عابدی: در هستی‌شناسی قرآنی، نظام هستی، بر اساس توحید است

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین محمد عابدی عضو هیأت علمی گروه تفسیر تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه، در جدیدترین مقاله خود در شماره ۸۵ فصلنامه علمی – پژوهشی قبسات به مبانی هستی‌شناختی قرآنی و برایند آن در سیاست اسلامی از منظر علامه طباطبایی(ره) پرداخته که در ادامه یادداشتی کوتاه از این مقاله از منظرتان عبور خواهد کرد:

مبانی هر مکتبی در نوع پاسخ‌های آن به مسائل زندگی ازجمله حیات سیاسی تأثیرگذارند و اتخاذ هر مبنا استلزامات خاص خود را می‌طلبد. در این میان مبانی هستی‌شناختی دارای جایگاه خاصی است و پذیرش هر نوع مبنای هستی‌شناختی، اثری متناسب در چگونگی پاسخ به مسائل سیاسی دارد. بر این ‌اساس مسئله این است که «مبانی هستی‌شناختی» از منظر قرآن کریم کدام‌اند و پذیرش آنها چه برون‏دادهایی در تدبیر حیات سیاسی الزام می‌کند؟ به نظر می‌رسد اهم مبانی هستی‏‌شناختی از منظر قرآن کریم را در عناوینی چون «مخلوق‌بودن هستی، فقر نظام هستی، قانون‌مندی تکوینی، ابزارانگاری هستی، تداوم هستی پس از مرگ، مادی و فرامادی‏بودن هستی» بتوان یافت و نوع پاسخ‌ها به مسائل سیاست در اسلام متأثر از پذیرش این مبناهای قرآنی، متفاوت از پاسخ‌ها در مکاتب دیگر با مبناهای خاصشان خواهد بود. از مهم‌ترین نتایج پذیرش این مبانی می‌توان به برون‏داهایی چون «معناداری عبادت و اطاعت در حیات سیاسی، تناسب حق و تکلیف سیاسی با مخلوق‌ بودن هستی، اثرپذیری حیات سیاسی از قوانین تکوینی و ثابت هستی، اثرپذیری قدرت از وابستگی و نیاز هستی به خالق در تقنین سیاسی، پذیرش دخالت علل غیرمادی در حیات سیاسی، آخرت‌محوری در سیاست و…» اشاره کرد. این تحقیق با روش تحلیل و تفسیر آیات قرآن کریم سامان می‏‌یابد و علاوه بر استناد به منابع تفسیری مختلف، به‌‏طور ویژه از تفسیر المیزان علامه طباطبایی به عنوان یکی از معتبرترین منابع دستیابی به تفسیر صحیح آیات قرآن کریم در مسیر دستیابی به مبانی هستی‌شناختی مذکور و نیز برون‏دادهای سیاسی آنها بهره می‌برد.

بشر از آغازین دوره‌های حیات تا کنون همت خود را بر شناخت هستی متمرکز کرده و مکاتب مختلفی را در این مورد به وجود آورده است و بر مبنای آن، جایگاه خود را به عنوان بخشی از هستی معین کرده و به طراحی نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرداخته است. شایان ذکر است که ذیل عنوان هستی‌­شناسی از خداوند (مبدأ هستی)، جهان، انسان، عالم غیب سخن گفته می­‌شود؛ ولی در این تحقیق منظور ما از هستی، غیر از مبدأ هستی است و شامل بقیه موضوعات از حیث اینکه جزئی از هستی‎اند، می‏‌شود؛ برای مثال اگر انسان در اینجا مورد اشاره قرار می­گیرد، به این جهت است که بخشی از هستی است نه به جهت انسان ‏بودن (برخورداری از ویژگی­‌های خاص نسبت به دیگراعضای هستی مانند فطرت، عقل، اختیار و…). نکته دیگر اینکه در مورد نسبت هستی‌­شناسی و سیاست، چند نسبت قابل تصور است: تأثیر متقابل، اثرگذاری سیاست در هستی­‌شناسی، اثرگذاری هستی­‌شناسی بر سیاست. از این مجموعه آنچه مورد نظر تحقیق حاضر است، بررسی اثرگذاری هستی­‌شناسی بر سیاست است.‌

با این مقدمه بیان می­‌کنیم که در هستی‌شناسی قرآنی، نظام هستی، بر اساس توحید است و انسان جایگاه خود را در ذیل هستی به عنوان بخشی از مخلوقات می‌یابد و بر مبنای آن به حیات خود سامان می‌دهد (ر.ک: اعراف: ۵۴/ طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۰، ص۱۰)؛ اما هستی‌شناسی‌ها در نگاه غیرالهی بر مبناهای مادی استوارند و به دلیل نادیده‌انگاری ابعاد فرامادی هستی نمی‌توانند ماهیت هستی را درست و جامع بشناسند و البته این وضعیت تا عصر ما تداوم یافته و نظامات اندیشگی در حوزه‌های متکی به هستی‌شناختی، مثل نظامات اجتماعی و سیاسی گرفتار انحراف و ناکارآمدی شده است و وجود چنین آسیب‌هایی درنگ برای شناخت درست و جامع هستی را ضروری می‌سازد. در این مقاله ابتدا مبانی هستی‌شناختی از منظر قرآن تبیین می‏شود تا در ادامه روشن گردد سیاستی که بر این مبنای قرآنی استوار است، لوازمی متمایز از الزامات مبانی موجود در مکاتب غیرقرآنی است؛ البته برای شناخت مبانی کلان هستی‌شناختی قرآنی نیازمند فهمی روشمند از آیات هستیم تا برون‏دادهای آن اطمینان‌بخش باشد؛ لذا برداشت­‌های مفسر بزرگ علامه طباطبایی را برای فهم دقیق آیات مبنای تحقیق قرار می‌دهیم.

پرسش اصلی تحقیق این است که مبانی هستی‌شناختی در قرآن کدام است و استلزامات چنین مبناهایی در تدبیر حیات سیاسی چه می‌تواند باشد؟ در پاسخ تأکید می‌شود مبانی هستی­‌شناختی شامل عناوینی چون مخلوق­ بودن هستی، فقر نظام هستی، قانون‌مندی تکوینی هستی، هدف‏ نبودن هستی، تداوم حیات پس از مرگ و مادی و فرامادی‏ بودن هستی از قرآن می­‌شود. در این تحقیق با استفاده از برداشت‌های علامه در المیزان و دیگرتفاسیر، اهم این مبناها معرفی می­گردد و استلزامات گسترده‌ آنها در سیاست تبیین می­‌شود تا درنهایت قدمی درمسیر سامان‌دهی به دانش اسلامی سیاست برداشته شود.