انقلاب اسلامی؛ دریچه‌ای به عصر پسا سکولاریسم

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از کانون اندیشه جوان، دومین جلسه حلقه گفتگو گام دوم انقلاب اسلامی با حضور مخاطبان مختلف در کانون اندیشه جوان برگزار شد.

در این جلسه دکتر سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به ارائه نکات و مباحث مهمی پیرامون بیانیه گام دوم انقلاب پرداخت و با بررسی نقش انقلاب ایران در نظریه‌های مختلف جامعه‌شناسی، ابعاد مختلف عبور انقلاب از سکولاریسم را تبیین و تشریح نمود.

در ابتدای جلسه صفار هرندی با اتکای به بیانیه گام دوم انقلاب، به ضرورت نگاه به تاریخ و تحلیل تجربه‌ها پرداخت. وی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در قسمتی از بیانیه گام دوم انقلاب اذعان داشت: برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت. به اعتقاد ایشان، مقام معظم رهبری در شناخت گذشته بیشتر تاکیدشان بر شناخت آغازگاه‌ها است. گاهی اوقات نقاط صفر شروع یک حادثه ای همچون انقلاب برای بسیاری از مردم امری طبیعی به نظر می‌رسد؛ در حالی که اصلا چنین نیست و شناختن  این اوامر باید در بستر تاریخ صورت بگیرد. حضرت اقا در بیانیه قصدشان چنین  است که نقطه ی آغاز انقلاب را برای نسل جدید ترسیم نمایند.

مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در ادامه افزود: تبیین انقلاب اسلامی در علوم انسانی به راحتی صورت نمی‌گیرد. عدم تطابق با سکولاریزاسیون منجر شده است که  اندیشمندان معاصر، این انقلاب را به عوامل اقتصادی و اجتماعی ربط بدهند و کمتر آن را یک معلول علت‌های دینی و مذهبی بدانند. برخی آن را به جاذبه حضرت امام ربط می‌دادند و انتظار داشتند بعد از فوت ایشان مسیر انقلاب عوض شود؛ درحالی که چنین نشد.

وی با تفکیک دکترین سکولاریسم از نظریه سکولاریزاسیون اشاره کرد: در دکترین سکولاریسم ما با یک آموزه سیاسی رو به رو هستیم و این توصیه(باید بشود) در نظام‌های سیاسی بسیاری از جوامع اثر گذاشته است. اما در نظریه سکولاریزاسیون ما بدنبال توصیف( اینگونه هست) این مقوله هستیم. بر اساس این نظریه در طول تاریخ یک روندی وجود دارد که خود به خود دین به مرور یا حذف شده است و یا به قسمت‌های خاصی محدود گردیده است.

در ادامه صفار هرندی با بررسی تحولات تاریخ انقلاب گفت: تمام مشکل نظریات غربی آن بود که باید به مرور زمان دین به حاشیه برود و نقشی در مسائل مختلف نداشته باشد. وی افزود: بسیاری از دانشمندان، انقلاب اسلامی را به مثابه ی یک زبان و شیوه فرض می گیرند و اذعان دارند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی عامل اصلی انقلاب در ایران بوده است اما بعلت اینکه مردم ایران با دین اسلام بسیار رابطه تنگاتنگی داشته اند، زبان اعتراض آن‌ها دین اسلام می‌شود. وی با بیان این نظریه اشاره کرد: در رد این موضوع همین بس است که بعد از گذشت ۴۰ سال هنوز مردم شعارهایشان را دینی می‌دهند و اساس اعمال خود را دین قرار داده‌اند.

صفار هرندی در ادامه با اشاره به نظریه دیگر دانشمندان افزود: یکی دیگر از نظریات اندیشمندان، انقلاب اسلامی به مثابه نیروی اجتماعی است. این نظریه عقب افتادگی مردم ایران در دوران پهلوی را مبنای خود می‌داند و اعلام می کند که اسلام و مسلمانان در دوران پهلوی نتوانستند خود را با رشد و پیشرفت شاه انطباق دهند و این امر علت بروز انقلاب گردید.

مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به طور مبسوط به نقد این نظریه پرداخت و اشاره کرد: نظر اکثر جامعه شناسان و مردم شناسان بر این است که مردم ایران در دوران پهلوی رشد بسیاری داشته اند و موید این حرف آن است که کانون اصلی انقلاب اسلامی، شهر های پیشرفته بوده و اکثر اقشار جامعه خود را درگیر این انقلاب کرده اند.

در پایان سجاد صفار هرندی اظهار داشت: خاص شدن انقلاب اسلامی بعلت تقابل با نظریه سکولاریزاسیون است و جمهوری اسلامی، دین را یک فرا نهاد می‌داند و تمام مفاهیمی همچون عدالت، آزادی و استقلال را در ذیل اسلام ارائه می‌دهد. وی با اشاره به نظریه فوکو، این امر را یک معنویت سیاسی دانست و بیان کرد: در سیاست بدنبال معنویت باید گشت و علاوه بر اجرای احکام الهی در عرصه ی اجتماعی، اعمال سیاسی را به تنهایی عمل معنوی باید دانست. این شرایط خاص انقلاب اسلامی منجر شده است که تبیین این انقلاب بسیار سخت و دشوار گردد.