پژوهش و پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه و نظام اسلامی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت فرارسیدن هفته پژوهش با شعار «پژوهش و تمدن‌سازسی اسلامی» بر آن شدیم تا در یادداشت‌هایی از اعضای هیات علمی پژوهشگاه به گرامیداشت این هفته بپردازیم.

از این رو در ادامه یادداشتی از محسن ردادی عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه با عنوان «پژوهش و پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه و نظام اسلامی» به مناسبت روز چهارم هفته پژوهش تقدیم حضورتان خواهد شد.

 

پژوهش های بیحاصل را دور بریزید!

همه پژوهشگران دست‌کم یک بار باید این سوال را از خودشان بکنند: «چه کار داری میکنی؟» پاسخ می‌تواند این باشد که من کسب درآمد می‌کنم؛ من کاری نمیکنم و البته چون باسوادم جامعه باید به من احترام بگذارد و معاشم را تامین کند؛ من در حال لذت بردن از مطالعه و دانش هستم؛ من سعی میکنم بیشتر از بقیه بفهمم؛ من در حال گسترش مرزهای دانش هستم؛ من تحقیق میکنم که چگونه مشکلات مردم کمتر شود.

فکر میکنم اگر پاسخی بجز آخری را به خودمان دادیم، راه را گم کرده ایم. علم و تحقیق و پژوهش، آمده تا مشکلات جامعه را کمتر کند. به همین دلیل است که جامعه از نیازهای فوری خود چشم‌پوشی می‌کند و بودجه معتنابهی را به بخش پژوهش اختصاص می دهد به این امید که در آینده بتواند از یافته‌های این پژوهش برای رفع مشکلات استفاده کند.

پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه فقط محدود به علم پزشکی نیست که این روزها بیش از هر زمان دیگری به به پزشکان نیاز داریم. همچنین فقط مهندسان نیستند که با ساخت ابزار، نیازهای مردم را برطرف می‌کنند. علوم دینی و علوم انسانی هم در خدمت نیازهای جامعه هستند و هرگز نباید چنین تصوری در پژوهشگران دینی و علوم انسانی شکل بگیرد که « علم برای علم » مطلوب است و پژوهش فارغ از نیازهای جامعه ممکن است.

به شرط این‌که انسان را دارای ابعاد گوناگون ببینیم و بدانیم که انسان فقط «توده زیستی» ابزارساز نیست، در این صورت می‌توانیم بخشی از رفع نیازهای انسان را به علوم دینی و علوم انسانی بسپاریم.

اما مهم‌ترین وظیفه‌ای که علوم دینی و علوم انسانی دارند « تشخیص نیازهای انسان و جامعه » است. درحالی‌که علوم طبیعی به دنبال رفع نیاز انسان هستند، علوم دینی و انسانی، نیازهای واقعی را تشخیص می دهند و اولویت بندی می‌کنند.

بودجه نهادهای علمی کشور خیلی زیاد نیست، ولی مهم است که همین بودجه متوسط هم صرف تحقیقاتی نشود که ارتباطی با نیازهای جامعه ندارند. لزوماً باید دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها هزینه تحقیقاتی را بپردازند که باری را از دوش جامعه بردارند، نه اینکه خود این تحقیقات باری باشند بر جامعه.

متأسفانه دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها بر این مدار تنظیم نشده‌اند و ارتقای شغلی اساتید و پژوهشگران در نهادهای علمی مبتنی بر مشکل‌گشا بودن پژوهش‌ها نیست. برعکس، اگر تلاش پژوهشگرانه متناظر با مسائل زندگی روزمره مردم سامان داده شود، از نظر بسیاری از سنجشگران علم، بی ارزش تلقی می‌شود. ملاک اصلی ارتقا و بالا رفتن در نظام پژوهشی حاکم، صرفاً انتشار مقالاتی است که در نشریه‌های علمی منتشر می شود. هرساله در دانشگاه ها تحقیقات بسیاری به عنوان پایان‌نامه و رساله به نگارش درمی‌آیند و فقط خدا می‌داند که چند درصد از این تحقیقات به مشکلات واقعی جامعه می‌پردازند و یا تلاشی هستند برای رفع آن‌ها؛ و چند درصد از این تحقیقات از بایگانی کتابخانه دانشگاه بیرون نمی‌روند.

با اینکه مشکلات و نیازهای مردم بیش از هر زمان دیگری است، دانشگاه راه خودش را می‌رود و مطالبی تدریس می‌شود که در عمل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. بیش از همه این مشکل دامن‌گیر دانشکده‌های علوم انسانی است.

باید انقلابی در نظام تولید علم در ایران رخ دهد و همه به این باور برسیم که اگر علمی می آموزیم و تحقیقی انجام می‌دهیم که برای شناخت و رفع مشکلات مردم به کار نمی آید، در این صورت بی‌ارزش و بی‌فایده است. صرفاً مقاله‌ای ارزشمند است که بتواند مشکلی را تشخیص دهد و یا راه‌حلی واقعی برای رفع آن مشکل ارائه نمایند.

اگر باور داریم که «دانش،‌ آشکارترین وسیله‌ی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست‌ساله فراهم کند»(بیانیه گام دوم) در این صورت‌ پژوهشی که فارغ از نیازها و ضرورت‌های جامعه باشد را باید دور انداخت.