پاندمی کرونا و مساله حکمرانی جهانی

کرسی علمی ترویجی «پاندمی کرونا و مساله حکمرانی جهانی» توسط گروه مدیریت پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه، روز چهارشنبه ۱۸ تیرماه ۹۹ بصورت مجازی از طریق اسکایپ برگزار شد.
در ادامه گزارش محتوایی این کرسی علمی خدمتتان ارائه می‌گردد:

حجت الاسلام علی آقاپیروز
مدیر و عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و دبیر علمی کرسی

ضمن تشکر از حضرات آقایان دکتر فرشاد مهدی پور و دکتر محمود مهام برای قبول زحمت نقد این جلسه علمی از جناب آقای دکتر حسین بابایی مجرد عضو محترم هیات علمی گروه مدیریت پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه درخواست می کنیم مباحث خود را در زمان ۲۰ دقیقه اول ارائه کنند. در ادامه سخنان ناقدین محترم را خواهیم شنید و سپس پاسخ ارائه دهنده محترم به نقادی ناقدان را خواهیم داشت و در پایان پرسش و پاسخ سایر مدعوین را مورد بررسی قرار می دهیم.

دکتر حسین بابایی
عضو هیات علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه و ارائه دهنده کرسی

تاریخ در مواقفی معدود، همه جهان را درگیر در مواجهه با پدیده­ای خاص و جهان­گیر گزارش کرده است؛ بی­شک پدیده کرونا از جمله این موارد است. در پدیده­های جهانی معمولاً عده­ای درگیر و عده­ای تماشاچی هستند و موضع تماشاچیان در نسبت پدیده معمولاً روشنفکرانه و دور از واقع است و این به جهت عدم درگیری وجودی ایشان با پدیده­هاست؛ کسی که از سیل صرفاً مفهومی در ذهن دارد تنها ارتباط مفهومی با سیل برقرار کرده، کسی که به نظاره وقوع سیل نشسته است، ارتباط عینی با سیل برقرار کرده و کسی که مستغرق در سیل است برخوردار از ارتباط وجودی با سیل است؛ این سه ساحت ارتباط، سه واکنش به همراه دارد و میزان واقع­گرایی آنها بی­شک متفاوت است. البته برخی انسان­های حس­بالا هستند که فارغ از مرابطت حضوری، به ارتباط وجودی با مفاهیم عالی نیز نائلند آنچنان­که حضرت یعقوب از مفهوم وصال دریافت “وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُون”(یوسف/۹۴) و این دریافت او نیز آنچنان برای اطرافیان عجیب به نظر می­رسید که خوف آن داشت که متهم به کم­خردی شود. حال که کرونا اقصی­نقاط عالم را درنوردیده و جهان را با آزمونی جهانی مواجه کرده است، نوبت سنجش عیار نسخه­پیچی­های سازمان­های جهانی است تا مشخص کند تا چه میزان مؤید اعتبار رویکرد حکمرانی جهانی برای مدیریت و کنترل مسائل جهانی است. در این کرسی ترویجی قصد دارم به چند سؤال پاسخ دهم:

  1. مسئله جهانی چیست؟
  2. راه­حل مسائل جهانی در چه قالبی از تغییر رویکرد، تأسیس نهاد و یا وضع قواعد صورتبندی می­شود؟
  3. میزان توفیق راه­حل­های مسائل جهانی چه بوده است؟
  4. راه­حل بدیلی که در فضای ابهام­آلود کنونی در مواجهه با مسائل جهانی می­توان ابراز کرد چیست؟

شاید پاسخ به این سؤالات، تا حدودی ظرفیت اندیشه اسلامی برای طرح مسائلی در سطح جهان و همچنین زاویه دیدی که برای بازگشایی و راهگشایی آن مسائل می­توان ابراز نمود را بگشاید.

نخست: چیستی مسئله جهانی

مسائل جهانی را معمولاً مسائلی می­دانند که راه­حل­هایش عموماً محتاج همکاری میان ملت­هاست(Bhargava,2006) و این در حالی است که که گمانه­زنی می­شود که همکاری­های جهانی به جای مقاوم­سازی کشورها در برابر فجایع جهانی، آن­ها را آسیب­پذیرتر می­کند.

خطر فجایع جهانی، رویداد مفروض آینده­ است که می­تواند در مقیاس جهانی به رفاه انسان صدمه بزندحتی تمدن مدرن را فلج و نابود کند؛ رویدادی که عامل انقراض انسان بوده و یا باعث کاهش پتانسیل بشر می­شود.

بنیاد چالش­های جهانی، حکمرانی جهانی را با هدف تدارک کالاهای عمومی به خصوص صلح و امنیت، بازارهای فعال، سیستم­های میانجی­گری منازعات، یکسان­سازی استانداردهای تجارت و صنعت تعریف کرده و از مهمترین این کالاهای عمومی را مدیریت ریسک­های فاجعه­بار جهانی چون تغییرات آب و هوایی، سلاح­های کشتارجمعی، نابودی زیست­محیطی، هوش مصنوعی، پاندمی­ها و ریسک­های ناشناخته می داند. پس مدیریت ریسک پاندمی­هایی چون کرونا از مصادیق حکمرانی جهانی دانسته می­شود و این در حالی است که جهان در کنترل کرونا در قالب حکمرانی جهانی وامانده است و همین واماندگی است که برخی حکم می­کنند پاندمی کووید ۱۹ در یک بستر پاره­پاره در حال ظهور است که با سرعت به سمت تثبیت نابرابری­های جهانی حرکت می­کند.

دوم. راه­حل مسائل جهانی

            ۱-۲٫ سه تقریر از روابط بین­الملل در حل مسائل جهانی

سه تقریر مهم از سه منظر معرفتی نسبت به روابط بین­الملل و تجویزات هر یک عبارت است:

  • منظر ایده­آلیستی لیبرال­ها که قائل بود همکاری میان دولت­ها امکان­پذیر و روابط بین­الملل قابل اصلاح است و دلیل شکست همکاری، سوء­تعبیر و بدفهمی است. لیبرال­ها نگاه خوشبینانه­ای به نتایج گسترش تجارت و تمدن در روابط بین­الملل داشتند.
  • منظر رئالیسم جدید که بر اندیشه­ورزی درباره روابط بین­الملل سایه انداخت؛ از منظر رئالیست­ها، دولت­ها همواره پیگیر نفع خودشان به هزینه دیگر دولت­ها بودند لذا جهان یک بازی با حاصل جمع صفر است و توجه دولت­ها معطوف به دستاوردهای نسبی است که باید از طریق مذاکرات دشوار حاصل شود.
  • منظر حکمرانی جهانی که بر خلاف دو منظر پیش که عمده معطوف به حکومت جهانی با حاکمیت سازمان­های بین­المللی متمایل به ابرقدرت­های جهانی بود بر حکمرانی جهانی با ایجاد و اعمال قواعد جدید تأکید دارد.

            ۲-۲٫ حکمرانی جهانی

در منطق واقع­گرایی و ایده­آلیسم لیبرال، سازمان­های بین­المللی، به تعبیر کاکس، “مفهومی حل­المسائلی” بود برای ممانعت یا حل مسائلی چون جنگ و تضمین صلح تا “مفهومی انتقادی” که بتواند مبنایی فکری برای بازاندیشی اساسی در مورد تحوه اداره جهان و رسیدگی و حل مسائل دیگری چون مدیریت مشترکات جهانی، تقویت توسعه جهانی و نظام­مند کردن بازارهای مالی جهانی را شکل دهد. چالش­هایی چون پایان یافتن نظام برتون وودز، وضعیت محیط زیست، بحران بدهی­های کشورهای کمتر توسعه­یافته، حقوق بشر و مهاجرت، خط­مشی­پژوهان و دانشمندان را برانگیخت تا بار دیگر به اندیشه درباره مدیریت مسائل جهانی بپردازند. از جمله این اندیشه­ها، اندیشه حکمرانی جهانی بود که با تأسیس کمیسیون حکمرانی جهانی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲ و با هدف شناسایی چالش­های عمده پیش روی بشریت در آستانه هزاره جدید و تفکر در مورد راه­های برخورد با این چالش­ها شکل نهادی به خود گرفت.

اما اگر در منظر حکمرانی جهانی با سازمان­های بین­المللی به مفهوم حل­المسائلی آن مواجه نیستیم پس امر حکمرانی با چه ابزاری انجام خواهد شد؟

در حکمرانی جهانی بدون ایجاد قدرت حاکمه مؤثر و به واسطه هنجارهای غیررسمی و وضع قواعد میان کنشگران می­توان رفتارها را کنترل و به نوعی حکومت کرد؛ حکمرانی جهانی ناظر به فرآیندها و فعالیت­های گسترده­ای است که در قالب بازارها و شبکه­ها و با ایجاد الگوهای فراملی و بین­المللی حکومت، روابط بین­الملل اعم از کنش­های دولت، نهادی بین­المللی، کنش سازمان­های مردم­نهاد و … را برای حل مسائل فراملی سامان می­دهد.

            ۳-۲٫ سازمان­های جهانی و درماندگی در مواجهه با مسائل جهانی:

وایس و ویلکینسون(۲۰۱۴) نه آرمان­گرایی صرف و نه واقع­گرایی خام را در تبیین روابط بین­الملل منتج ندانسته بلکه بر اساس نگرش آرمان­گرایی مبتنی بر واقعیت صرف­نظر از تعهد به سطح حداقلی حکمرانی جهانی در قالب نظام امنیت دسته­جمعی ملل متحد و یا اندیشه حداکثری حکومت جهانی، بر نقش دولت­ها به عنوان قوی­ترین بازیگران عرصه نظام بین­الملل و لزوم همکاری آنان با نهادهای غیردولتی در اداره مسائل جهانی تأکید می­کنند. البته این توصیه دولت­ها به همکاری در قالب سازمان­های بین­المللی و نهادهای غیردولتی، مانع آن نیست که ناتوانی سازمان­های جهانی بشردوستانه به هنگام حمایت از بشر در معرض خطراتی همچون نسل­کشی در رواندا، سومالی و دارفور را نادیده انگارند یا کم­توانی حکمرانی مالی جهانی همچون صندوق بین­المللی پول در رفع بحران اقتصادی آسیا در دهه ۹۰ یا بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ را کتمان کنند یا حتی کاستی­های سازکارهای دولتی و بین­دولتی با وجود پیشرفت­های پزشکی و بهداشتی در مواجهه اثربخش با امراض مسری مانند وبا و تب دنگی به­خصوص در بخش­های کم­توان­تر و فقیرتر جهان را انکار نمایند.

            ۴-۲٫ راهکار حکمرانی جهانی در شرایط شکست سازمان­های بین­المللی

هرچند حکمرانی جهانی برخوردار از نگرشی فراتر از سازمان­های بین­المللی است اما بر ظرفیت سازمان­های بین­المللی، اهمیت دولت­ها و روابط بین آن­ها نیز تأکید دارد. بر این اساس اثربخشی حکمرانی جهانی مستلزم تشدید فرایند کثرت­گرایی سیاست­های جهانی با تلفیق ارتباطات چندجانبه و فراملی است که در این رویکرد تلفیقی، ضمن تأکید بر نقش اراده سیاسی دولت­ها در تأسیس سازمان­های بین­المللی و تعامل و مذاکره در رابطه با مسائل محلی و جهانی، بر فعالیت روزافزون بخش خصوصی کشورها با یکدیگر فارغ از ساخت­های بین­دولتی نیز اهتمام می­شود. با تکیه بر این منطق، وایس و ویلکینسون(۲۰۱۴)، کم­توانی سازمان­های بین­المللی در این عرصه را به مثابه کم­اهمیتی و بی­فایده بودن حکمرانی جهانی نمی­دانند بلکه آن را دلیلی بر لزوم تشدید فرایند کثرت­گرایی در سیاست­های جهانی می­پندارند. این کثرت­گرایی به طور عمده در تشکیل شبکه­های گروهی بین­دولتی به منظور هماهنگی کلان در محیط جهانی و در عرصه­های مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی، زیست­محیطی و … تجلی کرده است؛ تأسیس شرکت­های چندملیتی اقتصادی، شرکت­های خصوصی امنیتی، شبکه­های جنایی فراملی و … دال بر همین کثرت­گرایی است. این تکثر، ابزارهایی را در اختیار امر حکمرانی جهانی برای مواجهه کارآمد با مسائل نوپدید جهانی قرار خواهد داد.

سوم. حکمرانی جهانی و فرصت­ها تهدیدها کرونایی

نشریه فارن افرز به دولتمردان آمریکا هشدار می­دهد که آمریکا در رقابت کرونایی با چین در حال از دست دادن موقعیت خود در مدیریت جهانی است چرا که از یکسو نتوانسته به دلیل کمبودهای بهداشتی و پزشکی، نیازهای داخلی خود را رفع کند و به این اعتبار اعتماد عمومی به صلاحیت حکمرانی و بالتبع مشروعیتش را از دست داده است و از سوی دیگر برای توزیع کالاهای جهانی و حل این بحران­ جهانی توان هماهنگ­سازی متحدان بین­المللی خود را برای مبارزه با این بیماری ندارد. این تغییرات به نحوی است که کارشناسان پیش­بینی کرده­اند نظم جهانی تمایل دارد در ابتدا به تدریج و سپس یکباره تغییر کند و یکی از محورهای این تغییر، زوال اقتدار جهانی آمریکاست که این رخداد را با فروپاشی قدرت انگلستان و پایان سلطنتش به عنوان ابرقدرت جهان به جهت مداخله دردسرسازش در کانال سوئز قیاس می­کنند. این عدم صلاحیت آمریکا در مدیریت میدانی پاندمی کرونا در سطح جهانی که شاهدی بر تغییر نظم مدیریت جهانی است در منظر متفکرین غربی نیز در صورتی دیگر خود را نشان داده است و آن گذار از دوگانه دولت ـ ملت است؛ آنجا که اسلاوی ژیژک از ضرورت تغییر رادیکال مسیری که تاکنون نظام سرمایه­داری جهانی طی کرده برای حفظ ارزش­های لیبرال می­گوید و افسوس می­خورد که چرا ما برای بازاندیشی در مشخصات بنیانی جامعه خود نیازمند یک فاجعه هستیم.در عین حال انتظار دارد فاجعه کرونا ما را برای تفکر و صورتبندی جامعه جایگزین دولت ـ ملت برانگیزاند؛ جامعه­ای که خود را در اشکال همکاری و همبستگی جهانی متحقق می­سازد. ژیژک ویروس کرونا را نوعی “تکنیک پنج پنجه نقطه­کوب منفجرکننده قلب” می­داند که بر نظام سرمایه­داری وارد شده است طوری که تا زمانی­که نشسته ­است، بررسی می­کند و اقدامات قرنطینه معمول را طبق برنامه انجام می­دهد مسئله­ای عارضش نمی­شود اما به مجرد هرگونه تغییر واقعی در نظم اجتماعی، ساقط خواهد شد. او این نکات را می­گوید تا نتیجه بگیرد در مسیر تحقق آن همکاری جهانی باید مدل مبهم کنونی را توسعه داد یعنی به سازمان­های جهانی چون سازمان بهداشت جهانی که در حال ارائه هشدارهای پیچیده بوروکراتیک هستند قدرت اجرایی بیشتر داد حتی باید زمینه را برای ایجاد نوعی شبکه بیمه سلامت جهانی مهیا کرد. اما نکته مهم مقاله او آن است که این تهدیدها با کرونا به پایان نرسیده(هرچند خود کرونا نیز به این سادگی که پنداشته می­شود افول نخواهد کرد) و اینجاست تا بماند؛ اما نکته مهم تأثیر و تأثر دو ساحت واقعیت ـ مجاز و انسان و بازار است؛ در اولی شاهد عمل دوساحتی ویروس در دو بعد واقعی و مجازی هستیم که شدیداً تعاملاتمان را متأثر می­کند و در دومی  مواجه با بازار جانمندی هستیم که متأثر از فضای واقعی ما عصبی شده است و باید به مکانیزم­های جایگزین بازار دوباره اندیشید. در ساماندهی مجدد نظام اقتصاد جهانی نیازمند سازمان جهانی­ای هستیم که توان کنترل و تنظیم اقتصاد و حتی محدودسازی حاکمیت دولت­ ـ ملت­ها را داراست.

اما باید دانست ایده تأسیس سازمان جهانی نیز تجربه­های موفقی نداشته است:

ایده ایجاد نظم نوین جهانی که با ضعف دولت­های محلی و ملی و ظهور فراحکمرانی همراه است با واقعیات و تجارب پیش­روی ما نسبتی ندارد. برگزیت یکی از اولین تجربیاتی بود که اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی بین­المللی با پایه­های اقتصادی، سیاسی و امنیتی با تهدید افول و زوال مواجه کرد حتی تا جایی­که اندیشکده استراتفور در پیش­بینی خود از وضع جهان در دهه ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ درباره اتحادیه اروپا خبر از فروپاشی آن تا سال ۲۰۲۵ داد و مدعی شد:

  • اتحادیه اروپا در این دهه در حل مسئله بنیادین خود یعنی منطقه تجارت آزاد و نه منطقه یورو ناتوان خواهد بود؛
  • روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی اتحادیه اروپا در این دهه تحت تأثیر روابط دوجانبه یا چندجانبه محدود که به لحاظ مقیاس، اندک و البته الزام­آور نیست قرار خواهد گرفت.
  • آنچه در این دهه شرایط اروپا را تعیین خواهد کرد ظهور مجدد دولت ـ ملت و رشد ملی­گرایی و استقلال­طلبی است.

در جریان کرونا و طرح گردشگری اتحادیه اروپا در ایجاد کریدورهای سبز و حباب­های مسافرتی نیز ایتالیا این اتحادیه را تهدید به از بین رفتن بازار واحد و متعاقباً خروج خود کرد.

پس همچنان برای حل مسائل مشترک جهانی سه پیشنهاد مطرح است

  • روابط بین­الملل ناظر به روابط دولت­های حاکمه­ای است که در یک نظام پر هرج­ومرج در جستجوی منافع خویش­اند؛ ایجاد یک حکومت کارآمد جهانی، راه­حل کنترل، تنظیم و هماهنگی کنش دولت­هاست
  • روابط بین­الملل با تقویت حقوق بین­الملل و تأسیس نهادهای بین­الملل تا حد زیادی قابل تغییر و اصلاح است؛
  • بدون ایجاد قدرت حاکمه مؤثر و به واسطه هنجارهای غیررسمی و وضع قواعد میان کنشگران نیز می­توان رفتارها را کنترل و به نوعی حکومت کرد؛ این امر به معنای حکمرانی جهانی است.

حکمرانی جهانی از بدیع­ترین ایده­هاست و البته  مفهومی مناقشه­برانگیز است از مبادی­اش، از غایاتش، از سطوحش، از منطقش، از کارکردش و …

چهار. حکمرانی جهانی فرع به معرفت و شهود جهانی

ژیژک در مقاله خود با عنوان “بربریت با چهره انسانی” که در نشریه “دی­ولت” چاپ شده است از اخلاق پساکرونا می­گوید که به شیوه وحشیانه­ای هرچند با چهره انسانی، با همدردی و پشیمانی، اقداماتی را که برای “بقای اصلح” انجام می­شود مجاز می­شمرد؛ اخلاقی که حتی با اصل اساسی ارتش مناقض است که می­گوید بعد از نبرد، ابتدا باید از مجروحان به شدت مراقبت کرد حتی اگر احتمال نجاتشان حداقل باشد. سپس ژیژک توصیه می­کند در این شرایط ابتدا باید اقتصادی نباشیم و بدون قید و شرط کمک کنیم و بدون در نظر گرفتن هزینه­ها به کسانی که نیازمندند کمک کنیم اما چامسکی نظم جهان امروز و منطق سرمایه­داری را مانع این التزام به  این اخلاق می­داند؛ او معتقد است کمپانی­های خصوصی داروسازی می­توانستند برای پیشگیری از کرونا واکسنی تولید کنند اما از این کار طفره رفتند چون در منطق سرمایه­داری ساخت کرم­پودر سودآورتر از ساختن واکسن کروناست. آنچه از نگاه انتقادی این اندیشمندان بر می­آید مسئله­مندی نسبت به کرونا و حتی تهدیدهای بعدی که به مراتب سهمگین­تر از کروناست نیست بلکه انتقاد از وضع بشر در نسبت این ابتلائات است و راهکار ارتقای این وضعیت را اضمحلال نظام سرمایه­داری، تغییر نظم دولت ـ ملت و ایجاد محملی چون تأسیس سازمان­های جهانی برای کنترل و تنظیم همکاری­های میان حکومت­ها می­دانند و در مورد مختصات تفکر جایگزین سرمایه­داری نئولیبرالیسم به ایجاد کمونیسمی جدید که معطوف به مردم و علم باشد حکم می­کنند. این تحیر بشر و آزمون­ و خطاهای مکرری که در ابتنا و تمسک به دستگاه­های مختلف نظری دچارند جز به جهت فقر منابع معنابخش قابل تحلیل نیست.

اندیشه اسلامی ظرفیت دارد ما را در متن و بطن مسائل در تراز جهانی بنشاند بلکه مصیطر به آن مسائل قدرت تحلیل به ما بدهد چرا که خود دعوی جهانی دارد و چتر اِخبار و اِصلاح خود را بر سرکل بشر می­گشاید آنجا که می­فرماید: “وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ”(سبأ/۲۸) یا فرمود: “نَذیراً لِلْبَشَرِ”(مدثر/۳۶) و اگر زاویه­دیدی به وسعت این عالم بلکه کل عوالم برای خود گشوده است در همین عرض و طول هم به تحلیل پدیده­ها اهتمام می­کند؛ مثلاً در پدیده ابتلائاتی چون ترس، گرسنگی و نقص اموال، نفوس و ثمرات “وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ”(بقره/۱۵۵) باور نظری و تمایل عملی انسان به عدم ابتلا را ملامت می­کند”أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ”(عنکبوت/۲) یا تلقی انسان از تکریم و اهانت به موجب ابتلائات را تخطئه می­کند: “فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَکْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ‏ِ أَهَانَنِ* کلاََّ”(فجر/۱۵-۱۷) چون انسان را محدود به این عالم نمی­داند و این عالم را محملی برای شناخت صداقت و کذب او تلقی می­کند “وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ  فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ”(عنکبوت/۳)؛ جالب آنجاست که در همه موارد بالا مسئله را آن ابتلائات اعم از مرگ، قحطی، سیل، زلزله، فقر، غنا و سایر مصائب دیگر نمی­داند بلکه مسئله را موضع انسان و جامعه انسانی در قبال این مسائل تلقی کرده و وضعیتی که آدمی در آن قرار گرفته و به تحلیل این ابتلائات و فتن می­پردازد را به چالش می­کشد و آن را منکَر می­داند. برای اصلاح این وضعیت نیز انسان را دعوت به بیان استرجاع کرده و او را متوجه مبدأ و معادش می­کند “الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”(بقره/۱۵۶) اما در حکم جهانی خود نیز همه را به تمسک به و وحدت در “کلمه سواء” فرامی­خواند” قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ” (آل­عمران/۶۴). نکته کلیدی در تمسک به کلمه سواء آن است که این تعالی که مشعر به اختلاف سطح میان طرفین ارتباط است را به کسانی می­سپرد که در سطوح بالای معرفتی و شهودی بوده و رابطه وجودی با پدیده­ها دارند و حبلی که در این آیه “کلمه سواء” خوانده شده است و طرفین ارتباط در عمل بدان و التزام به لوازمش، مساوی­اند را در دستان ایشان قرار می­دهد تا به هم کمک کنند و مسیر تعالی را بپیمایند. این امت با درجه شهود بالا را امت وسط می­خواند که وسطیت رسول­الله الاعظم و عموم مردم را برعهده داشته و به شهادت تحمل عالم اشتغال دارند “وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً” (بقره/۱۴۳) همچنانکه بر تحقق رؤیت در این دنیا در جای دیگر تأکید می­فرماید: “وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ”(توبه/۱۰۵) و حال که شهادت تحمل در این عالم رخ داده امکان شهادت تأدیه نیز برایشان فراهم است و خداوند نیز در موارد متعدد شهادت ایشان را اخذ خواهد کرد “إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ”(آل­عمران/۱۴۰)، یا “فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً”(نساء/۴۱)، یا “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ”(نساء/۱۳۵)، یا “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏”(مائده/۸)،یا “وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‏ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ”(مائده/۸۳)، یا “ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی‏ بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی‏ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ”(مائده/۱۱۷)، یا “وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ”(اعراف/۱۷۲)، یا “قالَ هِیَ راوَدَتْنی‏ عَنْ نَفْسی‏ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبینَ”(یوسف/۲۶)، یا “وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ”(فرقان/۷۲)، یا “وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ”(قصص/۷۵)، یا “قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ”(احقاف/۱۰)، یا “وَ الَّذینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ”(معارج/۳۳). پس در اینکه حکمرانی جهانی چیست باید همچنان گفتگو کرد اما نیک باید دانست که حکم جهانی، معرفت و شهود جهانی می­خواهد و الا تکرار صدماتی است که بشر تاکنون از حکمرانی نااهلان خورده است؛ کسی یا کسانی که فاقد معرفت و شهود جهانی­اند فاقد صلاحیت برای حکمرانی جهانی­اند چون اینهایند که امر اتحاد و اتفاق جامعه جهانی بر کلمه سواء را باید تمهید کنند و این نخواهد شد مگر به وسطیت میان شاهد بر شهداء یعنی رسول­الله­الاعظم(ص) و عموم مردم و این وسطیت هم مطابق معارف قرآنی میسور نخواهد بود مگر به جهاد با عنایت به حق مجاهده، تمسک به آیین ابراهیمی و حفظ و تقویت ارتباط با خداوند آنچنان که فرمود: “وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی‏ هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ”(حج/۷۸). البته آنچه مأخوذ از روایات است اینکه قرار گرفتن غیر معصومین(که تالی­تلو معصومند) در دامنه و شمولیت امت وسط مانعی ندارد هرچند این سخن به معنای حضور توده مردم در این دامنه نیست که صریحاً از ناحیه امام معصوم نفی شده است آنجا که امام صادق(ع) فرمود: مبادا خیال کنید همه امت شهدای بر مردم­اند که این افتراست؛ کسانی هستند که شهداتشان به اندازه یک من خرما مقبول نیست چطور ممکن است خداوند ایشان را در قیامت برای شهادت بر اعمال مردم احضار کند. این حدیث زمینه را برای غیرمعصوم که تالی­تلو معصوم است باز می­کند تا شهادت بر اعمال دیگران دهد.

ظرفیت حکمرانی جهانی اندیشه اسلامی به اعتبار دریافت شهودی آن و نقش وسطیت امت اسلام به اعتبار معارف قرآنی بسیار بالاست؛ چیزی که فوکویاما در مهار پاندمی کرونا اذعان داشت که نوع رژیم سیاسی در مهار کرونا موثر نیست بلکه ظرفیت حکمرانی و سرمایه اجتماعی(اعتماد مردم به دولت) است که توفیق محتوم را به همراه خواهد داشت و چامسکی شرایط کنونی را مهیا می­بیند که بشر تصمیم بگیرد بر اساس کدام الگو بنا دارد آینده خود را بسازد.

جمع­بندی:

در زمانی­که عدم توازن قدرت همواره مؤلفه اساسی برای حکمرانی جهانی بوده است (وایس و ویلکینسون، ۲۰۱۴) اساس حکمرانی در منطق اسلامی بر مواسات و تکافل اجتماعی است آنچنان­که در صلوات شعبانیه می­خوانیم: “وارزقنی مواساه من قترت علیه من رزقک بما وسعت علی من فضلک” لذا رقابت، مسابقت و منافست بر سر امداد و تعاون است که فرمود: “وَ فی‏ ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ”(مطففین/۲۶). جالب آنجاست که این تنافس و تسابق در بستر توضیح کیفیت شهادت مقربان بر ابرار مطرح است. ظرفیت اندیشه اسلامی برای تحقق حکمرانی جهانی به اعتبار وسطیت امت اسلام(البته نه به نحو جمیع که به نحو مجموع) و تعاون برای تعالی عموم با تمسک به “کلمه سواء”، در زمانی که تهدید­های فاجعه­بار بشری نوبه­نو در حال وقوع است و بنا بر ماندن  تغییر نظم جهانی دارد ظرفیت بی­بدیلی است. البته در ادبیات حکمرانی جهانی معمولاً از شواخص سه­گانه قدرت اقتصادی، سیاسی ـ نظامی و ایدئولوژیک ـ فرهنگی و از سازمان­ها و نهادهای بین­المللی، رسانه­های جمعی و متغیرهای ژئوپلتیک به عنوان مناشی قدرت­آفرین و ابزارهای اقتدارزا در عرصه حکمرانی جهانی نام می­برند اما پنجره فرصتی که از تقاطع جریان­های سه­گانه مسئله ناتوانی جامعه جهانی در مقام پاسخ به بلایی چون کرونا، در کنار راه­حل تفکر شیعی بر تعاون و تکافل اجتماعی با محوریت دریافت­ها و ادراکات شهودی در بستر ضعف و انهزام نظم جهانی و دوگانه دولت ـ ملت باز شده است شرایط را برای ایفای نقش تمدن­ساز چند گروه در کشور به عنوان کارآفرینان این حوزه مهیا کرده است که عبارتند از: نهاد دین برای تعیین حدود و قواعد مداخلات جهانی ، نهاد علم برای تعیین مصادیق و موضوعات این مداخلات، نهاد اداره برای تأسیس یا تقویت نهادهای مداخله­ای در سطح جهانی برای کنشگری فعال و نهاد رسانه برای ابلاغ پیام جهانی اندیشه اسلامی در حکمرانی جهانی.

 

 

 

دکتر فرشاد مهدی پور
رییس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه و ناقد کرسی

 

دکتر محمود مهام
مدیر و عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه و ناقد کرسی