مبانی انسان شناختی علم سیاست اسلامی در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی(ره)

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با سی‌و هفتمین سالگرد ارتحال مفسر کبیر قرآن کریم، حضرت آیت‌الله علامه محمد حسین طباطبایی(ره) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با مشارکت نهادهای علمی و فرهنگی کشور اقدام به برگزاری مجموعه همایش‌هایی با محوریت معظم‌له نموده است، ۲۱ آبان ماه همایش “یادمان علامه طباطبایی؛ علوم انسانی اسلامی” در تالار کتابخانه مرکزی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) تهران در حال برگزاری می‌باشد، در این بخش چکیده سخنان حجت‌الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه، از سخنرانان این همایش، با موضوع “مبانی انسان شناختی علم سیاست اسلامی در قرآن کریم” از منظر علامه طباطبایی از منظرتان خواهد گذشت:

در انسان‌شناسی قرآنی، جنس انسان، «حیّ» است که جامع حیات گیاهی، حیوانی و انسانی است، می‌توان گفت که معادل «حیوان ناطق» است و فصل این انسان، «تألّه» است، یعنی خدا خواهی مسبوق به خداشناسی و ذوب شدن در الوهیت او؛ پس در قرآن کریم، نطق لازم است، ولی کافی نیست، چون اگر کسی اهل ابتکار و صنعت و سیاست باشد؛ ولی همه اینها را در خدمت هوای نفس بگذارد، از نظر قرآن «انعام» و «بهیمه» و «شیطان» است. در جهان بینی الهی، مسیر شناخت انسان از جهان بینی الهی به هستی شناسی و از هستی شناسی به انسان شناسی منتهی می‌شود.
علم سیاست مبتنی بر مبانی مختلفی از جمله مبانی انسان شناختی است که طبعا از منظر قرآن کریم، دارای تحلیل و تفسیری ویژه و برخاسته از جهان‌بینی الهی می‌باشد و آن را از علم سیاست سکولار جدا می‌سازد، دانشی که بریده از وحی و انسان‌محور است. در این نگرش و با تاکید بر این مبانی، زمینه و بستر برای فهم سیاست از منظر قرآن فراهم می‌شود، سیاستی که رویکردی کاملا متفاوت از اندیشه‌های سیاسی مدرن دارد و جامعه‌ای دیگرگون و اهدافی متفاوت را جلوی پای انسان می‌گذارد. از آن جا که قرآن کریم، کتابی است که راهبردها و مبانی کلان و فراگیر را تبیین می‌کند، طبعا برای شناخت تحلیلی از آن به تفسیر مفسران و خوانش دقیق متن، نیاز است؛ برای دستیابی به این مهم، نگرۀ تفسیری علامه طباطبایی در «المیزان فی تفسیر القرآن» راهگشا است.
این نوشته می‌کوشد تا با مراجعه به آیات قرآن کریم، و برداشت‌های تفسیری علامه طباطبایی، به این پرسش اصلی پاسخ دهد که مبانی انسان شناختی علم سیاست کدام است و التزام به آنها چه لوازم و دستاوردهایی در جهت تولید دانش اسلامی-بومی سیاست در پی می‌آورد، در پاسخ، بر این فرضیه تاکید شده است که با توجه به شاخص‌‌های دانش بومی مطلوب و مبانی انسان شناختی مانند کرامت، آزادی همراه با مسئولیت، فضیلت‌خواهی، جاودانگی و خردورزی که از قرآن کریم و تفسیر المیزان قابل برداشت است، می‌توان به دستاوردهایی متفاوت از حیث روشی، بینشی و کارکردی دست یافت. از حیث روش، اندیشور سیاست می‌تواند، علاوه بر استفاده از روش تجربی، از روش اجتهاد جامع و فراگیر به کشف زوایای پیدا و پنهان متون اسلامی بپردازد. در عرصۀ بینشی، زمینه‌ها و بسترهای شایسته‌ای برای رسیدن به نگرش جامع و جامعه‌نگر به آموزه‌های دینی فراهم می‌شود تا در نگرشی واقع‌گرایانه، این آموزه‌ها، برای حل مشکلات سیاسی-اجتماعی، نقش بازی کنند. دستاورد کارکردی آن مبانی به این نحو است که با در نظر گرفتن هدف و رویکرد استکمالی انسان به سوی سعادت، هدف و موضوع دانش سیاسی اسلامی صرفا قدرت برای قدرت نیست، بلکه قدرت برای هدایت انسان و حرکت او در جهت سعادت دنیوی و اخروی است؛ طرح این مبانی و پیامدهای آن، گامی آغازین برای حرکت به سوی دانش سیاست اسلامی و مرزکشی شفاف با رقبای خود است.
بدون ادعای حصر عقلی، با نگرشی استقرایی و با توجه به مسیری که در دانش‌‌های بومی طی شده است، می‌‌توان ویژگی‌‌های این دانشها را در چند مورد زیر خلاصه کرد:
۱. برخاسته از مبانی، باورها و ارزش‌‌های فکری ـ فرهنگی هر جامعه،
۲. دارای منابع برداشت خاص خود،
۳. دارای روش ویژه،
۴. دارای توان پویایی و دگرگونی در شرایط مختلف،
۵. پاسخ‌‌گوی نیازهای جامعه و سازگار با مقتضیات زمانی و مکانی آن؛
برای رسیدن به وجه بومی و اسلامی در این دانش، یکی از راهکارها شناخت مبانی فکری از جمله مبانی انسان شناختی آن از منبعی اصیل و درخور و رصد پیامدهای آن در تولید دانش سیاسی اسلامی است.
منظور از علم سیاست اسلامی، دانشی برآمده از مبانی، اصول، ارزشها و هنجارهای قرآن کریم، سنت و عقل است که اعمال قدرت در آن، به هدف رفاه و امنیت دنیوی و سعادت اخروی انجام می‌گیرد. منظور از «مبانی» در این نوشتار، پیش‌فرضها و گزاره‌های اخباری هستند که نظریه‌ها بر آنها مبتنی می‌شوند، در «مبنا» بحث از «مایبنی علیه» است؛ مبانی، بنیادهای فکری است که حضور و تفطن به آنها در نوع برداشت از دانشها و ارزشها، تاثیری انکارناپذیر دارد، مبانی دارای ویژگی‌هایی چون فراگیری، محدودیت از حیث کمّی، کشفی بودن- وضع‌شدنی نیستند- پیشینی‌ بودن، برون‌‌دانشی و قابلیت دستیابی از نصوص هستند.
با روش اجتهاد، اندیشه‌گر در حوزۀ سیاست اسلامی، همواره برای اعادۀ نظر و بازنگری در یافته‌های خویش آماده خواهد بود، زیرا که او قضایا و مسائل پویا و زنده را بررسی می‌‌کند، مسائلی که مربوط به زندگی در حال تعامل با دیگران می‌‌شود و زندگی انسان مسلمان در حوزۀ جغرافیایی مشخص و محیط اجتماعی است، محیطی که در دوران جدید اثر می‌‌پذیرد و اثر می‌‌گذارد.
اما در اندیشه سیاسی اسلام، اندیشوران باید از روش‌های فراگیر، علاوه بر استفاده از روش تجربی، از روش تفقه یا «اجتهاد جامع» و فراگیر که اختصاصی به دانش فقه ندارد، برای کشف زوایای پیدا و پنهان اندیشۀ سیاسی اسلام، بهره -گیرند، روشی که توانی بالا دارد تا با لحاظ همۀ گنجایش‌ها و شایستگی‌های آموزه‌های دین، زمینۀ دست‌یابی به دانشی بومی در ساحت علم سیاست اسلامی فراهم آید. باری بخشی از این فرایند با توجه به مبانی انسان شناختی فراهم می‌آید که به برخی از آنها اشاره شد. این روش، فهمنده را برای شناسایی و تحلیل شایسته و علمی یاری می‌کند، بدون آن که به دام تحجرگرایی یا تجددگرایی گرفتار آید که هر کدام می‌تواند انحراف و گمراهی در مسیر رسیدن به دانش بومی اسلامی باشد. علامه طباطبایی معنای جامع و کامل اجتهاد که همانا «تفقه» باشد را در نظر می‌گیرد.
با توجه به مبانی انسان شناختی، کارکرد و نقشی که این دانش در جامعۀ اسلامی بر عهده می‌گیرد آن است که بسترهای نظری و عملی اعمال قدرت شایسته، فراهم گردد و در فرایندی سنجیده، حقوق شهروندان به درستی ادا شود. لذا در عرصۀ سیاست، هر هنجاری مجاز نبوده و رفتارها و گفتارها باید به دور از تهمت، دروغ و غیبت باشد و قدرتمندان، قدرت را برای خود یا همپالکیان خویش نخواهند، بلکه آن را به سان امانتی در نظر گیرند و وسیله‌ای سازند برای آماده‌سازی پویندگی جامعه به سوی خیر و خوشبختی.