تحلیل شخصیت و قیام امام حسین(ع) در گفت وگو با دکتر ترخان

وقتی حقیقت روشن شود دیگر کسی در فضایی که روشن شده، نمی تواند دیگران را از راه منحرف کند. راه اصلی این است که ما تلاش کنیم نور امام حسین(ع) بتابد یعنی این گرد و غبارها را کنار بزنیم، پژوهش کنیم و حقیقت را به مردم نشان دهیم که حقانیت و حقیقت قیام امام حسین(ع) چه بوده است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شخصیت امام حسین(ع) و قیام درخشان و نورانی حضرت، برای شب‌پره‌ها قابل تحمل نبود؛ لذا در طول تاریخ عرصه‌های مختلفی را جولانگاه خود قرار دادند تا این نور الهی را خاموش سازند. فضای وب یکی از آن عرصه‌ها بود که امکانات و ابزارهای جدیدی را در اختیار جستجوگران حقیقت و روشنایی قرار داده بود. گستردگی و حجم سؤالات و شبهات ارائه شده در فضای اینترنت و همچنین سهولت دسترسی به اطلاعات، از ویژگی‌‌های خاص این رسانه بود. این بستر فراهم آمده از سویی می‌توانست یک تهدید و چالش جدید و از سوی دیگر یک فرصت تلقی شود. حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به این شبهات پاسخ داد و مجموع آن در قالب کتاب «تحلیل شخصیت و قیام امام حسین(ع)» به چاپ رسید.

دکتر قاسم ترخان معتقد است که وقتی حقیقت روشن شود دیگر کسی در فضایی که روشن شده، نمی تواند دیگران را از راه منحرف کند. راه اصلی این است که ما تلاش کنیم نور امام حسین(ع) بتابد یعنی این گرد و غبارها را کنار بزنیم، پژوهش کنیم و حقیقت را به مردم نشان دهیم که حقانیت و حقیقت قیام امام حسین(ع) چه بوده است، وقتی این کار را کنید طبیعتاً، هم کسانی که دشمن بودند خلع سلاح می شوند و هم دوستانی که عاشق بودند نیز می فهمند که نباید از سر خیرخواهی و دوست داشتن از این مسیر منحرف شوند بنابراین یک راه اصلی بحث معرفت افزایی است. به عبارت دیگر باید تلاش کنیم که بصیرت و معرفت افزوده و غبارها کنار زده شود و حقیقت روشن گردد.

متن گفت وگوی شفقنا با دکتر قاسم ترخان را می خوانید:

* شما در کتاب «تحلیل شخصیت و قیام امام حسین(ع)» محوریت را بر رفع شبهات قرار دادید. بیشترین شبهه‌ای که در مورد قیام عاشورا وجود دارد و مورد پرسش قرار می‌گیرد چه موضوعاتی است؟

در این کتاب همانطور که از نام آن مشخص است، بر روی دو محور بحث شده است، یکی شخصیت امام حسین(ع) که در واقع به شبهاتی که پیرامون شخصیت ایشان مطرح است، پاسخ می دهد و محور دوم برخی از شبهات مربوط به قیام امام حسین(ع) را مطرح و پاسخ می دهد. بنده تقریباً ۱۸ شبهه که فکر می کنم شبهات اساسی در فضای مجازی بوده را در این کتاب آوردم، البته به برخی از شبهات بیشتر توجه شده و برخی اهمیت کمتری داشته است که مجموعه آنها را در این کتاب جمع آوری کردیم و به آنها پاسخ دادیم. چون اسلام با بقای امام حسین(ع) به حیات خود ادامه می دهد از این جهت کسانی که احساس می کنند با مکتب اهل بیت(ع) همخوانی ندارند یا مخالفت دارند، بیشتر تلاششان این است که امام حسین(ع) را از کارآیی بیاندازند و اگر امام حسین(ع) از کارآیی بیفتد، طبیعتاً مکتب اهل بیت(ع) نیز از کارکرد اصلی می افتد لذا بیشترین شبهاتی که در فضای مجازی مطرح هست، حول و پیرامون محور امام حسین(ع) می‌باشد.

مخالفان مکتب اهل بیت(ع)، بر روی برخی از شبهات بسیار مانور می دهند مثل بحث اینکه عزاداری مجاز و مشروع نیست، برخی این شبهه را مطرح می کنند که «عزاداری یعنی مخالفت با قضا و قدر الهی یا گریه موجب افسردگی می شود و باعث می گردد که نشاط و سر زندگی از جامعه دور شود، گریه و عزاداری فایده ای ندارد و به هر حال خیلی نباید جامعه را در این شرایط غمزده کنیم». این گروه سعی می کنند بسیار روی این شبهات کار کنند و این مسایل را جای بیاندازند.

بخشی از شبهات مربوط می شود به قیام و حرکتی که حضرت انجام دادند و بیشتر سایت های وهابی تلاش می کنند که اولاً دامان یزید را از این گناه بپیرایند و بگویند که یزید مرتکب این گناه نشده و شریک قتل امام حسین(ع) نیست و در حقیقت سعی دارند شهادت امام حسین(ع) را به گردن اهل کوفه و شیعیان بیاندازند. سایت های وهابی روی این شبهات کار می کنند که بگویند یزید حاکم شهر بوده و امام حسین(ع) نباید از مقام خلافت تمرد می کردند و مجوزی برای این کار نداشتند. بخشی از شبهات هم بازمی گردد به اینکه دامان یزید را از این آلودگی بپیرایند و بگویند که یزید مجتهد بوده و در اجتهاد خود خطا کرده لذا سزاوار لعن و سرزنش نیست و نباید لعن کنید. یا بخشی از شبهات به این برمی گردد که یزید توبه کرده و از این جهت سزاوار لعن و سرزنش نیست. آنان در بخشی از شبهات تأکید می کنند که یزید اگرچه گناهی را مرتکب شده، اما خوبی های بسیاری داشته که این خوبی ها گناهان یزید را جبران می کند.

اگر به سیر این شبهات نگاه کنید، یک بحث این است که بگویند یزید مرتکب به شهادت رساندن امام حسین(ع) نشده و یک محور اینکه یزید مرتکب شده و تلاش می شود که کار یزید را توجیه کنند، از این جهت که حاکم شهر بوده و در کار خود اجتهاد کرده و کسی که در اجتهاد به خطا رود اینطور نیست که او را مجازات کنند. بخش دیگر اینکه گفته می شود یزید توبه کرده یا کارهای خوب و بد را جبران کرده است. می خواهم بگویم که تلاش آنها این است که صورت مساله را پاک کنند یا اینکه به نحوی توجیه کنند که کار خطایی از سوی یزید صورت نگرفته و ما مجاز برای عزاداری نیستیم.

بخشی از شبهات نیز مربوط به زیارت عاشورا و لعن همه بنی امیه می شود که اصل شبهه را مطرح کردیم و پاسخ دادیم. بخش دیگر به شخصیت امام حسین(ع) مربوط می شود؛ در این قسمت چند بحث محوری را مطرح کردیم از جمله اینکه امام حسین(ع)، ائمه اطهار(ع) و پیغمبر(ص)، قبل از خلقت جسم به صورت نور وجود داشتند، آیا چنین مسایلی مورد پذیرش است و منظور چیست؟ یا اینکه فطرس ملک به گهواره امام حسین(ع) پناه برده است، سندیت دارد و اگر داشته باشد چه پاسخی می توان به این مساله داد؟ یا لقب ثار الله که در بیان شخصیت امام حسین(ع) به ایشان نسبت می دهیم، به چه معناست؟ و آیا معنای درستی برای آن قابل تصور است؟ آیا شخصیت امام حسین(ع) از سایر امامان برتر بوده و چرا تا این حد امام حسین(ع) مورد توجه است، آیا مقام ایشان بالاتر از امامان دیگر بوده است؟ چرا از امام حسین(ع) مسایلی گفته می شود که حالت شخصیتی افسانه ای و اسطور یافته است و آیا می توان همه آنچه درباره ایشان بیان می شود را باور کرد؟ آیا وقتی امام حسین را به عنوان یک شخصیت تحلیل می کنیم، ایشان یک شخصیت عاقلانه داشتند یا یک شخصیت عاشقانه؟ این شبهات مربوط به اصل شخصیت امام حسین(ع) است که در کتاب این سوالات را طرح کردیم و پاسخ دادیم.

* شاهدیم که نهضت عاشورا از ابعاد مختلف مورد تحریف قرار گرفته و امروز نیز این تحریفات و شبهات با روش ها و رویکردهای متفاوت ادامه دارد. جنسیت نهضت عاشورا ایجاب می کند که شبهه و تحریف به آن وارد شود؟

معتقدم که شبهه و تحریف از دو منشأ لبریز می شود؛ یک منشأ بدخواهی دشمنان است، وقتی امام حسین(ع) پیامی را به بشریت منتقل می کنند که این پیام باعث نجات بشریت می شود و دشمنان نمی توانند کاری انجام دهند، طبیعی است که تلاش می کنند به نحوی این پیام منحرف و تحریف شود، یا اینکه پیام به مردم نرسد یا اگر می رسد ناقص برسد و به نوعی اهداف امام حسین(ع) تأمین نشود. این مورد طبیعتاً منشأیی است که بیگانگان و کسانی که بیرون گود هستند و با این پیام و مکتب دشمنی دارند، سعی کنند این پیام را منحرف کنند.

منشأ دیگر متأسفانه از ناحیه دوستداران است یعنی کسانی که عاشق امام حسین(ع) هستند و از روی جهالت فکر می کنند که به امام حسین(ع) خدمت می کنند و از دید خودشان این پیام مهمی است که می تواند به امام حسین(ع) خدمت کند، اما در واقع این خدمت نیست بلکه باعث تحریف می شود و سبب می گردد که پیام شفاف و خالص به مردم منتقل نشود. در واقع بخشی از تحریفات از ناحیه دوستان و کسانی است که عاشق امام حسین(ع) هستند، اما دوستانی که جاهل هستند و به پیامی که از طریق امام حسین(ع) به بشریت منتقل می شود، معرفت، اشراف و آگاهی کاملی ندارند لذا مطالبی را اضافه می کنند. شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» مطرح می کند که از این باب یا به شیوه های مختلف می خواهند از مردم گریه بگیرند لذا سطح پیام امام حسین(ع) را تنزل می دهند و آن پیام خالص به مردم منتقل نمی شود. من فکر می کنم که اگر قرار است راجع به تحریفات بحث کرد باید این دو منشأ را پیدا کنیم و اگر بناست کاری انجام شود باید ناظر به این دو منشأ باشد. البته در این مورد دو روش مختلف وجود دارد و راهکارهای مختلفی را باید پیگیری کرد تا جلوی انحراف گرفته شود.

* بنابراین معتقدید که اسناد تاریخی معتبر در مورد قیام عاشورا وجود دارد و ورود تحریف و شبهه عمدی است؟

بله. منظور از وجود اسناد تاریخی معتبر در مورد قیام عاشورا، اعتبار و سندیتی مانند قرآن نیست، اما می توان اطمینان کرد و از کتاب هایی که نوشته شده، سره را از ناسره تشخیص داد و آنچه پیام امام حسین(ع) هست را از لابه لای کتاب ها استخراج کرد، اما این نکته بدین معنا نیست که به همه کتاب هایی که در این رابطه نوشته شده، اعتماد کنیم، یا از سوی دیگر بیان کنیم که دستمان کوتاه است و نمی توانیم هیچ مطلب معتبر یا موثقی راجع به قیام و شخصیت امام حسین(ع) داشته باشیم. افراط و تفریط در این باره صحیح نیست و می توان با کار پژوهشی و تحقیقاتی از قرائن و شواهدی که به دست می آوریم راه را درست تشخیص دهیم و سره را از ناسره تشخیص دهیم و بیان کنیم که امام حسین(ع) چه شخصیتی داشته و قیام ایشان بر چه اساسی بنا شده و به دنبال چه چیزی بودند. شفافیت و نورانیت امام حسین(ع) به گونه ای بوده که همه دل ها را متوجه خود کرده و این پیام در حال انتقال به همه دنیاست.

* اشاره کردید که دو گروه هستند که شبهات و تحریفاتی به قیام امام حسین(ع) وارد می کنند، یکی دشمنان و دیگری دوستان؛ شاید در مورد راهکار و نوع برخورد با دشمنان تاکنون بسیار سخن گفته شده باشد، اما در مورد دوستان چطور؟ چه راهکاری برای آگاهی یا مقابله با آنان به منظور جلوگیری از تحریف و ورود شبهه به قیام عاشورا باید در پیش گرفته شود؟

یک راهکار اساسی برای هر دو گروه وجود دارد؛ وقتی حقیقت روشن شود دیگر کسی در فضایی که روشن شده، نمی تواند دیگران را از راه منحرف کند. راه اصلی این است که ما تلاش کنیم نور امام حسین(ع) بتابد یعنی این گرد و غبارها را کنار بزنیم، پژوهش کنیم و حقیقت را به مردم نشان دهیم که حقانیت و حقیقت قیام امام حسین(ع) چه بوده است، وقتی این کار را کنید طبیعتاً، هم کسانی که دشمن بودند خلع سلاح می شوند و هم دوستانی که عاشق بودند نیز می فهمند که نباید از سر خیرخواهی و دوست داشتن از این مسیر منحرف شوند بنابراین یک راه اصلی بحث معرفت افزایی است. به عبارت دیگر باید تلاش کنیم که بصیرت و معرفت افزوده و غبارها کنار زده شود و حقیقت روشن گردد.

راجع به دوستان علاوه بر این، با یک نکته ای که مواجه هستیم این است که اینان عناد ندارند و عاشق امام حسین(ع) هستند و اگر متوجه شوند که کاری اشتباه است و حرکتی به ضرر پیام امام حسین(ع) است، طبیعتاً از آن دست می کشند. در این مواقع با یک امتیازی مواجه هستیم که اگرچه آنها از سر نادانی مرتکب برخی از اشتباهات می شوند که باعث می شود قیام امام حسین(ع) منحرف شود، اما چون عاشق هستند باید حساب آنها را از باقی تحریف کنندگان جدا کرد لذا وقتی معرفت افزایش یابد، انسان راحت تر به آن مقصد می رسد و جلوی تحریف را می گیرد، فقط کافی است روشن و آگاه شوند مسیری که می روند، اشتباه است و به نفع امام حسین(ع) نیست.

نکته بعدی اینکه در میان همه دوستانی که از ناحیه آنها تحریفاتی به قیام امام حسین(ع) وارد می شود، برخی از عوامل دلیل آن است به عنوان مثال همانطور که شهید مطهری گفتند، این افراد چون می خواهند در هیئت عزاداران، بسیاری حضور یابند یا جوانان را جذب کنند یا به دلایل مختلف دیگر، این اشخاص از سبک هایی در مداحی استفاده می کند و احساس می کنند که اگر مجالس اینگونه برگزار شود، ممکن است جمعیت و جوانان بیشتری به مجلس بیایند و این خدمتی به دستگاه امام حسین(ع) است. یا مثلاً گاهی انگیزه های نفسانی نیز در این امر دخیل می شوند به عنوان مثال شخص قصد دارد که هیئت و خود را در میان مردم مطرح کند. در این موارد باید تلاش کنیم کسانی که به دنبال دستگاه امام حسین(ع) هستند و کار امام حسین(ع) را پیگیری می کنند و باعث انحرافات می شوند، توجیه گردند و تلاش کنیم که کار آنها خلوص بیشتری داشته باشد.

یکی از برنامه های آموزشی ما باید توجیه این افراد باشد. لازم است که این دسته از افراد متوجه و توجیه شوند که این دستگاه باید کار را برای امام حسین(ع) و خدا انجام دهد و به دنبال مطرح کردن خود نباشد که اگر اینگونه باشد طبیعتاً آن اثربخشی را ندارد و جلوی انحرافات آن گرفته می شود.

بخشی از انحرافات ناشی از عواملی است که به تمنیات نفسانی برمی گردد و خودخواهی ها و عواملی هستند که با اهداف امام حسین(ع) سازگاری ندارد. طبیعتاً کسانی که به دنبال این هستند که خلوص پیام امام حسین(ع) حفظ شود باید در این بخش هم برنامه ریزی کنند به این نحو که چگونه هیئت و عزاداری ها به این درجه از خلوص برسد که تنها برای خدا و مکتب اهل بیت(ع) برگزار شود، اگر چنین شود دیگر این افراد برنامه ریزی نمی کنند که برای جذب جوان بیشتر از سبک مداحی استفاده کنند که ترانه مبتذلی خوانده شده است یا شیوه هایی استفاده کند که باعث اذیت و آزار مردم شود و مشکلاتی را برای مردم به وجود آورد. به طور کلی بخشی از انحرافات، ناشی از جنبه های معرفتی نیست، به علت جنبه های نفسانی است که باید برای از بین بردن آنها برنامه ریزی کرد.

بنابراین سوگواری‌ها باید به چه صورت باشد که در مسیر اهداف امام حسین(ع) قرار گیرد؟

دو بحث داریم، یک بحث اینکه اولاً شخص به تنهایی در منزل گریه کند و بحث دیگر اینکه از حالت گریه شخصی و فردی خارج شویم و آن را به صورت یک امر اجتماعی به مجالس و مراسم عزاداری تبدیل کنیم. وقتی انسان در منزل می نشیند و برای مصیبت امام حسین(ع) گریه می کند، یک بحث است و بحث دیگر این است که این مراسم را به سطح اجتماع بیاوریم. ما باید بر روی هر دو، کار کنیم و شبهاتی که در این محورها وجود دارد، بپردازیم، هم کارکرد گریه فردی را مشخص کنیم که اگر کسی برای امام حسین(ع) به تنهایی گریه کند، چه کارکردی دارد که در روایات می فرمایند: «بهشت بر این افراد واجب می شود» هم اینکه اگر این مساله از سطح فردی خارج شود و به حالت اجتماعی برسد و به عنوان مراسمی در اجتماعی برگزار شود، باید بررسی و تحلیل کرد که این عزاداری ها چه کارکردی دارد که باعث می شود حیات و ممات شیعه و اسلام به آن وابسته گردد.

امام خمینی(ره) می فرمود: «این محرم و عزاداری هاست که اسلام را زنده نگاه داشته است» چرا؟ چه خصوصیتی در این عزاداری هاست؟ بنابراین باید تلاش شود و کارکرد این گریه ها و عزاداری ها روشن شود و تلاش گردد که ناخالصی ها وارد این عزاداری ها و گریه ها نشود و از طریق این گریه ها و عزاداری ها پیام امام حسین(ع) منتقل شود.

به بیان دیگر قرار است شوری برگزار شود که این شور تبدیل به شعور شود. به عبارت دیگر این گریه و عزاداری باید زمینه ای را فراهم کند تا قلب ما نورانی گردد و ما وصل به این دستگاه و اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) شویم و بعداً با پیام امام حسین(ع) آشنا شویم که امام حسین(ع) به چه دلیل قیام کرده و شهید شده و چه تلاشی را برای نجات بشریت سامان داده و آنطوری زندگی کنیم که امام حسین(ع) زندگی کرده است، آنطور بمیریم که امام حسین(ع) دنیا را ترک کردند و طبیعتاً گریه ای می تواند این کارکرد را داشته باشد که شور با شعور و پیام امام حسین(ع) و معرفت و آگاهی همراه باشد.

* با توجه به تحریفاتی که وارد شده شاید برخی قصد داشته باشند که حرکت و اقدام امام حسین(ع) در واقعه کربلا را عاقلانه جلوه ندهند و بگویند که این اقدام و حرکت بیشتر عاشقانه بوده است، آیا امام (ع) شخصیت عقلانی داشت یا ربانی؟ اقدم امام حسین (ع) در کربلا عاشقانه بود یا عاقلانه؟ 

وقتی صحبت عاقلانه و عاشقانه می کنیم ابتدا باید توضیح دهیم که مراد ما از عقل چیست، عقل مراتب و معانی دارد، گاهی مراد از عقل همین عقل ابزاری است که در دنیای غرب از آن استفاده می شود و مقصود از این عقل ابزاری و حساب گر عقلی است که در خدمت احساسات انسان است و تلاش می کند تمنیات احساسات انسانی را برنامه ریزی کند تا برآورده شود. فرض کنید انسانی به دنبال این است که به یک هدف دنیای برسد، برای رسیدن به این هدف از چه راهکاری استفاده کند؟ اینجا عقل در خدمت شهوات و احساسات انسانی است. دیگر برای این انسان فرق نمی کند که این احساس و خواسته ای که دارد، مشروع و مجاز است یا نیست؛ صرفاً شما به عنوان بشر تنها دوست دارید که به این خواسته و احساس برسید و این در واقع همان عقل ابزاری است. به عنوان مثال عده ای همجنسگرا هستند و می خواهند به خواسته خود برسند، اگر از عقل استفاده شود تا به اینجا برسند، این عقل ابزاری است.

یک مرتبه بالاتر از عقل ابزاری، عقل متعارف ایمانی است، شخص عقل خود را به این معنا به کار می اندازد که وقتی تحلیل می کند، می بیند که تمام سود، سود دنیایی نیست علاوه بر سود دنیا، سود آخرتی هم هست و آن به مراتب دوام و ماندگاری بیشتری دارد و من چرا این سود کم را فدای سود زیاد نکنم. از خواسته های خود برای سود بالاتر می گذرم. اینجا این عقل را عقل متعارف ایمانی می گویند یعنی در کنار خواسته نفسانی خود، مساله دیگری نیز قرار داده که آن ایمان به آخرت است. چون ایمان دارد، می داند که در آخرت مسایل دیگری بهتر از خواسته های نفسانی دنیوی است لذا به این نتیجه می رسد که به دنبال یک مرتبه بالاتر از عقل ابزاری برود و می گوید که عقل من اجازه نمی دهد این کارها را مرتکب شوم. یک مرتبه بالاتر از عقل که عاقلانه است، اما دیگر به دنبال منفعت شخصی نیست، برنامه ریزی می کند برای اینکه خواسته های معشوق خود را برآورده کند. این هم عقل است که اینجا عقل و عشق به هم گره می خورند. مثلاً کسی که به خاطر بهشت عبادت می کند، این شخص انسان عاقلی است به خاطر اینکه دو رکعت نماز می خواند و ثواب نصیبش می شود، یا به خاطر نعمت بهشتی و نعمتی که بقا دارد، سختی ها را تحمل می کند، این نوع عین عقلانی زندگی کردن است، اما بالاتر این است که من خدا را عبادت می کنم نه به خاطر اینکه به بهشت برسم بلکه به این دلیل که به دنبال خودم هستم و خدا را عبادت می کنم برای اینکه خداوند اهلیت برای عبادت دارد و این عشق است. حضرت علی(ع) می فرمایند: «وَجَدتُکَ أهلًا لِلعِبادَهِ فَعَبَدتُک؛ عبادت از ترس آتش جهنم یا از روی طمع و رغبت به بهشت خوب است»

عقل قدسی در مرحله سوم است که عقل و عشق با هم همگام می شوند و با هم گره می خورند و انسان عاشق کسی است که فقط معشوق خود را می بیند و عاقلانه هست چون عقل یعنی اینکه انسان برنامه ریزی کند برای اینکه هدف معشوقش محقق شود، اما عقل به معنای ابزاری و متعارف ایمانی نیست به خاطر اینکه اصلاً به دنبال منفعت خود نیست لذا در کتاب گفتیم که امام حسین(ع) شخصیت عاشقانه داشت به خاطر اینکه همه همت ایشان این بود که اهداف معشوقش محقق شود، پس عاشق بود.

آیا حضرت عاقل نبود؟ امام حسین(ع) عاقل بود، اما سطح عقل ایشان، عقل ابزاری و ایمانی نبود بلکه عقل قدسی بود. بسیاری به دنبال نجات امام(ع) بودند، در صورتی که حضرت به دنبال نجات خود نبود بلکه به دنبال نجات اسلام(معشوق) بود. لذا برنامه ریزی و طراحی می کرد برای اینکه اهداف معشوقشان محقق شود.

اگر بخواهم اهداف امام حسین(ع) را مطرح کنم، دیگر هدف این نیست که امام حسین(ع) خود را از گرفتاری نجات دهد بلکه همه مسایل برمی گردد به اینکه امام حسین به دنبال این بود که اسلام و سنت پیامبر را از انحراف نجات دهد بنابراین مدام سخن از نجات اسلام و محقق کردن اهداف مشعوقشان هست و این عقل قدسی و عشق است که به هم گره می خورد.

هدف امام حسین(ع) این بود که به وظیفه خود در مقطعی که اسلام دچار انحراف شده، عمل کند، اگر این انحراف با حکومت از بین می رود که چه بسا بهتر و اگر این انحراف با شهادت از بین می رود، حضرت برای شهادت نیز آماده است. هدف اساسی را این می دانم که امام حسین به دنبال این بود که انحرافی را که در پیکر اسلام ایجاد شده را از بین ببرد و جلوی آن را بگیرد و اسلام ناب را برای جهانیان تبیین کنند که حضرت در این مسیر موفق بودند لذا از این جهت شخصیت حضرت حسین(ع) را عاقلانه و عاشقانه می بینیم.

* چرا نگرشی عرفانی،فلسفی و کلامی به قیام عاشورا داشتید؟

نوع نگاه عرفان با فلسفه و کلام تا حدودی متفاوت است. ممکن است که معنایی دقیق باشد و در عرفان آن معنا از حالت دقیق خارج شود و دقیق تر گردد لذا برخی از بحث هایی که در این کتاب دنبال کردیم با نگاه عرفانی است. مثلاً برای بحث ثار الله، یک معنای عرفانی ذکر کردیم و آن را به قرب فرائض برگرداندیم که در عرفان یک بحث جامعی از آن می شود، مانند بحث یدالله و عین الله که در عرفان بیان شده، دست خدا به چه معناست. یا مثلاً یکی از نکاتی که در کتاب مطرح کردیم، دعای عرفه امام حسین(ع) است که بحث وحدت و شخصیت وجود از مباحث مهم عرفان است، لذا قرائنی را پیدا کردیم که نشان دهیم که نوع نگاه امام حسین(ع) به خداوند و معرفت ایشان، یک نگاه عرفانی بوده که بحث وحدت شخصی وجود را می توان از آن استخراج کرد.

اگر بخواهیم توضیح مختصری دهیم: در نگاه فلسفه و کلام، خداوند به عنوان علت العلل پذیرفته می شود و سایر موجودات هم با آن پذیرفته می شوند، ولی اگر علت هستند، یک علت طولی می باشند یا در واقع واسطه هستند و علت اساسی خداست یعنی وجود همه موجودات مورد پذیرش قرار می گیرد و خداوند علت اللعل است و سایرین به اندازه خودشان تأثیر خواهند گذاشت و علل میانی هستند. اما در نگاه عرفان وقتی سخن از وحدت شخصی یا وجود هست، تنها یک وجود مورد پذیرش قرار می گیرد و آن وجود خداست و باقی وجود نیستند و باقی نمود هستند.

لذا  برخی از مباحث را با نگاه عرفانی و برخی از مباحث را با نگاه فلسفی و کلامی پاسخ دادیم به عنوان مثال قضا و تقدیرات غیر حتمی و همچنین پاک شدن گناهان یزید به دلیل اعمال خوبش که در قالب بحث تکفیر قرار می گیرد از جمله مباحث کلامی است که در این کتاب به آنها پاسخ داده شده و هچنین بسیاری از سوالات و شبهات دیگر از نگاه فلسفی و عرفانی مورد بررسی قرار گرفته و پاسخ داده شده است.