بررسی انتقادی گوهر و صدف دین از منظر شبستری

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،‌ کرسی علمی ترویجی بررسی انتقادی گوهر و صدف دین از منظر شبستری با ارائه حجت‌الاسلام محمد کاشی‌زاده عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دین‌پژوهی پژوهشگاه صبح سه شنبه ۱۱ تیرماه جاری با حضور صاحبنظران در قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام محمد کاشی‌زاده بعنوان ارائه‌دهنده کرسی با بیان اینکه یکی از عرصه‌هایی که مجتهد شبستری به آن ورود کرده است، بحث ذاتی و عرضی یا گوهر و صدف دین است، گفت: شبستری در موردی گوهر دین را تجربه دینی می‌داند و در مورد دیگر گوهر دین را مقصود بالذات معرفی می‌کند. این دو دیدگاه را می‌توان به صورت جدا مورد ارزیابی قرار داد، لکن به نظر می‌رسد، مراد ایشان از طرح بحث مقاصد بالذات یافتن وجه اشتراکی میان تجارب دینی کاملا متمایز از یکدیگر به لحاظ ماهوی است. وجه اشتراک مذکور تجارب دینی را به لحاظ مقاصد با یکدیگر به نقطه اشتراک می‌رساند.

وی در ادامه به ارائه مقدمه ای از مطالب خود پرداخت: ذاتی در مقابل عرضی معادل واژه «substance» در مقابل «accident» می‌باشد. البته باید توجه داشت که لغت «essence» نیز در زبان انگلیسی به معنی ذاتی به کار می‌رود. گوهر و صدف دین در مقام کاربرد اصطلاحی معادل این دو واژه به حساب می‌آیند. فرهنگ لغت آکسفورد «substance» را به ماده، ماهیت و جزء اصلی و مهم یک شیئ ترجمه کرده است. (Whehmeire, 2003) در اصطلاح فلسفی، – که اولین بار توسط ارسطو استفاده شده است – به معنی «جوهر» در برابر «عرض» می‌باشد. یعنی برای موجودی که وجودش لنفسه باشد و وابسته به غیر نباشد، واژه «substance» استعمال می‌شود که در مقابل موجودی که وجودش لغیره است و در مقام تحقق نیازمند موضوع می‌باشد مانند کیفیات، افعال، روابط و غیره واژه «accident» استعمال می‌گردد.
کاشی زاده با بیان اینکه معنایی که در بحث ذاتی و عرضی دین مراد است و مورد استفاده و ملاحظه قرار می‌گیرد، بیان داشت: نظریه ذاتی و عرضی دین را به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم می‌کند. این نظریه مشتمل بر دو رهیافت می‌باشد که یا گوهر دین را در حوزه «دین‌داری» بحث می‌کند و یا در حوزه «دین». رویکردی که ذاتی را وصف دین برمی‌شمارد، ذاتی را آن چیزی می‌داند که دین بدون آن دین نیست و تغییرش به نفی دین خواهد انجامید و در مقابل مقصود از عرضی آن است که می‌توانست و می‌تواند به گونه دیگری باشد، گرچه دین هیچ‌گاه از گونه‌ای از گونه‌های آن تهی و عاری نیست. پیش‌فرض رویکرد مذکور این است که بخشی از دین، عناصر فراتاریخی و جهانی هستند و با مرور زمان دستخوش تحول و دگرگونی نمی‌شوند و قوام دین به این عناصر است، لکن بخش دیگر که پوسته و صدف عناصر قوام‌بخش به حساب می‌آیند، اموری در پیوند با تاریخ و فرهنگ و شرایط زمانی و مکانی تلقی می‌شوند. درنتیجه عرضی‌های دین در این معنا، اموری هستند که وظیفه انتقال گوهر را از فرهنگی به فرهنگ دیگر به عهده دارند و در زمان انتقال فرهنگی باید دگرگون و متغیر شوند.
وی تصریح داشت: در مقابل، رویکردی که از گوهر (ذاتی) دین در حوزه «دین‌داری» بحث می‌کند، ذاتی را وصف حالات مکلفین قلمداد نموده و نگاهی درونی و سابجکتیو نسبت به دین دارد. با دوبخشی تلقی کردن «تدین» مراحل ظاهری و قشری تدین، تعبیر به عرضی شده و رسیدن به مغز و روح دین‌داری که فرد را بی‌نیاز از لایه و قشر ظاهری می‌کند، ذاتی دین نامیده می‌شود. نتیجه آنکه در رویکرد اول نگاهی آبجکتیو و عینی به مسئله می‌شود و در رویکرد دوم آنچه مد نظر است، امری سابجکتیو و درونی است. در برخی مباحث به معنای دیگری برای گوهر یا ذاتی دین اشاره شده است. بر این اساس مشترکات ادیان مختلف گوهر دین تلقی شده و از وجوه اختلافی به صدف دین تعبیر می‌شود. (نصری, یقین گم‌شده: گفت‌وگوهایی درباره فلسفه دین, ۱۳۸۰, ص. ۱۲۴) لکن باید توجه داشت که این معنا مراد افرادی که از ذاتی و عرضی دین بحث می‌کنند نیست؛ چرا که ایشان به دنبال کشف لایه‌های متغیر و هسته ثابت دین می‌باشند تا بتوانند نسخه کارآمدی از دین در دنیای مدرن عرضه کنند.
عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه همچنین ادامه داد: شبستری در یک نگاه کلی گوهر دین را تجربه دینی می‌انگارد بر همین اساس دیدگاه ایشان را می‌توان ذیل آن دسته از نظریاتی دسته‌بندی کرد که گوهر دین را در حوزه «دین‌داری» جستجو می‌کنند. اگرچه بحث ایشان به حوزه «دین» نیز کشیده می‌شود، لکن از آنجا که ملاک تقسیم‌بندی دو رویکرد، امر اتخاذ شده به عنوان گوهر دین است، نه لوازم مورد استفاده، و ایشان نیز گوهر دین را تجربه دینی می‌دانند، می‌توان ایشان را ذیل آن دسته از افرادی طبقه‌بندی کرد که گوهر دین را در حوزه «دین‌داری»‌ جستجو می‌کنند

وی در پایان به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری مباحث خود پرداخت و اظهار داشت:

۱- ذاتی و عرضی به دو معنا در کلام شبستری استفاده شده است. الف) مقصود بالذات ب) تجربه دینی. در نگاه اول دین به لحاظ مقصد مورد ملاحظه قرار گرفته است و مراد از ذاتی دین مقاصد درجه اول و ذاتی دین است و مقاصد واسطه‌ای و درجه دوم به عنوان عرضی‌های دین معرفی شده‌اند. و در نگاه دوم تجربه دینی گوهر دین دانسته شده و تشریعیات دین اموری عرضی و وابسته به شرایط اجتماعی معرفی می‌شوند. تجارب دینی اموری پویا،‌ شخصی و پنهانی و فرار هستند و‌ کاملا وابسته به شخص بوده و ملاک دین‌داری عمل بر اساس این تجارب است نه پای‌بندی به چهارچوب‌های عملی و قواعد تشریعی که در فرایند زمان استقرار یافته‌اند.
۲- در اینکه آیا دو دیدگاه ارائه شده دو نظر کاملا متفاوت از یکدیگر به حساب می‌آیند یا قابلیت جمع با یکدیگر را دارند جای بحث و بررسی وجود دارد. به نظر می‌رسد نظریه «مقاصد بالذات» به خاطر تنگاهایی که در نظریه تجربه دینی وجود دارد،‌ طرح شده است و وظیفه آن ایجاد وجه اشتراک میان تجاربی است که به لحاظ ماهیت کاملا متباین هستند. شبستری همان استفاده‌ای را در اینجا از «مقصود بالذات» می‌برد که در بازتعریف معنای وحی بر اساس نگاه غائی برده است.
۳- چند ابهام و سوال جدی در برابر نظریه مقصود بالذات وجود دارد: اول اینکه آیا مقصود بالذات همان ذاتی است؟ دیگر آنکه آیا پدیدارشناسی تاریخی روشی معتبر در کشف مقاصد بالذات به شمار می‌رود و اگر استفاده از این روش با گفته‌های صاحبان شریعت در ادوار مختلف در تهافت بود، کدامیک مقدم است؟ بحث دیگر نیز این است که منطق رسیدن از مقصود بالذات به ذاتی دین چیست و در این نظریه این راه چگونه طی شده است؟
۴- اتخاذ تجارب دینی به عنوان گوهر دین نیز آفات و آسیب‌هایی را در پی دارد از جمله:‌ تحویل‌ دین به عنوان امری مرکب به یک جزء آن، نبود ملاک حجیت تبعیت از تجربه دیگری ولو آنکه وی پیامبر باشد و کاستی این دیدگاه در تبیین چگونگی پیدایش شریعت از تجربه دینی در دین اسلام.

در ادامه این کرسی حجت‌الاسلام دکتر محمد جعفری و آقای دکتر ابوذر رجبی به نقد مطالب ارائه‌شده پرداختند.