نگاهی فقهی حقوقی به موضوع اتانازی (مرگ خودخواسته)

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در برنامه «فقه پویا» با حضور حجت الاسلام دکتر غلامرضا پیوندی مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه و حجت‌الاسلام قاسم بابائی پژوهشگر پژوهشگاه به بررسی فقهی حقوقی بررسی عدم جواز اتانازی از منظر آیات قرآن، حقوق کیفری  و نسل اول حقوق بشر پرداخته شد که گزارشی از خلاصه مباحث بیان می شود.

۱.اصطالح اتانازی

اصطالح اوتانازی Euthanasia به معنی مرگ خوب، مرگ آسان است. اوتانازی در یک تقسیم بندی کلی به سه بخش داوطلبانه، غیر داوطلبانه و اجباری تقسیم می‌شود که دو بخش اول نیز به فعال و منفعل قابل تقسیم است.

اوتانازی داوطلبانه فعال بخشی از اقسام اوتانازی است که شخص بیمار با اراده و با درخواست شخصی، خواهان پایان دادن به زندگی است. اوتانازی داوطلبانه غیرفعال بخشی دیگر از اقسام اوتانازی است که بیمار با تصمیم و رضایت قلبی درخواست پایان دادن به زندگی است. در اوتانازی غیر داوطلبانه فعال فرد بیمار صال حیت قانونـی بـرای تصمیم گیـری را نـدارد بـرای مثـال بیمـار دچار مرگ مغزی شده است ولی این رضایت از سوی اولیای قانونی اعالم میگردد . اوتانازی غیر داوطلبانه منفعل با ترک فعل و عدم درمان مرگ صورت می‌گیرد و در اوتانازی اجباری هیچگونه رضایت و تقاضایی از جانب شخصی موضوع اوتانازی واقع نشده است بلکه به شکل اجباری و با کمک قوه قهریه شکل می‌گیرد.

  1. بررسی جواز یا عدم جواز اوتانازی داوطلبانه ازنظر قرآن کریم

دلیل منع اوتانازی در دو گروه قرارمی گیرد، گروه اول در بستر عمومی به این ممنوعیت توجه میکنند عمده ترین دلیل عمومی در نگاه قران کریم مبنی بر عدم جواز اوتانازی عبارتند از: حق حیات، حق کرامت انسان،  انحصاری بودن حق مرگ برای خداوند، اصل حکیمانه بودن درد و رنج و احتمال خطا در تشخیص است. بخش دوم دالیل مخالفان اوتانازی بر اساس مالحظه بیمار است که میتوان به دالیل زیرا شاره کرد: اجروپاداش بیمار  تحمل بیماری، اجر و پاداش درمان کنندگان اعم از پرستاران و خانواده بیمار و پرهیز از کم طاقتی، لحاظ بلایا و  مصائب بیماری به عنوان امتحان الهی است. یکی از دلایل منع اتانازی حق حیات است. حیات و زندگی بزرگترین موهبت الهی است که به انسان اعطاشده است: «الحیاه هبهُ الله»  به همین جهت احدی حق از بین بردن یا ضعیف کردن آن را ندارد. این حق، از جانب خداوند در امانت اوست و انسان مأمور و مکلّف به حفظ آن است. قران  کریم می فرماید: مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی األَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً (مائده ۳۲) هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد درروی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته، هرکس. انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.

قرآن کریم کشتن یک انسان را بهمنزله کشتن همه انسانها می‌داند. برخی از مفسران می‌نویسند هر فرد انسان  حامل حقیقت واحدی است که در جمیع انسانها وجود داردو آن حقیقت انسانیت است به همین دلیل کشتن یک انسان، کشتن نوع انسان قلمداد شده وزنده کردن یک انسان نیز به‌منزله زنده کردن همه انسانها است وقتی  انسان‌ها همگی از یک حقیقت واحد برخورداند باهدف قرار گرفتن یک انسان در حقیقت انسانیتی که در همه انسانها است هدف قرارگرفته است.یکی دیگر از دالیل منع اوتانازی داوطلبانه، منافات داشتن آن باکرامت انسانی است. کرامت با مشتقاتش در قرآن کریم پنجاه با به کاررفته و در همه موارد در معنی بزرگ، بزرگوار، شریف عزیز استعمال شده است مشهورترین مستند کرامت ذاتی آیه ۷۰ سوره اسراء است «ولَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ وحَمَلنهُم فِی البَرِّ والبَحرِ ورَزَقنهُم مِنَالطَّیِّبتِ وفَضَّلنهُم عَلی کَثیرٍ مِمَّن خَلَقنا تَفضیال» این آیه بر سه نکته تأکید میکند. این کرامت خدادادی است اکتسابی نیست، این کرامت میان همه انسانها مشترک است و این کرامت بیانگر برتری  انسان بر سایر مخلوقات است.

۳ .بررسی جواز یا عدم جواز اوتانازی داوطلبانه از منظر نسل اول حقوق بشر

حقوق بشر به ویژه حقوق نسل اول بشر- فارغ از اشکالات و نقدها -به‌حق حیات اهمیت فراوان می‌دهد و هرگونه تعرض به آن را برنمی‌تابد، اهمیت حق حیات در این است که حق حیات مبنا برای دیگر حقوق شمرده می‌شود و با حفظ و صیانت از این حق دسترسی به سایر حقوق فراهم می‌شود .حق حیات بخشی از حق‌های نسل اول  به حساب می‌آید که در ماده ۳  اعلامیه جهانی حقوق بشر به آن اشاره شده است. در این ماده مهمترین حق‌های بشری یعنی حق حیات، حق آزادی و حق امنیت موردتوجه قرارگرفته است. این حقها در زمره حقوق نسل اول یعنی حقوق مدنی سیاسی شمرده می‌شوند.