سروش هاتف غیبی و تعهد سقراطی

تعهد از ضرورت‌های حیات انسان است و تصور انسان بدون جهت و غیرمتعهد به مانند انسان بدون سر و پا است بنابراین حیات انسانی انسان همواره با تعهد همراه بوده است.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «تعهد در هنر از نظرگاه سقراط» توسط گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، روز دوشنبه مورخ ۲۷ آبان‌ماه جاری با ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی جهان برگزار شد.

حجت‌الاسلام جهان در ابتدای بحث خود گفت: تعهد از ضرورت‌های حیات انسان است و تصور انسان بدون جهت و غیرمتعهد به مانند انسان بدون سر و پا است بنابراین حیات انسانی انسان همواره با تعهد همراه بوده است. برای اثبات این نکته باید مفهوم تعهد و انسان، تحلیل و شناسایی شود و نسبت میان آن دو در ترازوی عقل قرار بگیرد که در وجه عقلانیت، انسان بالبداهه متضمن تعهد است پس کارکردها و توانایی های انسان مانند هنر، ادبیات، علم و صنعت نیز ناگریز از تعهد خواهد بود است و یا باید برای تعهد انسان استدلال کرد و سپس کارکردها و توانایی های انسان بررسی شود که آیا توانایی های انسان مانند هنر و ادبیات تعهد پذیر است؟

جهان عنوان نمود: هنر و ادبیات دو مفهوم موازی در حیات خلاقانه انسان هستند که در پرسش تعهد قرار می گیرند پس به ناچار در حیات انسانی انسان «تعهد» در دایره ی هنر و ادبیات تجربه و سنجش می شوند و در نتیجه سه گانه ای به نام انسان، تعهد و هنر صورت می گیرد که پاسخ به نسبت میان آن ها را می توان در مطالعات کلاسیک به وضوح بیابیم. مطالعات کلاسیک نوعی مطالعه پیرامون آثاری ماندگار در گذر زمان و تبدیل شده به قسمتی از میراث بشری است و مطالعات یونان باستان به عنوان میراث هنری و نظری انسان در سنت تحقیقات نظری متداول است و بعنوان ابتدایی ترین و جامع ترینِ مطالعات مدون علوم انسانی اهمیت زیادی دارد.

مهدی جهان ادامه داد: سقراط حکیم سرآغاز و منشأ نظری هنر فضیلت مند در آموزه های کلاسیک یونان باستان است که با توجه با طراحی هندسه ای مناسب، نسبتی میان فضیلت، معرفت، زیبایی و غایت در هنر و هنرمند، آثار هنری و هنرمندان را موجه به جهات اخلاقی و تربیتی می کند که این فضیلت مندی هنری میراث یونان باستان برای انسان است. موضوع بحث در تحقیق فعلی زبان و پیچیدگی های آن در ساحت هنر نیست بلکه با فرض پذیرفتن اهمیت و تأثیر زبان در هنر مسئله این است که روایت و زبان بواسطه ی پیچیدگی های زبانی که دارند به انواع دیگر از هنر تقدم بالذات دارند و همچنین در مقام جزئی از علل پیدایش شاخه های دیگر از هنر قابل توجه و تامل هستند بنابراین در شعر، داستان و یا حتی نثر ادبی که در حوزه ادبیات فرم و محتوای خاصی دارند میان زبان و روایت نسبت اولی وجود دارد به گونه ای که اولین حرکت هنرمند برای عمل هنری، روایت است و زبان با تمام پیچیدگی هایش نقش اساسی در هر عمل هنری هنرمند دارد پس در اینجا با تبعیت از نظریه محاکات مقصود من از ادبیات؛ داستان، شعر و یا نثر ادبی نیست بلکه جوهره ی تمامی انواع هنر را روایت می نامند و مراد فیلسوفان عصر کلاسیسیسم از ادبیات و نظریه های ادبی فهمیدن ساختار هندسی نظریه های روایت در متن هنر است.

وی افزود: ظاهرا تعهد وفاداری به اصول هنری یا تعهد به معنای تعلق هنرمند به ساختار هنری یک اثر هنری است که در نگرش فلسفه قاره‌ای مفهوم تعهد از ساختار به محتوا می‌رسد البته نحله های مختلف فلسفه قاره‌ای مانند زبان گرایان، تاریخمندان و حتی هرمنوتیسیین هایی مانند گادامر هرکدام تعبیری متفاوت از هنر متعهد ارائه می‌دهند و در تفکر کارکردی مفهوم تعهد در هنر با عناصر کاربردی مانند منفعت و مصلحت تعریف می شود.

جهان گفت: تا قبل از کتاب فن شعر ارسطو کسی از نظریه «تعهد در هنر» بحث نکرده است و ارسطو هم به اقتصای مباحث مرتبط با «صناعت خمس» در کتاب «منطق ارگانون» و در مبحث «بوطیقا» و تا حدودی «ریطوریقا» از هنر و ادبیات و بالتبع نظریات هنری و ادبی و در نتیجه «تعهد در هنر» بحث کرده است.

عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطرنشان کرد: عدم توجه به نظریه «تعهد در هنر» در قرون مختلف از روم باستان تا قرون وسطی ناشی از موضوعیت نداشتن «هنر متعهد» است و موضوعیت نداشتن «هنر متعهد» ناشی از سیطره ی «مکتب کلاسیسیسم» در هنر و ادبیات مغرب زمین بوده است، ظاهراَ هر هنر و ادبیاتی غیر از کلاسیسیسم را «ادبیات عامیانه» می دانستند بنابراین بیش از ده قرن هویت هنری و ادبی غرب کلاسیسیسم بوده است و حتی در دوران قرون وسطی و سیطره ی کلیسا همچنان ادبیات کلاسیسیم رایج بوده است که خصیصه ی مهم آن وحدت فرم و تعالی انسانی است و هر عمل غیر اخلاقی را از ادبیات خارج می کنند. با فروپاشی قدرت و هیمنه ی سیاسی روم غربی و پیدایی ادبیات لاتین و همچنین پروتستانتیسم لوتری و اصلاحات کالوَن، تمایلات به ادبیات کلاسیسیسم فرو می نشیند و نهضت های فکری و ادبی پدید می آید تا جایی که رمانتیسیسم، رئالیسم و سوررئالیسم در مذمت اخلاق و معنویت می نویسند و یا فوتوریسم که ضد اخلاق، نقاشی می کنند و شعر علیه خدا می سرایند و در نتیجه هنر جامعه را به سوی اضمحلال و اختلال فرهنگی و اخلاقی سیر می دهد سبب می شود که در قرن هجدهم و نوزدهم در ساحت هنر و ادبیات نیاز به نظریه پردازی در ادبیات عامه و «تعهد در هنر» احساس می شود پس در قرون بعدی آثار هنری و ادبی بسیاری در تأیید و مذمت اصول «تعهد در هنر» تألیف و تدوین شد

وی گفت: در فهم و تحلیل آرای سقراط دو نظرگاه سنتی و پساسنتی و جود دارد. در نگاه سنتی گزارشی ابتدایی از حیات فکری و اجتماعی سقراط ارایه می شود و در منابع پساسنتی به تحلیل آرای فکری و عملی سقراط پرداخته می شود.

همچنین افزود: گزارش‌های سنتی از حیات فکری و اجتماعی سقراط شامل محاورات افلاطون، خاطرات گزنفونی، کمدی های آریستوفانیس و تفلسف های نظری ارسطو همگی خوانشی یکسویه از زندگی سقراط است اما آنچه در این مجال اتفاق می افتد، تقریرها و تحلیل های تیلور، ولاستوس، گایتری و ورنر یگر و حتی یاسپرس است که گزارش هایی از حیات فکری و نظری نیستند بلکه بازار مقایسه و انتقاد از آرا و نظریات فیلسوفی خردمند در میان خردمندان و فیلسوفان دیگر است که قدر و اندازه آن باید در ساحت علم شناخته شود تا نتیجه ی صحیح به دست آید. تحلیل آرای و اندیشه های فلسفی و حکمت آمیز سقراط مجال بسیاری می طلبد اما به اختصار می یابیم که این فیلسوف حکیم در زمانه ای زیست می کند که سوفسطاییان رهبری جامعه را به عهده گرفته اند و شکاکیت را به صورتی مخصوص به تفکر یونان باستان  در جامعه ترویج می دادند.

جهان تاکید کرد: چهار منبع اصلی از رأی و نظر سقراط پیرامون هنر بحث می کنند؛ افلاطون، ارسطو، گزنفون و آریستوفانوس که متفاوت و متناقض و با سلایق، تمایلات علمی و تاریخی مختلف از دیدکاه های سقراط در باب هنر سخن می گویند؛ طبیعتاً شناخت رأی و نظر سقراط پیرامون نظریات هنر و ادبیات از این منابع سخت و دشوار است ولی در هر صورت باید منابع علمیِ شناخت از سقراط را مورد تحقیق و پژوهش قرار داد.

وی ادامه داد: سقراط در سال های نوجوانی وارد آتن شد و مشخصا دلبسته به عقلگرایی آناکساگورس «عقل را علت قانون و نظم تمام طبیعت می دانست»  پس در حلقه ی شاگردان آرخلائوس  درآمد و در میان طبیعت گرایان شاگرد آرخلائوس سوفسطایی شد و از سوی دیگر این نسبت علمی چندان طول نکشید و سقراط با تمرد مکتب طبیعیون از نظام عقلایی به شاگردی در فلسفه ی طبیعی پایان داد پس در تاریخ فلسفه یونان می نویسند که:«فلسفه طبیعی از طالس تا آرخلائوس که سقراط شاگرد او بود طول کشید»  اما این نکته قابل توجه است که حیات علمی سقراط با ترک نحله طبیعت گرایی آرخلائوس  و نا امیدی از آموزه های آناکساگورس  آغاز می شود.

حجت‌الاسلام مهدی جهان گفت: سقراط در جامعه انسانی شعر و هنر را منتفی نمی داند بلکه تلاش متنابهی در هنر سخنوری و سخن منسجم دارد  و بنابر گزارش های گفت وگومند افلاطون از حیات فلسفی و علمی سقراط، وی همواره به هنر و ادب اعتقاد وافری داشته است و هنرمندان و ادیبان پیش از خود را به دلیل استعداد هنری شان تحسین کرده است اما با فراست و تعمق خاصی نسبت به محتوای آثار ادبی و هنری هشدار می دهد که «باید همه سعی و کوششی را که برای رسیدن به حقیقت معنی کلام ندای غیبی به جا آوردم برای شما نقل کنم. پس از آنکه مردمان نامی دولت را دیدم به خدمت شاعران پیوستم و یقین داشتم که نادانی من نسبت به آنان آشکار خواهد بود. از این رو از نتایج افکار شعرا آنچه بیشتر از روی رویه سروده شده بود برایشان خواندم و برای کسب دانش معنی کلماتشان را پرسیدم. ای آتنیان شرم می کنم واقع امر را بگویم لیکن ناچارم و می گویم که همه حاضران بهتر از خود شاعران شعرهای آنان را توجیه می کردند و موضوع تحقیق می دانستند و بزودی دانستم که مایه کلام شاعران دانش نیست بلکه گفته های ایشان از بعضی عواطف طبیعت و شور و ذوق برمی آید مانند آنچه از کاهنان و اهل وجد دیده می شود کلمات شیرین از زبان جاری می سازند ولی خود نمی فهمند چه می گویند. ضمناَ دریافتم که به سبب اشعاری که می سرایند خود را دانشمدترین مردم می پندارند و حال آنکه هیچ نمی دانند پس از آنها نیز دور شدم و مطمئن گردیدم که به همان وجهی که از مردان سیاسی برترم از شاعران نیز دانشمندتر می باشم.»

وی افزود: زرین کوب این فقرات از دفاعیات را منبع اصلی برای نظریه ادبی سقراط می داند و نتیجه می گیرد که: «سقراط ظاهراَ نخستین کسی است که بی پرده به تفاوت قوه فهم با قوه ابداع و نظم توجه دارد و بسا که منتقد شعر را از شاعری که گوینده آن است بهتر بشناسد و از این جهت اصل و منبع فن نقد را بعضی در همین گفته سقراط جستجو کرده اند»  پس به نظر می رسد با فرض تفاوت بین اثر هنری و مخاطب آن، کار هنری یعنی فهمی دیگر از مخاطب اثر هنری و نسبت سنجی با فهم تولید کننده ی اثر هنری که از ماحصل آن چیزی فهمیده می شود که آن فهم همواره ضمیمه ی یک اثر هنری است اما واضح است که این کلمات و منابع متشتت به تنهایی نمی توانند بعنوان نظریه ادبی استفاده شود بلکه فهم مختصری از عمل ادبی است.

جهان تاکید کرد: نظریه‌ی ادبی سقراط براساس وحدت علم و فضیلت تعهد محور است و از ساحت این نظریه تعهد استنتاج می شود بنابراین برای فهم تعهد در نظر سقراط باید مبانی نظر وی در هنر و ادبیات را تبیین کنیم.

ادب و هنر از نظرگاه سقراط چهار خصوصیت دارد؛

  • غایت انگاری ادب و هنر
  • زیبایی در ادب و هنر
  • فضیلت مندی ادب و هنر
  • معرفت مندی ادب و هنر

وی گفت: در هندسه فکری سقراط، معرفت و فضیلت یگانگی دارند، به این معنی که شخص عاقل، که می داند حق چیست به آنچه حق است عمل می کند و یا به عبارت دیگر، هیچ کس دانسته و از روی قصد مرتکب ناحق نمی شود چون در ناحق فضیلتی وجود ندارد و فضیلت در حق است و در نتیجه عاقل به بدی عمل نمی کند چون که بدی ناحق است.

مهدی جهان در پایان سخنان خود گفت: تا پیش از سقراط عالم هستی، انسان و هرآنچه انسان می تواند داشته باشد بر دوش ژوپیتر و زئوس بوده است و خدایان اسطوره ای دنیا را اداره می کردند اما سقراط مابعدالطبیعه را جایگزین اسطوره ها کرد و مبانی متافیزیکی را در هنر جریان داد که هنر شامل معرفت (سوژه برای شناخت) و فضیلت(ابژه) می شود و این دو جریان به هنر استعلا و برتری می دهد البته به بیان دیگر مبنای نظری سقراط «محاکات و تقلید» است پس باید گفت «سقراط هنر را آسمانی کرد» و در نظر وی منتهای هنر در متافیزیک است پس هنر از آسمان به زمین می رسد.

الف- همواره هنر معرفتمند است/ ب- همواره معرفت فضیلت است/ جیم- همواره هنر فضیلت است.

با فرض مثل نوریه هنرمند از مثل نوری، محاکات می کند و عمل هنری تجلی و تصویر این مُثُل است؛ البته بسیار مشاهده می‌شود که انسان ها در فهم تفاوت دارند و معرفت های واضح و غیر واضح از امور مادی و معنوی دارند قطعاً تنزیهات و تشبیهات سیاسی اجتماعی فرهنگی و هنری همه از فهم های گوناگون و رنگارنگ پدید می آید اما در دانش کلاسیک یونان باستان نزاع میان سفسطه و حقیقت است و هنرمند متعهد به حقیقت و محاکات از صورت عالی این حقیقت است که به لطف و ضمانتِ معرفت «اربابِ مُثُل أعلایِ نوری» در هنر حقیقت کشف می شود.

در ادامه این نشست دکتر مهدی عباس‌زاده و حجت‌الاسلام ابوالحسن غفاری نقدهایی بر نظریه حجت‌الاسلام مهدی جهان وارد نمودند.