فاطمه(س) تا لحظه شهادت تکلیف‌محور بود

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام و المسلمین محمد عابدی، عضو هیأت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه درباره شخصیت صدیقه طاهره به ایبنا گفت:«فاطمه(س) تا لحظه شهادت تکلیف‌محور بود و  خود را مدیون و بدهکار خدا می‌یافت.»

اساسا انسان امروزی یا همان انسان مدرن که عالم را بر محور خود تعریف می‌کند یا به تعبیری خود را محور عالم می‌داند، چه تفاوت و تباینی با انسان خدا‌محور دارد. به نظر می‌رسد شناخت تفاوت این دو نگاه می‌تواند در ادامه گفت‌وگو راه‌گشا باشد.
بله؛ یکی از مهم‌ترین غریزه‌های انسان، سودمحوری و خودمحوری است و بر همین اساس، انسان امروزی تلاش می‌کند همه چیز را بر محور خود بفهمد، معنا کند و برای آن کارکرد و فایده تعریف کند. از این نگاه انسان مدرن همیشه مطالبه می‌کند و کمتر پیش می‌آید که خود را بدهکار بداند. اساساً رشد انسان به این است که همین غرایزش را مدیریت کند و از پوسته خود خارج شود؛ از خود دوستی بگذرد و به دیگر دوستی برسد؛ از خود محوری و اصالت فرد رها شود و در همه عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی و اقتصادی و… خواست و اراده خداوند را محور و اصل قرار بدهد و خواسته‌های خود را در مدرا خواست خداوند تنظیم کند. از مطالبه گری نسبت به خدا بیرون بیاید و به وظایف خود در برابر خدایی که به او وجود  و هستی و هویت و قدرت و حیات داده، متوجه شود. این دقیقا ضد آن چیزی است که نظام انسان و فردمحور و لیبرالی سرمایه‌داری و سرمایه‌سالاری می‌خواهد. در نظامی که انسان خود را مدیون خدا بداند؛ همه غرایز در مسیر جلب رضایت خدا مدیریت خواهد شد؛ این مدیریت البته فقط در حوزه فردی متوقف نخواهد شد و در سطح کلان نیز نظام اجتماعی و سیاسی بر  محور آن مدیریت خواهد شد.

به‌مناسبت شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) بحث را از سوال پیشین به وجود حضرت ارتباط می‌دهم. دوگانه‌ای که درباره آقازاده صحبت شد، اگر بخواهیم آن را به صورت عینی توضیح دهیم چگونه می‌توانیم از زندگی حضرت فاطمه(س) سخن بگوییم؟
حضرت زهرا(س) دختر رسول خدا(ص) و به اصطلاح امروزین آقازاده است؛ بنابراین موقعیت قابل توجهی در اختیار داشتند. پس او براساس حسّ خود‌دوستی؛ اصالت فرد، خودمحوری و همیشه طلبکاربودن از زمین و زمان و همه هستی باید همه چیز را از زاویه فایده‌مندی برای خود ببیند، خودش را مطالبه‌گر از انقلاب نبوی ببیند، در پی تصاحب مشاغل و موقعیت‌های مالی و… برآید، اموال کشور اسلامی  را حق خود  بی‌انگارد، خود را ژن برتر بداند و در پی آن طلبکار همیشگی از انقلاب نبوی خواهد بود؛ به گونه‌ای که اگر آنچه را فکر می‌کند حقش از انقلاب است به او ندهند، خود را مجاز به دزدی؛ رشوه؛ احتکار اموال و موقعیت‌ها و… بداند تا به حقِ مورد ادعا خود برسد اما فاطمه(س) نه تنها خود را بر دیگران ترجیح نمی‌دهد نه تنها انحصار برای خود ایجاد نمی‌کند؛ نه تنها برای خود کیسه نمی‌دوزد؛ اینها که هیچ؛ برعکس گردنبند خود را به فقیر می‌بخشد، سه روز غدای خود را به مسکین و یتیم و اسیر می‌بخشد و به همراه اهل‌بیت تنها سخنش این است که «انما نطعمکم لوجه الله؛ فقط به خاطر خدا به شما غدا دادیم»، غذای فرزند خردسال خود را که گرسنه است به مهمان می‌بخشد، در دعای نماز شب فقط برای همسایگان دعا می‌کند و در جواب فرزندش که از علت این شیوه دعا می پرسد جوابش «الجار ثم الدار؛ اول همسایه بعد خانه» است. کار داخل خانه را با خادمش تقسیم می‌کند، در حالی که طبق فرهنگ و نظام حقوقی آن عصر وظیفه خادم کار تمام وقت و همه جانبه بود، حتی زیورآلات و پرده خانه‌اش را نزد پیامبر(ص) می‌فرستد که خرج نیازمندان کند. چرا گاهی سه روز خود و فرزندانش گرسنه می مانند؟ و…، پاسخ این است که فاطمه نگاه مطالبه‌گر به خدا و انقلاب نداشت.

به نظر شما همه این مواردی که مطرح کردید بر‌می‌گردد به خدامحوری حضرت فاطمه(س)؟ و بعد اینگونه نتیجه بگیریم که خروجی تفاوت نگاه انسان‌محوری یا خدامحوری به هستی می‌تواند این مصادیق را داشته باشد؟
درست می‌فرمایید. دقیقا تفاوت از همین نقطه آغاز می‌شود. فاطمه(س) تا لحظه شهادت تکلیف‌محور بود و  خود را مدیون و بدهکار خدا می‌یافت زیرا این خدا بود که به وی منت وجود و هستی داد، خدا بود که به او نعمت اسلام و سعادت ابدی بخشید، خدا بود که به او کرامت و عزت داد و… فاطمه در صحنه‌هایی برای مداوای جراحات پیامبر شرکت کرده بود،؛ طعم تلخ بایکوت‌ها و تحریم‌های مختلف توسط مردان و زنان مکه را چشیده بود، دوران مختلف جنگ‌ها و سختی‌های طاقت‌فرسای آن‌ها را چشیده بود، طعم فقر را با همه وجود احساس کرده بود، اشتغالات پدر و همسر در صحنه‌های مختلف انقلاب مانع رسیدگی آنان(مثل هر دختر و خانم دیگر) به وی شده بود ولی با همه این‌ها در تاریخ گزارش نشده است که فاطمه(س) حتی یک‌بار از انقلاب اسلامی پیامبر(ص) طلبکار بداند. این جمله امام‌خمینی(ره) را به یاد آوریم که «هی نگویید انقلاب برای ما چه کرد، بگویید ما برای انقلاب چه کردیم»! این سخن تبیین‌کننده همان حس سودمحوری؛ اصالت من؛ و انسان‌محوری گروه‌ها و احزاب و دسته‌هایی در دوران انقلاب است که همه سهم‌خواه از انقلاب بودند و حاضر بودند برای رسیدن به سهم توهمی خود انقلاب را تکه پاره کنند.

آیا فاطمه(س) آن‌گونه که بود، می‌تواند برای دنیای مدرن اُمانیستی در همه ابعاد فردی تا اجتماعی، قانون‌گذرای تا اجرا و نظارت و… الگوی نظری و عملی باشد؟
اگر تعارفات را کنار بگذاریم به زبان حال اینک پرسش مهم طرفداران نظام مدرن اقتصادی و سیاسی از فاطمه(س) این است که این طرز رفتار ضد مدرن فاطمه(س) برای چیست؟ آیا فاطمه(س) می‌تواند الگوی نظری تا عملی برای نظام مدرن انسانی و اجتماعی باشد که خودمحوری شاخصه اصلی آن است و نظام مدرن باید خود را با فاطمه(س) تطبیق دهد؟

سخن در این است که امروزه دیدگاهی عملاً التقاطی به وجود آمده که تلاش دارد فاطمه(س) و فرزندانش را در «نظام مدرن» بفهمد، لوازم نظام مدرن را بر رفتار فاطمه(س) و اولاد امامش از عرصه فردی تا اجتماعی و سیاسی بار کند و در یک کلمه به صورتی منافقانه در الگوی نظام مدرن موجود، فاطمه(س) و اولاد طاهرینش تا آخرین موعود امم را بازسازی کند اما آیا فاطمه با همه تعالی شخصیتش در این نظام‌های انسان‌محور و خود بنیاد و اومانیستی می‌تواند بازتعریف شود؟

متاسفانه این رویکردی که در نظام مدرن و انسان‌محور مطرح شد به گونه‌ای در فرهنگ خودمان هم حضور دارد، فقط کافی است توجه کنید، نسبتی که مردم در جامعه ما با حضرت فاطمه(س) برای خود ترسیم کرده‌اند؛ جاده یک‌طرفه است و برمدار خودشان می‌چرخد؛ یعنی همان نگاه فایده‌محور و خودمحور؛ یعنی چه؟ یعنی جز عده اندکی از فاطمه(س) مطالبه‌گرند. اساسا از همه معصومین مطالبه‌گر هستند. امروزه همه از امام زمان(ع) مطالبه‌ای دارند؛ شخصی یا اجتماعی؛ همه از فاطمه(س) مطالبه دارند؛ یکی فرزند می‌خواهد؛ دیگری پول و امکانات مادی می‌خواهد؛ یکی شفای مریض می‌خواهد؛ یکی آزادی زندانی‌اش را می‌خواهد و… با اینکه آن‌ها این ظرفیت را دارند و حتی خودشان دستور داده‌اند نمک غدایتان را هم از ما بخواهید کنایه از این که به «یمن و برکت آن‌ها» نعمت‌های الهی در اختیار بشر قرار می‌گیرد؛ اما گویی همه در صف مطالبه‌گران ایستاده‌اند.

اگر از صف مطالبه‌گری به صورتی که تبیین کردید، خارج شویم، چه نوع رابطه‌ای یا مطالبه‌گری از اهل‌بیت به‌نحو عام یا حضرت زهرا(س) به‌نحو خاص باید داشت؟‌‌
اولاً کسی از خود نمی‌پرسد که آیا اوج و ظرفیت نهایی اهل‌بیت(ع) و فاطمه(س) همین امور جزیی مادی است؟ یا آنان ائمه هدایت هستند و فاطمه(س) ام‌الائمه هدایت است و باید در مسیر هدایت نظری و عملی برای زندگی فردی و شخصی و حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تا حوزه روابط خانوادگی و زناشویی و… از آن‌ها مطالبه داشت. آیا ائمه و ام‌الائمه حوزه حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و… را طلاق داده‌اند یا خیر. بیایید از خود بپرسیم امروزه کدام دختر دانش‌آموز  _ پسر که بماند _  در این ابعاد خود را از فاطمه مطالبه‌گر می‌داند؟ آیا اساسا به فکر دانش‌آموزان و دانشجویان و استادان دانشگاه، امکان وجود چنین ظرفیتی در وجود فاطمه(س) تصور می‌شود؟ آیا نظام آموزش و پرورش و نظام هنری و ارشادی و تبلیغی ما در این عرصه‌ها به باوری قابل اتکا رسیده است که بتوان سرریز آن را در نسل جوان دید؟

ثانیا هیچ کس از خود نمی‌پرسد فاطمه(س) از ما چه می‌خواهد! این محصول همان نگاه خودمحور و خودبین است؛ که همه چیز را از روزنه سود شخص خود، ضرر شخص خود، منافع گروه و حزب و محله و شهر و کشور خود می‌خواهد؛ و ردّ و نشانی ضعیف از همان فرهنگ فایده محور غربی دارد یا بهتر است بگوییم به سوی آن به صورت نرم و خزنده در حرکت است.

راهکاری برای تغییر این نگرش در نوع مطالبه‌گری از اهل‌بیت(ع)، خاصه حضرت فاطمه(س) دارید؟
به نظر می‌رسد در کنار آنچه امروزه در مراسم ایام فاطمیه می‌گذرد و به‌عنوان محتوا در اختیار مردم در فضای مجازی و رسانه‌ها و منابر و… قرار می‌گیرد، مهندسان فرهنگ عمومی که توگویی در تعطیلات به سر می‌برند؛ باید الگوی بینشی و گرایشی را به این سمت بکشانند و باید در تحقیقات درباره زندگی حضرت به این ناگفته‌ها اهتمام شود.