نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب

نشست علمی «نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم ترخان، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه در ساختمان اندیشکده مهدویت جمکران برگزار شد که گزارش این نشست تقدیم خوانندگان می‌شود.

بحث من محور بیانیه رهبر معظم انقلاب و نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب است؛ ما به گام دوم از دو منظر می‌توانیم نگاه کنیم، ممکن است یک نگاه معرفتی داشته باشیم، از نوع نگاه فلسفه مضاف که این بیانیه محصول علوم انسانی اسلامی است. یک نگاه درجه دو می‌توانیم به این بیانیه داشته باشیم؛ این که تعریف ما از علوم انسانی اسلامی چیست و چرا این بیانیه محصول چنین علمی است؟

اگر بخواهیم به اهدافی که در این بیانیه ترسیم شده برسیم حتما باید تلاش کنیم تا علوم انسانی اسلامی تولید شود و به میزانی که توانایی تولید علوم انسانی اسلامی را پیدا کردیم، می‌توانیم به اهدافی که ترسیم شده نزدیک شویم.

اما سخن نخست که یک نگاه درجه دو است. علوم انسانی گاهی در مقابل علوم طبیعی قرار داده می‌شود که تعاریف مختلفی دارد. این پرسش مطرح می‌شود که قرار است علوم انسانی چه معرفتی را در اختیار ما قرار دهد؟ اگر علوم انسانی را بگوییم تبیین پدیده‌های انسانی یا به معنای اخص پدیده‌های اجتماعی اعم از توصیف، تبیین، تفسیر، تفسیر وضعیت موجود و بیان نقطع مطلوب و ارائه راهکارها یعنی سیاستگذاری‌ها، اینها جزو وظایف علوم انسانی است.
اگر بخواهید وضعیت موجود را توصیف کنید سپس تبیین و تفسیر کنید، این براساس پارادایم‌های مختلفی است که در علوم انسانی شکل گرفته و ما معتقدیم که برای تولید علوم انسانی اسلامی باید پارادایم جدیدی شکل گیرد که در آن توصیف، تبیین، بیان رابطه علمی و معلولی و هم تفسیر است؛ یعنی از روش تفسیری به هرمنوتیکی استفاده کنیم برای فهم پدیده‌ها، یعنی ما هم علت‌گرا هستیم و هم معناگرا.

ضعف‌‌های علوم انسانی رایج

تفاوت علوم انسانی اسلامی با علوم انسانی رایج چیست؟ علوم انسانی اسلامی چه تفاوت و ویژگی دارد که آن را از علوم انسانی رایج ممتاز می‌کند؟ معتقدیم که علوم انسانی رایج از چهار ضعف رنج می‌برد. یعنی چهار نقیصه دارد. نقیصه معرفتی، نقیصه اخلاقی، نقیصه دینی و نقیصه کارکردی.

علوم انسانی اسلامی علومی است که تلاش می‌شود در این علوم این نقیصه‌ها چهارگانه مرتفع شود؛ به عنوان مثال در حیث معرفتی علوم انسانی، آیا علوم انسانی رایج از حیث معرفتی یک معرفت مطابق با واقع در اختیار شما قرار می‌دهد که بتوانید واقعیت را توصیف و بعد تبیین و تفسیر کنید.

این نکته را در علوم انسانی بیان می‌کنیم که نقیصه معرفتی این علوم این است که خیلی از این عوامل و قوانین را ندیدند، بحث سنت‌ها در علوم انسانی اسلامی مطرح می‌شود، بحث عوامل معنوی در علوم انسانی اسلامی مطرح می‌شود که جایگاهی در علوم انسانی رایج ندارد. می‌گویند اگر هم ما عالم ماورای طبیعت داشته باشیم، گزینش می‌کنیم و کاری به آن عالم نداریم. می‌گویند ما ماتریالیست هستی‌شناختی را رد می‌کنیم؛ اما از نظر روش ماتریالیسم هستیم؛ یعنی ماتریالیسم روش‌شناختی.

می‌گویند با برای توصیف و تبیین پدیده‌ها نیازی به عوامل فراطبیعی و فرامادی نداریم. عوامل معنوی در حاشیه است و ما با همین‌ها می‌توانیم تبیین کنیم. علوم انسانی اسلامی چون همه را با همدیگر دیده است می‌گوید شما نمی‌توانید رابطه عالم طبیعت و ماده را از عالم فراماده جدا کنید. اینها یک رابطه ناگسستنی با همدیگر دارند و شما اگر آن را نبینید دچار نقیصه معرفتی می‌شوید و طبیعتا این نقیصه در علوم انسانی اسلامی برطرف می‌شود.

جهت‌گیری‌ علوم انسانی رایج از حیث اخلاقی که مقام معظم رهبری هم در فرمایشاتشان دارند و در این بیانیه هم اشاره کرده‌اند که ما برای سلطه‌گری این کارها را انجام نمی‌دهیم اما دنیای امروز این علوم انسانی را که شکل داده است براساس ارزش‌های انسانی نیست، اهداف انسانی در این علم اشراب نشده است.

همچنین از حیث کارکردی؛ از حیث دینی که روشن است با مبانی دینی ما گاها تعارض پیدا می‌کند و باید بازسازی ‌شود، فرموده‌اند باید علوم انسانی شکل دهیم که مبتنی بر مبانی دینی ما باشد. این نقیصه سوم هم در علوم انسانی اسلامی وجود ندارد چون علومی است که براساس مبانی دینی شکل گرفته است؛ همچنین از حیث کارآمدی که بحث مفصلی دارد.

تجربه ناکارآمدی علوم انسانی غربی

مقام معظم رهبری می‌فرمایند علومی که در غرب شکل گرفته به درد آنجا هم نمی‌خورد، آن وقت آن را ترجمه می‌کنند که مشکلات را با این علوم حل کنند که ما عملا در این چهل سال دیدیم، علوم انسانی رایج در زمینه‌های مختلف ناکارآمد بوده است؛ در اقتصاد و جاهای دیگر که اظهر من الشمس است.

پس ما وقتی از علوم انسانی اسلامی حرف می‌زنیم علومی است که این ویژگی‌ها را دارد، توصیف، تبیین و تفسیر می‌کند و مبتنی بر مبانی ضعف معرفتی ندارد، ضعف دینی ندارد، کارآمد است، راه حل پیشنهاد می‌دهد و برای برون رفت از مشکلات ایده می‌دهد.

بیانیه گام دوم به گونه‌ای توصیف از چهل سالی است که گذشت و از طرف دیگر تبیین وضعیت موجود و ترسیم راه رسیدن به نقطه مطلوب است و مهم‌تر از همه این‌که مقام معظم رهبری راه‌حل و راهکار می‌دهد و مبتنی بر آموزه‌های دینی نقشه راه تعیین فرموده است، وقتی از استقلال و آزادی سخن می‌گوید یک تعریفی هم ارائه می‌کند یعنی این مطالبی که می‌گوییم مبتنی بر این چیزها است. مفهومی که ما القا می‌کنیم این است حواستان باشد.

این بحث درجه دو است که باید مفصلا بحث شود و اندیشمندان می‌توانند در این حوزه کار کنند و این کلیدواژه که عرض کردم اعتقادم این است که خود این بیانیه محصول چنین علمی است. اما محور بحثم قسمت دوم است. یعنی یک نگاه درجه یک است. می‌خواهیم ببینیم که علوم انسانی اسلامی در این چهل سال پیش‌رو چه نقشی را می‌تواند ایفا کند.

رهبر معظم انقلاب اولا در یکی از سخنان خود می‌فرمایند که انقلاب و نظام خط کلی‌اش وصول به تمدن نوین اسلامی است، ایشان واقعیت ظرفیت های کشور را بیان می‌کنند و چالش‌هایی که دیروز و امروز بوده و سرگذشت چهل ساله انقلاب اسلامی را بیان می‌کند یک ردیفی را باز می‌کند مربوط به این قسمت که برای این‌که ما آن تمدن نوین اسلامی را ایجاد کنیم باید چه کار کنیم که در آنجا هفت محور را بیان می‌کنند و طبیعتا نگاه ایشان در این قسمت هم نگاه تمدنی است.

اگر بخواهیم بحث علوم انسانی و نقش آن را پیگیری کنیم باید براساس این اندیشه جلو برویم که علوم انسانی است که باید تمدن نوین اسلامی را برپا کند و در حقیقت نقش زیرساختی دارد.

نکته دوم این‌که تمدن آن غایت و نهایت است، اما پیش از تمدن هم مراحلی وجود دارد. باز علوم انسانی نقش دارد، پس پایه شکل‌گیری و ایجاد تمدن علوم انسانی است اما پیش از این‌که آن تمدن ایجاد شود یک مراحلی باید پشت سر گذاشته شود تا به آنجا برسیم که در این مراحل هم علوم انسانی نقش اساسی و زیرساختی دارد.

پنج مرحله رسیدن به تمدن اسلامی و اهمیت دولت سازی

براساس نوع نگاه رهبری، ایشان پنج مرحله برای نهضت اسلامی بیان می‌کنند. مرحله اول خود انقلاب اسلامی است. مرحله دوم تشکیل نظام اسلامی است. مرحله سوم تشکیل دولت اسلامی است. مرحله چهارم تشکیل جامعه اسلامی و مرحله پنجم ایجاد امت اسلامی یا ایجاد تمدن اسلامی است.

علوم انسانی سکولار نمی‌تواند شما را به آن نقطه مطلوب برساند و در این مراحلی که گفتیم هم کارایی ندارد؛ اگر قرار است در این مراحل موفقیت حاصل شود، حتما باید علوم انسانی اسلامی داشته باشیم، اما این‌که برخی مراحل تحقق پیدا کرده براساس علوم انسانی اسلامی تحقق پیدا کرده است.

آیا انقلاب اسلامی براساس علوم انسانی رایج شکل گرفته است؟ خیر. آنها اساسا این انقلاب را پیش‌بینی نمی‌کردند. تشکیل نظام اسلامی هم براساس نظریه‌پردازی علوم انسانی غربی درباره مدل حکومت نبوده است. این مدل حکومتی ما مبتنی بر نظام ولایی است؛ ولایت فقیه هم براساس علوم انسانی اسلامی است.

مرحله تشکیل دولت اسلامی که رهبری می‌فرمایند تاکنون نهادها و ساختارهایی طراحی شده است اما به دلیل ضعف در علوم انسانی این امکان فراهم نشده که ساختار مناسب تولید شود؛ یعنی اینجا هم ما ضعف داریم، ساختار اگر تولید شده و نهاد تولید شده براساس علوم انسانی غربی بوده است و ما چون براساس علوم انسانی اسلامی در حوزه‌ها ضعف داشتیم نتوانستیم ساختارهای مناسب، نهادهای مناسب با اهدافی که ترسیم شده ایجاد کنیم.

یعنی ما در بحث دولت اسلامی در این چهل سال پیش‌رو باید در حوزه علوم انسانی اسلامی کار شدید و مجاهدانه انجام دهیم تا آن نهادها و ساختارهای مناسب را بتوانیم تولید کنیم؛ طبیعتا شکل‌گیری جامعه‌ای که همه مقاصد و آرمان‌های و اهداف اسلام را مانند عدالت تأمین کند تحقق پیدا نکرده و در این چهل ساله باید تلاش شود، مرحله چهارم محقق شود تا به بحث مرحله پنجم برسیم که بحث تمدن اسلامی است.

تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در جهت تمدن سازی

البته کارهای خوبی در این مدت انجام شده است، فکر می‌کنم که از چیزهایی که می‌شود درباره نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم سخن گفت که البته قدم‌های این گام در این گام اول برداشته شد، اما باید با جدیت ادامه پیدا کند، تولید الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است که در حال حاضر یک سندی آماده شده و بنا است در این گام دوم اشکالات آن گرفته شود و به صورت یک سندی بالادستی در اختیار قرار داده شود که تا شما این الگو را نداشته باشید نمی‌توانید به اهدافی که گفته شد برسید.

یعنی بحث تمدن نوین اسلامی مبتنی است بر این‌که شما یک الگویی را تولید کند که این الگو طبیعتا با مدل‌های غربی متفاوت خواهد شد. براساس این الگو باید حرکت کنید تا به آن نقطه مطلوب برسید. پس یکی از چیزهایی که علوم انسانی نقش داشته و می‌تواند این نقش در تکمیل و نهایی سازی‌اش نقش داشته باشد بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است.

در بیانیه مقام معظم رهبری بر روی هفت محور تأکید شده است. بحث علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی و عزت ملی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمنان و در آخر بحث سبک زندگی است؛ رهبر معظم انقلاب با نگاه تمدنی که دارند این هفت موردی را که آورده‌اند با نگاه تمدنی است. برای این‌که به آن نقطه مطلوب برسند یعنی تمدن نوین اسلامی ایجاد شود، تمدن نیاز به یک نرم‌افزار و یک سخت‌افزار دارد؛ بخشی نیاز به نرم‌افزار و بخشی نیاز به سخت‌افزار دارد.

سبک زندگی به مثابه نرم افزار تمدن سازی

سبک زندگی جنبه نرم‌افزاری دارد. تا شما سبک‌ زندگی را درست نکنید به تمدن نخواهید رسید. این هفت محور بیان شده براساس آن نگاه تمدنی است که ایشان دارند و تلاش می‌کنند الگو نوشته شود و هم آن پنج مرحله و آن چهار مرحله پیشین گام‌هایش برداشته شود تا به نقطه مطلوب برسیم و طبیعتا تا شما این هفت محور را محقق نکنید، تمدن نوین اسلامی محقق نخواهد شد.

گفته‌اند که هر تمدنی مبتنی بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اخلاق، قدرت نظامی و اینها است؛ می‌گویند تا شما در این امور تئوری نداشته باشید به نقاط گفته شده نمی‌رسید. این تئوری‌ها را علوم انسانی به شما می‌دهد.

مقام معظم رهبری توضیح می‌دهند که هر تمدنی یک بخش نرم‌افزار دارد یک بخش سخت‌افزار. نرم‌افزار تمدن همان سبک زندگی است، یعنی شما اگر سبک زندگی اسلامی ایجاد و تولید نکنید یقینا تمدن اسلامی نخواهید داشت. نمی‌شود که تمدن اسلامی داشته باشید اما سبک زندگی شما غربی باشد. این پارادوکس است. بنابراین سبک زندگی متوقف بر علوم انسانی است.

سؤال اساسی این بود که جایگاه علوم انسانی در این چهل سال و نقش علوم انسانی در گام دوم چیست؟ نقش علوم انسانی اسلامی یک نقش زیرساختی برای تولید سبک زندگی اسلامی است، این بحث از دو منظر قابل پیگیری است.

سبک زندگی یعنی شیوه زندگی که این شیوه زندگی براساس علایق شما شکل می‌گیرد و علایق شما را باورها شکل می‌دهند، باورها، علقه، میل و ارزش تولید می‌کند و براساس این ارزش‌ها این سبک زندگی را انتخاب می‌کنید و ترجیح می‌دهید که اینگونه زندگی کنید.

مثال روشن این است که شما به یزد می‌روید و بافت سنتی را که آنجا می‌بینید و حتی نوع خانه‌ها و درهای خانه‌ها، معماری،‌ روابط و شیوه زندگی براساس باورهای اعتقادی شکل گرفته است که می‌گفتند محرم و نامحرم است. نوع نگاه به جهان، جهان‌بینی باورهای ارزشی را شکل می‌دهد که می‌گفتید خدا، قیامت و معادی هست. اینجا یک بحث علمی مطرح می‌شود که رابطه بین بایدها و نبایدها و هست و نیست چیست؟

بحث علمی این موضوع در جای خود که ما رابطه را تولیدی می‌دانیم یا خیر؟ اگر تولیدی ندانیم باز هیچ رابطه‌ای با یکدیگر ندارند؟ یقینا باورهای باید و نبایدهای شما براساس نوع نگاه شما به جهان شکل می‌گیرد یعنی نوع نگاهی که شما به جهان دارید. جهان‌بینی شما باورهای ارزشی شما را شکل می‌دهد. باورهای شما را شکل می‌دهد؛ اگر کسی معتقد به قیامت و معاد نباشد طبیعتا نوع باورها، ایدئولوژی و سبک زندگی‌اش متفاوت خواهد شد.

این موضوع یک رابطه مستقیم نیست، یعنی آن سبک زندگی شما براساس جهان‌بینی شما شکل می‌گیرد اما همه این چیزها غیرمستقیم نیست و خیلی‌ها مستقیم است. یعنی علوم انسانی کاری که انجام می‌دهد هم از هست و نیست بحث می‌کند هم باید و نباید دارد، این‌که به ما گفته‌اند که تنها توصیف و تبیین است و کاری به باید و نباید ندارد، عملا این‌گونه نیست.

مرحوم حائری شیرازی گفتند: حواستان باشد، مسأله علوم انسانی حکایت بحث حکمیت است

مرحوم حائری شیرازی مثال زیبایی می‌زدند، این که اینها به ما می‌گویند وارد حوزه باید و نباید نشوید؛ تنها داریم پدیده‌ها را توصیف می‌کنیم، این‌که دیگر اسلامی و غیراسلامی ندارد، داریم تبیین می‌کنیم؛ دیگر آب در صد درجه به جوش می‌آید چه فرقی می‌کند شما مسلمان باشید یا نباشید.

ایشان می‌گفت: حواستان باشد مسأله علوم انسانی حکایت بحث حکمیت است؛ به ما گفتند هر دو کنار بگذاریم، شما علی را کنار بگذارید و ما هم معاویه را؛ آن وقت چه کار کردند؟ آن‌ها بایدها و مطالب سکولار خود را در جامعه جهانی نهادینه می‌کنند و از ارزش‌هایشان براساس علوم انسانی دفاع می‌کنند.

این را به عنوان یک پیش‌فرض قبول کنید که علوم انسانی هم هست و نیست دارد و هم باید و نباید؛ هم گزاره‌های هنجاری دارد و هم گزاره‌های توصیفی، این سبک زندگی که من چگونه زندگی کنم باید و نباید است؛ اما علوم انسانی یا مستقیم به شما باید و نباید می‌دهد یا به صورت غیرمستقیم.

حتی اگر علوم انسانی وارد گزاره‌های باید و نباید نمی‌شود به شما جهان‌بینی که می‌دهد! از هست و نیست‌ها که بحث می‌کند! این‌که شما می‌آیید توصیف و تبیین می‌کنید می‌شود منشأ برای تولید سیاست‌ها و تولید بایدها و نبایدها؛ لذا ما معتقدیم تا علوم انسانی، اسلامی نشود سبک زندگی هم اسلامی نخواهد شد. چون یک رابطه دو طرفه وجود دارد. نمی‌توانید تفکیک کنید. علوم انسانی به شما سبک زندگی می‌دهد و تا این سبک زندگی، اسلامی نشود، تمدن نوین اسلامی هم برپا نمی‌شود.

نقش علوم انسانی اسلامی در مرحله چهارم بسیار برجسته است یعنی آن بحث تشکیل جامعه اسلامی که جامعه اسلامی براساس سبک زندگی اسلامی شکل می‌گیرد که اگر این شکل گرفت در نهایت تمدن نوین اسلامی شکل می‌گیرد.

از این جهت می‌توانیم نقش علوم انسانی را در علم، پژوهش، تکنولوژی پیگیری کنیم که تأثیرش را در قسمت سخت‌افزار نشان دهیم. مقام معظم رهبری در این بیانیه دارند که العلم سلطان که بخشی از روایت حضرت امیر(ع) است که قدرت، استقلال، عزت، این هفت محور اساسی در بیانیه دوم که اشاره کردم، همه مبتنی است بر این‌که شما در حوزه علم و پژوهش سرآمد باشید و وابستگی نداشته باشید.

بحث معنویت، عدم سلطه‌گری، اشراب معنویت همه به نحوی وابسته به بحث علوم انسانی اسلامی است. چون این ویژگی‌هایی که برای اسلامیت علوم انسانی تصور کردیم می‌تواند این اهدافی را که عرض کردیم تحقق بخشد، علم ثروت و عزت و استقلال می‌آورد؛ اگر علم چنین نقشی را دارد که در محورهای فرمایشات رهبری به عنوان قسمت اول با نام علم و پژوهش آمد و جوانان را توصیه کردند که در این زمینه باید گوی سبقت را بربایند؛ اینجا آن بحث مهم و اساسی مطرح آن است که بیاییم رابطه این را در این منظومه علم نقش علوم انسانی چیست؟ علوم انسانی در این وسط چه کاره است؟ اگر علم ثروت، استقلال و عزت می‌آورد، علوم انسانی اینجا چه کاره است؟

اساس پیشرفت‌ها در حوزه علم و در قسمت سخت‌افزاری تمدن، علوم انسانی است، چون می‌خواهیم به نقطه مطلوب از حیث اسلامیت برسیم می‌گوییم علوم انسانی اسلامی. اینجا بحث مهمی که می‌توانید پیگیری و پژوهش کنید این است که رابطه بین علوم انسانی و سایر علوم چیست؟

علوم انسانی در اینجا پایه است و به شما جهت می‌دهد؛ برخلاف آن چیزی که تصور می‌شود که ثروت غیر از علوم انسانی است؛ حتی تکنولوژی را هم که شما حساب کنید، به نحوی با علوم انسانی رابطه دارد ولو این‌که ما در مرحله اول نگاه می‌کنیم می‌بینیم که تکنولوژی محصول علوم طبیعی است و خیلی ساده‌باورانه است که فکر کنیم تکنولوژی منتقل می‌شود اما فرهنگ منتقل نمی‌شود. در واقع اگر قرار است تکنولوژی هم تولید شود، چون تکنولوژی همراه خود فرهنگ را دارد و منتقل کننده فرهنگ است، اینجا نقش علوم انسانی برجسته است.

جمع بندی بحث من این است که دو نگاه مطرح شد؛ نگاه درجه دو و درجه یک به نقش علوم انسانی در بیانیه گام دوم؛ در نگاه درجه یک براساس ادبیاتی که مقام معظم رهبری تولید کردند پنج مرحله مطرح شده و این پنج مرحله برای این است که مرحله پنجم محقق شود و آن بحث تمدن است.

همه این نگاه‌ها و گام‌های پیشین برای این است که به نقطه مطلوب برسیم و علوم انسانی در این مراحلی که عرض کردم نقش اساسی و زیرساختی دارد؛ نقش علوم انسانی در گام دوم یک نقش زیرساختی است، چراکه اگر این مراحل طی نشود، مرحله پنجم محقق نخواهد شد.