نیازمند نظریه جامع عدالت هستیم

نقد و نظرها در فضای امروز کشور در مورد «عدالت» و مطالباتی با این نام، سبب شده تا بار دیگر بنیان‌های نظری و اقسام عدالت مورد بحث و بررسی رسانه‌ها و گروه‌های سیاسی کشور قرار بگیرد. حجت‌الاسلام سیدباقری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده کتاب‌هایی از جمله «عدالت سیاسی در قرآن کریم»، «راهکارهای عدالت اجتماعی در نظام اسلامی» و «عدالت از نظر مردم‌سالاری دینی و لیبرال» بر این عقیده است که تولیدات نظری با موضوع «عدالت» هنوز تجمیع نشده و نظریه جامعی درباره عدالت وجود ندارد، ولی تا آن زمان باید طرح و برنامه‌ها را با پیوستی از جنس «عدالت» همراه کرد. در ادامه گفت‌وگوی ما با ایشان را در همین مورد می‌خوانید.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام دکتر سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی در گفتگو با روزنامه قدس به مساله عدالت پرداخته است که در ادامه می خوانید:

  • وضعیت کنونی ما در مبحث عدالت ناشی از خلأ تئوریک در این زمینه است یا مصداق‌های عملی، ما را به این وضع رسانده است؟
    یکی از مباحث و دغدغه‌های جدی نظام جمهوری اسلامی و بنیان‌گذاران آن، عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی بوده است. طرح‌ریزی ساختاری به نام جمهوری اسلامی و توجه به حقوق سیاسی- اجتماعی مردم برای داشتن روح عدالت در این ساختار بود و در حقیقت همه چیز برای شکل‌گیری این عدالت بوده تا مردم بتوانند به خواسته‌های عادلانه خود دسترسی پیدا کنند. اینجا بزنگاه و نقطه شروع بحث عدالت است، برای آنکه جامعه به حقوق خود در عرصه سیاسی اجتماعی برسد و این احقاق حق شکل بگیرد. این ساختار هرچند به نظر مورد توجه بوده اما چندان به عرصه اجرا و عمل نزدیک نشده است. گام اول در ۴۰ ساله اول انقلاب اسلامی شکل‌گیری این ساختار بود که هنوز تا رسیدن به آرمانش، فاصله دارد و ما به آن نقطه مطلوب و الگوی متعالی در اندیشه سیاسی اسلام دست پیدا نکرده‌ایم. همان‌طور که رهبری در بیانیه گام دوم به آن اشاره کردند، با همه دستاوردهایی که در مسیر عدالت داشته‌ایم، اما در راه رسیدن به نقطه مطلوب عدالت، هنوز در ابتدای راه هستیم و روندی طولانی را در پیش داریم. این موضوع نشان از آن دارد که ما در روابط قدرت باید تحول جدی به‌وجود آوریم و در روابط سیاسی و اجتماعی نیز به نحوی عمل کنیم تا این نگرش بنیادین در جامعه شکل بگیرد که برای تمامی قوانین، آیین‌نامه‌ها و برنامه‌ها باید یک پیوست عدالت وجود داشته باشد، یعنی هر برنامه‌ای باید از این جهت قابل توجیه باشد و با سنجه عدالت، سنجیده و ارزیابی شود.
  • آیا بنیان‌های نظری مسلمانان از مسئله عدالت، توانسته آنان را به گفتمانی جامع از عدالت برساند؟
    ما مبتنی بر اندیشه دینی که برگرفته از قرآن کریم و سنت اهل بیت(ع) است، هنوز نتوانسته‌ایم با تجمیع مباحث، مفاهیم و گزاره‌ها، نظریه جامع عدالت را سامان دهیم. با تمام تأکیدی که روی مسئله عدالت در اندیشه دینی ما وجود دارد، نظریه عدالت شکل نگرفته و این مهم، محقق نشده است. به نظر می‌رسد مشکلاتی که ما در حوزه‌های مختلف داریم از همین جا سرچشمه می‌گیرد، بنابراین لازم است نظریه‌پردازی‌های دقیق، موشکافانه و کاربردی برای اجرای عدالت شکل گیرد.
  • فرایند شکل‌گیری نظریه عدالت چگونه است؟
    شکل‌گیری نظریه، فرایندی کند و طولانی دارد و این‌طور نیست که با نشست و یا نگارش چند مقاله، نظریه ایجاد شود. نظریه در فرایند تعاملی متفکران و اندیشوران و آزاداندیشی اتفاق می‌افتد و با توصیه و سفارش به جایی نمی‌رسد. امروزه بسیاری از مشکلاتی که ما در عرصه ناعدالتی‌ها داریم، ناشی از نبود نظریه جامع عدالت نیست، بلکه به این خاطر است که قوانین به خوبی و درستی اجرا نمی‌شود یا هر کسی به وظیفه خود به درستی عمل نمی‌کند و در مقابل اختیاراتی که دارد، پاسخگو نیست. نمی‌توان و نباید منتظر ماند تا نظریه عدالت تولید شود و بعد ملتزم به آن شویم. اگر به نحو شایسته‌ای به بسیاری از قوانین و سامانه‌هایی که در قانون اساسی و قوانین دیگر داریم عمل کنیم، این راه طولانی کوتاه‌ خواهد شد و مشکلات بی‌عدالتی کاهش می‌یابد.
  • چقدر از نظریه‌های طرح شده عدالت در غرب را می‌توان برای امروز جامعه اسلامی استفاده کرد؟
    در اینکه نظریه‌پردازی عدالت باید با در نظر داشتن زمینه‌های گوناگون مبتنی بر اصول و قواعد اندیشه‌ای خودمان باشد، شکی نیست، اما در مواجهه با نظریه‌های دیگر عدالت در جغرافیای فکری متفاوتی چون غرب، باید با تأمل برخورد کرد. آنچه ما از اندیشمندان خودمان یاد گرفته‌ایم این است که باید از اندیشه‌ها و تجربیات دیگران کمک گرفت. هم در عرصه نظریه و هم در عرصه عمل، می‌توان از اندیشه‌ها و تجربیات معقول و سنجیده اندیشمندان غربی استفاده کرد. مهم این است که آن‌ها را به داشته‌ها و مبانی نظری خودمان عرضه و سنجشگری کنیم. یکی از راهکارهایی که در غرب وجود دارد، اصول و راهکارهای عقلی است که حکم عقل پشتوانه آن است. در عرصه عدالت سیاسی، قالب «جمهوری اسلامی» در اندیشه دینی سابقه چندانی نداشت و حضرت امام توانست جمهوریت و مردم سالاری را همراه و همگام با اندیشه دینی و از ساختاری چون جمهوری اسلامی، دفاع کند. «جمهوری» تجربه‌ای بود که در غرب رشد کرده بود. بنابراین از دستاوردهای دیگر نیز که در اندیشه غربی موفق بوده است و با مبانی ما نیز تضادی ندارد می‌توان استفاده کرد.
  • عده‌ای می‌گویند در دنیای متکثر نمی‌شود دنبال عدالتی بود که هیچ‌گاه محقق نخواهد شد، به نظر شما این گزاره چقدر واقعی است؟
    گاهی آرمانشهری مطرح می‌شود که دور از اندیشه و نظر انسان و در اندازه توهم او است، حال آنکه در آرمانشهر نبوی و علوی، راهکارهایی برای دستیابی به عدالت ارائه می‌شود تا انسان در صحنه اجتماع و واقعیت، به حقوق خویش دست یابد. در آرمانشهر نبوی و علوی، ما با پنداره و توهمات روبه‌رو نیستیم بلکه با مسائل عینی و واقعی روبه‌رو هستیم که قرار است با برنامه برای رسیدن به آن‌ها تلاش کنیم، مانند آنکه در عدالت سیاسی آموزه‌هایی مانند امر به معروف و نهی از منکر، شایسته‌سالاری، نصیحت، انتقادگری و انتقادپذیری، مشورت‌گیری و مشورت-پذیری و تکافل و همیاری اجتماعی مطرح می‌شود و در عدالت اقتصادی، راهکارهایی برای گردش ثروت و عدم تراکم آن مانند خمس و زکات، صدقات، وقف و تولید طرح می‌شود.
  • راه حل چیست؟
    راه حل اصلاح دغدغه‌ها، تکاپوها و تلاش‌ها و رویکردهاست، این‌ها سبب می‌شود عدالت روی طاقچه خانه نماند، به حوزه سیاست و اجتماع وارد شود و زمینه و بستر پیشرفت را در جامعه فراهم آورد. آنچه ما به آن نیاز داریم، این است: «نظریه‌ورزی در عدالت و تلاش برای ارائه راهبردها، راهکارها، قوانین، برنامه‌ها و آیین‌نامه‌های عادلانه». طراحی مطالعات علمی-اسلامی ما نیز باید ناظر به اجتماعی کردن این رویکردها باشد.
  • اندیشه فلسفی ما امتداد سیاسی اجتماعی پیدا نکرده است
    از یک سو، اینکه ما داشته‌های خودمان را باور نداشته باشیم و نگاه ما به داشته‌های دیگران است، ضعف است، از دیگر سو، جامعه ما به نظریه‌ها و تجربه‌های دیگران در عدالت نیاز دارد؛ به هر حال، در مکتب لیبرالیسم افرادی مانند جان رالز، فون هایک، نوزیک و جان استوارت میل، نظریاتی را به طور خاص درباره عدالت ارائه داده‌اند و ما باید از مزایا و کاستی‌های آن نظریه‌ها آگاهی داشته باشیم. در جامعه اسلامی ما، این نظریه‌پردازی در عدالت کمتر وجود دارد و متفکران کمی را می‌یابیم که به طور خاص، روی مبحث عدالت متمرکز شده باشند. شاید سخنان مقام معظم رهبری در این مسئله نیز مصداق داشته باشد که اندیشه فلسفی ما امتداد سیاسی اجتماعی پیدا نکرده است. وقتی مباحث خاص فلسفی، وارد عرصه سیاسی-اجتماعی نشد، مباحث در حد انتزاعی باقی خواهد ماند. این عدم تداوم و عدم خروج از حوزه ذهنیات و مسائل انتزاعی، خودکم‌بینی و عدم پردازش علمی و عمیق مسائل سیاسی اجتماعی، موجب عدم نظریه‌پردازی در باب عدالت شده است. فقط هم بحث کم کاری نیست، بلکه گاهی این شارحین زحمت بسیار کشیده‌اند ولی این زحمت‌ها در قالب یک کتاب و مباحث انتزاعی باقی مانده و امتداد اجتماعی پیدا نکرده و گرهی از جامعه را باز نکرده است. اندیشور نیامده به طور خاص به عدالت، راهبردها و راهکارهای عدالت اجتماعی بپردازد. نمی‌گوید چگونه می‌توان عدالت و دستیابی به آن را طراحی و اجرایی کرد. ساختار عادلانه اساساً چیست. این‌ها نیز موضوعاتی بوده‌اند که به تفصیل بیان نشده است.