کاشی‌زاده: تفکر ناواقع‌گرا به لحاظ معرفت‌شناختی بر عقل‌گرایی انتقادی ابتنا دارد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی- ترویجی “نقد و بررسی ایمان‌گرایی ناواقع‌گرا” سه‌شنبه ۱۶ بهمن ماه توسط گروه کلام پژوهشگاه و با حضور اساتید و صاحبنظران این حوزه در قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام محمد کاشی‌زاده عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشکده حکمت و دین پژوهی به عنوان ارائه دهنده بحث در ابتدای این کرسی بیان داشت: ناواقع‌گرایی سطوح مختلفی دارد و در بخش‌های مختلفی از دین می‌تواند ظهور و بروز داشته باشد. بر این اساس می‌توان تقریرهای مختلف و متفاوتی را از ناواقع‌گرایی انتظار داشت.

وی در بیان سطوح مختلف واقع‌گرایی/ناواقع‌گرایی، هستی‌شناختی را نخستین سطح دانست و افزود: مراد از واقع‌گرایی در سطح هستی‌شناختی، پذیرش موجود عینی و مستقل از اذهان آدمیان است. این‌گونه واقع‌گرایی که با نام‌های واقع‌گرایی فلسفی و متافیزیکی نیز شناخته می‌شود بر این است که عالم بیرونی به طور عینی، پیش از فاعل‌های شناسای ذی‌شعور آن و مستقل از آن وجود داشته و محقق است. زمانی که مفهوم واقع‌گرایی با الهیات ترکیب شود، به معنای پذیرش و بحث در باب امر الوهی مستقل از اذهان آدمیان می‌باشد. (cupitt, About non-Realism)

وی همچنین در بیان سطح معرفت‌شناختی تصریح داشت: واقع‌گرایی در سطح معرفت‌شناختی به معنی پذیرش استقلال صدق و کذب گزاره‌ها از چهارچوب‌های مفهومی و ذهنی آدمیان است. برا ین اساس، یک واقع‌گرا در عرصه خداباوری مدعی می‌شود که اگر خدایی وجود داشته باشد، آن‌گاه این گزاره که «خدا وجود دارد»، صادق خواهد بود، چه انسانی وجود داشته باشد که وجود خدا را درک کند یا نوع خاصی از زندگی را انجام دهد که در آن خدا مورد تصدیق قرار گرفته است و چه نباشد.
کاشی زاده گفت: واقع‌گرایی در سطح معناشناختی و یا زبان بدین معناست که زبان را حکایت‌گر از امری ماورای خود بدانیم. در حالی که ناواقع‌گرا زبان را بر واقعیت مقدم می‌دارد و معتقد می‌شود که زبان سازنده واقعیت است و به واقعیت شکل می‌دهد.
وی در بیان نتایج مراحل سه گانه ناواقع گرایی گفت: نتیجه آنکه سه گونه واقع‌گرایی می‌توان در نظر گرفت که به تبع در مقابل پذیرای سه‌گونه/مرحله ناواقع‌گرایی نیز خواهد بود. قسم هستی‌شناختی، که از وجود عالم خارج بحث می‌کند. قسم معرفت‌شناختی که امکان علم (صادق) نسبت به خارج را مورد مداقه قرار می‌دهد و قسم معناشناختی که پیوند میان زبان و خارج را مورد بررسی قرار می‌دهد.

وی با بیان اینکه دین (الهیات) نیز به نوبه خود به دو بخش عمده قابل انقسام است اظهار داشت: بخش خبری و بخش انشائی این دو بخش عمده هستند. بخش خبری دین ناظر به گزاره‌های خبری و هست و نیست‌ها است که حکایت از امری خارجی دارند و مشتمل بر گزاره‌های اعتقادی، تاریخی و … دین می‌شود. در حالی که بخش انشائی دین متکفل بیان باید‌ها و نبایدهای دینی در دو حوزه فقه و اخلاق است. بخش خبری دین،‌ مشتمل بر گزاره‌هایی است که متعلق عقیده قرار می‌گیرند و ایمان به آنها شرط و اساس ایمان است و بخش انشائی دین نیز مشتمل بر اموری است که متعلق عمل قرار می‌گیرند و عمل به آنها نشانه ایمان شخص دین‌دار است.

کاشی‌زاده افزود: زمانی که از ترکیب ناواقع‌گرایی و الهیات بحث می‌شود، تنها یک سطح از ناواقع‌گرایی و یا یک بخش از الهیات را نباید مد نظر قرار داد بلکه سطوح مختلف ناواقع‌گرایی توانایی ظهور و بروز در بخش‌های مختلف الهیات را دارند. بروز و ظهور ناواقع‌گرایی در بخش خبری دین در هر سه سطح هستی‌شناسانه که منجر به انکار متعلق ایمان می‌شود، معرفت‌شناسانه که منجر به انکار معیار صدق و نسبی‌گرایی می‌شود و معناگرایانه -که منجر به اسطوره خواندن گزاره‌های دینی و قطع ارتباط میان مفاهیم دینی و واقعیت خارجی می‌شود قابل پی‌گیری است.
وی همچنین گفت: در قسمت انشائی دین، تنها زمانی می‌توان بحث از واقع‌گرایی را مطرح نمود، که گزاره‌های انشائی به نحوی به گزاره‌های خبری بازگشت کنند. بروز ناواقع‌گرایی در بخش انشائی دین نیز در هر سه سطح ممکن است. ناواقع‌گرا در هر سه سطح به انکار این امور خواهد پرداخت. در سطح هستی‌شناختی به انکار وجود خارجی داشتن محمول گزاره‌های اخلاقی/فقهی و هم‌چنین نفی وجود رابطه میان عمل و نتیجه عمل اخلاقی/فقهی می‌پردازد. در سطح معرفت‌شناختی مرجع صدق این‌گونه گزاره‌ها را امری ورای توافق فردی و اجتماعی نمی‌داند و در نهایت در سطح معناشناختی هیچ ارتباط معناداری را میان محمول این‌گونه گزاره‌ها و عالم خارجی نمی‌پذیرد و انسان را مبدء پیدایش و معیار سنجش این مفاهیم برمی‌شمارد. البته باید توجه داشت که این اختلاف در گزاره‌های اخلاقی بسیار پررنگ‌تر از گزاره‌های فقهی قابل طرح و بررسی است.

عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه گفت: نکته دیگری که باید توجه داشت این است که پذیرش ناواقع‌گرایی در برخی از سطوح مستلزم تسری ناواقع‌گرایی به دیگرسطوح نیز خواهد بود؛ چنین سطحی از ناواقع‌گرایی را می‌توان ناواقع‌گرایی فراگیر قلمداد کرد؛ چرا که مشتمل بر همه حوزه‌های دیگر است. فردی که در بخش خبری دین معتقد به ناواقع‌گرایی هستی‌شناختی شود و واقعیت خارجی پشتوانه‌های اعتقادی دین را منکر شود، او را در هیچ یک از سطوح دیگر نمی‌توان واقع‌گرا تلقی کرد. چرا که همه سطوح دیگر، مبتنی بر واقع‌گرا بودن فرد در حوزه‌ هستی‌شناسی است و زمانی که فرد این شاخصه حداقلی را نداشت، در هیچ یک از شاخصه‌های دیگر واقع‌گرا نخواهد بود. به عبارت دیگر سلب واقعیت در حوزه هستی‌شناسی موجب سلب واقعیت از دیگر سطوح می‌شود اما عکس این قضیه صادق نیست. از همین رو ناواقع‌گرایی در حوزه صدق قابل جمع با واقع‌گرایی در حوزه فلسفی و حوزه معنا می‌باشد و هم‌چنین ناواقع‌گرایی در حوزه معنا قابل جمع با واقع‌گرایی در حوزه فلسفی و حوزه صدق می‌باشد،‌ اما ناواقع‌گرای فلسفی نمی‌تواند ادعای واقع‌گرایی در صدق یا زبان داشته باشد؛ زیرا پایه واقع‌گرایی صدق و زبان پذیرش واقعیت خارجی است.

وی در ادامه با بیان اینکه دانکیوپیت از جمله افرادی است که در زمره ناواقع‌گرایان فراگیر قرار می‌گیرند. زیرا وی قائل به ناواقع‌گرایی دینی در سطح هستی‌شناختی است و گزاره‌های دینی را حقیقت توصیفی یا ناظر به امر واقع تلقی نمی‌کند و به انکار وجود خدای متعال و جهان آخرت نیز تصریح می‌کند و معتقد به همه لوازم ناواقع‌گرایی هستی‌شناختی در دو سطح دیگر یعنی سطح معرفت‌شناختی و معناشناختی نیز شده است. به عبارت دیگر بر اساس تفسیر دانکیوپیت از ناواقع‌گرایی دینی، دین هیچ پشتوانه توصیفی و ارزشی خارج از فضای انسانی ندارد و همه ابعاد دین مخلوق و آفریده جهان انسانی است. وی سعی دارد جریان بحث از متعلق گزاره‌های دینی را به بحث از ماهیت گزاره‌های دینی تغییر دهد، و حقیقت این گزاره‌ها را به چگونگی تاثیرشان در زندگی بر‌گرداند. دانکیوپیت مدعی است با چنین نگاهی می‌توان برون‌دادها و کنش‌های متناسب با جامعه مدرن از دین را انتظار داشت.
از آنجا که ادعای دانکیوپیت هم بعد معرفتی دارد و هم بعد کارکردی، برای بررسی و نقد ادعای وی لازم است برون‌دادهای نظریه‌اش را به صورت مستقل و جدا از مبانی فکری ادعایش مورد بررسی قرار داد. از همین رو برون‌دادها و لوازم ادعایی این نظریه، در مقاله حاضر به صورت مجزا و در ابتدا مورد مداقه قرار گرفته است. سپس مبانی ادعای دانکیوپیت در دو حوزه معرفت‌شناختی، و دین‌شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهند گرفت.

رییس مرکز پژوهش های جوان پژوهشگاه در جمع بندی ارائه خود گفت: یکی از امتیازات مقاله حاضر به لحاظ سبک پرداختن و بررسی ناواقع‌گرایی دینی است؛ چرا که هم به کارکردهای نظریه پرداخته و هم مبانی و انسجام نظریه را مورد مطالعه قرار می‌دهد. بررسی غایات و میزان کامیابی در دسترسی به آنها و به عبارت دیگر بررسی برون‌داد این نظریه از دیگر امتیازات نوشته حاضر است.‌
وی افزود: تفکر ناواقع‌گرا به لحاظ معرفت‌شناختی بر عقل‌گرایی انتقادی ابتنا دارد و بر اساس نفی پشتوانه‌های معرفتی دین، به پذیرش عمل‌گرایی ناچار می‌شود. در بعد دین‌شناختی با تحویل دین به معنویت، دین را به نوعی واکنش به زندگی و شکل‌دادن به زندگی تعبیر می‌کند. یکی از نقدهای وارد بر ناواقع‌گرایی این است که نظریه مذکور نمی‌تواند اهدافی را که در نظر گرفته است ثمر دهد؛ بلکه برعکس نتایجی برخلاف آرمان‌های تصویر شده به دست خواهد داد. به جای شورانگیزی دینی، متدینین را گرفتار رنج خودفریبی و پوچی ناشی از تغافل نسبت به متعلق ایمان خواهد کرد و به جای احیای دین سنتی در دنیای معاصر (در عین این ادعا)، به ایجاد ادیانی معارض و کاملا دنیایی خواهد پرداخت.

کاشی زاده با بیان اینکه این نظریه به لحاظ مبنای معرفتی نیز مخدوش است، گفت: اصلی‌ترین اشکال نظریه مذکور فاصله‌گرفتن از واقع‌گرایی است. نکته دیگر آنکه ادله استفاده شده در این نظریه تناسبی با ادعای مطرح شده ندارند. مطلق علم اثبات‌کننده واقعیت خارجی است و پذیرش صورت ذهنی به همراه نفی مابه‌ازای خارجی بی‌معناست. ناواقع‌گرایی مطرح شده در نظریه دان‌کیوپیت از آنجا که بر نظریه کانت ابتنا یافته، خودشکن است و گرفتار نسبی‌گرایی مطلق نیز می‌باشد.
وی تصریح داشت: دو پشتوانه اصلی ناواقع‌گرایی با قرائت دان‌کیوپیت یعنی پوزیتویسم منطقی و عقل‌گرایی انتقادی خود گرفتار آسیب‌های معرفتی بوده و سزاوار مقدمه‌ قرارگرفتن برای نظریه‌ای دیگر نیستند. عمل‌گرایی‌ای نیز که در این نظریه مطرح شده است از آن رو که بر‌ واقع‌گرایی مبتنی نیست، هیچ پشتوانه حمایتی معرفتی نخواهد داشت.

عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه در پایان این چنین گفت: این نظریه از بعد دین‌شناختی نیز گرفتار آسیب‌های فراوانی است، از جمله: نتیجه‌گرفتن تاریخ‌مندی دین بر اساس پیش‌فرض تاریخ‌مندی انسان، تعمیم‌دادن مشکلات جامعه دینی مسیحیت مانند علم‌ستیزی و وجود گزاره‌های علم‌ستیز در کتاب مقدس مسیحیت به تمامی جوامع دینی و ادیان دیگر، نفی مطلق امور ماوراء طبیعت در حالی که روش اثباتی ادیان معجزه است و تحویل بردن دین به معنویت که تنها می‌تواند پوشش‌دهنده بخشی از دین باشد.

پس از ارائه حجت‌الاسلام محمد کاشی‌زاده، حجت‌الاسلام دکتر حسن پناهی آزاد و جناب آقای دکتر قاسم اخوان نبوی به نقد مطالب ارائه‌شده ایشان پرداختند.