کاهش دینداری یا تنزّل سنت‌ها؟!

دکتر سید حسین فخر زارع

عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

 

یکی از مسائلی که امروزه مورد دغدغه قشر متدین جامعه و نیز دین‌پژوهان بوده میزان پایبندی به دین یا دینداری توده مردم است که امروزه گاه‌ و بی‌گاه به ویژه در فضای مجازی نیز دنبال می‌شود.

برخی نظرسنجی‌های مراکز افکار سنجی و پیمایش‌های در باره دینداری حدود پنجاه سال اخیر، نشان‌دهنده این است که جریان عمومی جامعه به ویژه در بعد اعتقادات دارای وضعیت مناسبی است و برخی ادعاهای مبنی بر کاهش دینداری و فروکش کردن آن در جامعه فاقد شواهد و پشتوانه‌های نظری و تجربی است.

البته برخی پیمایش‌های صورت‌گرفته در جامعه و نمونه‌های آماری محدود و یا در گستره و حوزه‌ای خاص مانند یک دانشگاه یا یک محله از شهر، ممکن است بر چنین مدعایی دلالت کند، اما این پیمایش‌ها بخاطر عدم روایی و پایایی، قابل سرایت و تعمیم در سطح ملی یا فراملی نیستند.

از آنجا که دین یک سازه مفهومی بسیار پیچیده و دشوار است و تعریف و تحدید و تبیین آن کار هرکس نیست و باید توسط متخصصان و عالمان دین، با در نظر داشتن شاخصه‌های واقعی متخذ از متون و تعالیم دینی و منطبق با این سازه انجام شود، سنجش دینداری نیز به همان نسبت طاقت‌سوز، سخت و مخاطره‌آمیز است. حتی در برداشت‌های عالمان دینی نیز ممکن است با اختلاف انظار مواجه باشیم؛ از این‌رو در سنجش دینداری به هر آمار و گفته و نشانه‌ای که امروزه عمدتا در شبکه‌های اجتماعی بیان می‌شود نمی‌توان اعتماد و اعتنا کرد.

در نظر گرفتن وجوه شناختی و بینشی، الگوهای عاطفی، گرایشی و روانشناختی، خصوصیات رفتاری و جامعه‌شناختی و بسیاری از وجوه دیگر در سنجش‌ها باید در یک تناسب منطقی مورد نظر باشد که متاسفانه در برخی آمارهای فعلی که مانور زیادی هم روی آن داده می‌شود، مشاهده نمی‌شود.

گاه در برخی اظهار نظرهای غیرواقعی و عجولانه شنیده می‌شود که جهان در یک موج ساختاری عظیم، فرایند سکولاریزاسیون و دین‌زدایی را در مواجهه با مدرنیسم طی می‌کند و آینده جهان، آینده‌ای خالی از دین خواهد بود!.

اما این اظهار نظر‌ها حتی در جامعه غرب و در بین نظریه‌پردازان با نقدهای جدی روبروست که عده‌ای بر عدم دقت و حتی سوگیری در تحلیل‌ها اذعان کرده‌اند و برخی نیز اشتباه خود در این تحلیل‌ها را منبعث از تعمیم تاریخ سکولار اروپا به جوامع دیگر دانسته‌اند، چرا که هم درک صحیحی از دین و دینداری مورد لحاظ نبوده، هم وضعیت فرهنگی اجتماعی هر جامعه‌ای با جوامع دیگر تفاوت ساختاری و شناختاری دارد و هم تمام مدرنیته‌ها به شکل یکسان با دینداری و عدم دینداری نسبتی واحد برقرار نمی‌کنند.

ناگفته مشخص است که بعد سنت و مناسکی و تجربه دینی یا دینداری عاطفی، با حقیقت دینداری متفاوت است. در اینجا بحث از اصل دینداری است و نه انشعابات و برخی برون‌دادهای آن. به عنوان مثال ممکن است سنت‌ها‌ و برخی مناسک و یا نوع دینداری مردم تغییر یافته و دینداری شریعتمدارانه آن‌ها کمرنگ شده باشد ولی کمرنگ شدن این بعد دینداری به معنای بی‌ارزش ‌شدن دین و کنار رفتن آن نیست؛ بکله به معنای آن است که وجوه با اهمیت‌تر دین و دینداری سایه بیشتری بر سطح جامعه افکنده است.

دین ممکن است در عقلانیت امروزی از برخی پیرایه‌هایی که پیش از این بر آن بسته می‌شد هرَس شود و به ارائه یک تصویر عقلانی و بی‌پیرایه‌ای بیانجامد که اتفاقا این امر بیشتر از سوی خود دینداران رخ می‌دهد، ولی جوهره دین، استیلا و اقتدار خود را در بین مردم از دست نمی‌دهد و نخواهد داد.

از نظر شهید صدر دین و دینداری انسان و مسئله خلافت او دارای یک پشتوانه تکوینی است؛ یعنی پیش از آن‌که یک امر توافقی و قراردادی باشد سنتی غیر قابل تخلف و غیر قابل زوال است و اگرچه ممکن است دینداری دینداران صورت‌های مختلفی پیدا کند اما همواره نهایتا به شریعه اصلی خود بازخواهد گشت. آنتونی‌گیدنز، از جامعه‌شناسان معاصر نیز تسلط دیدگاه خردگرا را بر بیشتر حوزه‌های زندگی واقعیتی انکارناپذیر می‌داند که بعید است در مدت زمان کوتاهی در آینده نزدیک نفوذ خود را از دست بدهد. از طرفی هرچند نفوذ دین در برخی ابعاد مانند میزان عضویت در کلیسا، اعتبار، حیثیت و ثروت کلیسا و تعصبات مذهبی کاهش یافته باشد، اما این دلیل برای زوال دین نیست. به نظر او شکل‌های سنتی دین افول کرده ولی همچنان به عنوان نیروی حیاتی جهان اجتماعی باقی‌خواهد ماند. چون بینش و معنایی برای زندگی فراهم می‌آورد که دیدگاه خرد گرای مدرن پاسخی برایش ندارد و چون انسان‌ها پاسخ و آرامش خود را در دین جسته‌اند، اشکال مختلف دینداری نیز گسترش یافته است؛ البته از نگاه وی نمی‌توان از تاثیر عرفی‌شدن که از نفوذ دین در برخی حوزه‌ها ممانعت به عمل می‌آورد چشم‌پوشی کرد اما این پدیده هرگز نمی‌تواند عمل و اندیشه دینی را کاملا نابود کند.

بنابر این قابل انکار نیست که دینداری در جوامع و در تاریخ انسانی به ویژه در جامعه ما همواره با افت و خیزهایی همراه بوده است؛ اما اینگونه نبوده که جامعه قبلی ما دیندارتر از جامعه فعلی باشد؛ بلکه می‌توان گفت جامعه قبلی سنتی‌تر بوده که در حال حاضر بسیاری از آن‌ها زدوده یا کمرنگ شده‌اند. بله ممکن است سنت‌ها در لفاف دین رخ بدهد که امری دیگر است و اتفاقا از جمله خطاهای برخی متدینان این است که دین را در مناسک خلاصه می‌کنند. باید دقت کرد که این مناسک، اولا همه دین نیست و ثانیا بسیاری از آنها اصولا ربطی به دین ندارد بلکه گاه می‌تواند متعارض با دین باشد.

در جامعه کنونی بیشتر خدا و دین به دغدغه تبدیل شده است و در جامعه سنتی الزام‌های اجتماعی بیشتر دغدغه بود و این دو را باید همواره از هم جدا دانست. لذا کلیشه‌ای که در آن بیان می‌شود: نوع انسان به سوی بی‌دینی در حرکت است، یک کلیشه موهوم و نادرست است.

کمرنگ شدن برخی مناسک و سنت‌ها را نباید به پای تنزل دین و دینداری گذاشت. دین رنگ نباخته و نمی‌بازد، بلکه شکل و نوع آن تغییر یافته و می‌یابد.