دنبال آن بودیم. نکته دیگر این است که شما به همه مسائل نگاه مسئله شناسانه و مسئله محوری دارید، به نظر می رسد این حساسیت را داشته باشید آنچه که ما دنبال آن هستیم موضوع محور است یا مسئله محور؟ یا آنجا که ما به سمت تعالی می‌رویم و رسیدن به آرمان ها را دنبال می‌کنیم، دنبال کردن آرمان‌ها مسئله محور است یا موضوع محور؟ شروع بحث شما این را می گوید که مسئله ما و تمکن مدیریت جهادی یعنی متن شما مساله محور است. از این نکته خواستم این استفاده را کرده باشم که می خواستم تاکید کنم ما همه چیز را مساله محور نبینیم این طور نیست که هر آنچه ما دنبال آن هستیم مسئله محور باشد.
خدمت جناب آقای دکتر بابایی این پیشنهاد را دارم که با دقت نظری که دارند به متن بیانیه گام دوم توجه کنند با تطبیق در موضوع می تواند دسته بندی خاصی ایجاد شود. چه اگر تمرکز روی بحث تمدن اسلامی، آمال و اهدافی که در آنجا هست چه در علوم انسانی اسلامی. جان کلام ایجاست که چون بحث بیانیه گام دوم مطرح هست باید بیشترین بهره را از خود متن بیانیه و دسته بندی های دقیقی که دارد ببریم چراکه این متن ظرفیت و فرصت هایی دارد که به تکمیل بحث خیلی کمک می کند، مخصوصاً اگر می خواهیم متن را بسط بدهیم چند مولفه مهم دارد؛ مولفه مربوط به خودسازی، جامعه پذیری، تمدن اسلامی، تناسب و تناظر مفاهیم مربوط به مدیریت جهادی و ایجاد و ارتباط و پیوند بین این ها .

دکتر علی نجات بخش اصفهانی
عضو شورای علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و مدعو نشست
برداشت من این است که با توجه به حوزه هایی که می تواند مدیریت را تعیین کند شما می خواهید بگویید که مدیریت جهادی هنوز به بلوغ کافی نرسیده است. اگر همچنین تصوری راجع به مدیریت جهادی هست و واقعاً دنبال کار اثبات و دنبال تطبیق نیستیم که مدیریت جهادی خودمان را با مدیریت هایی که علم رایج می‌گوید مثل نظریه پردازی هایی که در پارادایم ها مطرح می شود ابطال گری ها و سوژه‌هایی که مطرح کردید به نظر من جای یک چیزی در این ارائه شما خیلی خالی است و آن هم این است که ما در چهل و یک سال بعد از انقلاب اسلامی نهادهای جهادی داشتیم که این نهادها مثل جهاد سازندگی و مدیریت هایی که بر نهاد سازندگی بوده و سایر جاها از جمله همین مساله که اخیرا مواجه شدیم مثل شهادت حاج قاسم سلیمانی به نظر ما بیاییم تلاش کنیم؛ لب کلام من این است که اگر تجربه هر مسئله دیگری را مورد توجه قرار می دهیم بالاخره انقلاب اسلامی در این چهل سال تجربه بسیار بالایی کسب کرده قرآن و سنت و روش اجتهادی معهود را اصل قرار دهیم و بعد مدیریت جهادی را از این منظر مورد بررسی قرار دهیم حال اگر وجه تمایز یا اشتراکی با مدیریت اسلامی دارد نیز بیان کنیم اما شاخص‌های مدیریت جهادی را با عملکرد مسئولین جهادی بعد از انقلاب مورد بررسی قرار دهیم چراکه حداقل چهل مدیر جهادی مثل شهید صیادشیرازی داریم و چهره های انقلابی دیگری که می توانیم در موضوع بحث در مورد آنها مثال بزنیم، بیاوریم و علم مدیریت را روی آن‌ها بسنجیم.

جناب آقای وحید وثوقی‌راد
محقق موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدعو نشست
به نظر می رسد از ابتدا بحث تطابق عنوان با محتوا که بسیار هم مهم است ابهام دارد. در بیان مسئله نیز به نظر می‌رسد دکتر بابایی مجرد یک چیزی را مسلّم گرفته اند در حالی که اینطور نیست این صرفاً یک پیش فرض است. مثلاً همین بحث جنس جوری که با استشهاد از بیانات مقام معظم رهبری آوردید به نظر می‌رسد این جنس جور ناظر بر منابع سخت افزاری است که ما داریم، این که می فرمایید در مقام عمل چرا عملیاتی نمی‌شود به نظر می‌رسد برمی‌گردد به مقوله نرم‌افزاری که بحث نظریه کیفیت اداره جامعه و کیفیت مدیریت جامعه است که به نظر می رسد اصلا جنس ما در این حوزه جور نیست یعنی شاید از حیث منابعی که می خواهیم مدیریت جهادی یا کلان حاکمیت جامعه را استخراج کنیم منابع آن را داریم ولی مشکل اینجاست که اصول و قواعد را استخراج نکرده ایم؛ مثلاً بحثی که آیت الله جوادی آملی نقل می کنند که ما باید در همه حوزه ها مانند اصول فقه به دنبال اصول برویم. مثلاً در مدیریت باید اصول مدیریت را استخراج کنیم چراکه این اصول را اکنون نداریم که با این اصول مستخرج دنبال عملیاتی کردن امور باشیم؛ حتی ممکن است مواردی که اکنون داریم غلط باشد و اصلاً اصل نباشند یعنی عمومیت ندارد و قابل تعمیم نیست!
به عنوان مثال اصولی که ما در فقه استخراج می‌کنیم اصل برائت آیا می توانیم این اصل را در مدیریت جهادی نیز استفاده کنیم؟ در مدیریت می گویند اصل بر عدم برائت است مثلاً در انتخابات صلاحیت فرد باید احراز شود، اصل عدم صلاحیت است ما باید این صلاحیت را احراز کنیم، اصل برائتی که ما در فقه فردی استفاده می‌کنیم اینجا اصلاً در فقه اجتماعی و در اداره جامعه اسلامی کارکرد و کاربرد ندارد و یک خلط مبحث صورت گرفته است.
مثالی که زدید که اصل بر عدالت اجتماعی است آیا تحقیق جامع روی این شده که ما قواعد را به این شکل استخراج کرده‌ایم؟ وقتی مدیریت جهادی بحث می‌کنیم حتی در پیشنهاد های نهایی که داده می‌شود؛ مثلاً چابک بودن، اینکه ساختار ایستا نباشد و پویا باشد، راهکارها عملیاتی باشند یا فرهنگ باید ایثارگرانه باشد، می‌خواهیم بگوییم در همین‌ها مدیریت اسلامی و مدیریت جهادی استخراج نشده، این ها مولفه های مدیریت غربی است که در کشور ما پیاده می‌شود، این که ساختار موجود قابلیت تحقق ندارد به منزله این نیست که اصول مدیریتی اسلامی به این شکل استخراج نشده است.
سوال دیگری که برای برنده مطرح بود این است که بحث میدان جدیدی که می فرمایید، مدیریت اقتضایی را در ذهن ما متبادر می‌کند. ما یک میدان جدییدی داریم که اقتضائات جدیدی دارد. می گویید مدیریت هم باید اقتضایی باشد اینکه فرهنگ شما غنی باشد، این اقتضائات باید با فرهنگ اسلامی همخوانی داشته باشد، آیا اسم این را مدیریت جهادی و مدیریت اسلامی می‌گذاریم یا این همان مدیریت اقتضایی است که غرب هم گفته است و اقتضائات آن متناسب با فرهنگ ما متغیر است؟ اقتضائات آن شرایط جدید، فعال بودن و سریع بودن است این ها را ما از فرهنگ اسلامی گرفتیم این همان از است یا چیز جدیدی است که تحت عنوان مدیریت جهادی مطرح می شود؟

دکتر محمدرضا احمدی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه امام صادق(ع) و مدعو نشست
نکته ای که بنده دارم این است که از عنوان نشست نتوانستم درک کنم که مسئله ما دقیقاً چیست؟ به دنبال حل چه مسئله‌ای در این وادی هستیم؟ آیا مدیریت جهادی مشکلی دارد که می خواهیم آن را حل کنیم که کارآمد شود یا ما مشکل خاصی داریم که می‌خواهیم مدیریت جهادی برای ما آن را حل کند ولی می‌گوییم مدیریت جهادی که تا به حال آن را شناختیم قادر نیست و باید انضمام هایی به آن داشته باشیم و کارهایی با مدیریت جهادی کنیم که بتواند مسئله ما را حل کند.
با توجه به چند آیه ای که دکتر بابایی استشهاد کردند و برای بنده نیز به نوعی تازگی داشت با توضیحاتی که ارائه فرمودند من به برداشتی رسید و آن اینکه عمده مسائل راهبردی که ما داریم از نوع مسائلی نیست که با علوم رایج مدیریت قابل حل باشد! از این جهت جنس مسائل ما با قابلیت های دانش مدیریت موجود جور در نمی آید! برای اینکه بتوانیم مسائلی که با آنها مواجه هستیم را حل کنیم یکی از پیشران ها در گام دوم جوان سازی هست یعنی ما به یک دانش و نگرش جوان نیاز داریم آن هم جوان نه به معنای کم سن و سال. غیر از آن حرف‌ها، رویه‌ها، سبک ها و گفتمان هایی که تا به حال در این چهل سال با آنها رقابت کردیم ولی موفق بیرون نیامدیم، از اینها باید رویگردان شویم، چشم ها را بشوییم جور دیگر مسائل را ببینیم. در بحث ظرفیت هایی که فرمودند ما قابلیت ها و ظرفیت های بسیار فراوانی داریم اما یک سیستم عامل یا نرم افزاری که قابلیت داشته باشد که این ظرفیت‌ها را بشناسد، بپذیرد که داریم و معتقد باشد که می‌توانیم و هم این قابلیت را داشته باشد که این ظرفیت ها را فرآوری کرده و در جهت تحقق اهداف به کار بگیرد؛ این قابلیت را هم داشتیم و هم نداشتیم! یعنی به یک تعبیر از اول انقلاب تا به حال در این ۴۱ سال با دو گانه مدیریتی و دوگانه گفتمانی مواجه بودیم. یک گفتمان، سبک مدیریت و حکمرانی معتقد به اصول و ارزش‌های اساسی انقلاب و معارف اسلامی بوده و با این اصول به جنگ حل مسائل پیش روی نظام و انقلاب رفته است؛ هرچند به جز شخص مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی(ره) حتی پیروان این دو بزرگوار و کسانی که واقعاً داعیه ولایت مداری داشتند و راست هم می‌گفتند و هنوز نیز پایبندی، آشنایی و قابلیت کارکردن صد درصد با این سبک مدیریت حکمرانی را شاید نداشتند ولی توفیقات فوق العاده ای در این زمینه داشتند.
استفاده می کنم از یک جمله‌ شهید حاج قاسم سلیمانی که روی آن تاکید داشتند: قبل از اینکه شهید بشوی باید شهید باشی! یعنی قبل از شهادت اگر شهید بودی شهادت نصیب تو می شود. جنس مسائل ما جنس نظامی که داریم جنس اهداف و آرمان هایی که انتخاب کرده ایم از جنس دیگر است؛ گفتمان دیگری را مطرح می‌کنیم.
قرآن کریم خطاب به علمای یهود می فرماید: «وَلَکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ»(آل عمران/۷۹) اگر می خواهید حرف دین بزنید و مسیر دین را طی کنید و آرمان‌های دینی و الهی را محقق سازید باید ربانی باشید. حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز می فرمودند: ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاست یعنی جنس مسائل ما از جنس مسائلی است که انبیاء با آنها مواجه بودند و برای اینکه بتوانیم این مسائل را حل کنیم باید از جنس انبیاء باشیم.
خود انقلاب اسلامی یک جهاد اکبر است: «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَجاهِدهُم بِهِ جِهادًا کَبیرًا»(فرقان/۵۲).
اصلاً مسائل ما از جنس مسائل جهادی است، برای اینکه این مسائل را حل کنیم حتماً باید قبل از اینکه مدیر جهادی شویم باید مجاهد فی سبیل الله شویم و قبل از اینکه مجاهد فی سبیل الله باشیم باید رِبّی باشیم: « وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ»(آل عمران / ۱۴۶)
با این شرایط می شویم مدیر جهادی و تلاش در راه جهاد فی سبیل الله انجام می‌دهیم، اگر اینگونه شد:« وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(عنکبوت/۶۹) اینگونه مدیریت جهادی خودش زاییده می شود.
در جایی بحث بود راجع به شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی که ایشان چگونه به این مقامات رسید با وجودی که علوم آکادمیک و حتی علوم آکادمیک نظامی به آن شکل نخوانده بود؟ به تعبیر پروفسور عسگرخانی که از استراتژیست های معروف کشور هستند ایشان می فرمود: من معتقدم شهید سلیمانی یکی از بزرگ‌ترین استراتژیست های قرون متأخر است و نظریات استراتژیکی ایشان در دانشگاه های بزرگ دنیا باید تدریس شود. شاید مزاح باشد که یکی از سعادت های شهیدسلیمانی این بود که هیچگاه علوم آکادمیک و تحصیلات تکمیلی امروزه را نخواند اگر خوانده بود مغر ایشان را پر می‌کردند که مکتب کپنهاگ و استکهلم چه می گوید!
ایشان این توفیق را پیدا کرد که ربی شد، مجاهد شد، اخلاص داشت، ولایت‌مدار و ولایت پذیر بود، صادقانه حرف زد و عمل و خداوند شهادت را نصیب او نمود! این جمله ای که دکتر بابای مجرد از آیات سوره مبارکه نساء آیه ۲۹ استفاده کردید به نظر من جان مایه بحث شما این هاست! اصلاً جنس دانش مدیریت جهادی از جنس دیگر است و مسائل میدان جهاد فی سبیل الله هم از جنس مسائل دیگر است، با روش های عادی و رایج تولید دانش، مدیریت جهادی قابل تولید نیست. شهید قاسم سلیمانی مهر تاییدی بر دوگانه مدیریت جهادی شد؛ یعنی قله و اوج مدیریت جهادی تراز انقلاب اسلامی که مطرح می‌کنیم در ایشان متجلی بود. گفتمان دیگری که معمولاً در این چهل و یک سال از صندوق‌های انتخابات بیرون آمده و همیشه خود را در مقابل گفتمان اصیل انقلاب اسلامی قرار داده و مطرح کرده است، چه ملی مذهبی ها چه تکنوکرات های دوره سازندگی، اصلاح‌طلبان، چه برخی اصولگرا ها و چه دولت فعلی که گفتمانی غیر از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی را مطرح کردند و شما می‌بینید که وقتی نمی توانند مسائل اصلی نظام را حل کنند به حاشیه سازی می پردازند چون قادر نیستند با علم مدیریتی موجود مسائل استراتژیک نظام را حل کنند. با توجه به صحبت هایی که در این نشست شد فکر می‌کنم در این فضا و حال و هوا باید در مورد گام دوم انقلاب صحبت کنیم اینکه چرا رهبری در گام دوم انقلاب روی جوانان تمرکز کردند و خیلی مباحث دیگر.

حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی
رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه و مدعو نشست
حقیقتاً من متوجه نشدم که چگونه مدیریت جهادی تبدیل به دانش می شود؟ ما را با خودتان همراه نکردید که بگویید این دانش به کجا می رسد؟ به عبارت دیگر شاید کسی ادعا کند که تمام مشکلات سر بی‌تدبیری هاست و الا در این صورت مشکلی ایجاد نمی شد و چه کسی گفته مشکلات ما بر سر دانشی است که می‌خواهد مشکلات و مسائل را کند یا خیر! و ما این دانش را داریم یا خبر! چیزی که ما نداریم را شهید سلیمانی رفت و ایجاد کرد و همان چیزی که داریم را مدیران نتوانستند بخوبی انجام دهند و مدیریت کنند. آیا مدیریت جهادی از سنخ نظر است، ما در آن بحثی نداریم اما اینکه سنخ مدیریت جهادی دانش است یعنی خودش یک دانشی است در عرض دانش های دیگر این جای سوال است! مثلاً ما بگوییم دانشی داریم به نام مدیریت جهادی، دانشی داریم به نام مدیریت غیر جهادی و دانشی داریم به نام مدیریت رایج. آیا می‌شود چنین چیزی گفت یا نه این ها تنها یک گرایش هستند یا سنخ آنها سنخ یک رویکرد است.
نکته دوم اینکه این بحث چه ارتباطی با بیانیه گام دوم دارد؟ فرض کنید در گام اول یک دانشی نداشتیم که باید می داشتیم، متنی داشتیم که باید بازخوانی کنیم، چگونه از گام اول به گام دوم می رسیم و می خواهی چه کار کنیم؟ می خواهیم دانش تولید کنیم؟!

حجت الاسلام دکتر علی آقا پیروز
مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و دبیر علمی نشست
به عنوان جمع بندی مطالب ناقدان و مدعوین محترم باید عرض کنم راجع به عنوان فرمودند که تغییر کرده و متفاوت است آنچه در مقاله آمده با آنچه که عنوان نشست را به خود اختصاص می‌دهد متفاوت است و خوب بود که عنوان بر توسعه علوم انسانی و گام دوم انقلاب متمرکز می شد. فرمودند به جای پرداختن به مباحث فلسفه علم، خوب بود بیشتر روی اصل مدیریت جهادی متمرکز می شدید و موضوع را شفاف تر مطرح می‌کردید. فرمودند ما نیاز به نگاه جدید نداریم، نیاز به احیاء نگاه داریم، در منابع دینی این ها را داریم چیز جدیدی نیست؛ نیاز به احیاء قوانین، راهبردها و انگیزها داریم. اگر مدیریت جهادی را به عنوان دانش بپذیریم باید دنبال این باشیم که چگونه آن را تبیین و تفسیر کنیم. فرمودند شما در همه تحقیقات خود مسئله محور عمل می کنید این جا ترجیح با این است که موضوع محور باشید و بحث مدیریت جهادی را به خوبی تبیین کنید.
اگر به بیانیه رجوع می‌کردید در بیانیه دسته بندی خوبی وجود دارد که بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت و از ظرفیت بیانیه استفاده بهتری می‌شد کرد. شاخص‌های مدیریت جهادی را فرمودند باید از مدیران جهادی نظام استخراج کنیم و جای این بحث در متن شما خالی است. فرمودند که منابع و جنسی که شما فرمودید جور هست اتفاقاً اصلا جور نیست و اگر باشد هم مربوط به سخت افزار است. مدیریت جهادی از جنس نرم‌افزار است و این جور نیست و باید در این زمینه بیشتر کار شود. این که فرمودید متناسب با میدان جهادی مدیریت جهادی شکل می‌گیرد و باید انجام شود این همان مدیریت اقتضایی است که چیز جدیدی نیست. فرمودند شما دنبال چه مسئله ای هستید و می خواهید چه مشکلی را حل کنید؟ مشکل مدیریت جهادی را می‌خواهید حل کنید یا مشکل ما را با مدیریت جهادی می خواهید حل کنید؟ این خیلی روشن نیست. رویکرد جدیدی ارائه شد و آن این بود که عمده مسائل راهبردی ما به گونه ای نیست که بتوانیم با مدیریت رایج آنها را حل کنیم، جنس مسائل ما جنس کارهای ما با مدیریت جدید جور در نمی آید ما دنبال یک نگرش و دانش جدید باید باشیم، باید دنبال مدیریت جهادی در یک کلمه باشیم تا بتوانیم این مشکلات را حل کنیم.
اینکه فرمودند میدان را باید بفهمیم، لازمه مدیریت جهادی این است که شما یک فهم خوب از میدان پیداکنید، میدان را روی فرهنگ، رفتار و انگیزه ها باید تعریف کرد. میدانی که ایشان فرمودند از جنس میدان و موقعیت نیست اینکه باید انگیزه‌ها و فرهنگ ما اینگونه باشد اصلا به خود مدیریت جهادی باز می‌گردد نه به میدان. بحث میدان یعنی موقعیت و وضعیت. ما باید وضعیت را شناسایی کنیم و بگوییم متناسب با این وضعیت و موقعیت باید از این سبک مدیریت جهادی استفاده کرد در حالی که مواردی که دکتر بابایی ذیل میدان مطرح کردند در ذیل ویژگی‌های مدیریت جهاد جایی می گیرد نه خود میدان مدیریت جهادی.

دکتر حسین بابایی مجرد
عضو هیئت علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و ارائه دهنده نشست
این که ناقدان محترم فرمودند عنوان چندگانه شد، عنوانی که ابتدا ارائه شده بود ناظر به بیانیه گام دوم انقلاب بوده و قصد بنده نیز این بود که نسبت سنجی کرده و بگویم مدیریت جهادی و بیانیه گام دوم؛ بعد هم عرض کردم اجتناب ناپذیری سبک مدیریت جهادی برای تحقق بیانیه گام دوم. در جلسه ای جناب آقای ایزدهی فرمودند موضوع تحول علوم انسانی اسلامی در همایش این پژوهشکده بحث شود و باید مختصات این نوشتار ناظر به آن همایش باشد، از این جهت تفاوت‌های بین این نوشته و عنوان ایجاد شد؛ لذا من عنوان را به میدان عمل و نسبت تغیّرات میدانی و تحولاتی که در دانش مدیریت ایجاد می‌کند بردم و سعی کردم ناظر به آن بیان عنوان را تغییر دهم از این جهت دچار دوگانگی شدیم ولی اینکه عنوان با آنچه که در ذیل عنوان آمده تغایر دارد یا خیر به نظرم ندارد. چراکه حرف از میدان عمل زدیم، از اقتضائات میدان جدید، تغییر این میدان و نسبت بین اجزای این میدان هم حرف زدیم همچنین اینکه دانشی جز دانش مدیریت جهادی امکان تبیین و تحلیل و تفسیر این میدان را ندارد از این جهت با دکتر احمدی کاملا موافق هستم و بحث آخر ما هم ناظر به این معنا بود. ما میدان های انقلاب، میدان جهاد، میدان شهادت و میدان شهادت حاج قاسم سلیمانی را داریم و همه این میدان ها جزء وقایع مهم هستند و حتما با مدیریت متعارف قابلیت تبیین و تفسیر ندارند در علوم دیگر نیز همین است!
وقتی جوزف نای نظریه جنگ نرم خود را مطرح می‌کند صریحاً اشاره می کند که چون من نتوانستم انقلاب اسلامی را با هیچ تئوری انقلابی تبیین کنم حرف از جنگ نرم می زنم، لذا دانش موجود احیاناً توان تبیین و تحلیل چنین وقایعی را ندارد ما مجبوریم به سمت دانش جدیدی حرکت کنیم عرض من این بود برای اینکه به سمت این دانش جدید حرکت کنیم چه مختصاتی را باید از میدان جدید دریافت کنیم و ناظر به این مختصات دانش را صورت بندی کنیم لذا فرمایش عزیزان که گفتند مدیریت جهادی تحقق پیدا نکرده است منظور ما دانش مدیریت جهادی بود که گفتم این دانش‌ هنوز پیکره بندی نشده است. دانش هم دانش است یعنی اقتضائات دانشی دارد از این جهت من آیه دوم سوره مبارکه جمعه را آوردم: «یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَه». ما دو تعلیم داریم، یک تعلیم عادی و رایج کتاب و حکمت است که به صورت عادی انجام می شود و به صورت متعارف نیز همه دریافت می‌کنند. یک روش روشی است که ما هیچ دریافتی از آن نداریم حتی خداوند متعال خطاب به پیامبر(ص) نیز می فرمایند تو خودت هم باشی نمی توانی نسبت به این دانش دریافت پیدا کنی! چون مسیر این مسیر نیست. پس من عرض کردم چون دو مسیر داریم ناظر به دو مسیر باید طرف بزنیم دانش مدیریت جهادی ناظر به مسیر اول هنوز تولید نشده است ما با دانش تولید شده و متراکم مواجه نیستیم که در مورد پژوهش، آموزش، انتقال و تسهیم آن حرف بزنیم. فرمایش دکتر احمدی در مورد علم الوراثه و علم الدراسه نیز ناظر به همین دو مقام است. تعبیر آیت الله جوادی آملی هم ناظر به همین دو مقام است بالاخره ما علمی داریم که علم وراثی است یعنی ارث می برد، ایشان میان این نوع ارث و ارث مادی تناظر هایی برقرار می کنند که خیلی جالب است این ناظر به مقام دوم تعلیم است ولی مقام اول تعلیم همچنان ویژگی ها و مختصات خاص خودش را دارد. سوال این پژوهش کاملاً معلوم است سوال ما این است که ما در عین حال که جنس جور داریم و همچنان نیز می‌گویم که جنس جور داریم ممکن است جنس جور ما برای عمل آماده و مهیا نشده باشد، اتفاقاً بنده احساس می کنم فرمایش آقای وثوقی راد با فرمایش دکتر رستمیان تعارض دارد که ایشان گفتند ما باید این نگاه را احیا کنیم و باید استنباط و استنتاج کنیم شما فرمودید که همچینین چیزی نداریم، من همین تعارض میان دو فرمایش را به عنوان موید نظر خودم می گیرم؛ ما جنس جور داریم منابع، غایات و اصول هم داریم، اما حال اینکه آیا این اصول را دریافت کرده و از آنها فهم مشترک و بر آنها اتفاق نظر داریم یا خیر خیلی مهم است و من در آن بحث دارم، اما من گفتم آن چیزی که نقطه خلع جدی ماست بحث مکانیسم و ساز و کارهایی است که باید وضع کنیم برای اینکه این نسبت سنجی ها به صورت درست انجام شود.
نکته آخر این است که فرمودید رویکرد شما مسئله محور است و شاید مسئله محوری در همه جا رایج نباشد و قابلیت تحقق نداشته نباشد، ببینید اصلاً رویکرد علمی با مسئله شروع می شود ما نمی توانیم بدون مسئله یک کار علمی کنیم و اصلاً وجهی ندارد، چرا؟ به خاطر اینکه ما غایت و منابعمان معلوم است، محدودیت هایی که داریم معلوم است، محدودیت زمان، اطلاعات، منابع مالی محدود، نفرات محدود! در این حجم از محدودیت‌ها باید انتخاب کنیم لذا اینکه ما در مورد همه موضوعات عالم بخواهیم حرف بزنیم این کار درستی نیست، به خاطر همین محدودیت هایی که در فضای علمی و دانشی داریم؛ از این جهت عرض می‌کنم که الا ولابد باید تحققی ما با مسئله شروع و با حل مسئله تمام شود! این در مورد منابع، در مورد روش شناسی و متدولوژی احساس می‌کنم جز با حل مسئله، روش‌شناسی مطلوبی برای تولید علم و پیکره بندی دانش احیاناً نخواهیم داشت!